یک نیمه ز عمر شد به هر تیماری***تا داد فلـــــک به آخرم دلداری
بر من فلـــــکا تو را چه منت؟ باری***تا عمر به نستدی ندادی یاری
خاقانی
یک نیمه ز عمر شد به هر تیماری***تا داد فلـــــک به آخرم دلداری
بر من فلـــــکا تو را چه منت؟ باری***تا عمر به نستدی ندادی یاری
خاقانی
یؤزؤن بو جهتدن اولدی بیضا
من فضل الهنا تعالی
فضل ایستر ایسن حقیقته وار
سعی ائیله بو ایشه،قالما زنهار
نسیمی
نور رخت از فضل خدا بود
زان چهره ات هست منور
گر طالب فضلی به حق باش
جهدی تو کن و مباد،زنهار!
ر
راهی که در او خنگ فلک لنگ شدی***از وسعت او دل جهان تنگ شدی
در خدمت وصل تو روا داشــــــــتمی***هر گامی مرا هزار فرسنگ شدی
خاقانی
یا تیر هلاکم بزنی بر دل مجروح
یا جان بدهم تا بدهی تیر امان را
وان گه که به تیرم زنی اول خبرم ده
تا پیشترت بوسه دهم دست و کمان را
سعدی
ای کاش که جای آرمیدن بــــــــــودی***یا این ره دور را رسیـــــدن بودی
کاش از پس صد هزار سال از دل خاک***چون سبزه امید بر دمیدن بودی
خیام
یوسف چسان دلیر تماشای خود کند؟
یعقوب در کمین و زلیخا برابر است
آییه تنگدل نشود از هجوم عکس
پیشانی گشاده به صحرا برابر است
صائب تبریزی
تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل *******باری به غلط صرف شد ایام شبابت
ای قصر دل افروز که منزلگه انسی ******** یا رب مکناد آفت ایام خرابت
حافظ
تو مرا چو خسته بینی نظر خجسته بینی***دل و جان به غم سپارم هله تا تو شاد باشی
ز غم دلم چه شادی به جفا چه اوستادی***دم شاد برنیارم هله تا تو شاد باشی
مولوی
رونق عهد شباب است دگر بستان رامیرسد مژده گل بلبل خوش الحان را
ای صبا گر به جوانان چمن بازرسیخدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
حافظ
آن کس که همیجستم دی من به چراغ او را***امروز چو تنگ گل بر ره گذرم آمد
دو دست کمر کرد او بگرفت مرا در بر***زان تاج نکورویان نادر کمرم آمد
مولوی
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)