تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 205 از 233 اولاول ... 105155195201202203204205206207208209215 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,041 به 2,050 از 2330

نام تاپيک: بخشي زيبا از كتابي كه خوانده ام

  1. #2041
    Banned
    تاريخ عضويت
    Oct 2013
    محل سكونت
    ;)
    پست ها
    1,193

    پيش فرض

    .




    در انتظار سرنوشت ماندن . سخت و بیهوده و روش هایی که برای انتظار کشیدن انتخاب میکنیم معمولا پوچ و گاهی خطرناک است
    ازجمله این روش ها میتوان به فکر کردن به بدترین رویداد ممکن . اندیشیدن به بهترین رویداد ممکن و یا وسوسه شدن اشاره کرد


    بینایی / زوزه ساراماگوی _____ صفحه 34



    .

  2. 2 کاربر از بانو . ./ بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2042
    حـــــرفـه ای malkemid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    4,602

    پيش فرض

    به نظر می رسید شخص داخل پارچه کودکی است که چاره ای نبوده جز اینکه اینگونه او را به پشت بگیرند. در میان چنین ازدحام جمعیتی، حتما خفه می شد. واقعا ترسناک بود.
    -مرا ببخشید خانم. بچه تان است؟
    با صدایی بسیار آهسته به زن گفتم. با صدای بسیار مرددی گفت: بله. مُرده.
    وجودم تکانی خورد.
    زن بار پشتش را با شانه تکان داد و وقتی گمان کردم به پایین نگاه می کند، با حمله ی تشنج واری شروع به گریه کرد. در حالی که هق هق می گریست گفت: زمان انفجار بند ننو پاره شد. بچه ام به دیوار کوبیده شد و مُرد. وقتی خانه آتش گرفت او را در ملافه پیچیدم و فرار کردم. می خواهم به خانه ی پدری ام در ایموری بروم و او را در قبرستان آنجا دفن کنم.

    باران سیاه --ماسوجی ایبوسه

    Sent from my Nexus 4 using Tapatalk

  4. 6 کاربر از malkemid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #2043
    حـــــرفـه ای B3HZ@D's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    11,611

    پيش فرض

    در هزار و چهارصد ساله نخستین تنها یک هجوم موفق بیگانه به ایران صورت گرفت , در هزار و چهارصد ساله دوم بیش از سی بار از شرق و غرب و شمال و جنوب به ایران حمله آورده شد که تقریبا همه آنها هجومهایی موفق بود .

    در هزار و چهارصد ساله نخستین مشروعیت سنتی پادشاهان اعمال خشونتی را برای تثبیت این مشروعیت ایجاب نمیکرد , در هزار و چهارصد ساله دوم این مشروعیت منحصرا در گرو برندگی شمشیرهای خانان و ایلخانان و اتابکان و امیران و سرکردگان عشایر و یا راهزانان و یاغیان قرار گرفت که با منطق خون و شمشیر تاج بر سر میگذاشتند و با منطق خون و شمشیر هم تاج و هم سر را از دست میدادند.

    در هزار و چهارصد ساله نخستین تقریبا هرگز خون ایرانی بدست ایرانی ریخته نشد , در هزار و چهارصد ساله دوم خون ایرانی توسط ایرانی بیشتر از خارجی بر زمین و چشمهای ایرانی بدست خود ایرانی بیشتر از دست بیگانگان از کاسه بیرون آورده شد .



    تولدی دیگر __---__ شجاع الدین شفا
    Last edited by B3HZ@D; 30-12-2013 at 03:06.

  6. 6 کاربر از B3HZ@D بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #2044
    Banned
    تاريخ عضويت
    Oct 2013
    محل سكونت
    ;)
    پست ها
    1,193

    پيش فرض

    باید به دستگاه های جاسوسی تحت نظر دولت تفهیم کرد که احتمالا این ماجرا حاصل دسیسه خارجی بوده است و باید در این مورد بیشتر تحقیق پرداخت
    شاید هرج و مرج طلبان بین المللی این بار ما را هدف قرار داده اند ..

    وزیر فرهنگ دخالت کرد :
    چه عقیده عجیبی ! تا جایی که من میدانم هرج و مرج طلبان هرگز دارای چنین قدرتی حتی در تیوری هم نبوده اند که بتوانند بر افکار همه ساکنان یک شهر
    با یک کشور اثر بگذارند


    بینایی / زوزه ساراماگوی _ صفحه 49



    .

  8. 2 کاربر از بانو . ./ بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #2045
    حـــــرفـه ای malkemid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    4,602

    پيش فرض

    شعله های آتش پیش آمدند و آتش به خانه ی ویران آنها افتاد. پدرش گفت: هی، سریع پایت را بیرون بکش. اما قوزک پایش در چوب ها گرفتار بود و حرکت نمی کرد. آتش از سه طرف پیش می آمد. پدرش به اطراف نگاه کرد و گفت: کاری نمی شود کرد. ما را ببخش. ما فرار می کنیم. ما را ببخش. این حرف را زد و فرار کرد. نوجوان فریاد زد: پدر،کمک. اما پدرش فقط یک بار برگشت، او را دید و ناپدید شد.


    باران سیاه -- ماسوجی ایبوسه

  10. 10 کاربر از malkemid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #2046
    حـــــرفـه ای malkemid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    4,602

    پيش فرض

    اصطلاحی به نام «زجرِ جان دادن» وجود دارد اما من فکر می کنم بر خلاف تصور عموم٬ جان دادن، کاری بسیار لذت بخش است. شاید انسان های دیگر فقط زجرش را می بینند.

    باران سیاه -- ماسوجی ایبوسه

    Sent from my Nexus 4 using Tapatalk

  12. 2 کاربر از malkemid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #2047
    تعلیق عضویت ...
    تاريخ عضويت
    May 2011
    محل سكونت
    Matrix
    پست ها
    42

    پيش فرض

    بدترین جنبندگان نزد خداوند افرادى هستند كه نه گوش شنوا دارند و نه زبان گویا و نه اندیشه بیدار!

    (قرآن - سوره انفال - آیه 22)

  14. 4 کاربر از forutan بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #2048
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی و علوم انسانی havzhini's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2012
    پست ها
    1,565

    پيش فرض

    مردان به ندرت شغلی را انجام میدهند که به آن باور نداشته باشند یا آن را نپذیرفته باشند، مگر انکه از سایر مشاغل مهمتر باشد. همین نکته در رابطه ی زنان با عاشقان خود نیز صادق است!

    انسانی بسیار انسانی
    نیچه

  16. 8 کاربر از havzhini بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #2049
    حـــــرفـه ای malkemid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    4,602

    پيش فرض

    به خاطر آورد که به یکی از پاهای زن جوان روی تخت جراحی، زنجیر کوچک مطلایی بسته شده بود، یکی از این اشیاء کم ارزشی که وقتی آدم جوان و احساساتی است و سلیقه ی چندانی هم ندارد، برایش جالب است. زنجیری با پلاک کوچکی که روی آن نوشته شده بود: تقدیم به شارل، برای همیشه. زنجیر را به مچ پایش بسته بود تا کسی نتواند بدزدد. این زینت کوچک مسخره، همه ی ماجرای عاشقانه ی او را برایش آشکار کرد:
    یکشنبه های پر نشاط در ییلاقهای اطراف، جوانی پر شر و شور و بیخبری، زینت آلات فروشی کوچکی در یکی از کوچه های نوی یی، شبهای لطیف و ملایم ماه سپتامبر در اتاق کوچک زیر شیروانی، و ناگهان، غیبت دوست، انتظار کشیدنها، تشویش...چون شارل، برای همیشه به سراغش نمی آمد و سر انجامی ناگهانی: دوستی که آدم مطمئنی را می شناخت، مامایی توی اتاقی معمولی، تخت پوشیده از مشمع، درد شدید و خونریزی، خون... سپس چهره ی به ناگهان مضطرب سقط کننده ی قلابی، دستهایی که آدم را توی یک تاکسی هل می دهد، روزهای فلاکت بار در خفا و تنهایی و سرانجام رفتن به بیمارستان، آخرین صد فرانکی مچاله شده در دستی خیس از عرق...خیلی دیر.


    طاق نصرت -- اریش ماریا رمارک

  18. 5 کاربر از malkemid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #2050
    حـــــرفـه ای malkemid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    4,602

    پيش فرض

    فراموشی! چه کلمه ای، سرشار از وحشت، از تسکین و از افسون. آدم می تواند بدون فراموش کردن به زندگی ادامه دهد؟... ولی کی می تواند همه چیز را از یاد ببرد؟ قلب پر است از خاکستر سنگین خاطره ها. فقط موقعی که آدم دیگر هیچ هدفی در زندگی ندارد، آن وقت واقعا آزاد است.

    طاق نصرت -- اریش ماریا رمارک

    Sent from my Nexus 4 using Tapatalk

  20. 7 کاربر از malkemid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •