اینطور نیست. تصمیم به خودکشی یک شبه گرفته نمیشه...
چندین سال درگیر این مسئله هستن.
گفتم که رنگ و بوی خود کشی عوض شده.
خودکشی های ناگهانی مربوط به حوادث ناگهانیه. مثل ازدواج کردن دوست دختر یا پسر. مثل فوت پدر و مادر.
اینها خودکشی های ناگهانی هستند و آمارشون خیلی کمه و تو روزنام ها همیشه چاپش میکردن که آمار رو خیلی بالا نشون بدن و حتی سعی نمیکردن یک مورد رو هم از دست بدن.
اما الان یک جوان بعد از مدتها فکر کردن، بعد مدتها سختی های روزگار رو چشیدن، دیگه راهی برای خودش نمیبینه... و معمولا به جایی میرسه که حتی فردارو هم نمیتونه تحمل کنه.
بعضی ها منتظر یک اتفاق میشن. منتظر یک تلگر میشن برای عملی کردن کارشون.
یعنی در اثر یک ناراحتی کوچیک که اصلا ربطی هم به موضوع قبلی خودش نداره تصمیم به خودکشی رو عملی میکنن. چونکه از نظر استقامتی سست شده و هیچ بهانه ای برای به تاخیر انداختن پیدا نمیکنه.
خیلی از جوانهای پسر، منتظر هستند که مادرشون فوت کنه تا اینکار رو بکنن. این دلیل ناشی از اینه که نمیخوان مادرشون از فوتشون ناراحت باشه.
خیلی از پسرها که با خواهرشون تنها زندگی میکنن منتظر هستند که خواهرشون ازدواج کنه یا ازشون جدا بشه تا اینکار رو بکنن.
منتظر یک تلنگرن...
چیزی که من فهمیدم اینه که چند عامل مانع از خودکشی جوانها ناشی از بیکاریه...!
یکیش ناراحتی عزیزانشونه. نمیخوان با کارشون عزیزشون رو ناراحت کنن. و اهمیتی به دیگران نمیدن.
مورد دیگه اینه که دورو ورشون آدمهای بیکار زیادن...
به این فکر میکنن این همه آدم بیکار هنوز هستن. ما هم چند وقت دیگه باشیم، اگه نشد بعدا اینکار رو کنیم.
فرصت به تاخیر انداختن دارن.
اما یکی یکی ضعیفتر هاشون دارن از ته صف امیدشون رو از دست میدن...
اونایی که در شرایط خیلی بدی قرار دارن، اونها حتی به این مسئله هم فکر نمیکنن.
اینطور اشخاص در مرز قرار دارن و یک تلنگر همه چی رو برای اینها به تاریکی تبدیل میکنه.
در این مورد شرایط مالی خیلی تاثیر گذار نیست. خیلی ها هستن که پول دارن، نمیگم زیاد، ولی روزمرگیشون رو میتونن سپری کنن. اما باز هم قصد خودکشی دارن. البته روزمرگی از دیدگاه خودشون. نه از دیدگاه واقعی.
دیدگاه واقعی هزینه روزمرگی: پرداخت هزینه برای یک سقف و جای خواب، غذا و لباس مناسب.
از دیدگاه اونها الان که بیکارن پول سیگارشون جور میشه. و پول لباس حالا یه جوری بهشون میرسه. در همین حد