با تشکر ا ز شما
ولی مجله ها نت نیست . مجله موسیقی در مورد بیوگرافی و گروههاست . البته یه تاپیک براش باز کردم . نمی دونم مدیر انجمن ایراد میگیره یا ... ؟
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
با تشکر ا ز شما
ولی مجله ها نت نیست . مجله موسیقی در مورد بیوگرافی و گروههاست . البته یه تاپیک براش باز کردم . نمی دونم مدیر انجمن ایراد میگیره یا ... ؟
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
به نظر من هیچ ایرادی وارد نیست.
کار جالب و مفیدی میکنید. امیدوارم ادامه پیدا کند.
مرسی
خواهش میکنم دوست عزیز![]()
ba salam age momkene dar morede guitar ham chand ta ketabe motabar v khoob behem pishnehad konin dar hade moteveaset bashe .mamnoon misham
سلام toopak جان، لطف کنید فارسی تایپ کنید، متشکرم...
خرداد ماه امسال آخرین اثر با ارزش علیرضا میرعلینقی منتشر شد؛ "کتابشناسی و مقاله شناسی توصیفی موسیقی ایران"، جلد اولش بدون تبلیغات و سر و صدای خاصی به بازار آمد و به سرعت کم یاب شد. همانطور که در مقدمه کتاب هم آمده، شماره اول کتابشناسی موسیقی که امروز به بازار کتاب راه پیدا کرده در واقع باید سال 1369 منتشر میشد، ولی این نوشته ها تا امروز به دلایلی که بر همه پیگیران این عرصه واضح است به انتشار نرسید.
هرچند در آنزمان نه میرعلینقی، میرعلینقی امروز بود نه شرایط انتشار و خبر رسانی اینگونه بود و ممکن بود این کتاب هم سرنوشت کتب با ارزشی را پیدا کند که در این سالها آمدند و گرد و خاک گرفته به دور ریخته شدند (در همین کتاب نام نمونه هایی از این دست بسیار است) و نویسنده این کتاب هم افسرده و ناامید از انتشار جلد های بعدی منصرف میشد.
فراموش نباید کرد که کتابشناسها هم در بسیاری مواقع درگیرهای روانی ای مانند کلکسیونرها پیدا میکنند، چراکه برای بی نقص بودن اثرشان همواره باید از مقالات و کتب جدید باخبر باشند و این تشویش همواره در چنین افرادی وجود دارد؛ مخصوصا این روش طاقت فرسا و پرزحمتی که میرعلی نقی برای کتابش در نظر گرفته که زیر هر عنوان مختصری از مقاله یا آن کتاب را بطور خلاصه آورده است.
در مقدمه کتاب شرح آشنایی میر علینقی با استاد عبدالحسین آذرنگ و آشنایی او با شیوه استاندارد نگارش کتابشناسی و مقایسه این کتاب با کتابهای مشابه قبلی، مفصلا" نوشته شده است، همچنین 1000 مدخل جدید و تجدید نظری که روی تمام کتاب پس از ملاقات و استفاده از نظرات آذرنگ اعمال شده.
میرعلینقی درباره کتابش در گفتگویی میگوید:" قرار است تا سال آینده دو جلد دوم و سوم این کتاب هم منتشر شود" این خبر مسرت بخشی است البته اگر کیفیت مطالب و چاپ، کمتر از جلد اول نباشد و باز بتوان سرمایه گذاری مانند حوزه هنری داشته باشد که حداقل تضمینی برای تجدید چاپ آن تا حدی وجود داشته باشد.
میر علینقی درباره این کتاب می افزاید: "این جلد ها مقید به زمان بندی "خطی" نیست که مثلا از دوره قاجار شروع شود و تا امروز ادامه پیدا کند. کتابشناسی مخصوص اطلاع رسانی و معرفی منبع است و برای من، کتابشناسی از زمانی شروع میشود که ما، مجله مخصوص موسیقی داریم و نیز کتابهای تخصصی موسیقی، یعنی تقریبا" از عصر مین باشیان ها و وزیری شروع میشود تا به امروز."
"کار من این است که در هر جلد تعدادی از نشریات را حوزه استخراجی مقالات در نظر میگیرم و این نشریات دو خصوصیت باید داشته باشند اول اینکه "دوره کامل" باشند (یعنی تاریخ تولد و پایان فعالیت مطبوعاتی داشته باشند) و دوم اینکه مقالات موسیقی داشته باشند."
همانطور که گفته شد مهمترین مشخصه کتابشناسی میرعلینقی نسبت به کتابشناسی های قبلی (به غیر از کاملتر بودن آن) داشتن خلاصه نویسی هایی است که زیر مشخصات هر کتاب یا مقاله ارائه داده است.
در این خلاصه نویسی ها نویسنده در آزمونی سخت قرار میگیرد، چراکه هم او از نظر علمی باید متوجه منظور مقالات مختلف در رشته های گوناگون موسیقی شود و هم باید با وجود رساندن جان مطلب بی طرفی خود را نیز حفظ کند.
یکی از نمونه های مهمی که از حفظ بی طرفی نویسنده برای نگارنده جالب به نظر رسید در خلاصه نویسی مطلبی بود که در نقد یکی از آثار خودش (میرعلینقی) نوشته شده بود و میرعلینقی میتوانست به جای اینکه بنویسد "ذکر تناقض گویی ها، کلی گویی ها و گفته های غیر مستند (میرعلینقی) " ، زیرکانه بگوید "نقدی بر نوشته میرعلینقی"! ولی کامل و بی طرفانه مقاله را توصیف کرده بود.
خلاصه نویسی مقالات موسیقی غیر از مشقت زیادی که به نویسنده وارد میکند، عملی بسیار فنی و دشوار است که لغزش در آن میتواند اعتبار نویسنده را به کلی زیر سئوال برد ولی در این زمینه میرعلینقی با همراه داشتن تجربه سالها نشست و برخواست با اهالی موسیقی و شنیدن نکاتی از آنها که در هیچ کنسرواتوار و دانشگاهی هم ممکن است تدریس نشود، این توانایی را کسب کرده تا نقاط کلیدی مقالات را شناسایی و جان مطلب را خلاصه نویسی کند.
مثلا در یک مصاحبه طولانی "هارمونی روی شور" و "آثار خطرناک اختلاط موسیقی ایرانی با موسیقی کشورهای دیگر" (!) از میان صحبت های حسین ناصحی انتخاب شده در صورتی که اگر پشتوانه یاد شده وجود نداشت، قسمتهایی که چندان جدید نیست و نکات خاص مقاله را نشان نمیدهد گفته میشد.
یا در جای دیگر از میان مقاله ای طولانی به داستان استفاده از ترمپت سوردینه در موسیقی ایرانی و کوک و پایه های چهارمضراب ویولون ایرانی اشاره میکند که نشاندهنده اطلاع او از بحث های اهل موسیقی و نیازهای آنها از این کتاب است.
البته این مسئله گاهی مورد غفلت هم قرار گرفته است، مثلا زیر عنوان "حضوری در بر گیرنده" میتوانست به خاطرات گریگوریان از مونش و دوستی و همکاری با این هنرمند طراز اول جهانی اشاره کند که زیر این تیتر هیچ توضیحی قرار گرفته نشده است (هرچند دلیل این غفلت نشناختن مقام هنری مونش نیست، چراکه اطلاعات میرعلینقی درباره استادان اینچنینی موسیقی کلاسیک اگر از هنرمندان ایرانی مانند گریگوریان و محمود بیشتر نباشد کمتر نیست و حتما دلیل اینگونه مشکلات، حجم بالای نوشته های این سلسله کتابها است.)
ولی باید اعتراف کرد که این اشکالات در کتاب انگشت شمار است و بیشتر خلاصه نویسی ها قابل تحسین و اعتماد است، مخصوصا وقتی خواننده متوجه میشود که نویسنده فقط به جهت پرشدن کتاب مطالب را از فهرست کتابها رونویسی نکرده و مطلب را به دقت خوانده است و نکات مورد نیاز و نه کلیشه ای را خلاصه نویسی کرده کتاب را با خیال راحت تری مطالعه میکند و خیالش آسوده است که جان مطلب را خوانده است.
به عنوان نمونه از مطلب دو سه صفحه ای از نقدهای خسرو جعفرزاده ( درمورد تئوری های پیشنیان از جمله وزیری و خالقی در مورد موسیقی ایران)، 15 خط خلاصه نویسی شده ولی در مورد کتابی کلیشه ای به یک خط نوشته بسنده شده است.
از دیگر نکاتی که خواننده این کتاب را ترغیب به مطالعه آن نه بصورت یک مرجع بلکه به صورت یک مطالعه عادی کتاب میکند، به غیر از توصیفی بودن آن (که در میان کتابشناسی های موسیقی نویسندگان دیگر یگانه است) خلاصه نویسی مطالبی است که امکان مطالعه آن برای مخاطبان امروزی مقدور نیست، مثلا مطلبی که در سال 1318 توسط غلامحسین مین باشیان به چاپ رسیده یا مطلبی که در تیراژی اندک در سال 1298 به چاپ رسیده، بدون شک (در کشوری که یک محقق نتوانست تمام شماره های مجله موسیقی آهنگ که مخصوص جشنواره فجر و مربوط به همین 20 سال اخیر است را بیابد!) ارزش بی اندازه ای دارد، هرچند خلاصه شده در چند خط باشد!
البته میرعلی نقی بارها از این نوع استفاده از کتابهایش (کتابشناسی موسیقی و سالنامه موسیقی) ناراضی بوده و این نوع استفاده را نامعقول میداند؛ ولی وقتی "تخت خواب وجود ندارد، صندلی پیوسته ماشین هم برای خواب غنیمت است!" پس بهتر است میرعلینقی به این طرز استفاده عادت کند تا سالها بگذرد و آثار او (از یادنامه هایی که در دست دارد تا نشر و نقد آثار هنرمندان) به بازار آید تا یک بیوگرافی ساده و یک عکس در سالنامه، سالها به عنوان مرجعی نایاب در کتابخانه هنردوستان بایگانی نشود!
بچه ها كسي آدرس انتشارات كتاب مس رو بلده ؟؟ اين انتشارات كلي كتاب در مورد خواننده و سبكها داره از متاليكا گرفته تا استينگ و نيروانا و بيتلز و .... اگه كسي آدرس يا شماره تلفني از اين انتشارات داره بي زحمت بده
نكاهي به كتاب كنترپوان والتر پيستون با ترجمه هوشنگ كامكار : دير اما ضروري
نگارپدرام
اگرچه اغلب آهنگسازان جديد ايراني كه آثارشان نيز به شكل انبوه توليد ميشود، حتي با مباني و اصول اوليه موسيقي و آهنگسازي آشنا نيستند.
انتشار يك اثر كاربردي در تخصصيترين حوزه موسيقي، نشان ميدهد كه حداقل آهنگسازان حرفهاي به اهميت انتشار كتابهاي آموزشي و اكادميك واقفند.كتاب كنترپوان والتر پيستون با ترجمه هوشنگ كامكار از سوي نشر افق در 2000 نسخه منتشر شده است كه براي دانشجويان رشته آهنگسازي و هنرجويان موسيقي بسيار مفيد است.
والتر پيستون را پيش از اين با كتاب هارموني كه سياوش بيضايي از او ترجمه كرده و در ايران منتشر و ناياب شده، ميشناسيم.
پيستون در كتاب هارموني نيز كه در 2 جلد چاپ شد، اصول و مباني هارموني را از ابتدا تا رسيدن به اركستراسيون و كنترپوان به خوبي بيان كرده است.
كنترپوان (counterpoint) از ريشه لاتين punctus contra punctum است كه در فارسي ميتوان آن را نقطه در مقابل نقطه ترجمه كرد و منظور نت در مقابل نت يا ملودي در برابر ملودي است.
در قديم اين نوع موسيقي شامل دو يا چند بخش صدا بود و نتهاي ملودي هر بخش با نتهاي متناظر بخشهاي ديگر هم زمان اجرا ميشده است.
پرويز منصوري در كتاب چگونه از موسيقي لذت ببريم درباره كنترپوان نوشته است: كنترپوان يا موسيقي كنترپوانتيك در واقع همان موسيقي پوليفوني است با يك تفاوت: در اولي ميزان بندي وجود ندارد و بنابراين نتها بدون تأكيدي ريتميك تأكيدهاي ناشي از ميزان است و در دومي ملودي بخشها داراي تأكيدي طبيعي و ميزان بندي است.
در واقع كنترپوان يكي از دروس آهنگسازي است كه ميتوان با يادگيري آن بين دو يا چند نت موسيقي كه در ريتم و كشش زماني كاملا مستقل بوده ولي در هارموني به يكديگر وابستگي دارند، ارتباط ايجاد كرد. آهنگساز با استفاده از علم كنترپوان ميتواند چند خط ملودي بنويسد كه قابليت اجراي هم زمان را دارند.
پيستون از مؤثرترين آهنگسازان آمريكايي قرن 19 و 20 ميلادي است كه تاليفاتش همچنان بهعنوان كتاب درسي كنسرواتوارها و دانشكدههاي موسيقي مورد استفاده هنرجويان قرار ميگيرد.
اين آهنگساز در كتاب كنترپوان ، عناصر هنر كنترپوان را در 11 فصل بيان كرده و در پايان هر بخش تمرينهايي براي درك بيشتر هنرجو آورده است.
همچنين در پايان كتاب مثالهايي از آهنگسازان قرن 18 و 19 ميلادي ازجمله بتهوون، يوهان سباستيان باخ، موتسارت، شوپن، هايدن، مندلسون، برامس، شوبرت، برليوز، واگنر، چايكوفسكي، امانوئل باخ و...آورده است.
در واقع پيستون در اين كتاب اصول علم كنترپوان را با تمركز بر آثار آهنگسازان قرنهاي 18 و 19 ميلادي در اوايل قرن بيستم نوشته و امسال در قرن 21ميلادي اين كتاب با ترجمه هوشنگ كامكار براي آهنگسازان ايراني منتشر شده كه بهطور قطع ميتواند، يكي از كمبودهاي منابع آكادميك موسيقي را در ايران جبران كند.
مي توان گفت كتاب قدري دير توسط يك ناشر خصوصي منتشر شده در حالي كه اين حداقل وظيفه دانشگاهها بوده تا منابع درسي دانشجويان را خودشان تهيه كنند.
به زودي انتشار مجدد اين كتاب به مسئولان آموزش كشور، ارزش و ضرورت انتشار كتابهاي آموزشي نظير كنترپوان را نشان خواهد داد.
منبع : همشهري
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)