روي نگار در نظرم جلوه مينمود
از دور بوسه بر رخ مهتاب ميزدم
نقش خيال روي تو تا وقت صبحدم
بر كارگاه ديدهي بيخواب ميزدم
نیستید که اما سلام اقا جلال
ببخشید اون موقع رفته بودم
روي نگار در نظرم جلوه مينمود
از دور بوسه بر رخ مهتاب ميزدم
نقش خيال روي تو تا وقت صبحدم
بر كارگاه ديدهي بيخواب ميزدم
نیستید که اما سلام اقا جلال
ببخشید اون موقع رفته بودم
ماه چون بوسه بر آستین شب سپرد
ستاره بی فروغ شد و به حسادت فسرد
چو کودکی دیدش و رحم آمدش
به دست خود گرفت و در آغوش خود فشرد
به گرمی سینه کودک دوباره جان گرفت
ز شوق شکفت و در آغوش او بمرد
دگر چه پرسی از حال من
تا هستم من اسیر کوی توام به ارزوی توام
اگر تورا جویم حدیث دل گویم بگو کجایی!
به دست تو دادم دل پریشانم دگر چه خواهی
فتادهام از پا بگو که از جانم دگر چه خواهی
یمین است و یسار است گیسوانت
دو موج سر کش است آن ابروانت
دو چشم آهوی مست ات چنان است
که دل آواره و آشفته حال است
==
صبح بخیر فرانک (( بر وزن : سلام مورچه .... سلام مورچه خوار ))
تو را دوست میدارم برای خاطر فرزانهگیات که از آن من نیست
به رغم همه آن چیزها که جز وهمی نیست دوست دارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمیدارم
میاندیشی که تردیدی اما تو تنها دلیلی
تو خورشید رخشانی که بر من میتابی هنگامی که به خویش مغرورم
سپیده که سر بزند
در این بیشهزار خزان زده شاید گلی بروید
شبیه آنچه در بهار بوئیدیم .
پس به نام زندگی
هرگز نگو هرگز
عصر به خیر مستر صالح![]()
ز هر سواری که گذشت از کمر کش این جاده های پیر ؛ نشانت را پرسیدم و نیافتمت هرگز
هر شب ستاره ها را در کیسه میریزم و میشمارم , میآیی ؟ نمیآیی ؟ وقتی 3 تای آخر را میبینم و پایانش را میخوانم , بازی را به هم میزنم , امید ذات عاشق است , سبزه زرد هفت سین سالهای کودکی گفت به من
من عکست را به یاحق شب خوان نشان دادم و به بلبل ها , تا اگر آمدی و نبودم سر راهت , خبر کنند مرا
==
من از اخیارات تام شاعری بهره بردم (( باور کن از خود بهرام گور وکالت نامه دارم )) , الف بیا دوست من :خنده موزیانه:
این اخرین تلاشمه واسه به دست اوردنت
باور کن این قلب و نرو این التماس اخر
چقدر می خوای تو بشکنی غرور این شکسته رو
هر چی می خوای بگی بگو اما نگو بهم برو
این دلو عاشقش نکن اگه منو دوست نداری
راحت بگو اگه می خوای قلب منو جاش بذاری
دلم پر از شکایت اما صدام در نمی یاد
می ترسم از دستم بری کاری ازم بر نمیاد
*-*
سلام دوستان
دوست دارم يه روز تو هم اسم منو صدا كنی
زخمي كه به دل زدي به مرهمي دوا كنی
حالا كه براي تو با خاك راه برابرم
چي مي شه گاهي اگه به زير پا نيگا كنی
سلام
سلام
........
یارب این حادثه ی سرزده چیست؟
که شده عالم از آن ویرانی
میرسم لحظه ای بر دار حریق
که شده روحم از آن قربانی
...
ياري كه دلم ميخست در بر رخ ما ميبست
غمخوارهي ياران شد تا باد چنين بادا
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)