می شدم در فنا چو مه بی پا * * * اینت بی پای پادوان که منم
بانگ آمد چه می دوی بنـــگر * * * در چنین ظاهر نهان که منم
مولانا
می شدم در فنا چو مه بی پا * * * اینت بی پای پادوان که منم
بانگ آمد چه می دوی بنـــگر * * * در چنین ظاهر نهان که منم
مولانا
می خواهمت چنان که شب خسته خواب را *** می جویمت چنانکه لب تشنه آب را
قیصر امین پور
اي دل اگر دم زني از سرّ عشق
جاي تو جز آتش و جز دار نيست
پردهي اين راز که در قمر جان است
جز قدح دردي خمار نيست
عطار
تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکـــــــــــرم * * * ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من
بی پا و سر کردی مرا بیخواب و خور کردی مرا * * * در پیش یعقوب اندرآ ای یوسف کنعان من
مولانا
Last edited by ask_bl; 29-10-2009 at 00:45.
نیست در عالم ز هجران تلخ تر *** هر چه خواهی کن و لیک آن نکن
مولوی
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی * * * سینه مشروح تویی بر در اسرار مـــرا
نور تویی سور تویی دولت منصور تویـی * * * مرغ کوه طور تویی خسته به منقار مرا
مولانا
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش *** اين چراغي است کزين خانه به آن خانه برند
حافظ
درج ياقوت گهر پوشت چو گردد در فشان
از تحير خون دل در جان مرجان افکند
يک نظر در کار خواجو کن که هر شب در فراق
ز آتش مهرت شرر در کاخ کيوان افکند
خواجوی کرمانی
در مذهب بی کیشان بیگانگی خویشـــــــان * * * با دست بر ایشان آهسته که سرمـــستم
ای صاحب صد دستان بی گاه شد از مستان * * * احداث و گرو بستان آهسته که سرمستم
مولانا
Last edited by ask_bl; 29-10-2009 at 00:54.
مرغ سبز فلک دیدم و داس مه نو ***ادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو
حافظ
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)