کجاش سوتی بود؟؟
دختره بنده خدا اصلا نمیدونست موضوع چیه
شما هم که ماشاالله منتظر سوژه
--
--
کجاش سوتی بود؟؟
دختره بنده خدا اصلا نمیدونست موضوع چیه
شما هم که ماشاالله منتظر سوژه
خب بیشتر به خاطره شبیه بود .
ولی اونجا که رفیقم رفت زیر میز داشت سوتی میشد .
میگم اینجا هم داره اسپم بازار میشه هان!! یه کم کوتاه بیاین بابا!!! البته امیدوارم به کسی بر نخوره.
خب IQ اونوقت بابات نگفت شما یه سری دختر و پسر چرا تنها تو اتاقین و لختین؟دختر عمه هات هیچی نگفتن؟ این مغز تصمیم گیریه آنیت منو کشته
. اما دمت گرم باحال بود.
خب حالا که سوتیاتون ته کشیده من یه سوتیه با حال دارم البته این سوتیه دوستمه ولی خیلی با حاله
اقا ما پارسال یه دبیر ادبیات داشتیم خیلی مرد پایه ای بود قشنگ میذاشت سر امتحاناش تقلب کنی خلاصه قرار شد یه امتحان ازمون بگیره سر امتحان همه داشتیم تقلب میکردیم ولی یکی از بچه ها دیگه خیلی پررو بود اصلا نمیگفت این دبیرمون آدمه وایساده اینجا کتاب یکی از بچه ها رو گرفته بود قشنگ داشت از روش مینوشت امتحان تموم شد و جلسه بعد دبیرمون برگه ها رو اورده بود همه عالی شده بودیم این دختره بیچاره هم اینقد خوشحال بود که حالا مثلا20 شده تا دبیرمون گفت پگاه 16 بیچاره کف و خون قاطی کرده بود ماهارو میگی همه اینجوری
خلـــــــاصه بعد کلی بحث و بررسی معلوم شد کتاب این دختره رو که گرفته بود معنی هر بیتو بالاش نوشته بوده این بیچاره هم از همه جا بیخبر بیتا رو معنی زیریشو مینوشته واسشون![]()
![]()
فهميد زر زدم ديگه!
رفيق با دختر عمه هام سيگار كشيديم يه كلمه لختيم چي ميخوان بگن!
من هم چند تا از سوتیام رو بگم :
امسال سر درس سوشون بودیم تو ادبیات که توی این درس مردم الان برای سیاوش موقع رستم که بوده یا نه نمیدونم عزاداری میکردند . معلم تا وسط درس خوند بعد من هم که نترس و رک هستم با تمام قاطعیت پرسیدم : آقا این سیاوش همون خواننده هست . معلم گفت کی ؟ :o من هم گفتم سیاوش قمیشی رو میگم همه بچه ها رو به من کردند و طوری نگاه کردند که اونا هم انگار گیج شده بودند عین خودم چون با عقل جور در نمیاد ادما برای کسی که نبوده عزاداری کنن . . .
بعد معلم گفت : شوخی میکنی ؟ من گفتم نه اقا ما مگه با شما شوخی داریم ؟ معلم هم عصبانی شد و ما رو انداخت بیرون به دلیل اینکه مسخره کردمش ولی واقعا جدی بودم طوری که یک لحظه حتی خود معلم و بچه ها باور کردند . . .
حالا یکی دیگه . . . من امروز داشتم با دوستم صحبت میکردم با تلفن خونه که یکدفعه تلفن قطع شد و من هم رچی فحش که تعدادشون به 3 تا شادی نرسه به دوستم دادم که چرا قطع کرده . . . بعد تا خواستم گوسی رو بذارم چشمم به دستم افتاد که دوشاخه تلفن رو از پریز کندم . . .)
یادمه اولای تابستون بود تازه امتحانام تموم شده بود ... طبق معمول گند زده بودم!...تصمیم گرفتم برم باشگاه تا بلکه از فکرش بیام بیرون!!!
... هیچی! خلاصه شال و کلاه کردم زدم بیرون
تقریبا" دو سالی میشد که باشگاه نرفته بودم بدنم کلی افت کرده بود ....خلاصه یه تمرین سبک کردمو زود تمومش کردم ..... چون بدنمم خوابیده بود , دوس نداشتم زیاد تو باشگاه لخت بشم...هیچی! برگشتم خونه.... وقتی رسیدم خونه دیدم مثه همیشه مامانم اینا خونه نیستن... اصولا" تو خونه ما دم دمای غروب که میشه , خونه خالی از سکنه میشه...! ولی اینبار ساکنین خونه یکم زودتر از همیشه خونه رو به مقصد خرید!( مامان و بابام عشق به قصد خرید بیرون رفتننن)ترک کرده بودن تازه حول و حوش ساعت 4.5-5 بود.... تو دلم (شایدم رو زبونم یادم نیست !!) یکم به وضعیت موجود فحش دادم
و دیگه معطل نکردم سریع پریدم تو حموم ... جاتون خالی انقد جواد یصاری خوندم حنجرم درد گرفت (البته ناگفته نمونه نمیدونم چرا روزایی که پرس کار میکنم احساسه خوش صدایی یه بیشتری بهم دس میده..) بعد از کلی چنگ انداختن به خودم و انجام عملیاته شستو شو رفتم جلو آیینه یکم خودمو دید بزنم , ببینم تو این یه روزه چقد پیشرفت کردم!!.... اینم داخله پرانتز بگم که آیینه مون تقریبا" تو قسمت رختکنه ولی چون دره قسمته رختکنو خوب نبسته بودم خیلی بخار گرفته بودش یکم با دستم بخار ها رو زدم کنار دیدم بیشتر بهش گند زده شد چون دستم خیس بود...منم دیدم خیلی حیفه با این هیکله سرحال....!!!! وقته خودمو جلو این آیینه تلف کنم!!! با خودم گفتم وله لش میرم جلو اون آیینه باحاله که تو پذیراییمونه.... آخه میدونین!! اون آیینه(همون باحاله که تو پذیراییه) هم تمام قده هم نورپردازیش باقلواست هم اینکه نسبتا" هیکله آدمو 2 برابر نشون میده , منم رو اون حساب این فکره خبیثانه به ذهنم رسید
![]()
...خلاصه یه شرت پوشیدم و لباسامو گرفتم دستمو یه حوله هم که قبلش انداخته بودم رو سرم سرما نخورم.... بینه حمومه مون و پذیرایی یه راهرو میخوره بعدش دره راهرو رو که باز میکنی وارده پذیرایی میشی .. منم تو این فاصله ی کوتاه فرصتو غنیمت شمردمو یکم دیگه جواد یصاری خوندم و درو باز کردم و رفتم تو !!!... دو سه قدم که رفتم دیدم یه چیزی روی دوشم داره سنگینی میکنه !!!! ..... آره !!! اشتب نکرده بودم!!! ....وقتی به خودم اومدم دیدم نگاه های بهت زده ی چنتا خانمه محترمه که این سنگینی رو , روو دوشه منه بینوا گذاشته!!!!
راستش تو اون وضعیت یادم نیست چطوری یا چجوری خودمو رسوندم به راهرو فقط همینقد یادمه که تو راهرو ولو شده بودم داشتم به خودم میپیچیدم (از خنده !البته یه ته احساسه بد هم قاتیش بود ولی احساسه خنده بیشتر منو پوشش میداد پس مهم نبود!!!
) ... جالب اینجا بود وقتی داشتم خودمو پرت میکرم تو راهرو تو صدای خنده های مامانم اینا اینو شنیدم که مامانم داشت میگفت... اشکال نداره!!! علی(من)!هم مثله داداشتونه!!!!!
.... بعدا" فهمیدم (همون اولشم میدونستم ولی برای اینکه شما روشن بشید اینجوری تعریف میکنم
)یکی ازون خانوما دختر عموی بابامه که اولین بار بود میومد خونمون(قبلا" هم اینور اونور دیده بودمش ولی خونه ی ما نیومده بود) یکیشونم یه آرایشگره تقریبا" آشناست دوسته مامانمه که بعضی وقتا میاد خونمون 3 تای دیگشونم زن و بچه ی پسر دایی بابام میشن که البته یه جوری نشسته بودن که پشتشون به من بود ندیدن(شایدم یکیشون دید!) ...حالا داستانه این که چطوری تو این فاصله ی کوتاه این همه آدم جور واجور تو خونه ی ما جمع شده بودن ...بماند!... مفصله... !!! البته حالا که صحنه رو مرور میکنم میبینم که وقتی ت !!!و راهرو داشتم میخوندم انقد صدای زاقارتم بلند بود که همسایه ها هم بشنوفن چه برسه به مهمونا ...
![]()
ببخشید اگه سرتون رو درد آوردم....بای
من امروز خواستم برم بیرون. موهام رو صبح شستم و ژل زدم و سریع رفتم بیرون. یکم که گذشت دیدم ملت دارن بد نگاه میکنن و میخندن.
از تو آیینه یک ماشین خودمو نگاه کردم دیدم موهام یخ زده. یه رنگ عجیبی سفید شده بود و یخ زده بود.
از فردا دیگه ژل نمیزنم چون آب بزنی خودش تو این هوا سفت میشه
_________________________
چند وقت پیش با بابام تعمیرگاه بودیم. مکانیکه وایر روی کویل رو درآورد و داشت دستکاری میکرد.
من پشت فرمون بودم که بهم گفت استارت نزنی منم فکر کردم میگه استارت بزن. خلاصه استارت زدم این یارو یک جیغی کشید که همه ی مغازه ها اومدن اونجا جمع شدن.
نکته: وقتی استارت بزنی کویل برق خیلی زیادی تولید میکنه که کشنده نیست ولی فکر میکنم 12000 ولت هست که یهو تخلیه میشه. خلاصه اگه دستت روش باشه تا سه روز بدنت شله...
ایول --- امضات یه جکه
25 سال طول میکشه تا اسقلال قهرمان بشه![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)