این تفسیر مصدق از قانون بنابراین طبق نظر خودمصدق این کودتا نبوده.
من تعریف فترت و معنای اون رو براتون گزاشتم لطفا به ان توجه فرمایید.
امنیت رو شهربانی نتونسته بود تعمین کنه و این که در شهربانی مصدق طرفدارانی داشته است.
حکومت نظامی رو پلیس نمی تونسته حفط کنه.
اخه گرامی دولتی وجو نداشته که ارتش بخواد اون رو براندازی کنه!!!!! دولت توسط اعلیحضرت برکنار شده بوده و سرلشگر (اگه اشتباه نکنم) زاهدی نخست وزیر شده بوده.
الان شما یه جا می گید مبنای حقوقی و یک جا می گید اسناد چی می گن این اسناد دید دولت امریکا رو نشون می دن و این طرز استفاده از اون ها درست نیست مثلا این اسناد می گه که فرد 1 فلان کار رو کرده خوب این قابل استناده ولی جایی که دید دولت رو مطذح می کنه که قابل استناد نیست مثلا فرض کنید در مورد جزایر فارکلند 10 سال دیگه اسناد وزارت امور خارجه بیاد بیرون که ارژانتین به بریتانیا حمله کرد و در مقابل ارژانتینی ها بگن که ارژانتین از جزیره اش دفاع کرد و خواست که اون رور ازاد کنه. فک کنم واضح باشه.
من نمی تونم بفهمم که چطور یک دولت از کیلومتر ها اونور تر می تونه یک دولت رو که حمایت قاطبه ملت و روحانیون رو داشته برکنار کنه اخه؟ یک چیزی بگید با امکانات اون زمان جور باشه.
یا هست یا نیست یه قول خودتون یا 0 یا 1
البته که این تمام ماجرا نبوده ولی می خواهم پاسخ این قسمت رو با گفته ای از شاهنشاه اغاز کنم : کارخانه دومرتبه ساخته می شود ، منزل دومرتبه ساخته می شود ، استقلال دومرتبه به دست نمی اید. بله متاسفانه ما انقدر ظعیف بودم که دول خارجی توانستن روی تصمیم شاه اثر بگزارن ولی ما در اون مرحله نموندیم و تلاش کردیم تا 57 که کشوری قدرتمند تر بسازیم خصوصا در جهان دوقطبی اون زمان یکم با انصاف تر باید با تاریخ برخورد کنیم.
عزیزم سر نگونی کی؟ مردم با شاه بودن حالا با هر تفسیری ارتش با شاه بود روحانیون با شاه بودن (خود پسر کاشانی خبر سقوط مصدق از رادیو رو اعلام می کنه) دکتر مصدق هم که از خدمت برکنار شده بود کی رو سرنگون کنه اخه؟
کودتا رخ نداده این نظری است که می توان از نظر تاریخی ثابت کرد شما می خواهی بگی استبداد بوده قانون مشکل داشته همه ی سرویس های جاسوسی جهان توش نقش داشتن؟ همش قبول ولی هیچ کدوم دلالت بر کودتا نداره گرامی. قانونی بودن رو هم از نظر خود دکتر مصدق که مرکز همه ی این جدال هاست دیدیم. اون جایی رو که قانون رو می نویسن دکتر مصدق درش رو گل گرفت و خطاب به ملت گفت هر کجا مردم باشن مجلس همان جاست. همون مجلسی که نفت رو ملی کرد و ایشون رو سرکار اورد.
در این اسناد هم ذکر مواردی مانند فوق محرمانه امده. چه چیزی برای سند باید ارائه بدم؟ برای چه؟
من هم گفتم که برای فهم موضوع ما باید از واژگان درست استفاده کنیم چطور می تونیم با واژگان نادرست نتیجه درستی بگیریم؟ نمیشه که! در پشت پرده کودتا بوده هم به عنوان یک سخن علمی اعتباری نداره یا کودتا هست یا نیست تعریف کودتا واضحه من خیلی صریح می گم وقتی دکتر مصدق نخست وزیر نبوده چطور میشه بر علیه ایشون کودتا کرد اخه؟ یکم منصف باشیم این رو بارها من به بیان های مختلف گفتم!
سپاس ولی بهتره بگید اثرات کودتا از نظر منافع امریکا.
اگر چرک ها و فداییان اسلام و غیره رو در نظر بگیریم مقایسشون خیلی هم عجیب نیست در افغانستان هم این گونه طالبان شکا گرفت با ترور و سپس ...
مرد دوم که مردوده چون از روز اول شاه اختیاری نداشته (حداقل از نظر شما) که بشه اون ها رو تضعیف کرد. مورد اول رو هم که می گید باید بگم این مورد تا سال 2537 ادامه داشت و دلیلی برای متوقف ساختنش نمی تونید بیارید اتفاقا ملی شدن صنعت نفت به این نهضت ملی ضربه سنگینی وارد کرد.
با یغض درباره شخصیت های تاریخی سخن نگید جرات؟ اره شاید جرئت کشتن مردم و دیدن فلاکت اون ها رو مثل اسد نداشت.
اگه تلاش شاه فقط برای حفظ خودش بود این همه کار نمی کرد که قدرت خودش رو ضعیف کنه مثلا الان شما قطر رو ببینید خیلی سخت به خارجی ها اقامت می ده جون معتقد هستن که این کار باعث این میشه که جامع سنتیشون دچار مشکا بشه حکومت سلطانی هم که بر پایه سنت وجود داره شاه دقیقا کار هایی رو کرد که خودش رو ضعیف کنه البته نه از عمد این کار ها کارهایی بودن که برای پیشرفت ایران ضروری بودن از جمله سست کردن پایه های سنت و ورود مدرنیته خوب شه می دونه که وقتی با بورسیه شاهنشاهی دانشجو می فرسته فرانسه یا امریکا اون ها مترو رو می بینن و می گم خوب جمهوری این رو پدید اورده و ...
این توجیح استبدادی که از نظر شما وجود داشته نبود این سخن بدین منظور گفته شد که ما در حال گزار به سوی دمکراسی بودیم شما فرانسه رو نگاه کنید الا جمهوری پنجم فرانسه هست که تشکیل شده نزدیک 250 سال تجربه و کار و 5 جمهوری تازه شده فرانسه الان.
این تنها یک شاخص برای سنجش توسعه است وقتی نان مردم دست ارباب باشی هزینه رای دادن به کاندید دلخواه طبقه بورژا می شه نان شب مثلا در تاریخ معاصرمون احمدی نژاد گفته اگه رئیس جمهور بگم یارانه ها رو چند برابر می کنم چرا همچین حرف هایی خریدار داره چون مردم به نون شب محتاجن. یک دمکراسی پایدار و واقعی نه اون چیزی که در بسیاری از کشور های افریقایی شاهدش هستیم شاخص های مشخصی داره مثلا شاخص توسعه اجتماعی ورود زن به اجتماع توسط کی انجام شد زنان ؟ مردان؟ مصدق یا نمایندگان مجلس؟ نه توسط شاه. ما 10 سال قبل سوئیس به زنان حق رای دادیم و ...
اگه واقعا فک می کنید که این دو مورد مشابه هستن زیاد مورد نداره (هر چند به نظر من اصلا ربطی ندارن) امروز هم سربازان گمنام بیشتر نقش حفاظتی دارن نه پاک سازی مخالفین این وظیفه مقدس دست سایر دوستانه.
دیدم و متاسفانه خیلی بیش از حد خوش بینانه عمل کرد.
اگر کار دکتر مصدق رو می خواهید در زمان خودش برسی کنید فارق از این که نظر خودشون چی بوده (ما که تو مغزش نیستیم و مقصود واقعیش ور هیچکس نمی دونه) ولی باید بدونیم که اگر پیشنهاد انگلس به سپهبد رزمآرا پدیرفته می شد خیلی بیش از این گیر ملت می آمد. ملی کردن صنعت نفا یعنی چه وقتی یک شرکت خارجی باید نفت رو استخراج کند و به همان شرکت باید نفت رو بفروشیم؟ وقتی یک صنعت ملی می شود که ما مهندسش رو داشته باشیم و به بیان درست تر توانایی اداره اون صنعت رو داشته باشیم امروز شما نگاه کنید صنعت خودرو ملیه ولی یکی از شرکت های خارجی اگر چند ماه همکاری نکنن همه ی خودروسازان نابود می شن یکی از شرکت های خودرو سازی مطرح چند ماه پیش 50 درصد سهامش رو در مقابل دانش فنی واگزار کرد این که ملی است اخه. شما نفت رو ملی کردی دیدی که هیچ کشوری ازت نفت نمی خره 100 هزار کار مند شرکت نفت رو 2 سال بدون 1 دلار دامد نفت حقوق بده بهشون دولت ور مقروض کن و کشور رو انقدر ضعیقف کنید که هر لحظه در معرض تهاجم یک نیری بیگانه قرار بگیره چه فایده داره ملی کردن باید در راستای یک سری منافع باشه ملی کردن برای ملی کردن که نمی شود!
با بخش اول سخنتون موافقم اما این که موفق بودن یا نه این یک چیز نسبیه این که الان کامپیوتر جلوی شما و منه هم وامدار همون کارنامه نا موفق (به قول شما) شاهان پهلوی هست یا رشنفکرانی که ما وامدارشون هستیم مثل هدایت کسروی و غیره همه وامدار اون زمانن.
اوضاع ایران در روزگار قاجار از كتاب خاطرات حاج سياح:
«جماعت عمامه بهسرهمه جا را پرکردهاند و همه مقامات را صاحب شدهاند. کسی نمیداند کداميک از آنها فهم و سواد دارد و کدام ندارد. همه نام آيتالله و حجتالاسلام و شيخ و ملا دارند، و کارشان اين است که به اسم شريعت هر چه میخواهند بکنند و جلوِ هر چه را که نمیخواهند بگيرند. تکفير میکنند. معامله بهشت و جهنم میکنند. کسی جرئت ندارد بگويد آقا دروغ میگويد، زيرا بيرق واشريعتا بلند میشود. به آنها ايراد میگيری، میگويند ايراد به مجتهد جايز نيست. تکذيب میکنی، مثل اين است که خدا و پيغمبر را تکذيب کردهای. به هيچ آخوند گردن كلفتی نمیتوان گفت که مجتهد نيست يا عادل نيست، زيرا جمعی قلچماق پشت سرش دارد که هرچه بگويد میکنند.
و اما مردم، گرد اندوه بر روی همه نشسته. رنگها زرد، بدنها لاغر، لباسها کثيف، لبها آويخته، چشمها بر زمين. گويا خرمی و نشاط از اين مملکت بار بسته است و به غير از نوحه و گريه چيزی نمانده است. آنچه از اسلام باقی است زيارت رفتن و نماز جمعه خواندن و نعشکشی است.
من اين جا بايد به يک چيز اعتراف کنم که مکرّر محتاج به تذکار آن نشوم. من از آن واقعه هرج و مرج مملکت . . . که هردو ماه دولتي به روي کار مي آمد و مي افتاد و حزب بازي و فحاشي و تهمت و ناسزاگوييِ . . . مخالفان مطلق هرچيز و هرکس، رواج کاملي يافته بود و نتيجه اش ضعف حکومت مرکزي و قوت يافتن راهزنان و ياغيان در انحاء کشور و هزاران مفاسد ديگر بود، از آن اوقات حس کردم، و تنها هم نبودم، که مملکت با اين وضع عليالتحقيق رو به ويراني خواهد رفت. معتقد شدم و درجريده نوبهار مکرر نوشتم که بايد حکومت مقتدري به روي کار آيد . . . بايد دولت مرکزي را قوت بخشيد، بايد مرکز ثقل براي کشور تشکيل داد. . . بايد حکومت مشت و عدالت را که متکي به قانون و فضيلت باشد رواج داد و اين مشتي ضعيف و جبان و نالايق را که از . . . ترس رخنه دار شدن وجهه ملي خود حاضرند کشور را به بدبختي سوق دهند، دور انداخت. . . همواره در صفحات نوبهار آرزوي پيدا شدن مردي که همت کرده مملکت را از اين منجلاب بيرون آورد پرورده مي شد. ديکتاتور يا يک حکومت قوي يا هرچه . . . دراين فکر من تنها نبودم، اين فکرِ طبقه بافکر و آشنا به وضعيّات آن روز بود. همه اين را مي خواستند. . . [تا آن که] رضا خان پهلوي پيدا شد و من به اين مرد تازه رسيده و شجاع و پُرطاقت اعتقادي شديد پيدا کردم.
«ملک الشعرا بهار، تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران، ج 2
خوب این مشخصه ولی وزنه تعیین کننده مردم هستن برای همینه که مردم باید با سواد و مطلع باشن نه مثل زنان ما که ...
ببینید وقتی شما پولتون ارز بین المللی می شه این ثابت می کنه اقتصاد کشور با حباب قیمت نفت شکل نگرفته وقتی ما می بینیم که چین که اقتصاد دوم جهانه تازه 1 ساله پولش ارز بین المللی شده به این موضوع پی می بریم. این که ظاهر جامعه مدرن شد باید بگم که مدرنیزاسیون یک فرایند تدریجی است شما اگر کسانی مثل ال احمد رو ببینید می بینید که جامعه در حال پوست اندازی بود و پهلوی حاصل این پوست اندازی و کاتالیز گر اونه کجا در سال 1300 کمونیست می تونست با آخوند ها بشینن و برای یک هدف تلاش کنن؟ این جامعه که همه با هم برای هدفی مشخص تلاش کنن این جامعه مدنی به این قدرتمندی حاصل 55 سال کار و تلاشه.این توسعه سیاسی هم که شما می گین در حدود کمی کناسب (نه به اندازه کافی) وجود داشته ولی خب کمی کم بوده که دلایلی می شه برای اون اورد ولی فراموش نکنیم که مثلا رئیس بانک مرکزی وقتی به شاه در مورد بودجه زیاد نظامی اعتراض می کنه اون رو نمی کشن یا حکم محاربه با امام زمان براش اجرا نمی کنن صرفا از خدمت عزلش می کنن. در اون روزگار قطعا مشکلاتی وجود داشته ولی مسیر ما به سمت درستی بوده اگه 37 (57) فرپاشی رخ نمی داد ما الان کجا بودیم؟ شاه چند سال بعد فوت می کردن و ما الان اگر ژاپن نمی بو.دیم عقب تر از اون هم نبودیم در هیچ کشوری دمکراس یک شبه رخ نداده در ایران هم وقتی مردم بفهمن که ازادی چیه دمکراسی چیه و رایشون چقدر ارزشمنده دمکراسی رخ می ده. این که شاه در سال 12 (32) اگر برکناری مصدق رو انتخاب نمی کرد چه می شد؟ یا کسانی مثل حزب توده وفاطمی و انگلیس و امریکا برایند این ها می شد اینده ایران که بسیار تیره تر اون استبداد شاهی بود که شما مدعیش هستید.
با سپاس از شما.