در جمع ديوانگان مجلسي دير نيست
در جمع ديوانگان مجلسي دير نيست
Last edited by anish; 08-01-2008 at 11:05.
دستهایم توان ندارند
اما می نویسم چون توی در این لحظه هایم توی.
من مستم شوریده ام من به قلبم شوریده ام
.بر دنیا چیره شدم و تو را شنفتم
حالا سر خوشم زیبایم مرد تنهای شبم .
تو مرا کشتی و خدای نکشت
مقبل آن کز خدای گیرد پشت
من از ديار حبيبم نه از بلاد غريب
مهيمنا به رفيقان خود رسان بازم
ما شيخ و واعظ كمتر شناسيم
يا جام باده يا قصه كوتاه
هرگز كسی به بی كسی ما نميرسد
ما را كسی كه داده تسلی شكسته است
ديگر چگونه با دل خود درد دل كنيم
ظالم تمام آينه ها را شكسته است
غمها چه بيدريغ فراموش ميشوند
گويی تمام دست وقلمها شكسته است
تا چه خواهد كرد با ما آب و رنگ عارضت
حاليا نيرنگ نقشي خوش بر آب انداختي
يعني بيا كه آتش موسي نمود گل////تا از درخت نكته توحيد بشنوي
![]()
يغماي عقل و دين را بيرون خرام سرمست
در سر كلاه بشكن در بر قبا بگردان
ناز ها زان نرگس مستانه باید کشید
این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)