تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2058 از 2734 اولاول ... 105815581958200820482054205520562057205820592060206120622068210821582558 ... آخرآخر
نمايش نتايج 20,571 به 20,580 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #20571
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    تو چشم شیخ را دیدن میاموز
    فلک را راست گردیدن میاموز

    تو کل را جمع این اجزا مپندار
    تو گل را لطف و خندیدن میاموز

    تو بگشا چشم تا مهتاب بینی
    تو مه را نور بخشیدن میاموز

    تو عقل خویش را از می نگهدار
    تو می را عقل دزدیدن میاموز

    تو باز عقل را صیادی آموز
    چنین بیهوده پریدن میاموز

  2. #20572
    پروفشنال Mahdi_Shadi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    621

    پيش فرض

    زان يار دلنوازم شكريست با شكايت
    گر نكته دان عشقي بشنو تو اين حكايت

  3. #20573
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    اين قسمت شهريار رو ديديد

    سكانس قهوه خانه ، مشاعره شهريار با درويشي كه ملك الشعراي قهوه خانه بود

    اگر نديد 5 شنبه اين هفته ( 20 دي ماه 86 ) ساعت 19 تكرارش رو حتما از شبكه 4 ببينيد

    يه نكته جالبي ديدم تو مشاعره ؛ شهريار به درويش پيشنهاد داد تا مشاعره به اين صورت ادامه پيدا كنه كه ابيات با موضوع معيني گفته بشه

    حالا من گفتم براي اينكه تاپيك از يكنواختي دربياد هر هفته يا هر ماه يه موضوعي در عنوان تاپيك قرار بگيره و مشاعره پيرامون آن موضوع ادامه پيدا كنه تا پايان يك دوره و شروع موضوع بعدي .

    نوشتن نام شاعر و كتابش هم براي يه نفر مثل من كه زياد اطلاعات ندارم بد نيست !

    اين تنها يك پيشنهاد هست ولي كار قشنگيه !
    فکر خوبیه
    ولی من ترجیح میدم تو این تاپیک نباشه
    فقط اگه دوستان اشعاری رو که مینویسن کامل باشه خیلی بهتره
    موفق باشید
    .........

    چرا ز کوزه ی ماه امشب
    نمی برون نتراویدست ؟
    چرا نگاه خدا ، دیگر
    درین خرابه نکاویدست ؟
    ستارگان طلایی خشم
    چرا به باد فنا رفتند ؟
    پرندگان طلایی بال
    چرا به کام بلا رفتند ؟
    چرا درین شب بی فرجام
    ز هیچ سو نوزد بادی ؟
    چرا به گوش نیاویزد
    طنین وحشی فریادی ؟
    چرا به خک نریزد نرم
    غبار سربی بارانی ؟
    چرا ز خواب نخیزد باز
    زمین به نعره ی طوفانی ؟
    زمین و من ، دو تب آلودیم
    پر از تشنج هذیان ها
    نهفته در دل ما خاموش
    لهیب آتش عصیان خا
    زمین و من ، دو غضبنکیم
    لب از خروش فروبسته
    ز گیر و دار عبث ، رنجور
    ز پیچ و تاب عبث ، خسته
    تو ای شب ، ای شب بی فریاد
    تویی که از من و او دوری
    تو از فشار غضب لالی
    تو از هجوم حسد کوری
    تو ای شب ، ای شب بی فریاد
    تویی که تیره چو کابوسی
    برو که در تو نمی بینم
    فروغ شعله ی فانوسی
    من از تو پیرترم ، ای شب
    من از تو کورترم ، ای ماه
    چرا چراغ نمی گیرید
    مرا به پیچ و خم این راه ؟
    ...

  4. #20574
    پروفشنال soheilsmart's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    941

    پيش فرض

    تجلی گه خود کرد خدا دیده ی ما را
    در این دیده درآیید وببینید خدا را
    خدا در دل سودا زدگان است بجویید
    مجویید زمین را و مپویید سما را
    بلا را بپرستیم و به رحمت بگزینیم
    اگر دوست پسندید پسندیم بلا را
    طبیبان خداییم و به هر درد دواییم
    به جایی که بود درد فرستیم دوا را
    ببندید در مرگ و زمردن مگرزید
    که ما باز نمودیم در دار شفا را
    حجاب رخ مقصود من و ما شمایید
    شمایید ببینید من وما و شما را

  5. #20575
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    ای خوشتر از خواب سحرگاهان
    هرگز مرا باور نمی آمد که برگردی
    در لحظه های تلخ بیداری ، به سوی من
    اما ، تو مهمان منی امشب
    من نیز ، چون اینه ، بیدارم
    وز شوق این دیدار بیمانند
    گنگ است ، پنداری ، زبان گفتگوی من
    آری ، تو ، امشب میزبانی بی زبان داری
    کز او کلامی در نخواهی یافت
    زیرا که این اندوه ،‌ یا این شادی پنهان
    خاموش می سازد صدا را در گلوی من
    دست ترا در دست می گیرم
    با دیدگانت راز می گویم
    وان عطر سبز نوجوانی را
    چون بوی نمنک درختان ، در شب باران
    می بویم و در گیسوانت باز می جویم
    می خندی و لب می گشاید آرزوی من
    آه ای سپید اندام آهو چشم
    ای آنکه عکس ماه را بر کاسه ی زانو
    برق هوس را در بلور دیدگان داری
    ای آنکه دیدار تو با من در شب غربت
    شیرین تر از خواب است در بحران بیماری
    فرخنده باد این لحظه ی میعاد
    خوش باد این ساعت که می خندی به روی من
    غم نیست گر ایینه از عکست تهی گردد
    من از تو نقشی جاودان دارم
    من از جوانی های تو ،‌ بر لوحه ی پندار
    همواره ، تصویری جوان دارم
    آری ، در آن ایام ، ای هم صحبت دیرین
    سیمای تو همزاد خورشید بهاران بود
    در صبح گیسویی طلایی رنگ
    خندیدنت ، آهنگ شفاف شکستن داشت
    اناسن که گویی از سر مستی
    جامی بلورین را فرو می کوفتی بر سنگ
    روحی گدازان در تو مسکن داشت
    روحی که همچون شعله ای الماسگون در شیشه ی فانوس
    پیوسته عریان بود و با پوشیدگی در جنگ
    هر بامداد از پشت صف های سپیداران
    می آمدی با جامه ای از نور نازکتر
    اندام تو ، از لابلای سایه ها می تافت
    چونان که در ظلمت ، سپیدی می زند مرمر
    من ، چون ترا از دور می دیدم
    با خویشتم می گفتم که : امروز آسمان ، آبی است
    وین آفتاب دلگشا را در افق دیدن
    پاداش بی خوابی است
    کنون کهخندان می نشینی روبروی من
    ای طرفه مهمان شباهنگام
    دیگر ، رخت همزاد خورشید بهاران نیست
    همتای ماه عالم افروز است
    زیرا که گیسوی ترا برقی است سیمین فام
    ما - هر دو - می دانیم کان صبح طلایی را
    کافور گون کردست برف جامد ایام
    اما ،‌ هنوز اندام تو در جامه ی خکسترین تو
    چون آتشی با دود در جنگ است
    روح تو در قالب نمی گنجد
    پیراهنت بر پیکرت تنگ است
    آه ای درخشان روی جادو چشم
    ای ماه شبهای نخستین خزان ،‌ ای ماه
    هرگز مگر - پاییز با پیری هماهنگ است
    گر آسمان را همچنان آبی توانی یافت
    در دیده ی من هم همان رنگ است
    ...

  6. #20576
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    چه به تنهایی جانم همدم

    چه غریبم چه غریب ...

    چه سزاوارترینم به سکوت

    چه خموشم چه خموش ...

    چه ملولم من از این خاطره های خسته

    چه اسیرم چه اسیر

    چه بهشتی در یاد و چه عمری بر باد

    چه خزانم چه خزان

    تو مگر یاد نداری

    شب بارانی چشمان خمارم ازعشق

    و زمین لرزه آن عصر دل انگیز بهار

    و دریغی

    که در آن اوج تماشا کردی

    و خرامان رفتن

    و ...

    رفتن

    همیشه رفتن
    .

  7. #20577
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    1,370

    پيش فرض

    نمی دونم کدوم خورشید به این تاریکی جونی داد
    کدوم ترانه ی هاتف به گور شعرهام افتاد
    نمی دون کدوم چشمی داره میبینه غمهامو
    کدوم شب خودکشی کرده،برام بسازه فردامو

  8. #20578
    پروفشنال soheilsmart's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    941

    پيش فرض

    ولی راد مردان و وارستگان نبازند هرگز به مردارها

  9. #20579
    پروفشنال soheilsmart's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    941

    پيش فرض

    اين چرخ فلک که ما در او حيرانيم
    فانوس خـيال از او مـثالی دانیم
    خورشيد چراغ دان و عالم فانوس
    ما چـون صوريم کاندر او گردانيم

  10. #20580
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    مگذار که رخسار تو کائینه حسنست
    از آه جگر سوختگان زنگ بگیرد

    بی نرگس مخمور تو در مجلس مستان
    هر دم دلم از باده‌ی چون زنگ بگیرد

    آهنگ شب از دیده من پرس که هر شب
    مرغ سحر از ناله‌ام آهنگ بگیرد

    هر دم که شب آهنگ کند ز آتش مهرت
    دود دل من راه شباهنگ بگیرد

    چون پرتو خورشید رخت بر قمر افتد
    از عکس رخت لاله و گل رنگ بگیرد

    خون شد دلم از دست سر زلفت و کس نیست
    کانصافم از آن هندوی شبرنگ بگیرد ...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •