تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 20 از 640 اولاول ... 101617181920212223243070120520 ... آخرآخر
نمايش نتايج 191 به 200 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #191
    داره خودمونی میشه فداغی لاری's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    38

    12 مرا امروز تماشا کن


    آبي تر از آنيم كه بي رنگ بميريم


    از شيشه نبوديم كه با سنگ بميريم


    تقصير كسي نيست كه اينگونه غريیبم:40:


    شايد كه خدا خواست كه دلتنگ بميريم

  2. #192
    داره خودمونی میشه فداغی لاری's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    38

    12 مرا امروز تماشا کن


    تا که بودیم نبودیم کسی کشت ماراغم بی همنفسی
    تا که رفتیم همه یارشدند خفته ایم وهمه بیدارشدند
    قدرآیینه بدانیم چو هست نه درآنوقت که اقبال شکست

  3. #193
    داره خودمونی میشه فداغی لاری's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    38

    12 مرا امروز تماشا کن


    می روم دورازتوبا دنیای خود خلوت کنم
    باید آخرمن به این بیگانگی عادت کنم

    می روم تا عاقبت پروانه ای پیدا شود
    همنشین این دل شوریده ی شیدا شود

  4. #194
    داره خودمونی میشه فداغی لاری's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    38

    12


    مادر چشم به در خانه مدوز که دگر بازنگردم

    از گوشه قلبت که برفتم دگر بازنگردم

    آنروز که تابوت مرا بر دوش بگیرند

    خواهر تو مزن بر سر و سینه که دگر بازنگردم

    مادر گر دوست بپرسد که عاشق تنها به کجا رفت

    آسوده بگو رفت به جایی که دگر بازنگردد

  5. #195
    داره خودمونی میشه فداغی لاری's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    38

    12


    مي رسد روزي كه بي من روزها رو سر كني
    مي رسد روزي كه مرگ رو باور كني
    مي رسد كه تنها در كنار قبر من شعر هاي كهنه ام رامو به مو از بر كني

    روي قبرم بنويسيد مسافر بوده است/ ........ بنويسيد كه يك مرغ مهاجر بوده است ...... بنويسيد زمين كوچه ي سرگردانيست ..... او در اين معبر پرحادثه عابر بوده است ...... صفت شاعر اگر همدلي و همدرديست ...... در رثايم بنويسد كه شاعر بوده است. بنويسيد اگر شعري ازاومانده بجاي ...... مردي از طايفه ي شعر معاصر بوده است ...... مدح گويي و ثنا خواني اگر دين داريست ...... بنويسيد در اين مرحله كافر بوده است ...... غزل هجرت من را همه جا بنويسيد ...... روي قبرم بنويسيد مهاجر بود

  6. #196
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    مي نويسم (( د ي د ار )) تو اگر بي من و دلتنگ مني ... يك به يك فاصله ها را بردار

  7. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #197
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    چه ساده !
    چه ساده تقویم را بی تو ورق میزنم
    و روزها را با خطی ساده ، به اتمام میرسانم
    بی تو همه چیز ساده است و بی معنا .

  9. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #198
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    نمی دانم ...

    آمدنت را خواب دیدم یا رفتنت را ؟

    به گمانم هر دو !

    چه شیرین بود آمدنت ،

    مثل رویاهای کودکانه ، با تبسمی آسمانی همراه

    کوتاه ...

    کوتاه ...

    کوتاه ...

    و چه تلخ و آشفته بود رفتنت ،

    مثل آمدنت بی خبر ، ناگهان

    ولی همچون کابوس ، پریشان ، بی پایان

    کلید بیداری از این کابوس به دست های سرد مرگ سپرده شده

    چقدر مشتاق بیداریم

    و چقدر به آسمان نزدیک !!!

  11. #199
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض




    کمم برایت
    می دانم
    وقتی ستاره ای

    وقتی ستاره ای ، کهکشان میخواهی

    انگار کاری جز انکار نداری

    دلیلی روشن خواستی
    ماه را نشانت دادم
    تو فقط انگشت اشاره مرا می دیدی

    دلیلی روشن خواستی
    بال گشودم
    برایت قطره ای روشن از خورشید بازآوردم

    گفتی : چون در دست تو است ،
    خورشید نیست

    دستان سوخته ام را پنهان میکنم
    بی دلیل
    می روم

  12. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #200
    اگه نباشه جاش خالی می مونه IcY's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    در آن خلوتگه تاريك و خاموش
    پست ها
    422

    پيش فرض

    magamagf جان من البته من نمیتونم مثل شما اینقدر زیبا بنویسم اما با اجازتون چند تا از ورق پاره های خودمو اینجا میذارم

    من ماندم و بی تویی
    من ماندم و تنها رفیقم تنهایی


    آه از آنروزی میترسیدم که تو در کنارم نباشی ومن
    تنها ترین آسمانها باشم


    تو برایم خورشیدی بودی که شبانگاهان طلوع میکرد
    ستاره ای که در روز هم میشد آنرا دید
    ماهی که نورش را از خود میگرفت


    چگونه به چشمان تاریک شب نگاه کنم در حالیکه تودر کنارم نیستی
    چگونه گلها را ببویم وقتیکه خوشبوترینشان ز من جدا شد

    ایکاش میتوانستم پیامم را در آغوشش باد گذارم تا برایت بیاورد و
    بتو بگویم که دوست دارم
    Last edited by IcY; 14-09-2007 at 20:37.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •