تبلیغات :
دانلود فیلم جدید
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 20 از 26 اولاول ... 10161718192021222324 ... آخرآخر
نمايش نتايج 191 به 200 از 256

نام تاپيک: حافظ

  1. #191
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۵۳

    سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
    به دست مرحمت يارم در اميدواران زد

    چو پيش صبح روشن شد که حال مهر گردون چيست
    برآمد خنده خوش بر غرور کامگاران زد

    نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخاست
    گره بگشود از ابرو و بر دل‌های ياران زد

    من از رنگ صلاح آن دم به خون دل بشستم دست
    که چشم باده پيمايش صلا بر هوشياران زد

    کدام آهن دلش آموخت اين آيين عياری
    کز اول چون برون آمد ره شب زنده داران زد

    خيال شهسواری پخت و شد ناگه دل مسکين
    خداوندا نگه دارش که بر قلب سواران زد

    در آب و رنگ رخسارش چه جان داديم و خون خورديم
    چو نقشش دست داد اول رقم بر جان سپاران زد

    منش با خرقه پشمين کجا اندر کمند آرم
    زره مويی که مژگانش ره خنجرگزاران زد

    شهنشاه مظفر فر شجاع ملک و دين منصور
    که جود بی‌دريغش خنده بر ابر بهاران زد

    از آن ساعت که جام می به دست او مشرف شد
    زمانه ساغر شادی به ياد ميگساران زد

    ز شمشير سرافشانش ظفر آن روز بدرخشيد
    که چون خورشيد انجم سوز تنها بر هزاران زد

    دوام عمر و ملک او بخواه از لطف حق ای دل
    که چرخ اين سکه دولت به دور روزگاران زد

    نظر بر قرعه توفيق و يمن دولت شاه است
    بده کام دل حافظ که فال بختياران زد


  2. #192
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۵۴

    راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
    شعری بخوان که با او رطل گران توان زد

    بر آستان جانان گر سر توان نهادن
    گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد

    قد خميده ما سهلت نمايد اما
    بر چشم دشمنان تير از اين کمان توان زد

    در خانقه نگنجد اسرار عشقبازی
    جام می مغانه هم با مغان توان زد

    درويش را نباشد برگ سرای سلطان
    ماييم و کهنه دلقی کتش در آن توان زد

    اهل نظر دو عالم در يک نظر ببازند
    عشق است و داو اول بر نقد جان توان زد

    گر دولت وصالت خواهد دری گشودن
    سرها بدين تخيل بر آستان توان زد

    عشق و شباب و رندی مجموعه مراد است
    چون جمع شد معانی گوی بيان توان زد

    شد رهزن سلامت زلف تو وين عجب نيست
    گر راه زن تو باشی صد کاروان توان زد

    حافظ به حق قرآن کز شيد و زرق بازآی
    باشد که گوی عيشی در اين جهان توان زد


  3. #193
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۵۵

    اگر روم ز پی اش فتنه‌ها برانگيزد
    ور از طلب بنشينم به کينه برخيزد

    و گر به رهگذری يک دم از وفاداری
    چو گرد در پی اش افتم چو باد بگريزد

    و گر کنم طلب نيم بوسه صد افسوس
    ز حقه دهنش چون شکر فروريزد

    من آن فريب که در نرگس تو می‌بينم
    بس آب روی که با خاک ره برآميزد

    فراز و شيب بيابان عشق دام بلاست
    کجاست شيردلی کز بلا نپرهيزد

    تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
    هزار بازی از اين طرفه‌تر برانگيزد

    بر آستانه تسليم سر بنه حافظ
    که گر ستيزه کنی روزگار بستيزد


  4. #194
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۵۶

    به حسن و خلق و وفا کس به يار ما نرسد
    تو را در اين سخن انکار کار ما نرسد

    اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده‌اند
    کسی به حسن و ملاحت به يار ما نرسد

    به حق صحبت ديرين که هيچ محرم راز
    به يار يک جهت حق گزار ما نرسد

    هزار نقش برآيد ز کلک صنع و يکی
    به دلپذيری نقش نگار ما نرسد

    هزار نقد به بازار کانات آرند
    يکی به سکه صاحب عيار ما نرسد

    دريغ قافله عمر کان چنان رفتند
    که گردشان به هوای ديار ما نرسد

    دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش
    که بد به خاطر اميدوار ما نرسد

    چنان بزی که اگر خاک ره شوی کس را
    غبار خاطری از ره گذار ما نرسد

    بسوخت حافظ و ترسم که شرح قصه او
    به سمع پادشه کامگار ما نرسد


  5. #195
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۵۷

    هر که را با خط سبزت سر سودا باشد
    پای از اين دايره بيرون ننهد تا باشد

    من چو از خاک لحد لاله صفت برخيزم
    داغ سودای توام سر سويدا باشد

    تو خود ای گوهر يک دانه کجايی آخر
    کز غمت ديده مردم همه دريا باشد

    از بن هر مژه‌ام آب روان است بيا
    اگرت ميل لب جوی و تماشا باشد

    چون گل و می دمی از پرده برون آی و درآ
    که دگرباره ملاقات نه پيدا باشد

    ظل ممدود خم زلف توام بر سر باد
    کاندر اين سايه قرار دل شيدا باشد

    چشمت از ناز به حافظ نکند ميل آری
    سرگرانی صفت نرگس رعنا باشد

  6. #196
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۵۸

    من و انکار شراب اين چه حکايت باشد
    غالبا اين قدرم عقل و کفايت باشد

    تا به غايت ره ميخانه نمی‌دانستم
    ور نه مستوری ما تا به چه غايت باشد

    زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نياز
    تا تو را خود ز ميان با که عنايت باشد

    زاهد ار راه به رندی نبرد معذور است
    عشق کاريست که موقوف هدايت باشد

    من که شب‌ها ره تقوا زده‌ام با دف و چنگ
    اين زمان سر به ره آرم چه حکايت باشد

    بنده پير مغانم که ز جهلم برهاند
    پير ما هر چه کند عين عنايت باشد

    دوش از اين غصه نخفتم که رفيقی می‌گفت
    حافظ ار مست بود جای شکايت باشد


  7. #197
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۵۹

    نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد
    ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

    صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی
    شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد

    خوش بود گر محک تجربه آيد به ميان
    تا سيه روی شود هر که در او غش باشد

    خط ساقی گر از اين گونه زند نقش بر آب
    ای بسا رخ که به خونابه منقش باشد

    ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
    عاشقی شيوه رندان بلاکش باشد

    غم دنيی دنی چند خوری باده بخور
    حيف باشد دل دانا که مشوش باشد

    دلق و سجاده حافظ ببرد باده فروش
    گر شرابش ز کف ساقی مه وش باشد


  8. #198
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۶۰

    خوش است خلوت اگر يار يار من باشد
    نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد

    من آن نگين سليمان به هيچ نستانم
    که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد

    روا مدار خدايا که در حريم وصال
    رقيب محرم و حرمان نصيب من باشد

    همای گو مفکن سايه شرف هرگز
    در آن ديار که طوطی کم از زغن باشد

    بيان شوق چه حاجت که سوز آتش دل
    توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد

    هوای کوی تو از سر نمی‌رود آری
    غريب را دل سرگشته با وطن باشد

    به سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ
    چو غنچه پيش تواش مهر بر دهن باشد


  9. #199
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۶۱

    کی شعر تر انگيزد خاطر که حزين باشد
    يک نکته از اين معنی گفتيم و همين باشد

    از لعل تو گر يابم انگشتری زنهار
    صد ملک سليمانم در زير نگين باشد

    غمناک نبايد بود از طعن حسود ای دل
    شايد که چو وابينی خير تو در اين باشد

    هر کو نکند فهمی زين کلک خيال انگيز
    نقشش به حرام ار خود صورتگر چين باشد

    جام می و خون دل هر يک به کسی دادند
    در دايره قسمت اوضاع چنين باشد

    در کار گلاب و گل حکم ازلی اين بود
    کاين شاهد بازاری وان پرده نشين باشد

    آن نيست که حافظ را رندی بشد از خاطر
    کاين سابقه پيشين تا روز پسين باشد


  10. #200
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۶۲

    خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد
    که در دستت بجز ساغر نباشد

    زمان خوشدلی درياب و در ياب
    که دايم در صدف گوهر نباشد

    غنيمت دان و می خور در گلستان
    که گل تا هفته ديگر نباشد

    ايا پرلعل کرده جام زرين
    ببخشا بر کسی کش زر نباشد

    بيا ای شيخ و از خمخانه ما
    شرابی خور که در کوثر نباشد

    بشوی اوراق اگر همدرس مايی
    که علم عشق در دفتر نباشد

    ز من بنيوش و دل در شاهدی بند
    که حسنش بسته زيور نباشد

    شرابی بی خمارم بخش يا رب
    که با وی هيچ درد سر نباشد

    من از جان بنده سلطان اويسم
    اگر چه يادش از چاکر نباشد

    به تاج عالم آرايش که خورشيد
    چنين زيبنده افسر نباشد

    کسی گيرد خطا بر نظم حافظ
    که هيچش لطف در گوهر نباشد

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •