تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 201 از 469 اولاول ... 101151191197198199200201202203204205211251301 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,001 به 2,010 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #2001
    اگه نباشه جاش خالی می مونه moein_drj's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    Where The Streets Have No Name
    پست ها
    338

    پيش فرض

    گفتم الان می خوای بگی،یهو همه ساکت شدن،فقط صدای من میومد،تابلو شدم!!!!

    تا حالا یعنی سوتی ندادی؟

    دقیقا.............

  2. #2002
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    یه بار تو یه عروسی همه داشتن میرقصیدن یکی صاف رفته بود جولو دوربین قر می داد
    کفششم نیم متر پاشنه داشت یهو پاش پیچ خورد و تلپ شد اون وسط بقیه همه بر گشتن کلی بهش خندیدن
    بیچاره بد ضایه شد

  3. #2003
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    6

    پيش فرض

    من سربازم و در یکی از ارگانها دارم خدمت مقدس سربازی ! رو میگذرونم در بخش رایانه یکی از این دانشکده نظامی درس خونده جدید اومده اونجا و خیر سرش فوق دیپلم کامپیوتر داره رفته بود تا اسکنر یکی از یگانها رو نصب کنه بعد از چند دقیقه ای به من زنگ زد آره مهندس این کامپیوتر خیلی مشکل داره و من نمیتونم اسکنر رو نصب کنم گفتم چرا گفت آخه این کامپیوتره administrator نداره من پشت تلفن داشتم از خنده ریسه میرفتم این بنده خدا خیلی جدی تکرار میکرد باید ویندوز رو باید عوض کنیم حالا من مونده بودم به این عزیزی که نمیدونم کی بهش مدرک داده بود حالی کنم که چطوری administrator رو پیدا و اون از خجالت آب نشه!!!
    Last edited by kaveh_gh; 18-01-2008 at 23:48. دليل: تکرار

  4. #2004
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    6

    پيش فرض

    من سربازم و در یکی از ارگانها دارم خدمت مقدس سربازی ! رو میگذرونم در بخش رایانه یکی از این دانشکده نظامی درس خونده جدید اومده اونجا و خیر سرش فوق دیپلم کامپیوتر داره رفته بود تا اسکنر یکی از یگانها رو نصب کنه بعد از چند دقیقه ای به من زنگ زد آره مهندس این کامپیوتر خیلی مشکل داره و من نمیتونم اسکنر رو نصب کنم گفتم چرا گفت آخه این کامپیوتره administrator نداره من پشت تلفن داشتم از خنده ریسه میرفتم این بنده خدا خیلی جدی تکرار میکرد باید ویندوز رو باید عوض کنیم حالا من مونده بودم به این عزیزی که نمیدونم کی بهش مدرک داده بود حالی کنم که چطوری administrator رو پیدا و اون از خجالت آب نشه!!!

  5. #2005
    کاربر فعال طراحی وب DaRiOuShJh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2006
    محل سكونت
    تـهران - امانیه
    پست ها
    10,541

    پيش فرض

    گفتم الان می خوای بگی،یهو همه ساکت شدن،فقط صدای من میومد،تابلو شدم!!!!

    تا حالا یعنی سوتی ندادی؟
    هه هه هه!
    خوب volume دسته خودم بود! خودم کم و زیادش میکردم و در مواقعه ضروری mute میکردم
    میتونید اینطوری هم تصور کنید!

    چه کنیم دیگه سوتی موتی تعطیله!!!

  6. #2006
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    بابا بگید یه چیزیز خوابمون نمیاد

  7. #2007
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    12

    [quote=Talabkar;2006890]داستان از ديروز صبح شروع شد که داشتم با خودم فکر ميکردم چند وقته يه برف بازي وحشيانه نکردم !!!

    خیلی باحل بود

  8. #2008
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    12

    [quote=Talabkar;2006876]يه رستوران .................. . يه خاطره جالب
    با با تو دیگه کی هستییییییییییییی

  9. #2009
    داره خودمونی میشه m_s20's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    103

    پيش فرض

    یادمه دو سال قبل توی ادارمون یه کلاس کامپیوتر گذاشته بودن البته من نمیتونستم شرکت کنم چون شرکتی بودم همکارم که رسمی بود میرفت ولی از اون خنگ های روزگار بود البته تو اون اداره هیچکی درست کامپیوتر بلد نبود !! روز امتحان اومد دست به دومن من شد که جون ننت برو بجای من امتحان بده هر چی خواستی بهت می دم ، من اگه برم آبروم میره و از این حرفا منم چون آدم بامرامی هستم قبول کردم و گفتم فقط باید سر کیسه رو شل کنی که اونم باینکه شپش تو جیبش دوقاب میزد از هر جا میتونست دو تا هزاری سبز گدایی کرد و گذاشت کف دستم (اون روز دو تومن خیلی بود!!!) اینم بگم قیافه ما خیلی بهم شبیه بود هیچکس هم نمیدونست من شرکتی ام فقط اون طرف عینک میزد و من نم زدم خلاصه منم عینک ته استکانی اونا گرفتم و کورمال کورکورمال رفتم سر امتحان که یکی یکی میرفتن تو و درب رو هم می بستن نوبت من که رسید رفتم داخل و خودم رو به نام همون طرف که احمدی بود خطاب کرد و شروع کرد به پرسیدن که چطوری نیو فولدر
    می سازن و من در یه چشم بهم زدن دستکتاپ رو پر نیو فولدر کردم!! بعد گفت اسمشو عوض کن و صفحه کلیدو فارسی کن یه صفحه اینترنتی رو که توی هیستروی هست بیار(سوال سختش همین بود! که همه توش میموندن!!) منم فوری فارسیش کردمو آفلاینو زدمو و صفحه رو آوردم گفت پاکش کن طوری که توی سطل آشغال نره منم با مهارت خاصی !! فقط با استفاده از صفحه کلید همه این کار ها رو میکردم و اصلا دست به ماوس نمیزدم . طرف که تا حالا از همچین کسی امتحان نگرفته بود یه نمره 20 گذاشت و با تعجب پرسید شما که سیکل دارین چطور اینقدر ماهرین (طرف که جاش امتحن میدادم سیکل داشت و من فوق کامپیوتر) منم بادی به قب قب انداختم و به طرز استادانه ای گفتم راستش من تجربی زیاد کار کردم توی اینترنت زیاد رفتم در مورد شبکه هم اطلاعات زیادی دارم الان همین شبکه اینجا که ((لن)) هستش شامل داکت هایی کت سیکس که از پروتکل های... که یهو درب به صدا در اومد منشی بود که گفت آقای سعیدی تلفن کردند از منزل گفتن بعد یه تماس بگیر... بقیشو خودتون حدث بزنین

  10. #2010
    Banned
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    Teh
    پست ها
    279

    پيش فرض

    مي خوام يه اتفاقي كه دوران دبيرستان برام رخ داد تعريف كنم

    مخ يه دختره رو زدم و

    چند روز بعد يه قرار تو پارك گذاشتيم و روز قرار يكي از همكلاسي هامو

    كه باهاش صميمي تر بودم با خودم بردم كه اگه مشكلي پيش اومد دورادور

    مواظبمون باشه بعد از چند دقيقه طرف از دور پيداش شد منم رفتم پيشوازش

    بعد از خوش و بش يهو ديدم دوستم مثل فشنگ داره مياد طرفمون موندم كه

    چي شده داره مياد چون قرار نبود خودشو نشون بده وقتي رسيد يه چك

    حسابي خوابوند تو گوشم و گفت حالا براي ..كشيه خواهرم منو

    مياري مارو ميگي برق از 3 فازمون پريد و تا چند ساعت همونجا هاج و واج

    مونديم ديگه بعد از اون روي نگاه كردن به روي رفيقمو نداشتم دختره هم

    ديگه محلمون نذاشت
    هنوزم هر وقت يادم مياد خندم ميگيره

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •