دردا کنون ندارم تاب خراب و مستی
گرچه رهیده ام پاک از دام خود پرستی
اینک دریغم آمد بیرون روم ز مستی
آنجا که دید ه ام من آن سمت و سوی هستی
دردا کنون ندارم تاب خراب و مستی
گرچه رهیده ام پاک از دام خود پرستی
اینک دریغم آمد بیرون روم ز مستی
آنجا که دید ه ام من آن سمت و سوی هستی
پس حالا حالا ها موندگارینولی جدا من تا روزی که شما این اواتورت رو عوض نکنی و چراغت رو روشن نکنی از این فروم نمیرم
.............
يه روز دلم گرفته بود مثه روزاي باروني
از اون هواها که خودت حالو هواشو ميدوني
اگه بشه با واژه ها حالمو تعريف بکنم
تو منو شعر منو با همه حست ميخوني
...
Last edited by saye; 14-01-2008 at 00:07.
يك عمر گشتم از پي آن عمر جاودان
گشت زمانه عمر مرا دم به دم گرفت
نازم بدان نگاه كه او با اشاره اي
نام مرا ز دفتر هستي قلم گرفت
من با كه گويم اين غم بسيار كو مرا
در خيل كشتگان رخش دست كم گرفت
برگرد اي اميد ز كف رفته تا به كي
هر شب فغان كنم كه خدايا دلم گرفت
در سينه ام نهال غمش نشاند عشق
باري گرفت شاخ غم و خوب هم گرفت
تا بگذرد ز كوه غم عشق او حميد
دستي شكسته داشت به پاي قلم گرفت
تو شاه،من ملکه،قصرمان: تمام زمين
و تاجمان :گل نرگس،چه چيز بهتر از ين؟
حکومت من و تو حاکميت عشق است
حکومت من و تو،اين وظيفه سنگين
تو شاه باش و بگو با تو و دلم چه کنم؟!
تو شاه باش و بيا در کنار من بنشين
تو شاه باش و هميشه خبر بگير از عشق
برای خستگيم بال و پر بگير از عشق
تو شاه باش ولی پيش از آنکه حکم کنی
نگاه کن به دل من،نظر بگير از عشق!
نگاه کن به دلم،بيشتر حکومت کن
نگاه کن به دلم،بيشتر بگير از عشق!
قضا چون زند جام عمرم به سنگ
به داغم شودديده ها لاله رنگ
به خاك سيه چون شود منزلم
بود داغ آن سيمتن بر دلم
بهاران چو گل از چمن بردمد
گل مريم از خاك من بردمد
نوازد دل و جان غمناك را
پر از بوي مريم كند خاك را
...
ای کاش من آن دو زلف عنبر برمی
تا بر رخ او زمان زمان بگذرمی
ای کاش من آن دو لعل چون شکرمی
تا از دهن نوش تو می برخورمی
یاد باد ان روزگاران یاد باد
روز وصل دوستداران یاد باد
گرچه یاران فارغند از یاد ما
از من انان را هزاران یاد باد
دمی تو شربت وصلم ندادهای جانا
همیشه زهر فراقت همی چشم بی تو
اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا
دو پایم از دو جهان نیز درکشم بی تو
پیام دادم و گفتم بیا خوشم میدار
جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو
و شبم یه رنگ شده رنگ سیاه جاده ها
زندگی بی معنا شده روی غبار لحظه ها
به من میگه صدای تو تاریکه مثل شب من
به من میگه نگاه تو سرده مثل دست های من
آره این حرف و صدای سایه هاست
*-
سلام
همیشه از و بدم میومده
تا مرغ دلم پر نكشيده برگرد
تا ريشه ي من زخم نديده برگرد
گيرم كه من اشتباه كردم باشد
دنيا كه به آخر نرسيده برگرد
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)