دقیقا.............
--
--
دقیقا.............
یه بار تو یه عروسی همه داشتن میرقصیدن یکی صاف رفته بود جولو دوربین قر می داد
کفششم نیم متر پاشنه داشت یهو پاش پیچ خورد و تلپ شد اون وسط بقیه همه بر گشتن کلی بهش خندیدن
بیچاره بد ضایه شد
من سربازم و در یکی از ارگانها دارم خدمت مقدس سربازی ! رو میگذرونم در بخش رایانه یکی از این دانشکده نظامی درس خونده جدید اومده اونجا و خیر سرش فوق دیپلم کامپیوتر داره رفته بود تا اسکنر یکی از یگانها رو نصب کنه بعد از چند دقیقه ای به من زنگ زد آره مهندس این کامپیوتر خیلی مشکل داره و من نمیتونم اسکنر رو نصب کنم گفتم چرا گفت آخه این کامپیوتره administrator نداره من پشت تلفن داشتم از خنده ریسه میرفتم این بنده خدا خیلی جدی تکرار میکرد باید ویندوز رو باید عوض کنیم حالا من مونده بودم به این عزیزی که نمیدونم کی بهش مدرک داده بود حالی کنم که چطوری administrator رو پیدا و اون از خجالت آب نشه!!!
Last edited by kaveh_gh; 18-01-2008 at 23:48. دليل: تکرار
من سربازم و در یکی از ارگانها دارم خدمت مقدس سربازی ! رو میگذرونم در بخش رایانه یکی از این دانشکده نظامی درس خونده جدید اومده اونجا و خیر سرش فوق دیپلم کامپیوتر داره رفته بود تا اسکنر یکی از یگانها رو نصب کنه بعد از چند دقیقه ای به من زنگ زد آره مهندس این کامپیوتر خیلی مشکل داره و من نمیتونم اسکنر رو نصب کنم گفتم چرا گفت آخه این کامپیوتره administrator نداره من پشت تلفن داشتم از خنده ریسه میرفتم این بنده خدا خیلی جدی تکرار میکرد باید ویندوز رو باید عوض کنیم حالا من مونده بودم به این عزیزی که نمیدونم کی بهش مدرک داده بود حالی کنم که چطوری administrator رو پیدا و اون از خجالت آب نشه!!!![]()
هه هه هه!
خوب volume دسته خودم بود! خودم کم و زیادش میکردم و در مواقعه ضروری mute میکردم
میتونید اینطوری هم تصور کنید!
چه کنیم دیگه سوتی موتی تعطیله!!!![]()
بابا بگید یه چیزیز خوابمون نمیاد
[quote=Talabkar;2006890]داستان از ديروز صبح شروع شد که داشتم با خودم فکر ميکردم چند وقته يه برف بازي وحشيانه نکردم !!!
خیلی باحل بود
[quote=Talabkar;2006876]يه رستوران .................. . يه خاطره جالب![]()
با با تو دیگه کی هستییییییییییییی
یادمه دو سال قبل توی ادارمون یه کلاس کامپیوتر گذاشته بودن البته من نمیتونستم شرکت کنم چون شرکتی بودم همکارم که رسمی بود میرفت ولی از اون خنگ های روزگار بود البته تو اون اداره هیچکی درست کامپیوتر بلد نبود !! روز امتحان اومد دست به دومن من شد که جون ننت برو بجای من امتحان بده هر چی خواستی بهت می دم ، من اگه برم آبروم میره و از این حرفا منم چون آدم بامرامی هستم قبول کردم و گفتم فقط باید سر کیسه رو شل کنی که اونم باینکه شپش تو جیبش دوقاب میزد از هر جا میتونست دو تا هزاری سبز گدایی کرد و گذاشت کف دستم (اون روز دو تومن خیلی بود!!!) اینم بگم قیافه ما خیلی بهم شبیه بود هیچکس هم نمیدونست من شرکتی ام فقط اون طرف عینک میزد و من نم زدم خلاصه منم عینک ته استکانی اونا گرفتم و کورمال کورکورمال رفتم سر امتحان که یکی یکی میرفتن تو و درب رو هم می بستن نوبت من که رسید رفتم داخل و خودم رو به نام همون طرف که احمدی بود خطاب کرد و شروع کرد به پرسیدن که چطوری نیو فولدر
می سازن و من در یه چشم بهم زدن دستکتاپ رو پر نیو فولدر کردم!! بعد گفت اسمشو عوض کن و صفحه کلیدو فارسی کن یه صفحه اینترنتی رو که توی هیستروی هست بیار(سوال سختش همین بود! که همه توش میموندن!!) منم فوری فارسیش کردمو آفلاینو زدمو و صفحه رو آوردم گفت پاکش کن طوری که توی سطل آشغال نره منم با مهارت خاصی !! فقط با استفاده از صفحه کلید همه این کار ها رو میکردم و اصلا دست به ماوس نمیزدم . طرف که تا حالا از همچین کسی امتحان نگرفته بود یه نمره 20 گذاشت و با تعجب پرسید شما که سیکل دارین چطور اینقدر ماهرین (طرف که جاش امتحن میدادم سیکل داشت و من فوق کامپیوتر) منم بادی به قب قب انداختم و به طرز استادانه ای گفتم راستش من تجربی زیاد کار کردم توی اینترنت زیاد رفتم در مورد شبکه هم اطلاعات زیادی دارم الان همین شبکه اینجا که ((لن)) هستش شامل داکت هایی کت سیکس که از پروتکل های... که یهو درب به صدا در اومد منشی بود که گفت آقای سعیدی تلفن کردند از منزل گفتن بعد یه تماس بگیر... بقیشو خودتون حدث بزنین
مي خوام يه اتفاقي كه دوران دبيرستان برام رخ داد تعريف كنم
مخ يه دختره رو زدم و
چند روز بعد يه قرار تو پارك گذاشتيم و روز قرار يكي از همكلاسي هامو
كه باهاش صميمي تر بودم با خودم بردم كه اگه مشكلي پيش اومد دورادور
مواظبمون باشه بعد از چند دقيقه طرف از دور پيداش شد منم رفتم پيشوازش
بعد از خوش و بش يهو ديدم دوستم مثل فشنگ داره مياد طرفمون موندم كه
چي شده داره مياد چون قرار نبود خودشو نشون بده وقتي رسيد يه چك
حسابي خوابوند تو گوشم و گفت حالا براي ..كشيه خواهرم منو
مياري مارو ميگي برق از 3 فازمون پريد و تا چند ساعت همونجا هاج و واج
مونديم ديگه بعد از اون روي نگاه كردن به روي رفيقمو نداشتم دختره هم
ديگه محلمون نذاشت
هنوزم هر وقت يادم مياد خندم ميگيره
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)