این تیکش خیلی اعصابمو خورد کرد.
هی اینور نگاه کن اونور نگاه کن که یه چیزی پیدا کنم که پای بیچاره رو قطع نکنم .. نیست که نیست ..
خواستم پاشو قطع کنم دلم نیومد دوباره گشتم یه چیزی پیدا کنم که دیدم وقت تموم شد و ما فرار کردیم و ...
یکی این صحنه خیلی برام سخت بود یکی اونجا که باید غذا بدیم .. موهای تنم سیخ شد ..
کلا اساسی منو گرفته بود ... اینقدر ناراحت بودم که دادشم که کنارم نشسته بود ترسید فرار کرد از دسته من![]()
خیلی بازی فوقالعاده ایه .. من کلا دوبار رفتم تو بازی (قسمت دومش) .. هر دفعه یه ساعتی بازی کردم و تموم شد ..
میرم تو داستان دیگه درنمیام لا مذهب![]()



.gif)
.gif)
جواب بصورت نقل قول

.gif)
.gif)
.gif)
