شب میگه که ستاره هام خواب تو رو ندیدن
دیگه تو رویام نمی یاد تصویر باتو بودن
چرا به خوابم نمی یاد چشمای مهربون تو
نگو که قهری با دلم جز این ندارم آرزو
شب میگه که ستاره هام خواب تو رو ندیدن
دیگه تو رویام نمی یاد تصویر باتو بودن
چرا به خوابم نمی یاد چشمای مهربون تو
نگو که قهری با دلم جز این ندارم آرزو
واي....اگر امشب نيايد
چه كنم
با دل تنها و بي كس
دستان سرد
چشمان غم زده
اشك حلقه زده
چه كنم.....
من چشم ازو چگونه توانم نگاه داشت؟
کاول نظر بديدن او ديده ور شدم
او را خود التفات نبودش به صيد من
من خويشتن اسير کمند نظر شدم
مثل باد مثل باد
عينهو يك سنگ
در آلونكهاي محقر نان شامگاهي
برف
و خرده چوبهاي ريزان
دستمالي نخي و
آكاردئوني لال
دندانهاش برق ميزنند در تاريكي
ميلرزد به رعشه تن كشيده در تاريكي
تنها خواب جدامان ميكند
تنها برف
دور هم جمعمان ميكند
تكرار كن برايم كلمات لالايي
عينهو باد عينهو باد
عينهو يك سنگ
عينهو سنگي شعلهور
اي مادر
مهرۀ ساكت صدف
نگاهي بيهمتا
لبخندي دردانه
عينهو باد عينهو باد
عينهو آهنگي سنگي و دور
كه حامي ماست
تن ادمي شريف است به جان آدميت
نه همين لباس زيباست نشان آدميت
توهم پدیدارت میان مه نهان می شد *هزار نقش می بست یکی نبود انگارت*هزار نقش می بستم یکیش اشکاراتر*تو می شدیبه پندارم که هان ببین منم یارت!
چرا صفحه ی آخر رو برای من بالا نمی آورد؟
در اين درگه ، كه گه گه
كه كه و كه كه شود ناگه
به امروزت مشو غره
كه از فردا نه اي آگه
همچنین!!!!!!!!!!!!!
همیشه سبز بمان ای سرو همیشه باد بهارانت* ببین که ابر شبانگاهی چه خوب شسته بارانت
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)