تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 21 از 43 اولاول ... 1117181920212223242531 ... آخرآخر
نمايش نتايج 201 به 210 از 424

نام تاپيک: موسیقی سنتی ایران، میراث جاودان

  1. #201
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض گذرى بر موسيقى و ساز-هاى ايرانى

    اميرمسعود روحى



    در ايران باستان هنگام برآمدن و فرو رفتن خورشيد گروهى به نواختن طبل و كوس و كرنا مى پرداختند. در اوستا بخش يسناها آمده كه پزشكان بيماران خود را با موسيقى ایرانی درمان مى كردند. در آن دوران سه نوع موسيقى آئينى (دينى)، بزمى و رزمى مرسوم بوده است، همچنين در جشن هاى طبيعت و روزهاى تاريخى و ملى نواها و موسيقى ایرانی ويژه اى اجرا مى شد. در دوران هخامنشيان سرودها و ترانه هايى به نام هوره در جنگ ها و جشن ها اجرا مى كردند كه امروزه در ايلام و سرزمين هاى غرب ايران با همين نام رايج است. در دوران ساسانيان به ويژه بهرام گور و خسرو پرويز موسيقيدان هايى زيرنظر وزير دربار «خرم باش» كار مى كردند. در جشن هاى بزرگ، اين نوازندگان و خنياگران نواها و آهنگ هاى گوناگون اجرا مى كردند. در شاهنامه آمده بهرام گور تعداد ده هزار لورى (خنياگر) از هند براى شادى و پايكوبى مردم به ايران آورد.
    نبد هيچ مانند بهرام گور ‎/ به داد و بزرگى و فرهنگ و زور
    مشهورترين موسيقيدان هاى اين دوران باربد، سركش، رامتين، بامشاد، آفرين و نكيساى چنگ نواز بودند. باربد براى هر روز هفته نوايى ساخت كه به هفت خسروانى معروف است. همچنين براى هر روز ماه سى لحن يا سى دستان و براى ۳۶۰ روز سال غير از پنجه دزديده، ۳۶۰ آهنگ يا ۳۶۰ دستان را ساخت. آهنگ جامه دران كه در رديف موسيقى ايرانى است از ساخته هاى نكيسا است كه با چنگ نواخته است. دستان ديگرى به نام دستگاه راست است كه باربد آن را ساخت و امروز جز دستگاه هاى هفتگانه موسيقی ايرانى است، همچنين بايد به آهنگ ها و دستان نوروز بزرگ، آرايش خورشيد، ماه بركوهان (ماه بالاى كوهسار)، كين ايرج، سوگ سياوش و گنج باد، گنج كاووس، تخت تاقديس، فرخ روز، سوگ شيديز و باغ شيرين اشاره كرد.
    موسيقی ايرانى داراى هفت دستگاه به نام شور، ماهور، نوا، همايون، سه گاه، چهارگاه و راست پنجگاه است و آوازهاى ايرانى داراى سه بخش: دستگاه، نغمه و گوشه است. در ايران بعد از اسلام با اينكه موسيقى در اسلام نهى شده بود، با اين حال دانشمندان اسلامى و موسيقيدانان بزرگ ايرانى درباره هنر موسيقى كتاب ها و نگارش هايى دارند. از آن جمله مى توان به بزرگان موسيقى در دوره اسلامى اشاره كرد:
    ۱- نشيط فارسى: از پيشگامان و سازندگان موسيقى عربى در قرن اول هجرى بوده است. (۸۰ هجرى)
    ۲- ابراهيم موصلى (ارگانى) و پسرش اسحق موصلى متولد شهر ارگان فارس عودنواز بودند. ابراهيم شعر عرب را به آهنگ ايرانى آراست، گويند او نهصد نغمه موسيقى ساخته و پسرش نيز نوشته هايى در باب اصول موسيقى نگاشته كه امروزه چيزى در دست نيست. (۲۳۵- ۱۲۵ هجرى)
    ۳- زرياب: يكى از موسيقيدان هاى ايرانى و شاگرد اسحق موصلى بوده و يكى از برجسته ترين خوانندگان و موسيقيدانان و نوازندگان عود در زمان هارون الرشيد بود. يكى از آثار اوفى الاغانى است. (۲۴۶ هجرى)
    ۴- ابوالعباس سرخسى يكى از نويسندگان ايرانى و از مردم سرخس بوده و درباره موسيقى دو كتاب از او باقى است. (كتاب الموسيقى الكبير و كتاب الموسيقى الصغير) (۲۸۶ هجرى)
    ۵- ابوبكر زكرياى رازى دانشمند بزرگ ايرانى كه در رى به تحصيل علوم گوناگون زمان خود مى پرداخت و درباره موسيقى كتاب فى الجمل الموسيقى را نگاشته است. در جوانى نيز عود مى نواخت. (۳۱۳هجرى)
    ۶- ابن خرداديه جغرافيدان ايرانى بوده و نيايش زرتشتى بوده اند و درباره موسيقى آثارى مانند آداب السماع، طبقات المغنين (درباره خوانندگان) و رساله اى درباره سازهاى زمان ساسانى نوشته است. (۳۰۰ هجرى)
    ۷- ابونصر فارابى بزرگترين دانشمند قرن سوم و چهارم هجرى است و در تمام علوم زمان خود استاد بود و او را معلم ثانى بعد از ارسطو مى دانند. فارابى موسيقى را در بغداد آموخت و سماع طبيعى ارسطو را چهل بار خوانده است و سازى شبيه قانون نيز ساخته است و درباره موسيقى، آثارش عبارتند از: كتاب الموسيقى الكبير- و المدخل الى صناعته الموسيقى و كتاب الموسيقى.
    ۸- ابوعبدالله خوارزمى در اثرش مفاتيح العلوم از اصول موسيقى و ابزار و سازها سخن گفته است. (۳۷۰ هجرى)
    ۹- رودكى شاعر نامدار و موسيقيدان بزرگ ايرانى كه چنگ نيكو مى نواخت. (۳۲۹ هجرى)
    ۱۰- ابوعلى سينا دانشمند برجسته ايرانى معروف به شيخ الرئيس در زمان سامانيان مى زيسته. او در حدود ۱۰۰ كتاب در رساله نوشته است و در بخشى از موسيقى سخن گفته است و يكى از نوشته هاى او درباره موسيقى المدخل الى صناعته الموسيقى است.
    ۱۱- صفى الدين ارموى يكى از دانشمندان بزرگ ايرانى است كه حدود سال ۶۱۳ هجرى در اروميه به دنيا آمد. عودنواز چيره دستى بود و آثارش در مورد موسيقى كتاب هاى الادوار و شرفيه درباره پرده بندى عود و گام هاى موسيقى است.
    ۱۲- قطب الدين محمودشيرازى نويسنده كتاب دره التاج كه بخش بزرگى از آن درباره موسيقى است و در سال ۷۱۰ هجرى درگذشت. رساله او در تاريخ موسيقى ارزش زيادى دارد.
    ۱۳- الجرجانى. شهرت جرجانى بيشتر در علوم ادبى و حكمت است و درباره موسيقى كتاب مقاليد العلوم و دانش هاى ديگر سخن گفته است و در سال ۸۱۶ هجرى درگذشت.
    ۱۴- عبدالقادر مراغى، نقاش و خوشنويس و عودنواز ماهرى بوده است. از آثار او كتاب مقاصد الالحان و جامع الالحان درباره علم موسيقى است. (۸۳۸ هجرى)
    ۱۵- احمدالمسلم الموصلى يكى از موسيقيدان هاى ايرانى است كه كتاب درالنفى فى فن الموسيقى را درباره هنر موسيقى و موسيقى نظرى نگاشته است. (۱۱۵۰ هجرى)


    برخى از ساز-هاى ايرانى در دوره پيش از اسلام به سه دسته رده بندى شده اند:
    الف- سازهاى بادى مانند نى و سرنا و...
    ب- سازهاى كوبه اى (ضربه اى) مانند تنبك و...
    ج- سازهاى زهى مانند كمانچه و غچك و...
    ارغنون: بر وزن اندرون، ساز-ى ایرانی است مشهور و بسيار قديمى. گويند اين سازایرانی را افلاطون وضع كرده است. در نوشته ها آمده ارغنون ساز و آواز هفتاد دختر خواننده و نوازنده است كه جملگى يك چيز را به يك بار و به يك آهنگ با هم بخوانند و بنوازند.
    بربط: ساز-ى ایرانی است مرغابى شكل كه كاسه كوچك و دسته بلند دارد و عرب ها آن را گرفته، كاسه چوبى را بزرگ، دسته را كوچك و كوتاه كرده و آن را العود نام نهاده اند.
    بيشه: ساز-ى ایرانی است بادى كه بيشتر شبانان از آن استفاده مى كردند.
    توتك: بر وزن موشك ، ساز-ى ایرانی است مانند نى كه چوپانان مى نوازند.
    تنبور: بر وزن زنبور، ساز-ى ایرانی است مانند بربط. عرب ها به آن الطنبور مى گويند.
    جلاجل: ساز-ى ایرانی است دف مانند همراه سنج و دايره.
    چغانه: بر وزن ترانه، ساز-ى ایرانی است كوبه اى شبيه قانون و برخى آن را همان قانون مى دانند.
    چنگ: از ساز-هاى ايرانى پيش از اسلام است كه در ادبيات فارسى و نقش هاى باستانى به چشم مى خورد و در اروپا اين ساز به هارپ معروف است.
    دنبره: ساز-ى ایرانی است شبيه تنبور و معرب آن طنبوره است.
    دهل: ساز-ى ایرانی است ضربه اى كه در زير بغل گرفته مى نوازند.
    رباب: ساز-ى ایرانی است شبيه تنبور كه كاسه اى بزرگ و دسته كوتاهى دارد و روى كاسه پوست آهو مى كشند.
    رود: نام ساز-ى ایرانی است قديمى كه در ادبيات فارسى همراه چنگ و رباب آمده است.
    زنگل: سازى است قديمى كه داراى زنگوله ها و جلاجل هايى است.
    سرناى: سازى است بادى كه به آن ناى رومى نيز گفته مى شود.
    سنتور: سازى است خوش صدا كه بر صفحه چوبى آن ۹ تا ۱۲ خرك با سيم هاى زرد و سفيد ديده مى شود و با مضراب مى نوازند.
    سه رود: ساز-ى ايرانى است كه تركيب شده از سه ساز چنگ و رباب و بربط.
    شاخ و شانه: نام يك ساز ايرانى قديمى است.
    شاشك: بر وزن ناوك، سازى است معروف كه به آن رباب نيز گويند.
    شاوغر: بر وزن گاوسر، سازى است بادى و نفيرش از كرنا كمتر است و به آن ناى رومين نيز مى گويند.
    شاه ناى: كه مخفف آن شهناى است كه به سرناى رومى نيز معروف است.
    شش تا: نام سازى است كه به تنبور شش تار معروف است.
    شوشك: سازى است كه به آن رباب چهار رود نيز مى گويند.
    شهرود: سازى است مانند موسيقار كه ايرانيان و روميان در بزم و رزم نوازند.
    عجب رود: از سازهاى بادى است و مانند نى مى نوازند.
    عربانه: ساز-ى ایرانی است شبيه دف و دايره و بعضى به آن دايره حلقه دار مى گويند.
    عود: همان بربط ايرانى است كه عرب ها نام آن را العود نهاده اند.
    غيچك: نام سازى است معروف كه امروزه به آن كمانچه مى گويند.
    قانون: نام ساز ايرانى بوده كه با دو حلقه يا زخمه با انگشتان مى نوازند. امروزه به كشورهاى عربى و تركيه راه پيدا كرده است. نوازندگان اين ساز در دوران تيموريان و سلجوقيان و صفويه زياد بوده اند كه مى توان به حافظ قانونى، حافظ مضرابى و رحيم قانونى اشاره كرد كه نقش آنها در عالى قاپو اصفهان ديده مى شود.
    موسيقار: سازى است كه از نى هاى بزرگ و كوچك به شكل مثلث به هم وصل است و داراى صداى جالبى است كه درويشان و شبانان مى نوازند و نام پرنده اى نيز است.
    مولو: سازى است كه از شاخ آهو ساخته و داراى حلقه هايى نيز است.
    مهرى: نوعى از ساز چنگ است و يكى از نام هاى چنگ است.
    ناى مشك: نام سازى است بادى كه به آن نى انبان نيز مى گويند.
    نى هفت بند و نى لبك نيز از سازهاى بادى ايرانى هستند.
    برداشت از كتاب نظرى موسيقى روح الله خالقى
    و فرهنگ نامه خرد و الحان موسيقى نوشته دكتر داريوش صفوت



    منبع : شرق

  2. #202
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض موسیقی ايراني تنها موسيقي فارسي نيست

    مي‌گويد: چو ايران مباشد تن من مباد! اما هيچ وقت نمي‌خواهد تصور كند در همسايگي‌اش قوميت‌هاي بسياري وجود دارند كه مجموعه‌اي به نام ايران را در طول هزاران سال شكل داده‌اند. برداشت برخي از ايران فراتر از تهران ساخته‌ي آقامحمدخان نرفته است. مي‌گويد چو ايران مباشد تن من مباد اما تمام برداشت او از اين شعار فقط جنبه‌ي سياسي دارد و هيچ وقت حاضر نيست به جنبه‌هاي فرهنگي و اجتماعي آن فكر كند و حرف ديگر «ايرانيان» را هم بپذيرد.
    مي‌گويد چو ايران مباشد تن من مباد اما حاضر نيست غير از موسيقي خارجي به «موسیقی محلی ایران» و آواهاي هم‌وطنانش گوش دهد چون آن را در حد و كلاس خود نمي‌داند و نمي‌داند كه آن پيرمرد دوتارنواز خراساني با آن ساز ساده‌اش ملودي‌هايي پديد مي‌آورد كه گاه شگفت‌انگيزتر از هر اركستري است. چون اكتاو پايين آن را در حد و استاندارد سليقه‌ي خود نمي‌بيند!
    «موسیقی ايراني» تمام آن چيزي نيست كه در نوار كاست‌ها و آلبوم‌ها و كنسرت‌ها مي‌شنويم. موسیقی ايراني يادگار هزاران خواننده و نوازنده‌هاي بعضاً گمنامي است كه هر يك براي خود «باربد»ي هستند و چون بي‌نام و نشانند و كنسرت و آلبوم و پوستر و هياهو ندارند اين چنين مهجور و مورد بي‌مهري ما قرار گرفته‌اند. آيا «بخشي‌»ها و «عاشيق»‌ها همان خنياگران ايران باستان نيستند كه فلان باستان‌پرست‌ افراطي از وطن آريايي مي‌گويد اما هرگز نمي‌داند چنين كساني هم وجود دارند!؟


    نقطه
    ما بايد سليقه‌ي موسيقي خود را در هجوم ابتذال مرمت كنيم. اين به مفهوم واپس‌گرايي و تعصب نيست. توجه به زيبايي‌ها و جنبه‌هاي مثبتي است كه خود داريم. اين جستن يار است در خانه و يافتن جام جم نه از بيگانه كه از خويشتن و همخانه‌هاي ماست. نه تنها كلاس گذاشتن و هنردوست بودن وابستگي كامل به موسيقي غربي نيست بلكه تعريف موسیقی ايراني نيز تنها موسيقي فارسي نيست و منشاء لوس‌آنجلسي و تهرانجلسي هم ندارد. موسیقی محلی ايران در سيطره‌ي موسيقي‌‌هاي ديگر به ويژه موسيقي‌هاي عامه‌پسند فارسي و غربي رو به احتضار است و اگر ما خودمان نتوانيم و نخواهيم به آن توجه كنيم همين اندك گنجينه‌هاي بازمانده نيز از ميان خواهد رفت.
    شايد بهتر باشد از تعصب به فلان خواننده و نوازنده‌ي مطرح دست برداريم چه همه محترم و عزيز هستند و براي فرهنگ و هنر انساني تلاش كرده‌اند اما هنر انحصاري نيست. شايد معني تصانيف و آوازهاي محلي را درك نكنيم اما موسيقي و هنر زباني جهاني است. تعصب قومي مطلق هم در اين مورد فايده‌اي ندارد، بايد ديگران را نيز باور داشت. چه اشكالي دارد مثلاً من فارس زبان گاهي موسيقي مقامي آذري گوش دهم و زيبايي‌ها و ريزه‌كاري‌هاي آن را مرور كنم يا من ترك زبان دنبال معنا و مفهوم آن آواهاي بلوچي باشم؟
    ***
    در مورد موسيقي غربي و زبان‌هاي ديگر سايت‌ها و وبلاگ‌هاي بسياري وجود دارند و توجه به آن هم خوب است. ضديت با موسيقي غربي يا هر نوع هنر ديگر نيز حماقت است. با ضديت نمي‌توان كاري كرد چرا كه ما به موسيقي غربي نيز بسيار نيازمنديم. اما چيزهاي ناشناخته‌اي در اطراف خود ما هست كه اگر كشف‌شان كنيم بيشتر لذت مي‌بريم. دوستان بسياري بختياري، ترك، كرد، لر، گيلك، مازني، بلوچ، قشقايي، تات، عرب، تركمن، ارمني، آشوري و با چندين لهجه‌ي فارسي و محلي مناطق و طوايف و ايلات مختلف ايران وجود دارند كه هر كدام اطلاعاتي در اين مورد دارند و كاش جايي بود تا به صورت اختصاصي فايل‌هاي صوتي و موسیقی‌-هاي محلي و آواها و نغمه‌هايي را كه داريم به اشتراك مي‌گذاشتيم.
    منظور اينجا موسيقي‌هاي عامه‌پسند و مطربي و عروسي‌ها نيست چه ابتذال و عامه‌نگري در همه جا وجود دارد. منظور گوهر و جوهره‌ي آن چيزي است كه با نام موسيقي ايراني نام مي‌بريم و قابليت تأمل و دفاع را دارد.
    ***
    مقصود از اين نوشتار پژوهشي در زمينه‌ي موسيقي نيست بلكه در مورد ذائقه‌ي شنوندگي و «آشتي با خود» است و ذكر اين نكته كه چرا برداشت بسياري از ما از موسيقي و فرهنگ ايراني همان زبان فارسي است؟ آن هم بيشتر همين فارسي محاوره‌اي و امروزي كه حتي به لهجه‌ها و زيرمجموعه‌هاي آن نيز بها نمي‌دهيم كه در نوع خود دنيايي حرف براي گفتن دارد. ايران به عنوان يك مرز جغرافيايي سياسي (و البته ناگزير!) فرهنگ‌هاي بسياري در بطن خود دارد كه سابقه‌ي هفت‌هزار ساله دارند. از كردستان و آذرآبادگان كه خاستگاه زرتشت و مركز تعاليم زرتشت و پيش از آن مهد بسياري از تمدن‌هاي شگفت‌انگيز بوده تا سيستان بزرگ و تمدن چندهزارساله‌اش. از خراسان و ماوراءالنهر تا خوزستان و تمدن متعالي هزاران ساله‌اش، از گيلان و طبرستان تا جنوبي‌ترين مناطق ايران و حتي افغانستان و تاجيكستان كه هر كدام گنج‌هاي بي‌شماري از فرهنگ و هنر و «گنجينه‌ي روايات شفاهي» نظير آوازها، آواها و نغمات محلي، لالايي‌ها و منظومه‌ها و حماسه‌هاي بسياري هستند و به مرور زمان در هجوم فرهنگ‌هاي غالب مستحيل شده و مي‌ميرند. چرا كه اگر مظاهر تجدد نابودشان نكنند خودمان با بي‌توجهي نابودشان مي‌كنيم.
    هنر ما اين شده كه براي قوميت‌هاي مختلف جوك بگوييم اما خوب است كه جنبه‌هاي مثبت آنان را هم در نظر داشته باشيم. اين احساس موجب مي‌شود تا تعامل و همزيستي و درس مدنيت را بهتر فرا بگيريم چيزي كه هيچ وقت هيچ حكومت و مكتب سياسي به ما نخواهد آموخت. اگر با عده‌اي از فلان قوميت ضديت داريم دليل نمي‌شود تمام جنبه‌هاي مثبت و زيبايي‌هاي فرهنگ‌شان را نفي كنيم.
    ***
    تصور كنيد: آواهاي بختياري و لري كه سرشار از زندگي و عشق هستند و كردها كه جايگاه ويژه‌اي در موسيقی ايراني دارند. صداي‌شان بازتاب طبيعت است. صداي كوهستان است. فكر مي‌كنيد جز كمانچه‌ي لري كدام اركستر فيلارمونيكي مي‌تواند طبيعت لرستان و زندگي مردمانش را بازگو كند!؟
    «صداي انسان»... هيچ موسيقي‌اي زيباتراز صداي انسان نيست وقتي كه درد دارد، وقتي كه عشق دارد، وقتي كه شاد است، وقتي كه غمگين است و از حنجره‌ي او تمام آلام و شادي‌هاي بشري بيرون مي‌ريزد. يكي از گويندگان باسابقه‌ي راديو مي‌گويد: من هرگز نديده‌ام كسي صداي خوب و مهرباني داشته باشد و ذاتاً آدم بدي باشد. تناليته و لحن صدا نشانه‌ي روحيات انسان است، انگشت‌نگاري روح است. و گاه كه ديگر درد عشق و هجران چنان است كه انسان از سخن باز مي‌ماند، سازها به سخن در مي‌آيند و به قول آن عاشيق: «اوره‌ك ياندي، ساز ديللندي» و دل سوخت و ساز به صدا در آمد.
    صداي دشتستاني‌خوانان را در دل طبيعت شنيده‌ايد؟ بي هيچ اكو و دستگاه صوتي و باند و ----- و افكت؟ زيبا نيست؟ يا عاشيق‌هاي تركمن در دشت‌هاي سرسبز تركمن‌صحرا، صدايشان صداي دشت است، صداي تاختن و آزادي و آزادگي.
    موسيقي و آواهاي بندرنشينان جنوب كه بوي دريا مي‌دهد. آنجا كه انسان دريا و طبيعت را به مقابله مي‌خواند. حزن زني كه شوهر ماهيگيريش به دريا رفت و برنگشت. شور موج است و ايستادگي انسان در برابر طبيعت. و سوگسرود كردها در «سياچمانه» و «الله‌مزاره»... الله مزاره... اي چي روزگاره؟... و «هراي» كوهستان و «هوره» كه ياد اهوراست.
    و صدها از اين نوع كه هميشه با ديدگاه متعصب آن را نفي كرده‌ و به آن بي‌توجه بوده‌ايم. كدام مدعي زيبايي‌دوستي و هنري است كه مثلاً معناي آواهاي بختياري و ظرافت آوازهاي آن را بداند اما هيچ احساس و شوري نسبت به آن نداشته باشد؟ ( اين تصنيف محمد ملك مسعودي را بشنويد).
    ***
    مدتي پيش دو سي‌دي تصويري با عنوان «كاني» (چشمه) موسيقي مقامي شمال خراسان از دست محبوبي رسيد به دستم كه به زمان كردي كرمانجي است (كرمانج: كُرد+ ماننا، كرد ماننايي بازمانده از تمدن ماننايي) اين مجموعه را مؤسسه‌اي به نام کرمانج گردآوري كرده و انصافاً زحمت بسياري براي گردآوري اين مجموعه‌ي زيبا و براي معرفي موسيقي شمال خراسان كشيده‌اند كه لذت ديدن آن و خريداري اين سي‌دي‌ها با آن ضبط مطلوب و دكور و تدوين ديدني‌اش به هر موسيقي‌دوست و ايراني‌دوستي به شدت توصيه مي‌شود!
    اين دو سي دي مجموعه‌ي كاملي است از موسيقي مقامي شمال خراسان كه استادان برجسته اين ديار در آن حضور دارند. موسيقي كردي شمال خراسان موسوم به موسيقي كرمانجي و آواهاي تاتي (طالش گيلان و آواهاي عزيزي چون هادي حميدي ) نيز كه ريشه‌هاي كردي دارد علاوه بر حماسه، سرشار از حزن غربت و موسيقي كوهستان و جلگه است. (در اين زمينه استاد «كليم‌الله توحدي» پژوهش‌هاي ارزشمندي دارد. از جمله اين كه اطلاق كردهاي تبعيدي را در مورد اكراد خراسان صحيح نمي‌داند).
    فايل صوتي بخش كوتاهي از يكي از مقام‌خواني‌هاي آن را اگر صاحب اثر اجازه دهند و محض آشنايي و براي تكميل اين گفتار در فايل ضميمه گذاشته‌ام كه بشنويد. البته براي لذت بردن از تصوير و كيفيت صداي بهتر اين مجموعه‌ي تصويري را خريداري كنيد، خيلي بهتر است. به اين تحريرهاي زيبا و باصلابت در مُقام گرايلي با صداي مراد حسن‌زاده توجه كنيد.



    منبع : نقطه ته خط

  3. #203
    پروفشنال a.toraby's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2006
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    971

    پيش فرض

    خیلی خیلی از زحمات دوستان تشکر می کنم. موفق و پاینده باشید.

    در مورد بعضی حرفا باید بگم که به نظر بنده، این که کدام موسیقی وزین هست ربطی به توافق جمع نداره. انسانی که به رشد عقلانی کافی رسیده باشه می تونه از موسیقی اصیل لذت ببره.


    من تعجب می کن چرا بعضی ها خودشون رو گول میزنن. موضوع خیلی ساده تر از این حرف هاست

  4. #204
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض انديشه در برابر گيشه

    سه تار ذوالفنون شخصيت مستقلي دارد و صداي سازش شبيه هيچ نوازنده ديگري نيست.
    بسياري از اهالي موسيقي بر اين عقيده‌اند كه آشنايي توده مردم با سه تار، مديون پايداري‌ها و تلاش‌هاي اين آهنگساز بزرگ درعرصه تكنوازي و همنوازي اين ساز است.

    وي در اين سال‌ها در كنار همكاري با بزرگاني چون شهرام ناظري كه حاصل آن گل صد برگ و آتشي در نيستان است، با جوانان نيز همكاري‌هاي متعددي را انجام داده است.

    وي در حال حاضر گروهي را متشكل از سهيل ذوالفنون (نوازنده تار و همخوان)، سروش قهرمانلو (نوازنده دوم سه تار و همخوان)، مهدي نظام دوست (نوازنده دف)، مرتضي فلاحتي معروف به بامداد (خواننده) را تشكيل داده است كه برنامه‌هاي متعددي را در شهرستان‌هاي مختلف به اجرا در آورده‌اند.

    موسيقي سنتي ايران چگونه مي‌تواند از مشكلات فرا رويش عبور كند؟

    تحول كار هنري و فرهنگي در كوتاه مدت پا نمي‌گيرد و كساني كه مدعي هستند طي2-3سال مي‌توانند تحول ايجاد كنند، حرف درستي نمي‌زنند. همه ما در جهت يك تحول كار مي‌كنيم و نمي‌توانيم نتيجه آن را امروز و فردا ببينيم.

    تأثير‌گذاري موسيقي در دراز مدت است كه اين موضوع به موسيقيدان‌ها و شنونده‌ها هم بر مي‌گردد.چرا كه اگر شنونده آگاهي خودش را بالا نبرد، نمي‌تواند عادت‌هاي غلط را خود را ترك كند و به چيز تازه‌اي برسد.وقتي ما مي‌خواهيم بناي تازه‌اي بسازيم بايد بناي قديم را يك مقدار خراب كنيم.در حالي كه در زمينه موسيقي از سوي برخي موسيقي‌دانها اين اتفاق نمي‌افتد.

    تابستان سال‌جاري برنامه‌هاي متعدد موسيقايي اجرا شد، اين برنامه‌ها را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

    به هر حال در اين سال‌ها خلأيي در موسيقي ايران به وجود آمده است كه برگزاري چنين كنسرت‌هايي مي‌تواند مقداري از اين خلأ را جبران كند. من ارائه موسيقي را به 2 بخش موسيقي گيشه و انديشه تقسيم كرده‌ام كه يكي بر مبناي پول‌سازي‌ و ديگري بر مبناي فرهنگي است.

    بر اين اساس به عقيده من كنسرت‌هايي كه طي3 و 4 ماه گذشته برگزار شده هم فرهنگي و هم گيشه‌اي بوده است.البته بخش گيشه ممكن است در سرگرمي و راضي نگه داشتن يك گروه شنونده نقشي داشته باشد اما در زمينه فرهنگي نقش زيادي ندارد.

    يعني موسيقي انديشه و گيشه نمي‌تواند توأم باشد؟

    تعدادي از گروه‌هاي موسيقي فقط با هدف گيشه به اجراي برنامه مي‌‌‌پردازند و به همين خاطر انتظاري جز اجراي برنامه با بليت‌هاي گران قيمت از آنها نمي‌رود. كساني كه در بخش موسيقي گيشه فعاليت مي‌كنند نبايد در مورد موسيقي انديشه صحبت كنند مثل اين است كه من بخواهم در مورد سينما كه در آن صاحب‌نظر نيستم اظهار نظر كنم.

    عكس اين موضوع نيز صادق است.برخي از گروه‌ها تنها در زمينه موسيقي انديشه فعاليت مي‌كنند بدون آنكه توقع مالي فراواني داشته باشند.

    منظور شما از راه اندازي مكتب ذوالفنون همين موضوع بود؟

    هدف از مكتب ذوالفنون‌شخص ذوالفنون يا حتي گروه ذوالفنون و به‌طور كلي هيچ كانون و انجمن خاصي نيست بلكه مكتب ذوالفنون يك تفكر است كه اين تفكر بر چند پايه مردم دوستي، پرهيز از شهرت طلبي و مال اندوزي و مبارزه با سنت‌هاي پوسيده و بي‌فايده در فضاي موسيقي ايران است.

    از طرفي همكاري مربوط به امور روزمره و فعاليت‌هاي فيزيكي در امور فرهنگي هم به اين شكل است كه اگر يك تفكر را قبول داشته باشيم به معني همكاري با آن مكتب و با آن تفكر است و با اين مكتب همگام شده‌ايم. بنابراين در مكتب ذوالفنون همگامي و همراهي مهم‌تر از همكاري است‌كسي كه تفكر را بپذيرد در هر جاي دنيا كه باشد با اين مكتب همگام و همراه است.

    در اين سال‌ها همكاري با هنرمندان شاخص را تا حد زيادي كنار گذاشته و به همراهي با جوانان پرداخته ايد، چرا ؟

    اين جوانان همگي از شاگردان خودم هستند و به همين علت راحت‌تر مى‌‌توانيم هماهنگ باشيم؛ ولى بخش مهم آن برمى‌‌گردد به موضوع خوانندگى، اگر خواننده‌هايى را كه به صورت سنت قديم شكل گرفته‌اند دعوت به همكارى كنيم مى‌‌خواهند راه خودشان را بروند. البته تقصيرى هم ندارند چون عادت كرده‌اند. در حالى كه ما به‌دنبال انعطاف و حركت نو و تازه اى هستيم و اين مهم با كسى كه جوان‌تر هست به شرط آن كه توانمندى لازم را داشته باشد راحت‌تر ميسر مى‌‌شود.

    به‌نظر مي‌رسد كه شما در سال‌هاي اخير تلاش بسياري براي از بين بردن تسلط آواز بر موسيقي ايراني انجام داده‌ايد؟ چرا به اين موضوع اصرار داريد؟

    ببينيد، بخش مهم موسيقى ايرانى در اين سال‌ها آواز بوده است. فرهنگ و ذهنيت مردم در سال‌هاى دور به‌طور عمده به گونه اى بوده كه محور اصلى موسيقى را در شعر مى‌‌دانستند و چون شعرخوانى از سوى خواننده صورت مى‌‌گرفته، بالطبع خوانندگى و آواز را محور اصلى موسيقى ايراني مى‌‌دانستند، اما بايد بدانيم همه موسيقى شعر و آواز نيست.

    البته آواز هم بايد باشد ولى به‌طور منطقى و در جايگاه خودش؛ متأسفانه آواز به دلايلى در موسيقى ما از جايگاه خودش خارج شده است، ما بايد آن را در جاى خود قرار دهيم.

    بنابراين نخستين كارى كه بايد انجام شود اين است كه خواننده محورى را كمرنگ كنيم اما نه به شكلى كه به آواز لطمه‌اى وارد شود، اصول كار بدين شكل است كه آهنگساز اثرى را مى‌‌سازد و براساس آن از خواننده دعوت به همكارى مى‌‌كند.

    سطح مخاطبان موسيقي ايراني را چگونه ارزيابي مي‌كنيد. به‌نظر مي‌رسد كه شما در آثاري كه ارائه مي‌دهيد، اهميت و توجه فراواني براي مخاطب قائل هستيد و هم اكنون با برنامه‌هاي گسترده در مناطق مختلف سعي در تربيت مخاطب داريد.

    در حال حاضر در بسياري مواقع انتظار از موسيقي از حد پركردن اوقات و احيانا شادي‌هاي گذرا فراتر نمي‌رود، ولي امروز خوشبختانه در مرحله‌اي از پيشرفت فكري هستيم كه مخاطب ما موسيقي خوب و بد را مي‌شناسد و براي موسيقي خوب ارزش و احترام قائل است و به بخش فرهنگ‌سازي‌ موسيقي نيز توجه پيدا كرده‌اند.

    استقبال فرهيختگان و فرهنگ دوستان از كنسرت‌هايي كه ما در گوشه و كنار كشور برگزار مي‌كنيم، نشانه‌اي بر اين مدعاست.

    من اميد فراوان دارم كه اين روند ادامه پيدا خواهد كرد و در آينده‌اي نه چندان دور شاهد روزهاي روشن تري خواهيم بود.

    چگونه مي‌توان هنرجويان موسيقي را نسبت به آينده كاري خود اميدوار كرد؟

    هنر جو بايد عاشق اين هنر باشد و در اين راه از هيچ سختي‌اي فروگذار نكند. او نبايد به فكر ارائه آلبوم و اجراى كنسرت و... باشد، او بايد تمام تلاش خود را انجام دهد تا از كليشه‌ها رها شده و بتواند حرفي نو براي گفتن داشته باشد.

    موسيقي سنتي ما در اين سال‌ها در يك سكون شديد قرار گرفته است، براي گذر از اين فرآيند چه بايد كرد؟
    من مسئله را به اين شكل نمي‌بينم، هم اكنون در جريان موسيقي ايران يك حركت به‌طور نهانى در حال انجام است، اما نتايج آن در سال‌هاي آينده مشخص خواهد شد. چرا كه در كار فرهنگى سكوت نگران‌كننده نيست بلكه سكون است كه آسيب مى‌‌رساند.

    بالطبع ما دراين چند سال اخير در سكوتى به سر مى‌‌بريم كه سازنده خواهد بود و اين علامت تأمل مخاطب است. نظير خوانندگان كه ديگر چون سال‌هاى گذشته مهره‌هاى اصلى به شمار نمى‌‌روند بلكه امروزه مخاطب، همه عوامل مؤثر در خلق يك اثر مانند آهنگساز، شاعر و نوازنده را بررسى مى‌كنند. براى آن‌ها ديگر شخص مهم نيست بلكه ايده را مى‌‌شناسند و به آن توجه دارند. خوشبختانه مخاطبان نيز رو به اين مسير حركت مى‌‌كنند، اما متأسفانه انديشه در هر زمانى با مشكل مواجه بوده است.

    مثلاً در يك زمان موسيقى سازى ممنوع بود و موسيقى ما لاجرم در بخش آوازى و زمانى ديگر نيز در دربارها خلاصه مى‌‌شده، زمانى نيز وارد رسانه‌ها شد كه به خاطر وجود كانال‌هاى گوناگون، كيفيت فداى كميت شد.

    شما فعاليت‌هايي با فعالان موسيقي پاپ داشته ايد، هدفتان از اين كار چه بود؟

    به‌نظر من چنين حركت‌هايي ضروري است. بايد در كنار استفاده درست از محتواى موسيقى كشورمان از مواردى كه جوان پسند هم هست در آن بگنجانيم.

    به‌عنوان نمونه موسيقى كه جوان امروزى دنبال مى‌‌كند داراى چه شاخصه‌هايى است؟ ريتم و تحرك سبب جذب جوان مى‌‌شود. ما بايد سعى كنيم ريتم را در موسيقى اصيل‌مان بگنجانيم و تصنيف‌ها به گونه‌اى شود كه مردم بتوانند بخوانند و آن را زير لب زمزمه كنند و پيچيدگى‌هاى گذشته را نداشته باشد.

    بايد آواز در حد معمول خوانده شود ولى باز تأكيد مى‌‌كنم كسى بايد اين كار را انجام دهد كه به موسيقى ايرانى اشراف داشته باشد.از طرفي تركيب موسيقي ايراني و غربي در دنيا متداول است و يك حركت خاص از جانب ما محسوب نمى‌‌شود. كارهاى ارزنده اى دراين زمينه خلق شده است.

    البته كسى كه مى‌‌خواهد اين كار را انجام دهد بايد موسيقى را كامل بشناسد. چون نمى‌‌شود به‌طور افسار گسيخته به آن پرداخت. مثلاً وقتى كه ساز گيتار قرار است دركنار سازهاى ايرانى قرارگيرد بايد به شكلى كنترل شده و هماهنگ با موسيقى ايرانى باشد و پيام موسيقى ايرانى را القا كند. من از سبك فلامينگو گيتار استفاده كردم چون پيوندى تاريخى با موسيقى ايران دارد.



    همشهری آنلاین

  5. #205
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض موسیقی ایرانی در اصفهان

    ليلا حسيني

    علم موسيقي از اهميت و ويژگي خاصي برخوردار است كه با علوم و هنر هاي ديگر قابل قياس نيست. اين علم از جهت عظمت، وسعت، قدمت، كاربرد و تاثير گذاري حايز اهميت است. مي گويند ابونصر فارابي در مجلسي، با نواي موسيقي ابتدا همه را به گريه وا داشت و سپس با نوايي ديگر به خنده انداخت و آنگاه لحن موسيقي را تغيير داد و همه را خواب كرد سپس از مجلس خارج شد.

    در مورد موسیقی ایرانی اصفهان بايد گفت كه اين شهر يكي از شهر هايي است كه در شكوفايي و پرورش موسیقی ايراني نقش موثري داشته و هنرمندان و استادان بسياري در آن پرورش يافته اند.

    آنچه در موسيقي اصفهان، علاوه بر هنر موسيقايي قابل ذكر است بخش هاي اخلاقي و انساني آن مي باشد كه در كنار تكنيك هاي اجرايي مورد نظر قرار مي گرفته است. يعني استادان علاوه بر اين هنر داراي سجاياي اخلاقي و انساني بالايي بوده اند و اين اخلاقيات را نسل به نسل و سينه به سينه به شاگردان خود منتقل كرده اند. به طور كلي هنرمندان اصفهاني مباني فرهنگي را به موازات هنر موسیقی ایرانی به شاگردان خود آموزش مي دادند.


    استاد موسي معروفي نقل مي كند كه جمعي از دوستان از استاد << حبيب الله سماع حضور>> در اواخر عمر درخواست نواختن سنتور كرده بودند، و استاد ابتدا اجازه مي خواهد تا ابتدا وضو بگيرد و با طهارت مشغول نواختن شود. وقتي يكي از حضار از استاد پرسيد كه ساز زدن با وضو گرفتن چه ارتباطي دارد؟ استاد در جواب گفته بودن : از آنجايي كه من هنگام نواختن با خدا راز و نياز مي كنم و مشغول مناجات هستم ، واجب است كه با طهارت باشم.


    در زمينه موسيقي، در اصفهان استادان و هنرمندان بزرگي بوده و هستند كه تعدادي از آنها را نام مي بريم:


    · استاد حسين خضويي: ميرزا حسين مشهور به ساعت ساز ، موسيقيدان و استاد آواز دوره ناصري بوده است. وي شاگرد ميرزا عبدالوهاب ، خواننده و موسيقيدان معروف اصفهاني بوده كه با سيد حسين طاهرزاده و ناصر صيف در كنسرت هاي انجمن اخوت شركت داشته اند. او با سيد رحيم اصفهاني ، ميرزا حبيب ، سليمان خان امير قاسمي ، و سيد صادق شهاب اصفهاني هم دوره بوده و از معروف ترين شاگردانش مي توان به استاد جلال تاج اصفهاني اشاره كرد.



    · سيد رحيم اصفهاني: ايشان از خوانندگان معروف و بنام اصفهان بوده است كه به گوشه هاي موسیقی ايراني اشراف كامل داشته و در خانواده سلطنتي ظل السلطان و شاهزادگان و بزرگان اصفهان هنر نمايي نموده است. سيد رحيم داراي صدايي رسا و توانا بوده ، تحرير هاي او سنجيده و آواز ها را بسيار راحت و با طمانينه مي خوانده. از شاگردان معروف او استاد طاهرزاده ، استاد اديب خوانساري و استاد جلال تاج اصفهاني را ميتوان نام برد


    · آقاجان: اين موسيقيدان اصفهاني ، پدر ميرزا حبيب سماع حضور اصفهاني است. آقاجان كمانچه اي را ابداع كرد كه داراي سيم ها و پيچ هاي زياد و دسته بلندي بود و ايستاده نواخته مي شد. نام آنرا "مجلس آرا" نهاده بودند


    · نايب اسدالله: اين استاد از موسيقيدانان معروف و از نوازندگان برجسته ، ني در ايران بوده است. او داراي گوشي حساس ، انگشتاني چابك و قريحه و استعدادي كم نظير بود. نايب اسدالله در همنوازي با استادان برجسته عصر ناصري باقر خان و آقا حسينقلي همكاري داشته است. وي در دستگاه معيرالممالك ، ظل اسلطان و فرزندان وي هنر نمايي مي كرده است. از ميان شاگردان وي عبدالخالق اصفهاني و مهدي نوايي شهرت بيشتري دارند.



    · تاج الواعظين اصفهاني: شيخ اسماعيل تاج اصفهاني ، پدر استاد جلال تاج اصفهاني مي باشد. او از علم موسیقی ایرانی آگاهي داشت و از صداي گرمي بهرمند بود. شيخ اسماعيل مشوق اصلي استاد تاج بود.


    در شهر اصفهان هنرمندان بسياري در زمينه موسیقی ایرانی بوده اند، كه متاسفانه مجال شرح زندگي همه آنها در اين مقاله نيست و تنها به ذكر نام بعضي از اين بزرگواران اكتفا مي كنيم. هنرمنداني همچون عبدالحسين صور (آواز) ، ميرزا حبيب اصفهاني كه به "شاطر حاجي" شهرت داشت ، مهدي نوايي (نوازنده ني) ، سيد حسين طاهرزاده كه گفته است من براي يادگيري موسيقي سختي هاي بسياري كشيده ام و سفر هاي زيادي كردم تا حتي ني زدن چوپان ها را ببينم و شعر خواندنشان را بشنوم، سپس آنرا ساخته و پرداخته كرده و كم كم به صورت گوشه اي در آورم.


    از ديگر هنرمندان اصفهاني استاد جلال تاج اصفهاني كه صداي رسايي داشت ، استاد حسن كسايي كه سرآمد ني نوازان ايران است ، استاد جليل شهناز (يگانه خداوندگار تار) ، استاد عبدالوهاب شهيدي (آواز) ، استاد علي تجويدي (آهنگساز و نوازنده ويولون) و بسياري ديگر را مي توان نام برد.



    منابع:



    گفتگو با محمد بطلاني اصفهاني: هنرمند



    گفتگو با مهرداد بابك پور: كارشناس موسيقي اداره كل ارشاد



    كتاب اصفهان زادگاه جمال و كمال، نوشته نعمت الله ميرعظيمي



    كتاب چشم انداز موسيقي ايران، تاليف دكتر ساسان سپنتا




    منبع : وبلاگ تنبور شمس

  6. #206
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض نگاهی به موسیقی سنتی.

    برخی از موسیقی دانان و کارشناسان موسیقی استان فارس، موسیقی سنتی را رویکردی باپشتوانه فکرو اندیشه و انتخابی از روی آگاهی می دانند و معتقدند: زمینه سازی برای ترویج این نوع موسیقی و رفع چالش ها و تنگناهای توسعه آن می تواند به تعالی فکر و اندیشه منجر شود.
    این کارشناسان خواستار توجه مسوولان و آحاد مردم به این هنر به ویژه در زمینه ملی شدند و یاد آور شدند: موسیقی سنتی نشان فرهنگ دیرین و غنی ایران است و شناساندن بیشتر این نوع موسیقی از طریق رسانه های جمعی گامی در جهت ترویج و تعالی فرهنگ ایرانی است.
    به گفته این افراد، موسیقی سنتی ایرانی و سازهای اصیل ایرانی باید به مردم شناسانده شود تاعلاقه مندان به موسیقی بتوانند در مقایسه آن با سازهای غیر ایرانی انتخابی از روی آگاهی داشته باشند.
    این کارشناسان همچنین بر حمایت از گروه های موسیقی سنتی در برگزاری کنسرت ها در کنار دیگر انواع موسیقی و اینکه اجحافی در حق دیگر انواع موسیقی صورت نگیرد، تاکید کردند و افزودند: برگزاری نشست ها، همایش ها و جشنواره ها در سطح گسترده تر می تواند موسیقی سنتی را بهتر به مخاطبان بشناساند.
    دکتر سعید نیاکوثری، موسیقی دان، نوازنده برجسته سنتور و مدیر آموزشگاه موسیقی صبا در شیراز گفت: مراجعه کنندگان برای فراگیری سازهایی چون کمانچه و نی، تنبک و سایر سازهای سنتی و ایرانی در آموزشگاه ها کم شده است در حالی که مراجعه برای سازهای غربی بیشتر است.
    وی اظهار داشت: این در حالی است که ما نوازندگان و استادان برجسته ای در تمام رشته های موسیقی سنتی داریم.
    این موسیقی دان وهنرمنداستان فارس گفت: برای تغییر این وضعیت، رسانه های جمعی مابایدبه موسیقی سنتی وایرانی که نشانگرفرهنگ ملی ماست بیشتر بپردازند.
    نیاکوثری افزود: موسیقی نیاز یک جامعه است، توجه نکردن به موسیقی سنتی باعث می شود که علاقه مندان به موسیقی، به سمت سازهای غربی بروند که به طور مرتب از شبکه های تلویزیونی خارجی پخش می شود و این باعث تضعیف حقوق ملی می گردد.
    به گفته وی ما از معدود کشورهایی هستیم که تمدن دیرین و سابقه فرهنگی غنی داریم و بخشی از این تمدن هم در خصوص موسیقی است ولی اکنون به آن مجالی برای پیشرفت داده نمی شود.
    وی پرسید: چرا ملودی گوشی های موبایل نباید متناسب با فرهنگ خودمان باشد و در این ملودی ها طیف گسترده ای از موسیقی غربی ترویج می شود؟
    امیرحسین نوژن از استادان سه تار و تار در شیراز نیزبر لزوم زمینه سازی برای ترویج فرهنگ موسیقی سنتی تاکید کرد و گفت: شیرازازمهمترین خاستگاه های شعر و موسیقی ایران و صاحب سبک هایی در زمینه موسیقی بوده است و می تواند کانونی برای ترویج موسیقی ایرانی و سنتی باشد.
    این هنرمند شیرازی گفت: به ویژه در زمانی که شیراز پایتخت کشور بوده و در زمان زندیه این شهر، محل تجمع و گردآمدن موسیقی دانان برجسته کشور بوده است .
    وی افزود: شیراز در زمینه موسیقی سنتی ایرانی در کنار شهرهایی چون اصفهان، تبریز و تهران قرار دارد و هم اکنون نیز در زمینه موسیقی فعال می باشد و این چیزی است که استادان مطرح کشور به آن معتقدند و نشان می دهد که فرهنگ تمایل به موسیقی سنتی در شیراز بالا است.
    جلال بردبارازدیگر استادان مجرب تارنیز موسیقی را با ذات انسان ها همراه می داند و معتقد است: وضعیت موسیقی شیراز رادر وجود پتانسیل هایی چون حجم زیادعلاقه مندان و مراجعین به آموزشگاه ها و همچنین ارتباطات زیاد استادان و شاگردان باید دید.
    جهانبخش رستمی ازنوازندگان برترتنبور در ایران گفت: مردم شیرازبه موسیقی اهمیت زیادی می دهند و این در روزافزون شدن آموزشگاه هانمایان است ومی تواند توانی برای رشد موسیقی سنتی باشد .
    وی پیشنهاد داد: خانواده های شیرازی حتما زمانی را برای آموزش موسیقی سنتی به فرزندان خود اختصاص دهند تا علاقه مندی به موسیقی از دوران کودکی در آنان شکوفا شود.
    روزبه تابنده رهبر و سرپرست گروه موسیقی هنگام وازفعالان موسیقی در شیراز گفت: در ۲۰ سال گذشته ما هرگاه واژه سنتی را به چیزی دادیم آن مقوله خراب شده است ، زیرا سنت به گونه ای تعبیر شده که مربوط به گذشته ها و دور از نسل امروز است.
    وی افزود: در حالی که اینگونه نیست، واژه سنت فی نفسه بار مثبت دارد و مجموعه دارایی ها و میراثهای فرهنگی گذشته است و چیزی است که از نسل های گذشته وجود داشته و بین نسل های مختلف تکرار شده است.
    این هنرمند موسیقی دان گفت: سنت در بین نسل ها باقی مانده و این تکرار باقی ماندن به معنی ثابت بودن نیست بلکه در ادوار تاریخ تغییریافته و رشد کرده است، هیچ سنتی بدون تغییر باقی نمی ماند و نابود می شود.
    وی گفت: این تصور در موسیقی سنتی نیز هست که گاهی موسیقی را همان موسیقی دوران گذشته می دانند یعنی بدون هیچ گونه تغییر و گاهی تعبیری چون اینکه چیزی که فلان استاد گفته قابل تغییر نیست در حالی که این قضاوت درستی درباره موسیقی سنتی نیست.
    تابنده اضافه کرد: ما در قرنی زندگی می کنیم که چیزهای ثابت محکوم به فنا هستند بنابراین لازمه پیشرفت و زنده ماندن سنت به روز شدن آن است و موسیقی هم از این قضیه مستثنی نیست و از آن پیروی می کند.
    وی گفت: من واژه ملی را فعلا جایگزین سنتی می کنم به خاطر تعبیرات غلط از واژه سنتی ترجیح می دهم از این واژه برای موسیقی استفاده نکنم.
    از جمله مسایلی که در زمینه ترویج موسیقی ملی یا موسیقی سنتی ممکن است با آن رو برو شویم و از چالش های این نوع موسیقی بشمار می آید دسترسی به ساز مناسب است.
    امیر حسین نوژن در این باره گفت: از نظر وجود ساز و در دسترس بودن آن در شیراز مشکلی نداریم و سال هاست که تعداد سازندگان و علاقه مندان به موسیقی زیاد شده اند و در خصوص برخی سازها که کمتر مورد توجه هستند همچون کمانچه و بربط (عود) استادانی از تهران برای آموزش می آیند که امید به پیشرفت است.
    جلال بردبار هم دراین باره گفت: در بخش ساز ایرانی مراجعه کننده خوب است اما از این مجموعه چه تعداد نوازنده خوب بیرون آید بسته به حوصله هنرجو دارد و دقت و توجه و حوصله استاد را هم می طلبد.
    وی از سازهایی که در شیراز کمتر مورد توجه هستند،کمانچه را برشمرد و دلیل آن را این دانست که این ساز کمتر در رسانه ها دیده می شود و تبلیغات کمی در رابطه با آن صورت می گیرد و نوازندگان آن نیز کم هستند.
    این نوازنده تار افزود: زمانی که سازی نشان فرهنگی ماست و از تلویزیون نشان داده نمی شود، چگونه می تواند با سازهای غیر بومی که به وفور در سایر رسانه ها دیده می شود مقابله کند.
    جهانبخش رستمی کمبودهای ساز را در بخش کمانچه و بربط می داند و مهمتر از همه در زمینه موسیقی سنتی در شیراز کمبود خوانندگان سنتی، خواننده ای که با نوازندگی و موسیقی به طور نسبتا گسترده آشنایی داشته باشد را مورد تاکید قرار می دهد.
    رستمی گفت: بایدتعصب ها و قوانین دست و پاگیر را برداشت تا بتوان موسیقی اصیل ایرانی را که نشان از فرهنگ غنی ایران است، نشان داده شود.
    وی با طرح سوالی افزود: چرا کار من باید توسط یک شرکت خارجی به صرف آنکه نوازندگان خانم دارد و ساز در آن نشان داده شده در اروپا و آمریکا منتشر شود ولی اجازه انتشار آن در خاستگاه همین سازها وجود نداشته باشد؟
    بردبار نیز گفت: مسلما زمانی که تبلیغاتی برای ساز سنتی صورت نمی گیرد فردی که می خواهدسازی را انتخاب کند آن را انتخاب می کند که بیشتر دیده و در دسترس است و توجه کمتری به ساز سنتی می شود.
    از موسیقی دانان شیراز این سوال را پرسیدیم که آیا ممکن است تضادی بین دین و موسیقی در بین مردم احساس شود و در حالی که شریعت استفاده از موسیقی در چارچوبی خاص را منع نکرده این حس مردم چگونه ارزیابی می شود.
    امیرحسین نوژن در این باره گفت: این حس در بین اقشاری از مردم وجود دارد اجحاف و کم مهری درباره ساز ایرانی به حدی است که حتی برخی چاپخانه ها نیز چاپ تبلیغات گروهای موسیقی را نمی پذیرند و مدعی هستند این به دلیل اعتقاد بر حرام بودن موسیقی است.
    سعید نیاکوثری هم گفت: ما جامعه ای به شدت مذهبی داریم و اصولا هر چیزی که با مذهب مغایرت داشته باشد در جامعه پذیرفته شده نیست بنابراین اگر حرکتی باید شود این است که اقدامی صورت گیرد که شرع و عرف نسبت به موسیقی نظری صریح اعلام کنند.
    وی گفت: موسیقی ما اکنون به نوعی در زندان موقت است و در بلاتکلیفی به سر می برد و رادمردی می طلبد که نظری قطعی و شرعی و عرفی نسبت به این قضیه بدهد.
    نوازنده برجسته سنتور در شیراز گفت: سالیان سال است که راجع به این موضوع صحبت می شود ولی هیچ ارگانی به آن رسیدگی نمی کند و هیچ تصمیم قاطعی گرفته نمی شود و معلوم نیست این دوگانگی به کجا می خواهد کشیده شود.
    نیاکوثری اضافه کرد: به همین خاطرزمانی که حمایت ازموسیقی به ضررارگان های فرهنگی تمام شود، این حمایت نیز از بین خواهد رفت.
    از جمله مواردی که می تواند به ترویج موسیقی کمک کند برپایی کنسرت ها و نشست های تخصصی تحلیل موسیقی سنتی است، موسیقی دانان شیراز در این باره نیز نقطه نظرات مختلفی ارائه دادند.
    جهانبخش رستمی دراین باره گفت: تعداد کنسرت ها در شیرازدست کمی از تهران ندارد فقط بحث کیفیت هاست، کارهای بسیار خوبی در شیراز در زمینه برگزاری کنسرت انجام شده ولی گروه های بسیار خوبی نیز وجود دارد که با وجود مشکلات و محدودیت ها و عدم حمایت ها کار آنان به مرحله اجرا و کنسرت نمی رسد.
    وی افزود: اما در خصوص برگزاری جشنواره ها و دعوت از استادان برجسته کشوری و اطلاع رسانی گسترده درباره برگزاری کنسرت ها با مشکل مواجه ایم گاهی نیز اگر جشنواره ای برگزار می شود به دلیل مشکلات اطلاع رسانی خبر آن به گوش همگان نمی رسد.
    بردبارنیزگروه های شیرازی را در صورت فراهم شدن شرایط در سطح بهترین ها می داند و مشکل را در این می داندکه در کنسرت ها نوازندگان خوب در کنار هم جمع نمی شوند و بیشتر گروه هاترجیح می دهند همکاری استادان با هنرجویان ادامه یابد.
    وی افزود: برای برگزاری کنسرت ها مشکل داریم، بخشی از این مشکل به دلیل عدم حمایت ها است ، بخشی نیز به این بر می گردد که عوایدی به دست برگزارکنندگان کنسرت نمی رسد و برگزاری کنسرت بازگشت اقتصادی ندارد.
    این موسیقی دان شیرازی افزود: تنها انگیزه کسانی که کنسرت می گذارند عشق و علاقه می باشد.
    وی درباره استقبال مردم از کنسرت ها گفت: با توجه به عدم آشنایی با موسیقی ایرانی، استقبال ازموسیقی پاپ بیشتراست و مخاطبین ما بیشتر آن هایی هستند که در این زمینه کار می کنند یا از خانواده های آن ها هستند یا عده ای که آگاهی دارند.
    امیر حسین نوژن بر لزوم حمایت ارگان های فرهنگی دولتی از برگزارکنندگان کنسرت تاکید کرد و گفت: سازمان های دولتی باید در حد توان خود از برگزاری کنسرت ها حمایت کنند، کارهایی همچون پیش خرید کردن بلیت ها می تواند به برگزاری بهتر کنسرت کمک کند.
    ● موسیقی سنتی ریشه در گذشته افق های آینده
    ▪ چالش ها و دیدگاه ها
    ازدیگر مسایل مطرح درزمینه موسیقی سنتی، ایجاد نوآوری در این نوع موسیقی و خارج شدن از پوسته یکجانشینی و رکود است، نوآوری در موسیقی سنتی شاید بتواند رونق بیشتری به این هنر ایرانی بدهد; در این زمینه کارشناسان نظر می دهند.
    روزبه تابنده در این باره گفت: تلفیق هایی برای ایجاد نوآوری در موسیقی سنتی صورت گرفته است، تلفیق به معنای ازمیان رفتن هیچ حوزه ای نیست و مجموع نکات مثبت حوزه ها است و باید آگاهانه صورت پذیرد و موفقیت تلفیق در این است که بتواند به اجماع برسد.
    وی افزود:البته نوآوری فقط تلفیق نیست، نوآوری از زاویه جدید نگاه کردن است، حقیقت وجود دارد ولی نوع نگاه به حقیقت میزان نوآوری را مشخص می کند; راه های زیادی باید مطرح شود تا از میان آنها راه هایی که خلوص بیشتری دارد باقی بمانند.
    این نوازنده برجسته تار گفت: ما سلسله ارزشهایی را داریم و فرهنگ های نانوشته ای که مواردی که خارج از چارچوب باشند راازمحدوده خود خارج می کنند و مواردی که با حال همراه باشند را می پذیرند; این قاعده در موسیقی هم کارکرد دارد.
    وی افزود: من ----- کردن در نوآوری را توهین به شخصیت انسانی می دانم دلیل موفقیت شهرهای بزرگی چون تهران همین تعدد دیدگاهها و کمتر بودن ----- است، وقتی که بار فرهنگی بیشتر می شود جنبههای مختلف هنر نمایان می شود.
    جلال بردبار هم در این زمینه گفت: برای نوآوری در موسیقی سنتی باید قدری تامل کرد; اگر ما رنگ صوتی را عوض کنیم، اگر بخواهیم موسیقی ایرانی را با هارمونی غربی بنوازیم دیگر موسیقی ایرانی نیست و حس ایرانی بودن آن از میان می رود;همین تفاوتهاست که به موسیقی ایرانی موجودیت و هویت می بخشد جهانبخش رستمی نیز تلفیقها را زمانی که همخوانی داشته باشند و از روی آگاهی انجام شوند; می پذیرد ومی گوید: در زمینه موسیقی ایرانی نوآوریهایی را شاهد بوده ایم که این روندهمچنان ادامه دارد و در صورت حمایت از استادان می تواند روند سریع تری داشته باشد.
    وی افزود: تا زمانی که حرمت ساز نگه داشته شود و کاری با آگاهی انجام شود و ضرر و زیانی به موسیقی وارد نیاید; نوآوری خوب است.
    امیرحسین نوژن هم به تجددگرایی در موسیقی سنتی اشاره کرد و گفت: از زمان کلنل وزیری کسی که پایه گذار هنرستان و دانشگاه موسیقی در ایران بوده است تجددگرایی در موسیقی سنتی مطرح بوده است.
    وی افزود: تلفیق موسیقی کلاسیک با سه تار یک طعم جدید و متفاوت است، هر هنری باید از مرحله کلاسیکش عبور کند و بعد به مراحل جدید برسد تا بتواند با آگاهی دست به تغییر بزند.
    این هنرمند شیرازی گفت: باید گروه هایی باشند که متعصبانه موسیقی خود را دنبال کنند و در کنار اینها افرادی نیز به نوآوری بپردازند تا موسیقی سنتی رشد بیشتر کند.
    سعید نیاکوثری نوازنده سنتور نیز بر لزوم حفظ شاکله اصلی موسیقی سنتی تاکید می کند و می گوید: موسیقی نیاز جامعه است و در زمان تغییر می یابد; تکنیک ها و متدهای آموزشی ما نیز در زمینه موسیقی تغییر کرده است و آنچه مهم است این است که رگههای اصلی فرهنگ در موسیقی حفظ شود.
    وی افزود:در موسیقی خودمان یک سری رگههای ناب داریم، آنچه که رگه های ناب هنری است می ماند; آنهایی که کورکورانه با این رگهها برخورد کنند محکوم به فنا هستند.
    نیاکوثری گفت: مثلا ردیف ساخته و پرداخته استادان گذشته ماست آن بخشی که به دل نشسته مانده و آن قسمتی که مورد توجه نبوده از بین رفته است.
    وی همچنین می افزاید: ما دو نوع موسیقی داریم، موسیقی هنری و موسیقی غیرهنری، اگر موسیقی هنری بخواهد گسترش یابد نیازمند مراکز آموزشی آکادمیک است، یک شهر همان گونه که نیازمند کارخانه، کشت و صنعت است به نهادهای آموزشی هنری نیز نیاز دارد و در غیر این صورت هرقدر هم استعداد و توانایی داشته باشد در صورتی که روی آنها کار نشود با شکست مواجه می شود.
    ترویج موسیقی سنتی ایرانی به ایران و به امکانات موجوددر کشورمان محدود نمی شود;کسانی بوده اند که فراتر از مرزهای کشور به ترویج این نوع موسیقی پرداخته اند.
    روزبه تابنده درباره این موضوع گفت: جهانی شدن در دهه نود به اوج رسید و پس از مدتی افول کرد چراکه آن نیز باعث می شد که حتی شخصیتهایمان را نیز از دست بدهیم اما امروز جهانی شدن مبتنی بر حفظ ارزشها و فرهنگ های ملی، منطقه ای و جغرافیایی است و وسیع تر شده است و مطرح شدن موسیقی در سطح جهانی بدین معنا نیست که یک موسیقی خصوصیات فرهنگی خود را از دست بدهد چرا که یک موسیقی ملی نشان دهنده فرهنگ است.
    وی افزود: اگر بخواهیم موسیقی ایرانی را جهانی کنیم این نیست که یک گروه سمفونیک را به جهان عرضه کنیم زیرا این نوع به بهترین نحو در دسترس جهانیان است اما موسیقی ایرانی و فرهنگی ما اگر درسطح خوبی باشد موردتوجه جهانیان قرار می گیرد.
    سعید نیاکوثری درباره ارائه موسیقی سنتی در ابعاد جهانی می گوید: اگر بخواهیم چیزی فراگیر شود باید در دسترس همگان باشد; ما چند استاد درجه اول داریم که در سطح دنیا می گردند و برنامه اجرا می کنند تا موسیقی ما را بشناسانند؟ امکانات در این زمینه محدود است و تا حال فعالیتهای آن چنانی نبوده است اما موسیقی ما توانایی جهانی شدن را دارد به شرط آن که به آن میدان داده شود.
    جهانبخش رستمی معتقد است: موسیقی ما در جهان شناخته شده و استقبال خوبی در سطح جهانی از کارها شده است چرا که نشان فرهنگ فرانسه به شهرام ناظری تعلق گرفته، نشان پیکاسو به شجریان داده شده و در بزرگترین جشنواره های موسیقی جهان کارهایی از ایران مقام آورده است اما پوشش خبری خوب در این زمینه ها وجود ندارد و اینها حتی به خود ایرانیان نیز نشان داده نمی شود.
    امیر حسین نوژن می گوید: استقبال از موسیقی ایرانی در جهان خوب است تا جایی که رادیو فرانسه روزی یک ساعت موسیقی ایرانی پخش می کند و حتی در رستوران آن کشور موسیقی ایرانی پخش می شود.
    جلال بردبار نیز گفت: برای این که بتوانیم در موسیقی با جهان همگام شویم موسیقی سنتی باید مورد توجه بیشتری قرار گیرد و شرایط برای حضور آن فراهم شود.
    موسیقی دانان شیراز همچنین خواستار حفظ استانداردها در سطح موسیقی سنتی شدند و نظارت بیشتر براجرای دقیق موسیقی راراهی برای حفظ اصالت در موسیقی ایرانی بر شمردند.
    جهانبخش رستمی در رابطه با پایین آمدن سطوح موسیقی می گوید: یکی از دلایل آن می تواند این باشد که متاسفانه تعدادی براین باورند که می توانند همه سازها را بنوازند و تدریس کنند و چون نظارتی در این خصوص صورت نمی گیرد هر کس به خودش اجازه می دهد که تدریس کند بدون توجه به این که به درجه ای رسیده باشد که بتواند تجربیاتش را به طور صحیح در اختیار دیگران قرار دهد.
    رستمی برای بهبود وضعیت موسیقی در شیراز پیشنهاد می کند که نشست و رای گیری برای شورای موسیقی صورت پذیرد به طوری که از انواع حوزههای موسیقی بتوانند نمایندهای در این شورا داشته باشند و همچنین جلساتی با حضور موسیقی دانان و مسوولان تشکیل و مسائل و مشکلات در آن جا به صورت مستقیم بررسی شود و یک بودجه ومدیریت خوب در زمینه موسیقی ارائه گردد تا پشتوانه و تشویقی برای هنرمندان قرار گیرد.
    امیرحسین نوژن نیز پیشنهاد می کند که توجه بیشتری به مراکز حفظ و ترویج موسیقی ایران شود تا این مراکز به صورت گسترده تری عمل کنند و حمایت هایی در خصوص استادان مطرح در شیراز صورت پذیرد.
    سعید نیاکوثری هم گفت: ما در آینده حتما دچار یک خلا» در زمینه موسیقی می شویم واین اقدام عاجلی در زمینه سیاست گذاری های کلان می طلبد و همچنین آنهایی که دلشان برای فرهنگ ملی می سوزد باید این را مد نظر داشته باشند که موسیقی ایران الان دارد حقش ضایع می شود.
    وی افزود: از هنرمندان شیرازی که سعی در اجرای کنسرت دارند حمایت شود به خصوص کنسرتهای سنتی، اکنون برای کنسرتهای خارجی بلیتهایی با قیمت های زیاد گذاشته می شود و این در حالی است که برای یک گروه مثلا ۴۰ نفره سنتی ایرانی قیمت بلیتها بسیار پایین است.
    روزبه تابنده نیز گفت: باید مسائل اخلاقی را در هنر مد نظر داشت چرا که امروزه شاهد هستیم که عدهای تصور می کنند با نواختن موسیقی بالاتر از بقیه هستند در حالی که شان انسانی این نیست و این باعث دافعه می شود و مردم را دچار یاس می کند.
    وی افزود: ما در موسیقی با فقر دیدگاه و بسته بودن محدوده نظر روبه رو هستیم اما راه تلاش باز است و باید در این راه تلاشهای بسیار صورت گیرد.
    گزیده کلام هواداران و دست اندرکاران موسیقی سنتی ایرانی این است که با همه فراز و نشیبهایی که این نوع موسیقی داشته است از عمق اعصار و ادوار مختلف عبور کرده تا به نسل امروز رسیده است این موسیقی ریشه در فکر و اندیشه والای انسانی دارد; نگذاریم موسیقی سنتی در یورش فرهنگ نا متجانس غرب و در کوران آواهای هزل و هجو که از هر سو بر آن می تازد به فراموشی سپرده شود.
    پرسش هایی که دراین میان بی پاسخ مانده این است که موسیقی سنتی چه تعریفی دارد؟ یعنی سنت ایرانی متشکل از چه مولفههایی است که در موسیقی سنتی با این شاکله که به دست ما رسیده، تبلور یافته است؟
    آیا سنت ما فقط برگرفته از عقاید چند نفر یا چند گروه است که این عقاید باید در موسیقی رعایت شود و دیگر اقوام ایرانی که موسیقی منحصر به فرد و ویژه دارند; در موسیقی سنتی یا موسیقی ملی جایگاه ندارند؟







    روزنامه مردم سالاری

  7. #207
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض استاد کسایی 79 ساله شد


    «حسن كسائي» ۲۰ مهر 1307 در اصفهان به دنيا آمد. پدرش «حاج سيد جواد كسائي» از تاجران بنام آن زمان اصفهان بود كه به دليل علاقه و انسي كه با موسيقي داشت، با اساتيد و بزرگان آن زمان مانند «سيدحسين طاهرزاده»، «جلال‌الدين تاج اصفهاني»، «اكبر خان نوروزي»، «خاندان شهناز» (شعبان خان، حسين آقا، علي آقا و جليل شهناز)، «غلامحسين سارنج »و «اديب خوانساري» رفت و آمد مي‌نمود. به طوري كه منزل آقا «سيد جواد» محفلي بود براي تجديد ديدار و نيز ساز و آواز اساتيد به نام موسيقي اصفهان. اين آمد و شدها موجب شد «حسن كسائي» از كودكي با موسيقي آشنا شود و به مرور زمان،علاقه زيادي خصوصاً به ساز ني بعد از ديدن يك نوازنده دوره‌گرد پيدا كرد.
    وي از سن دوازده سالگي شروع به نواختن ني كرد و در سن سيزده سالگي به مكتب استاد «نوايي» رفت.«كسايي» در محضر استاد «صبا» به نواختن رديف‌ها پرداخت و با هنرمنداني چون «خالقي»، «مشير همايون» و «حسين محجوبي» نيز مي‌نواخته است.
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    «كسايي» مدتي آواز و گوشه‌هاي موسيقي ايران را نزد استاد «تاج اصفهاني» و «اديب خوانساري» آموخته و ني را از «مهدي نوايي» فرا گرفت. وي هر زمان كه به تهران مي‌رفت از محضر استاد «ابوالحسن صبا» نيز استفاده مي‌نمود.پس از فوت «مهدي نوايي»، «كسايي» همچنان از همنشيني با نوازندگان اصفهاني در جهت تسلط بر نوازندگي ني استفاده كرد. مخصوصاً از همنوازي با «جليل شهناز» كه به نوعي حق استادي بر گردن او دارد، بهره برد.همنوازي با سازهاي پرده‌داري مثل تار و سه‌تار او را بيش از پيش با گام‌هاي مختلف موسيقي ايراني آشنا كرد، به صورتي كه براي اولين بار دستگاه‌هاي چهارگاه، اصفهان، نوا و راست پنجگاه را با كوك دقيق و به صورت كامل اجرا كرد. «كسايي» همچنين از محضر «ابوالحسن صبا» بهره‌هاي فراوان برد كه مي‌توان گفت هنر نوازندگي سه‌تار «كسائي» يادگار انس با اين هنرمند يگانه است. سه‌تار نوازي «كسائي» تلفيقي زيبا از تركيب نوازندگي تار «جليل شهناز» و سه‌تار «ابوالحسن صبا» است.
    «حسن كسائي»در اصفهان سال‌ها مكتب‌دار موسيقي اصفهان در رشته‌هاي ني، سه‌تار و آواز بوده است. اگرچه بيشتر آثار او بداهه‌نوازي است تا موسيقي پيش ساخته، ولي امروز بخش زيادي از ضربي‌ها و حتي آوازي‌هاي نوازندگان ني، بهره گرفته از نوازندگي‌هاي ايشان است.
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    «كسائي» امروز در نواختن ني ايراني همانند ندارد و در اوقات فراغت به تكميل سه‌تار مي‌‌پردازد.وي در زندگي هيچ دلبستگي‌اي به جز موسيقي ندارد. وي اكنون در شهر زادگاه خود، اصفهان زندگي مي‌كند و ديده شده كه استاد حتي با لوله كردن كاغذي ساده و سوراخ كردن آن اقدام به نواختن ني مي‌كند كه اين در يكي از نوارهاي صوتي آموزشي استاد نيز بيان گرديده است.
    «كسايي»شاگردان زيادي از جمله «حسين عمومي»،«حسن ناهيد»،«محمد موسوي»، «بهزاد فروهري»،«نعمت الله ستوده»،«شهرام ميرجلالي»و ...را تربيت كرده است.
    حسن كسايي: ني سازي زنده و پيشرو است

    «حسن كسايي» گفت: با وجود افرادي مثل «ناهيد»و «كياني‌نژاد» و نواختن ني در اركسترها، اين ساز زنده و پيشرو است.
    اين ني‌نواز پيشكسوت در گفت‌وگو با خبرنگار موسيقي فارس در خصوص وضعيت و جايگاه ساز ني در موسيقي امروز گفت: ني، ساز خيلي ساده‌اي نيست. بسيار مشكل و پيچيده است و نواختن آن به راحتي از عهده هركسي برنمي‌آيد.متاسفانه بعضي‌ها يكي دو نوار از من گوش مي‌كنند و تقليد مي‌كنند، آن وقت فكر مي‌كنند كه در پايان خط هستند در صورتي كه خطي وجود ندارد.علم موسيقي همانند هر علم ديگري پاياني ندارد.
    » 50 سال پيش استاد صبا گفته بود جاز موسيقي دنيا را از بين خواهد برد
    وي افزود: من در حد توانم، توانستم روي اين ساز كار كنم و آن را پيش ببرم و به نظر من، هر كسي در حد توانايي،قدرت فكري،انديشه و عشقي كه به آن كار دارد، مي‌تواند جلو برود، ولي در مقابل نيز، انسان نبايد زود از خود متشكر باشد، چرا كه اين هنر رياضت مي‌خواهد.انسان بايد اول اندازه، انديشه ،فهم، درجه و مقام خودش را بشناسد و بداند از عهده چه قدر كار برمي‌آيد.
    «كسايي» با اشاره به مهجور ماندن ساز ني بيان داشت:در حال حاضر تمام موسيقي‌ ما در آواز خلاصه مي‌شود.نمي‌توان گفت كه ني مهجور مانده چرا كه به عقيده من تمام سازها مهجور مانده‌اند.
    وي با بيان اينكه موسيقي جاز جوان‌ها را به سمت خودش مي‌كشاند،اظهار داشت: من50 سال پيش نامه‌اي از استاد صبا دارم كه نوشته بودند جاز موسيقي دنيا را از بين خواهد برد.اين گفته كاملا درست است.البته به عقيده من موسيقي شناخت مي‌خواهد. موسيقي علمي - رديفي سنتي زير بنا دارد و شناختش كار همه كس نيست. متاسفانه جوان‌ها دنبال چيزهاي ساده‌اي مثل «من و تو رو دوست مي‌داشتم» يا «ديگه نمي‌خوام ببينمت» و ...! هستند، چنين چيزهايي برايشان جالب است و توجهي به اشعاري چون «از خون جوانان وطن لاله دميده»ندارند.
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    » خوشبختانه در هنرستان‌ها و موسسات مخاطبان به سه تار، پيانو ،تار، ني و ضرب روي‌آْورده‌اند
    اين نوازنده ني در خصوص چگونگي ايجاد شناخت از موسيقي اصيل اظهار داشت: تا دو، سه سال گذشته تمام موسسات ،هنركده‌ها و هنرستان‌ها روي فروش و آموزش گيتار مي‌چرخيدند ولي حالا اين مسئله كم‌تر شده و شاهد اين هستيم كه چه قدر در هنرستان‌ها و موسسات مخاطبان سه تار، پيانو ،تار، ني و ضرب مي‌زنند و آواز مي‌خوانند و با سازهاي فرنگي موسيقي ايراني مي‌نوازند.
    وي درباره اينكه آيا شيوه و تكنيك سخت نوازندگي ني باعث عدم گرايش به اين ساز مي‌شود، اظهار داشت:خير.به نظر من گرايش به ني زياد است ولي به نتيجه رسيدن نهايي‌اش مشكل است و متاسفانه كساني كه به آموختن آن مي‌پردازند در وسط راه به همان چيزي كه مي‌دانند، بسنده مي‌كنند.
    «كسايي»با بيان اينكه ني جاذبه زيادي در اركستر دارد،تصريح كرد:حضور ني در اركستر جاذبه زيادي دارد و نبودش به واسطه قابليت‌هايشان كاملا مشهود مي‌شود.
    وي افزود: در حال حاضر افرادي مثل «ناهيد» و «كياني نژاد» هستند كه در اركستر ني مي‌زنند و خوب كار مي‌كند و اين خود دلالت بر اين دارد كه اين ساز زنده و پيشرو است اما بايستي كه با عشق و علاقه و پشتكار كار شود.
    وي با اشاره به اينكه بي‌توجهي به موسيقي ما دلسردي مي‌آورد،اظهار داشت:من نديدم هنرمنداني مثل صبا ،تجويدي،ياحقي و ديگران را كه رياضت كشيده بودند و رضايت نداشتند.در واقع توجه نكردن به موسيقي باعث شده كه ما رشد افرادي مثل صبا، تجويدي و ...را نداشته باشيم.
    » در حال منتشر كردن آثار جديدي هستم
    «كسايي»در خاتمه خاطر نشان كرد:من در سن 80 سالگي به دليل بيماري ديگر حالي براي آموزش دادن ندارم اما هم سه تار مي‌زنم و هم ني. همچنين بنا به خواسته پسرم، در حال منتشر كردن آثار جديدي هستم.به طوري كه دونوازي تار و ني و رديف موسيقي را با ني و سه‌تار و آواز منتشر مي‌كنم، اما به طور كلي با وجود چنين چيزهايي، گوشه‌گير هستم.
    منبع : فارس نیوز

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  8. #208
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    3,350

    پيش فرض

    محمد جان سلام عرض می کنم. خیلی خوشحال شدم از این که دوباره به این تاپیک برگشتی، ظاهرا کدورت پیش اومده رفع گردیده. به نوبه ی خودم از فعالیت شما در این تاپیک و بخصوص در زمینه ی موسیقی سنتی خودمون، کمال تشکر رو دارم، همینطور از بقیه ی دوستان زحمت کش این تاپیک siseی عزیز و Asalbanooی عزیز و بقیه که بخاطر نیاوردن اسمشون، ازشون عذر میخوام. از مطالب مفیدتون استفاده می کنیم. متشکرم...


  9. #209
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض

    محمد جان سلام عرض می کنم. خیلی خوشحال شدم از این که دوباره به این تاپیک برگشتی، ظاهرا کدورت پیش اومده رفع گردیده. به نوبه ی خودم از فعالیت شما در این تاپیک و بخصوص در زمینه ی موسیقی سنتی خودمون، کمال تشکر رو دارم، همینطور از بقیه ی دوستان زحمت کش این تاپیک siseی عزیز و Asalbanooی عزیز و بقیه که بخاطر نیاوردن اسمشون، ازشون عذر میخوام. از مطالب مفیدتون استفاده می کنیم. متشکرم...


    سلام
    ممنونم..بسیار سپاس گذارم از لطفتون و توجهی که دارید.مطمئنا این توجه شما باعث دلگرمی و البته فعالیت بیشتر است.

  10. #210
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض درباره گروه منسجم و پر مخاطب کامکارها

    عیشت خانوادگی تقریباً در تمام نقاط دنیا، پیشینه کهنی دارد. در برخی ادوار تاریخ سرزمین ما نیز انتقال شغل از پدر به پسر امری حتمی و گریز ناپذیر بوده است. به طوریکه در نظام طبقاتی زمان ساسانیان، کسی حق نداشت پیشه پدری را رها کند و حرفه ای از یک طبقه دیگر انتخاب نماید. این جبر تاریخی صرف نظر از تبعات منفی اش، حاوی نکات مثبتی هم بوده است که از آن میان می توان به حرفه ای شدن و تکامل یک شغل در خانواده اشاره کرد.
    تاریخ پر فراز و نشیب ایران موارد زیادی از پیدایش نخبگان حوزه های مختلف را گواهی می دهد که تخصص خود را از خانواده به ارث برده اند و به نسبت، بیش از دیگران در جریان های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشورمان نقش داشته اند. گروه مشهور کامکارها یکی از نمونه های بارز این جریان اقتصادی-اجتماعی کهن است.

    ● پیشینه

    بنیانگزار گروه کامکارها در واقع زنده یاد استاد حسن کامکار است که شش پسر و تنها دخترش را اوان کودکی به فراگیری موسیقی مجبور ساخت. آن طور که از خاطرات هوشنگ، فرزند ارشد خانواده بر می آید، پدر ایشان پس از تعلیم فرزندان، آنها را در زیرزمین خانه زندانی می کرد تا مشق آن روز را تمرین کنند. در نگاه اول چنین به نظر می رسد که افراد خانواده به صورت جبری وارد موسیقی شده اند ولی رویدادهای بعدی نشان می دهد تک تک آنها جوهر موسیقی در وجودشان نهفته و اجبار پدر تنها به منزله کبریتی برای شعله ور شدن آن استعدادهای پنهان بوده است.
    ارشد خانواده علاوه بر آموزش موسیقی به روال سنتی از پدر، چند سالی نیز در آمریکا به تحصیل آکادمیک موسیقی پرداخته و به نوعی ارشدیت خود را تضمین کرده است. هوشنگ کامکار در حال حاضر هم به لحاظ تقدم خانوادگی و هم به لحاظ دانش آکادمیک موسیقی، دیگر اعضای هنرمند خانواده را هدایت می کند. با حضور پر رنگ تر او در شش سال اخیر، افق جدیدی بر بروی این گروه گشوده شده است و نوید یک اتفاق بی نظیر هنری را می دهد.
    اگر اکنون گروه چهارده نفره آنان قادرند به این شدت چشم ها را متوجه خود کنند، بی گمان در آینده، ارکستر بزرگی از همین جنس می تواند، چشم همه جهانیان را خیره سازد.

    ● ترکیب ثابت و پویا

    آن طور که بزرگ خانواده می گوید، گروه کامکارها سابقه ای چهل ساله دارند. روشن است این سابقه سنگین، شامل همه اعضای خانواده نمی شود. شاید نخستین ترکیب کامکار ها، سه یا چهار نفره بوده باشد.
    در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد که همزمان با رونق موسیقی ایرانی پس از یک دوره هفت هشت ساله بود، کامکار ها شامل بیژن، پشنگ، ارژنگ، قشنگ، ارسلان و اردوان بودند. پس از حدود یک دهه، هوشنگ برادر بزرگ تر که همانند خواهر و برادرانش، حرفه نوازندگی نداشت، به عنوان آهنگساز و مدیر هنری گروه فعالیتی جدیدی را آغاز کرد و از آن زمان به نظر می رسد کامکارها به یک ترکیب ثابت رسیده اند. اما امروزه با حضور فرزندان شان، ما جمعیت بزرگ تری را شاهد هستیم.
    آنها خوب می دانستند و می دانند که اگر به همان جمع نخستین خود اکتفا کنند، پس از سپری شدن زمان طبیعی عمر، موجودیت گروه نیز خود به خود از بین می رود. به همین دلیل چند سالی است که نسل دوم خانواده ایشان، دوشادوش نسل اول به روی صحنه می آیند. کامکارها بدون هیچ نگرانی فرزندان نورسیده خود را در کنارشان می نشانند و بچه ها نیز سعی می کنند پا به پای پدران، مادران و عموها و عمه شان بنوازند و بخوانند. این کار از یک جهت دوراندیشانه است. یعنی اینکه کامکارها حتی با گذر عمر طبیعی شان نیز همچنان می توانند در دهه های آینده بر صحنه موسیقی کشور حاضر باشند.

    ● گروه محوری

    امزوه در همه جوامع، خوانندگان گروه، خیلی خیلی بیشتر از سایر هنرمندان همراهشان به چشم می آیند. تا جایی که گروه را به نام آن خواننده خاص می شناسند. حتی اگر گروهی دارای آهنگساز و نوازنده مشهور و پر توانی باشد، باز هم کفه ترازوی شهرت به نفع خواننده سنگینی می کند. اما در گروه پر مخاطب کامکارها این ویژگی هرگز دیده نمی شود.
    اگر مردم به کنسرت آنان می روند و یا محصولات صوتی شان را می خرند، تنها ناشی از شهرت و اعتبار خود گروه است و نه شخصی بخصوص. به عبارتی، کامکارها گروه محورند و اجازه نمی دهند، اعتبارشان در وجود یک خواننده سرشناس یا نیمه سرشناس خلاصه شود. در نتیجه بدون نگرانی می توانند سال های متمادی با اعتبار ذاتی خود بر صحنه موسیقی کشور حاضر باشند. علاوه بر این، جمع گرایی نیز از خصوصیات برجسته آنهاست.
    اعضای گروه به تنهایی عرض اندام نمی کنند و در واقع هر کسی شخصیت خویش را در گروه جستجو می کند. به عبارتی قهرمان پروری و قهرمان بازی در گروه وجود ندارد. گر چه بسیاری از اعضای گروه به لحاظ فردی قابلیت های ممتازی دارند ولی این باعث نمی شود که در گروه برتری یابند.

    ● دلبستگی قومی

    خاستگاه کامکارها، شهر سنندج مرکز استان کردستان است. قوم کرد به عنوان یکی از کهن ترین اقوام ایرانی از دیرباز ساکن این منطقه بوده اند و همواره همانند دیگر اقوام زاگرس نشین هویتی دوگانه ملی و قومی دارند. بر همین اساس کامکارها توأمان به عناصر فرهنگی ایرانی و کردی دلبستگی نشان می دهند و این را در تمام کنسرت های ایشان می توان دید و شنید.
    کنسرت های ایشان همواره دارای دو بخش فارسی و کردی است که از ظرافت های کار می توان به اجرای موسیقی دستگاهی با کلام فارسی و لباس برگرفته از فرهنگ قدیم ایران و همچنین اجرای موسیقی کردی با لباس کردی اشاره کرد.

    ● یک جمعیت با دو صدا

    در کنسرت های چند سال اخیر، کامکارها با یک جمع حدود ۱۵ نفره به روی صحنه می آیند ولی صدای حاصل از اجرای موسیقی شان بیش از ۳۰ نفر می نماید، زیرا هر نفر علاوه بر نواختن ساز خود، خواننده مؤثر گروه کر نیز هست چنان که گاهی حجم صدای آنها به سبب کاربرد تکنیک چند صدایی، از حجم صدای گروه های پرجمعیت دیگر بیشتر است.

    ● خروج از فامیل محوری

    نحوه چیدمان سازهای گروه با توجه به قابلیت های نوازندگی اعضاء صورت می گیرد. در نتیجه صدای حاصل از گروه پیش از آن که یک منطق هنری و موسیقایی داشته باشد، متأثر از ملاحظات خانوادگی است. به عبارتی صدادهی یا سونوریته گروه را ترکیب فامیلی تعیین می کند، نه سلیقه آهنگسازی. در حال حاضر پشنگ و اردوان هر دو سنتور می نوازند که اگر یکی از آنها عضو خانواده نبود، بی گمان نمی توانست جایی در گروه داشته باشد.
    اما آخرین کنسرت کامکارها در پاییز ۸۵ با حضور چند نوازنده میهمان و خارج از چارچوب خانواده صورت گرفت. این نشان می دهد مدیریت هنری گروه، در صدد است با حفظ ملاحظات خانوادگی، تغییراتی در طعم و رنگ موسیقی کامکارها ایجاد نماید.
    در حال حاضر جای چند ساز کششی بم صدا و همین طور ساز نی در این گروه خالی است که با منطق گسترش خانوادگی گروه، شاید هیچ گاه پر نشود. ولی اگر نگاه فامیلی توأم با ملاحظات هنری باشد، این امکان وجود دارد که در آینده گروه پر طرفدار کامکارها، با حفظ موجودیت خانوادگی خود، از نوازندگان سازهای دیگری هم در ترکیب خود داشته باشند. یا اینکه نسل دوم و سوم خود را به سمتی هدایت کنند تا کاستی های گروه در خصوص انواع ساز بر طرف شود.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •