تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 20 از 47 اولاول ... 1016171819202122232430 ... آخرآخر
نمايش نتايج 191 به 200 از 465

نام تاپيک: سروده هاي محمد جاويد

  1. #191
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    شوخی با حافظ

    «ما باده زیر خرقه نه امروز می خوریم»**دیری است ما به خاک تو با پوز می خوریم
    *******
    «تا معطر کنم از لطف نسیم تو مُشام»**شب فروآمده گردیده کنون موقع شام
    *********
    «گر مساعد شودم دایرۀچرخ کبود»**می کنم سکته و راحت شوم از بود و نبود
    *******
    «روز مرگم نفسی وعدۀ دیدار بده»**من فقیرم تو به من درهم و دینار بده
    ******
    «ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار»**آمپول و قرص برای من ِبیمار بیار
    *****
    « ترسم که اشک در غم ما پرده در شود»**گر او زوضع خانۀ ما باخبر شود

  2. #192
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    دوبيتي هاي طنز

    زنی خواهم که فرماندار باشـد ×× بــه دســت او رُل جــاگــوار بــاشد
    سر آمد باشد او در خانه داری ×× و آن خــانــه بـــر ِ بــلــوار بــاشد
    ****
    خــداونــدا زنـی ده آتش افروز ×× ذغــالی خـوب و یـاری خانمانسوز
    کــُنــد بــر پــا بـساط مـنـقلم را ×× دهد بر دست من یک چای لب دوز
    ****
    بگو با من چرا که دیر کردی؟ ×× مـرا از دیـــدن خـــود ســیــر کــردی
    مگــر بــا خـط واحد آمدی یـار؟ ×× کـه شش ساعت بَــبــَم تـأخـیر کردی

    منبع:سايت آواي خيال

  3. #193
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض اندر حكايت پژو 405

    تلفات حاصل از سوختن پژو های 405 به 124 نفر رسید(جراید)


    ازآن روزی که ماشین شد به نامش // قراری بست با آتش نشانی
    که چون آتش فشانش شعله ور شد// نشاند آتش آن یار جانی *

    نمی دانم که ماشین ِسواری است// ویا یک قطعه از نار ِ جهنم
    اگر راننده چون ققنوس باشد// ندارد غصّه واندوه و ماتم

    اگر باشد تورا یک چارصدو پنج// خیالت تخت گردد در قیامت
    زدوزخ نیزترسی در دلت نیست // چرا که تو به آتش داری عادت


    * در اینجا جانی به هر دو معنی عزیز و جنایتکار میباشد

  4. #194
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    رباعيات طنز:

    هرچند که نفت ما گران تر شده است//صندوق سپرده مان کلان تر شده است
    اما زسر ِ سفره فراری است هنوز//اودزده و سفره مان کلانتر شده است
    ×××
    گر می بدهی زآن لبت ،میل کنم//مقدار شراب را ولی کیل کنم
    آن گاه که نیستی کنارم، هر شب//یک بوسۀ داغ سویت ایمیل کنم
    ×××
    در سفره به جای نفت آب است هنوز//آن وعده وعیدها سراب است هنوز
    وقتی که زبابتش سوالی بکنیم//گویند که پُمپمان خراب است هنوز
    ×××
    کارخانۀ قند است لب مثل لبوت//سرخ است و قشنگ آن لُپ مثل هلوت
    افسوس به این دو حُسن تو گند زده//آن کلۀ طاس گُندۀ مثل کدوت

  5. #195
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    نگشا پنجره را

    ظهر یک روز بهار
    و کمی گرم شده باز هوا
    من نگویم به تو ای دوست
    که بگشای در و پنجره را
    خبری نیست پس پنجره
    جز داد و هواری که بلند است
    زمردی که خریدار پلاستیک و موتورکهنۀ یخچال
    ویا مخزن آبگرمکن سوراخ
    ویا اینکه بخاری است
    ویا نعرۀ نان خشکی ِ آن دور و حوالی است
    ویا صوت دل آزار و صدای موتور تحفۀ همسایه
    که ویراژ دهد از سر کوچه
    وتک چرخ زند توی خیابان
    ویا موسیقی گوش خراش و خفنی را که بلند است
    زپخش پژو ِ جی ال کامبیز
    ویا دادو هوار دونفر بر سر ِیک شیشۀ شیری
    که بجز آب در آن نیست
    و یقین دارم اگر زنده شود باز (فریدون مشیری)
    نسراید دگر این شعر:
    « باز کن پنجره ها را که نسیم ....»
    ونگوید که «بهار روی هر شاخه کنار هر برگ»
    «شمع روشن کرده است»
    و بگوید: «که زمین را عطشی وحشی سوخت»
    و نگوید « تو چرا سنگ شدی »
    « تو چرا این همه دلتنگ شدی»
    نیک داند که شده حسرت ِ «جاوید»
    برای همه آرامش و یک لحظه غنودن

  6. #196
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    اين ورپريده

    زني دارم ،فلك تايش نديده**زدستش هوش وعقل من رمیده
    زگفتارش نگو رحمت به حنظل**زرفتارش دل و قلبم دريده
    همه در خواب و در خرناس باشد**كه از خرناس او خوابم پريده
    اگر صد من عسل ريزي به رويش**نشايد خوردنش اين ورپريده
    زبس سنگین و چاق است هیکل او //اگر باران زند در شُل تپیده
    مرتب چشم او دنبال چيزي است**چه پررّويي بوُد اين چشم دريده
    همه در فكر غيبت يا كه تهمت**ازاين كارش جهنم را خريده
    بگيرد او زمن ايراد بسيار**نباشد فكر من اين خيرنديده
    كند خود را بَزَك چون دلقك سيرك**به روي گونه اش،سرخاب ماسيده
    كنم بهرش فراهم هرچه خواهد**ميان خوردنيها او چريده
    اگر با او رَوم اندر خيابان**طلا چون ديد پاها يش سُريده
    زبس ولخرج باشد تحفۀ هند//به زیر قرض ها پشتم خمیده
    چو گفتم حال زارم را به ‹‹جاويد››**بگفت همچون زني هرگز نديده
    به شعرآورد حال و روز بنده**چوخواندم شد روان اشكم زديده

  7. #197
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    دانشگاه مُفتی

    چوبیکاری مرا از پا در آورد// زفرط گشنگی رنگم بشد زرد
    زبس درمانده و بیچاره بودم// متاعی را زدُکانی ربودم
    مرا از بخت بد در بند کردند// به کار من بسی ترفند کردند
    وبامشت و لگد تعزیرگشتم// به چندین پُرس باتوم سیرگشتم
    شدم هم بند دزدانی تبهکار// ومردانی شرور و هم بزهکار
    همه استاد در جرم و جنایت// ودوره دیده درقتل و شقاوت
    بشد آغاز آموزش از آن شب // زسوی آن اسا تید مجرّب
    فنون سرقت وآدم ربایی// ره و رسم فریب وناقلایی
    شگرد دزدی ازماشین و منزل // به طوریکه نماند پای درگِل
    من بیچارۀ زندان ندیده// بدل گشتم به دزدی دوره دیده
    «کمال هم نشین در من اثر کرد»// نشد دیگر کسی من را هماورد
    وخوشحالم از اینکه بی زرو زور// بدون دادن یک بار کنکور
    شدم وارد به دانشگاه مُفتی // بدون ذرّه ای گردن کلفتی
    وبعد از دورۀ تحصیل دانم// که جفت و جور باشد آب و نانم
    ودرپایان سپاس بی کرانم // زاستادان خوب و خوش بیانم
    توای «جاوید» در شعرت بگنجان // درودم را به مسئولین زندان

  8. #198
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    گاه ِفرود


    بزودی نیم قرن از عمر من طی شد
    فراز آمد به پایان و فرودی سخت در پیش است
    سراشیبی تندی پیش رو دارم
    نمی دانم نفس یاری کند تا لحظۀ آخر؟
    نمی دانم که تا پایان کدامین منزل و
    چندین مکان در پیش رو دارم؟
    نمی دانم به سرمنزل
    همان سرمنزل مقصود
    آیا می رسم یا نه؟
    ویا درنیمه ره می مانم از رفتن
    سوال مضحکی کردم
    چرا که هیچکس این را نمی داند
    ولی پروردگارا تو جوابم ده
    به نیم ِدیگر عمرم توانم ده
    توانم ده به آسانی گذارم پشت سر
    این راه جان فرسا
    فرودم را تو آسان کن
    به دشت با صفای مهربانی ها
    به باغی پر زگلهای عطوفت
    با درختانی که دارد میوۀ امید
    ومرغانی که سردر گوش هم آواز عشق ومهر می خوانند
    مبراین بندۀ شرمنده را
    در کوره راه یاس و نومیدی
    مبردر سنگلاخ کینه و در شوره زارنامرادی ها
    وخارستان کبروعُقده و حسرت
    خداوندا تو این تن خسته را
    از راه لطفت
    پاک کن ازهرپلشتی ،عاری از زشتی
    ببرتا منزل ِ «جاوید»

  9. #199
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    جایز ۀ بزرگ


    دیشب به خواب ناز شنیدم بشارتی// مأمور بانک آمده با یک حوالتی

    گفتا مبارک است شما هم برنده ای// ماشین آخرین مدل و پنج دنده ای

    مامور خوش خبر چو به من داد این نوید// شادان بسوی بانک دویدم به صد امید

    دیدم سمند زرد قناری خوش رکاب// دادند آن سوییچ قشنگش به آب و تاب

    پشتش نشسته دست به فرمان به صد غرور// کردم زکوچه و زخیابانمان عبور

    هر کس که دید آن اوتول آخرین مدل// آهی کشید از سر حیرت و سوز ِدل

    از شادی ونشاط بسی خنده می زدم// صد بوسه بر پلاک ورل و دنده می زدم

    چون صبحدم زخواب پریدم به شور وشوق// رفتم به درب منزل خود با هزار ذوق

    دیدم ژیان من که همه شب به کوچه بود// خالی است جای آن قرُاضه واز او اثر نبود

    ['وارونه گشت خواب حقیر از جفای دزد//«جاوید» شد به خاطر من این خطای دزد

  10. #200
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    نسل پدر سوخته

    براساس این گفتۀ دوست طنز پردازمان آقای علیرضا کامل جهرمی که« ما نسل سوخته ایم و فرزندان ما نسل پدر سوخته» این رباعی را سروده ام:

    ماتیم ودوچشم حود به در دوخته ایم // در آتش زندگی خود سوخته ایم
    خود سوخته ایم وبس مصیبت اینکه// بابای پسرهای پدر سوخته ایم

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •