آلبالو را منفجر کن !

مصلوب بودیم شمشیر ظلم خون پاک می طلبد اما می پنداشتیم معلمانت این مهمه را جایگیر ذهنت کرده اند که تیزی شمشیر از عهده ی تیزی تیغ تیزآب خورده ی نفرین بر نمی آید . اینطور نیست !؟ " ...
" اما عصر شمشیر تمام شده است گائودی ! آنها چگونه انتقام می گیرند !؟ "
"آیا فکر می کنی توانایی نظاره ی درهم شکسته شدن ریشه ی ظلمی که سالها پیش در سرزمین آندلوس بنا کردی را داری !؟ وجدان نابود شده نیز همچین اجازه ای نمی دهد ! "
" وجدان من جهمنی تر از آنست که می پنداری ! "
" فرانکو رفتارت مرا شگفت زده می کند ، گویا عذاب جاودان در مقابل خونی که ریختی تاوان اندکی است! اما تو را با تاوانی بزرگتر و مهیب تر آشنا می کنم باشد که در خود شناسی کوشاتر باشی ؛ پس این تو و جدالی دیگر میان باروت ظلم و اشک خشم ! "
" اشک خشم !؟ "
" ساموئل را که فراموش نکردی !؟ "
" وای این اسم 8 بار روح مرا به صلیب کشیده !! گائودی آیا مهر نفرین روی پیشانیم هم اندازه ی شماره ی پشت پیراهن او می شود !؟ "
" 9 نفرینی مهیب برای ظالمین است اما خود بهتر می دانی شکستن دل کودکان بی خانمان که خون پدران و مادرانشان ارزانی آزادی شده است ، شرف کهکشان ها رو سرخگون می کند ! اما هنوز اهالی مادرید شرف را به سرزمین خود راه نداده اند و ساقهای لیونل گواه جنگ کثیف است ! آنگاه که سربازانت جوانمردانه جنگیدن را فراموش می کنند چرا که شیطان بر گوشهایشان چنبره زده است و نجوا می کند : جنگ را رها کنید ، از پشت به بهترنشان خنجر بزنید !! "
ولی افسوس که تقدیر عدالت قدرتی لایزال دارد و ثانیه ای کافیتست تا ظالمین در سرتاسر تاریخ با لکه های9گانه ی حقارت کارنامه های روز عدالت خود را تزئین کنند و اگر جز این بود ساموئل نهمین گل خود به مادرید را در الکلاسیکو جشن نمی گرفت . این بازی انسانها را 2 نیم می کند و ترازوی سنجش شرافت را به آنها هدیه می کند . اما در این دنیای سیاه هیچ جای شگفت نیست که طرفداران مادرید تاریخ را می فهمند اما آن را کتمان می کنند و با بیخیالی به همراه وجدان مرده ی خویش به پستر های رائول و زیدان دلخوش می کنند و می گویند : "این است کهکشان مادرید ...!!"
و حالا بهتر از همیشه چکیده ی درسهای پیامبران را متوجه می شویم :" مردگان نمی شنوند و اگر بشنوند یا پشت می کنند یا کذب می کنند..."
پس به رسم مردان بزرگ شکوه را بدرقه ی آزادیخواهان می کنیم باشد که خون را در راه آزادی پاک گردانی و حالا می فهمی که چرا پروردگار خون را نجس آفرید ! عده ای به شیوه ی فرانکو خود و سرزمینشان را نجس می کنند و عده ای به راه گائودی خود و سرزمینشان را پاک می گردانند ... و مادرید و کاتالان تا ابد راه جداگانه ی خویش را طی می کنند....
اما فرای تمام درسهای زندگی که الکلاسیکوی دیشب به ما هدیه داد یک توصیه ی پزشکی هم دربر داشت :
میوه ای می شناسم که خوردن زیادش دل درد شدید و سپس مرگ را به ارمغان می آورد اما انسانهایی هستند که جلوی ازدیاد اقتدار پوشالیش را می گیرند ! پس به سبک آزادیخواهان ، به راه اتوئو ها ، مسی ها و رونی های تاریخ ، همواره جلوی اقتدار شیشه ای مقاومت کن و آنرا خرد کن . آلبالو میوه ای سمی اما کوچک است ! آری در الکلاسیکوهای زندگیت همواره آلبالو را منفجر کن !!!