رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی؛گرچه او کرددل از سنگ تو تقصیر نکردی
شرمسار توام ای دیده ازین گریه خونین؛که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی
ای اجل گر سرآن زلف درازم به کف افتد؛وعده هم گر به قیامت بنهی دیر نکردی
وای از دست تو ای شیوه عاشق کش جانان؛که تو فرمان قضا بودی و تغییر نکردی
یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد
تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی می کند؟هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست
خانه من با خیابان ها چه فرقی می کند؟
دولت عشق ببین که چون از سر فقر و افتخار
گوشه تاج سلطنت می شکند گدای تو
(حافظ)
Last edited by water_lily_2012; 07-08-2010 at 17:35.
وادي رشک مقاميست که از بوالعجبي
ليلي آنجا به صد آشفتگي مجنون است
دارد از دست رقيبان دلي از بيم دو نيم
سگ ليلي که ز حي پيک ره هامون است
محتشم
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم از نو غمی آید به مبارک بادم
مايهي حسن ندارم که به بازار من آئي
جان فروش سر راهم که خريدار من آئي
اي غزالي که گرفتار کمند تو شدم باش
تا به دام غزل افتي و گرفتار من آئي
شهریار
یا رب این شمع دلفروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
تا کي چو باد سربدواني به واديم
اي کعبهي مراد ببين نامراديم
شهریار
منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
که چه خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)