تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 2 اولاول 12
نمايش نتايج 11 به 19 از 19

نام تاپيک: عشق های اسطوره ای، نابود گر جوانان؟

  1. #11
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    716

    پيش فرض

    جدیدا یک چیزی هم مُد شده به نام عشق در یک نگاه !!!
    یعنی علاوه بر اینکه انتظار اسطوره ای بودن عشق رو دارن، منتظرن این عشق در اثر یک حادثه رخ بده.
    مثلا با ماشین عشقشون تصادف کنند، یهویی یکی بیاد دم در و سرشون رو بالا کنن و چشم تو چشم هم بشن و ....

    که به نظرم سریال ها و فیلم های جهان معاصر تاثیر خیلی زیادی در القای باور عشق اسطوره ای و ان هم با استارت عشق در یک نگاه داشته !!!
    من تجربه این عشق در یک نگاهیو که شما با سه تا علامت تعجب بیان کردی داشتم.چیز عجیب و قدرتمندیه.

    چرا جوانان تا این حد به دنبال یک عشق اسطوره ای کامل هستند؟
    به دلیل لذتی که شما از یک رابطه عاشقانه میبری.وقتی یکیو خیلی میخوای بودن در کنارش هم حس خوبی بهت میده حتی اگه هیچ کلمه ای هم بینتون رد و بدل نشه.
    چه عواملی عشق های اسطوره ای را جذاب ترین و بهترین نوع عشق معرفی کرده؟ فیلم ها؟ خانواده ها؟ جامعه؟
    به نظرم تو این مورد ادبیات و فیلم های عشقی خیلی الهام بخشه.
    چرا پس از ناکامی در رسیدن به عشق اسطوره ای دچار شکست عشقی سنگین و مشکلات عدیده روحی شده و به انزوا روی میاورند؟
    به نظرم شکست نمیشه گفت.تجربه عشقی میشه گفت.اون انزوا یا فرود هم نتیجه اوجی هست که ادم میگیره.هرچی بالاتر بری پایین اومدن سخت تره.شما که فرودو میبینی اوجشم ببین.یک پژوهشم بکن و ببین یه ادم عاشق چه کارهایی میتونه بکنه.بعد در مجموع نتیجه بگیر.

    مفهومی که من از کلمه عشق برداشت میکنم خواستن شدید هست.و به نظرم شما میتونی عاشق همه چی باشی.
    البته که نمیشه حسی که عاشق بودن داره بیان کرد.اما به اسونی میشه تجربش کرد.کافیه شما بدون توجه به شرایط تمرکز خودت رو روی همه چیزها و ادمهایی که بهشون علاقه مندی بزاری.
    چند وقت پیش یکی از دوستان یه تایپیکی در مورد دوست داشتن زده بود و حرفش این بود که بیشتر مشکلات ما به خاطره اینه که همدیگرو دوست نداریم.حالا شما حساب کن اگه مردم ما عاشق خودشون خونوادشون بقیه افراد جامعه شغلشون و محل زندگیشون بودن الان چه وضعیتی داشتیم؟ به نظر من عشق در همه معانی و همه حالتاش مفید هست.حتی همون مدل عشقهایی که شما با نگاه منتقدانه دارید بیان میکنید.ادما در جریان عاشق شدن رشد میکنن.اشتباه کردن هم جزئی از مسیره زندگیه هر انسانیه.قرار نیست هرکی یکبار عاشق شد نابود بشه.اون ادم تازه داره راه و روش دوست داشتنو یاد میگیره.تازه بمرور معیارهاش تنظیم میشه.الان به نظر من چیزی که کم پیدا میشه عشقه که اگه بود حالمون خیلی بهتر بود.

  2. #12
    ناظر انجمن علوم انسانی New Ray's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    21°N - 71°W
    پست ها
    978

    پيش فرض

    بنظر من منظور ایشون محکوم کردن یا زیر سوال بردن عشق نیست .
    وقتی شما چیزی بعنوان عشق ( عشق اسطوره ای ) رو قبول میکنید ، تصور اینه که مثلا از یک جمعیت 1000 نفره کمتر از 50 نفر این نوع عشق رو تجربه کنن.
    حالا یک جامعه شناس بررسی میکنه و میگه : با معیار عشق ، از هر 1000 نفر فقط 50 نفر باید ازدواج کنن ! در مورد 950 نفر دیگه باید چیکار کرد ؟ میگه خوب توقعشون رو بیارن پایین یه آدم معمولی رو انتخاب کنن و علاقه بعد از ازدواج و اینا ...

    فکر میکنم ایشون شخصی به این موضوع نگاه نمیکنن و دنبال راه حلی برای اون 950 نفر دیگه هستن. بخاطر همین گفتم که مهمترین علتش محدودیتهایی هست که باعث میشه عشق سرکوب بشه ولی این نیاز به عشق مخفیانه رشد کنه و به یک عشق اسطوره ای تبدیل بشه.

    طبیعیه که چنین عشقی وجود نخواهد داشت چون اصلا کسی درکار نیست و فقط یک احساس خیالی و از روی نیازی سرکوب شده ایجاد شده. بهمین دلیل در جوامع مدرن تر چنین پدیده هایی نداریم.
    اما همونجا داریم افرادی که با افتخار میگه من 68 سالمه و 40 ساله با زنم عاشقانه زندگی میکنیم. در حالی که پابند آبرو و مشکلات طلاق هم نیستن و این انتخابها عاقلانه هست نه از روی هوسی به رنگ عشق با مهریه ای معلوم ؛ که زن رو خانه دار معرفی میکنه و مرد رو پول آور به هر قیمتی اون هم برای چندین نفر ( که جدیدا برنامه افزایشش هم در دست اجراست ).

  3. این کاربر از New Ray بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #13
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی Saeed Dz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2011
    پست ها
    1,855

    پيش فرض

    مانند پاسخ به این سئوالات :

    1. چرا جوانان تا این حد به دنبال یک عشق اسطوره ای کامل هستند؟
    2. چه عواملی عشق های اسطوره ای را جذاب ترین و بهترین نوع عشق معرفی کرده؟ فیلم ها؟ خانواده ها؟ جامعه؟
    3. چرا پس از ناکامی در رسیدن به عشق اسطوره ای دچار شکست عشقی سنگین و مشکلات عدیده روحی شده و به انزوا روی میاورند؟
    و ....
    باید تشکر کنم از شما به خاطر این تاپیک در ابتدا و بگم که نه تنها عشق های ما جنبه اسطوره ای گرفته بلکه اسطوره، خیالبافی و خرافات در زندگی های ما متاسفانه موج میزنه. گویی که ما در قرن مدرن زندگی نمیکنیم و ترویج اندیشه ای که ما رو از واقع بینی و پیشرفت باز داشته!
    منظور این نوع تفکر هستش که ما رو همیشه یک منتظر تعریف میکنه! و پس بنابراین ما همیشه منتظر هستیم کسی بیاد و کارها رو درست کنه و به این باور نداریم که خودمون و انسان ایرانی میتونه کار خاصی انجام بده. در مقابل اندیشه غربی میاد و انسان آمریکایی رو برای مثال ابر مرد (سوپر من) معرفی میکنه و به اونها این باور رو میده که قادر هستند هر کاری برای بهبود نه فقط جامعه خودشون بلکه برای بهبود شرایط دنیا انجام بدند. اونها تقدس رو به انسان و به انتخاب انسان و به کارهایی که میتونه انجام بده میدند و انسان رو تا مرحله خدایی به بالا میکشن و خب نتیجه اش هم که خیلی راحت قابل مشاهده هست.

    و اما در مورد سوالات:
    1. به نظر بنده اکثر جوانان ما (مخصوصن خانم ها) در این زمینه در یک تخیل به سر میبرن و مقصر هم نیستند. اونها با فرهنگی بزرگ شدن که در اون تجربه در زمینه روابط یک گناه و تابو هست در حالی که رابطه هم دقیقن مثل موضوعات دیگه، مثلراه رفتن نیاز به کسب تجربه و زمین خودن و همینطور پیشرفت داره تا فرد مورد نظر ما در این مورد هم مهارت کسب کنه. نتیجه این تفکر آرمانی-تخیلی هست که باعث میشه جوانان ما عشق رو یک دروغ بدونن و یا با کوچکترین اتفاقی در یک رابطه به فکر طلاق باشند و ... .
    آیا وقتی اونها مهارتی در رابطه داشتن ندارند میشه ازشون انتظار داشت در مورد این مسائل واقع بین و حرفه ای باشن؟!
    من رابطه رو هم یک skill تعریف میکنم.

    2. فرهنگ مزخرف و تخیل پرور ما، حتی در جایی که اعراب در مورد عقایدشون واقع بین بودند ما به دنبال عرفان رفتیم!
    تمامی عوامل درس گرفته و درس پس میدن و همگی دخیل هستند.

    3. توضیح دادم.
    Last edited by Sara; 04-09-2014 at 20:27. دليل: ارسال شد

  5. 7 کاربر از Saeed Dz بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #14
    حـــــرفـه ای Sara's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Sea
    پست ها
    2,537

    پيش فرض

    1. به نظر بنده اکثر جوانان ما (مخصوصن خانم ها) در این زمینه در یک تخیل به سر میبرن و مقصر هم نیستند. اونها با فرهنگی بزرگ شدن که در اون تجربه در زمینه روابط یک گناه و تابو هست در حالی که رابطه هم دقیقن مثل موضوعات دیگه، مثلراه رفتن نیاز به کسب تجربه و زمین خودن و همینطور پیشرفت داره تا فرد مورد نظر ما در این مورد هم مهارت کسب کنه. نتیجه این تفکر آرمانی-تخیلی هست که باعث میشه جوانان ما عشق رو یک دروغ بدونن و یا با کوچکترین اتفاقی در یک رابطه به فکر طلاق باشند و ... .
    آیا وقتی اونها مهارتی در رابطه داشتن ندارند میشه ازشون انتظار داشت در مورد این مسائل واقع بین و حرفه ای باشن؟!
    من رابطه رو هم یک skill تعریف میکنم.
    آقایون هم در همون محیطی پرورش پیدا کردند که خانوم ها پرورش پیدا کردند، همون فرهنگی که بهش اشاره کردید.
    امروزه روشن فکر مآب های بسیاری داریم که خانوم ها رو متهم می دونند به محدود و بسته فکر کردن در روابط. اما وقتی به ریشه این نوع تفکر نگاه می کنید متوجه می شید که از پروسه یک رابطه درست با تمام ظرافت هاش و یا به قول شما مهارت هاش رابطه جنسی رو هدف قرار دادند. چون در همون محدودیت ها که شما بهش اشاره داشتید بزرگ شدند و دقیقا در درجه اول تنها به دنبال چیزی هستند که در اون محدود بودند با وجود اینکه تمام جنبه های یک رابطه با هم کم و بیش در درجه های یکسانی قرار دارند.
    یک دیت می تونه شروع یک رابطه باشه، ریزه کاری های خاص خودش رو داره، آداب خاص خودش، زمان لازم، شناخت دو طرف و ... . در هیچ یک از این مراحل هیچ کدام از دو طرف اجبار به هیچ گونه ای رابطه ای ندارند و کاملا آزاد هستند که چه تصمیم گیری ای داشته باشند و به محض شروع یک رابطه احساسی تعهد اولین اصل هست، دروغ نگفتن، پنهان کاری نداشتن و ... از هر دو طرف. که باید دید چقدر از جانب هر دو طرف رعایت می شه.


  7. 4 کاربر از Sara بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #15
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی Saeed Dz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2011
    پست ها
    1,855

    پيش فرض


    آقایون هم در همون محیطی پرورش پیدا کردند که خانوم ها پرورش پیدا کردند، همون فرهنگی که بهش اشاره کردید.

    امروزه روشن فکر مآب های بسیاری داریم که خانوم ها رو متهم می دونند به محدود و بسته فکر کردن در روابط.

    اما وقتی به ریشه این نوع تفکر نگاه می کنید متوجه می شید که از پروسه یک رابطه درست با تمام ظرافت هاش و یا به قول شما مهارت هاش رابطه جنسی رو هدف قرار دادند. چون در همون محدودیت ها که شما بهش اشاره داشتید بزرگ شدند و دقیقا در درجه اول تنها به دنبال چیزی هستند که در اون محدود بودند با وجود اینکه تمام جنبه های یک رابطه با هم کم و بیش در درجه های یکسانی قرار دارند.

    یک دیت می تونه شروع یک رابطه باشه، ریزه کاری های خاص خودش رو داره، آداب خاص خودش، زمان لازم، شناخت دو طرف و ... . در هیچ یک از این مراحل هیچ کدام از دو طرف اجبار به هیچ گونه ای رابطه ای ندارند و کاملا آزاد هستند که چه تصمیم گیری ای داشته باشند و به محض شروع یک رابطه احساسی تعهد اولین اصل هست، دروغ نگفتن، پنهان کاری نداشتن و ... از هر دو طرف. که باید دید چقدر از جانب هر دو طرف رعایت می شه.

    بعله اما این فرهنگ مرد سالار آزادی های بیشتری به آقایون میده و بنابراین آقایون میتونن تجربیات بیشتری از روابط داشته باشن و در نتیجه واقع بین تر نسبت ه موضوع باشند. البته این حرف به این معنی نیست که لزومن آقایون واقع بین تر هستند بلکه این مسئله (واقع بینی) نسبت مستقیمی با آزادی، تجربه و فرهنگ داره! و خب اگر یک خانم شرایط بهتری داشته باشه قطعن واقع بین تر خواهد بود.

    اگر منظورتون بنده بودم که کسی رو متهم نکردم و جایی هم ندیدم که گفته باشم خانم ها بسته فکر می‌کنند اما با قطعیت میگم که خانم ها بنا به شرایطی که فرهنگ و جامعه ما براشون ایجاد کرده تخیلی‌تر به موضوع نگاه میکنن. تصور اکثر خانم های ما اینکه در یک رابطه آقایون باید مثل مجنون احمق و دلباخته باشند یا مثل فرهاد کوه بکنن و دست به هرکاری بزنن برای اون خانم و بهتر بگم به نوعی بیشتر از طرف مقابل انرژی بذارن که تصویر درستی نیست. ریشه این تفکر هم برمیگرده به فرهنگ و مواردی که جامعه ما چه به آقا و چه به خانم دیکته میکنه و نه اینکه کسی مقصر باشه.

    خیلی ساده و رک بگم که رابطه یک معاملست! که باید دو سر سود باشه. هرکسی هم به دنبال رفع نیاز های خودشه و این یک واقعیته انکار ناپذیره. شما پرداختن به موضوعات جنسی رو فرمودی و من هم پرداختن به مسائل عاطفی رو میگم که عمومن روابط به طور صرف به این خاطر شکل میگیره که درست نیست.
    آیا پرداختن به مسائل جنسی در یک رابطه درسته؟ بعله درسته.
    آیا پرداختن به مسائل عاطفی درسته؟ بعله درسته.
    پس مشکل کجاست و کی پیش میاد؟!! مشکل به نظر من دو جا پیش میاد، اول اینکه نیازهای مختلف در جامعه ما به خاطر فرهنگ غلط تبدیل به عقده میشن و دوم اینکه در یک رابطه هر طرف میخواد نیاز های خودش رو ارضا کنه و طرف دیگه رو تا حد ممکن نادیده بگیره.
    حالا اینکه مسائل جنسی به خاطر تابو بودن در جامعه ما بیشتر به چشم میاد بحثش جداست. یعنی اگر نیاز عاطفی در جامعه ما بد تعریف شده بود به شکل نیاز جنسی، اونوقت رفع نیاز عاطفی بیشتر به چشم میومد.

    من دقیقن با همین آداب و رسوم مشکل دارم و دلیل اکثر مشکلات رو هم همین آداب من در اوردی میدونم. شرایط باید به گونه ای باشه که دو نفر وقتی اراده می‌کنند تا باهم باشن بتونن باشند. این ما هستیم که همه چیز رو الکی شرطی کردیم و انگار اگر این مسائل نباشن رابطه درست نیست و ... و اونقدر این مسائل رو پیچیده کردیم که از یک معادله سخته چند مجهولی سختر باشه.
    چه آدابی لازمه و چرا؟
    چه زمانی لازمه و چرا؟
    در رابطه با جمله ای که به رنگ خاکستری بولد کردم هم موافقم گرچه بیشتر شبیه شعاره و عملن آزادی عملی وجود نداره. مواردی که نام بردید هم جزو لزوماته، مثل نیاز به اکسیژن برای زندگی.

    میدونید من معتقدم ما تا با خودمون رو راست نباشیم خیلی از مشکلات حل نمیشه و دروغ ها و تخیلات باقی میمونه. ما به چیز هایی تقدس دادیم و چیز هایی رو بد کردیم که هیچوقت نبودن!
    ما به مادر شدن تقدس دادیم در حالی که نه تنها مقدس نیست بلکه جزو دردناکترین و کثبف ترین اتفاقاتیته که میتونه بی افته، از یک طرف به ازدواج تقدس دادیم و از اونطرف روابط رو بد دونستیم. مگر با چند جمله خنده داره و مسخره عاقد چه اتفاق شگرفی می افته؟!
    از اونطرف موضوعات جنسی رو بد کردیم در حالی که در طبیعت روابط در اکثر موارد برای همین موضوع و فرزند آوری شکل میگیره (البته در موجودات با هوش تر برای کسب لذت میتونه باشه) و خب این اتفاقیه که مدام در طبیعت می افته اما ما نادیده میگیریمش و خودمون رو با یک توهم خود ساخته گول میزنیم.

  9. 2 کاربر از Saeed Dz بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #16
    کاربر فعال فلسفه B.Russell's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    1,005

    پيش فرض

    ابتدا سخنی از ایمانوئل کانت (قرن 18 میلادی!!) :

    در سرزمینی که در آن تفکیک جنسیتی از کودکی صورت گیرد، دخترانش پسرانش را گرگ تصور میکنند وپسرانش دخترانش را طعمه...

    در اوج گرایش و کشش با پیش زمینه ای آلوده،عاشق میشوند، بدون هیچ شناختی...

    عشق میمیرد و ارتباط نابود، مردانش تنوع طلب میشوند و زنانش مرد ستیز .

    ========

    به نظر من آنچه امروز در بین اکثر جوانان ایرانی رخ میده، اصلا اسمش عشق نیست که بخواد اسطوره ای هم باشه !!

    اکثر ازدواج ها در کشور ما یک کنجکاوی همراه با هوس و اجبار و از سر استیصال است.


    هوسی که از دیدن چهره های جذاب در ماهواره ها و اینترنت ها و زندگی های مدرن در انسان عامی شعله ور میشود.
    و اجباری که یک جامعه سنتی هر رابطه ای غیر از سنت را نامشروع و سنت کنیزداری را ازدواج معرفی میکنه.
    اوضاع شلم شوربایی هست ...

  11. 14 کاربر از B.Russell بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #17
    کاربر فعال انجمن علوم انسانی PLAΨMID's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    1,883

    پيش فرض

    جدیدا یک چیزی هم مُد شده به نام عشق در یک نگاه !!!
    یعنی علاوه بر اینکه انتظار اسطوره ای بودن عشق رو دارن، منتظرن این عشق در اثر یک حادثه رخ بده.
    مثلا با ماشین عشقشون تصادف کنند، یهویی یکی بیاد دم در و سرشون رو بالا کنن و چشم تو چشم هم بشن و ....

    که به نظرم سریال ها و فیلم های جهان معاصر تاثیر خیلی زیادی در القای باور عشق اسطوره ای و ان هم با استارت عشق در یک نگاه داشته !!!
    عشق در یک نگاه بیشتر در خلاف جریان عشق اسطوره ای هستش . . .
    در اسطوره ها عشق باید بماند تا پخته شود به همین علت عشق به شراب تعبیر شده .
    عشق اسطوره ای عشق خام نیست . . .عشقی ناشی از آگاهی و بیداریست و به نظر من کاملا با عشق در یک نگاه در تضاد قرار داره.
    شاید بهتر بود عنوان تاپیک رو میذاشتید: جوانان امروز ، ویرانگر عشق اسطوره ای ![emoji3]
    (جوانان ما اصولا تخصص عجیبی در خراب کردن دارند!)

  13. 3 کاربر از PLAΨMID بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #18
    حـــــرفـه ای A M ! N's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    Under the weeping moon
    پست ها
    7,119

    پيش فرض


    به نظر من آنچه امروز در بین اکثر جوانان ایرانی رخ میده، اصلا اسمش عشق نیست که بخواد اسطوره ای هم باشه !!

    اکثر ازدواج ها در کشور ما یک کنجکاوی همراه با هوس و اجبار و از سر استیصال است.


    هوسی که از دیدن چهره های جذاب در ماهواره ها و اینترنت ها و زندگی های مدرن در انسان عامی شعله ور میشود.
    و اجباری که یک جامعه سنتی هر رابطه ای غیر از سنت را نامشروع و سنت کنیزداری را ازدواج معرفی میکنه.
    اوضاع شلم شوربایی هست ...
    همچنان که با این کامنت موافقم این رو هم اضافه میکنم (بر حسب تجارب شخصی) که فرد "عاشق" خودش احتمالن متوجه این قضیه نیست و چون عواطف و احساسات در این مواقع {بیش تر از قبل} قوی تر از منطق عمل میکنند، انسان به نوعی با خودش هم روراست نیست. (نمی خواد قبول کنه چیزی که ازش دم میزنه عشق نیست).

      محتوای مخفی: تصمیم گیری هایی که من دیدم اغلب این شکلی بوده. (توهین به زن یا مرد نیست)  
    مردی قصد ازدواج داشت.مشکل او انتخاب از بین 3 کاندید زن احتمالی بود.او به هر زن 5000 دلار پول داد تا ببیند هرکدام با آن چه کار میکنند



    اولی ظاهرش را کاملا تغییر داد به یک آرایشگاه تجملی رفت

    آرایش جدید کرد لباسهای جدید و زیبا خرید و به مرد گفت که برای اینکه

    در نظر او جذابتر باشد این کارها را کرده است چراکه خیلی دوستش دارد



    مرد تحت تاثیر قرار گرفت



    دومی به خرید هدیه برای مرد پرداخت.برایش یک دست چوب گلف خرید

    به علاوه ابزار جدید برای کامپیوترش و لباسهای گران قیمت

    و هنگامی که هدیه ها را به مرد داد گفت که تمام پولش را برای
    او صرف کرده چراکه خیلی دوستش دارد



    مرد تحت تاثیر قرار گرفت

    سومی پولش را در سهام سرمایه گذاری کرد و چند برابر پولی که از مرد گرفته بود

    عایدش شد.او 5000دلار مرد را پس داد و برای بقیه پول یک حساب مشترک باز کرد

    و گفت میخواهد برای زندگی آینده شان پس انداز کند چراکه خیلی دوستش دارد



    واضح است که مرد تحت تاثیر قرار گرفت


    او مدت زیادی را به تفکر درباره اینکه هر زن با پولها چه کار کرده پرداخت





    و سر انجام با زنی ازدواج کرد که سینه های بزرگتری داشت!

    -----------------
    احساسات vs منطق

    احساسات انسان تکامل یافته تر از منطق هستند و جز ویژگی های تمامن pre-installed در انسانها به شمار میره. در حالی که منطق تمامن ذاتی نیست و بخشیش هم از تجارب زندگی ساتع میشه. حتا در یک تحقیقی که انجام شده بود در بین امریکایی ها (البته نمیشه به طور محکم بهش استناد کرد) به این نتیجه ی جالب رسیدند که در هنگام تصمیم گیری برای خرید، افراد 80% با احساساتشون تصمیمات رو اتخاذ میکنند و فقط 20% منطق در هنگام تصمیم به کار گرفته میشه.

    * نکته ی جالب این است حتمن دیدید که اغلب افراد تصمیماتی که گرفتن رو به صورت منطقی توجیه و ساپورت میکنن، درحالی که در وهله ی اول اون تصمیمات رو بر اساس احساسات میگیرند.

    برای بهبود این اوضاع هست که همیشه توصیه میشه در هنگامی که گرسنه (Hungry) ، عصبی (Angry) ، دپرس و تنها (Lonely) و یا خسته (Tired) هستید گرفتن تصمیم رو متوقف (HALT) کنید، چون شمارو در مسیر ناخواسته ای قرار میدن.

    -----------------

    برگردیم به بخش اول، اون فرد عاشق رو شما احتمالن با هیچ منطقی نمیتونید منصرفش کنید یا آگاهش کنید. که بخشیش به خاطر همون چیرگی احساسات بر منطق و بخشیش هم احتمالن بخاطر شیرین بودن علف به دهن بزی هستش.

    برای اینکه خلط مبحث ایجاد نشه بزارید همین چیزایی که افراد این روزه بهش میگن عشق، ما هم به نام عشق بشناسیم (شاید اصل مطلب و مباحث سر این قضیه باشه که ما روی واژه ی "عشق" به اتفاق نظر و وحدت نرسیده ایم). این عشقهایی که جوونها این روزها درگیرش هستن اتفاقن در بعضی از موارد شبیه اسطوره هاست ولی نه لزومن به این دلیل که فرد اسطوره ای فکر میکنه، بلکه همچنین به این دلیل که طبیعت و ذات انسان چنین چیزی رو میطلبه؛ و همونطور که گفتیم تفکیک اینکه این وضعیت "عاشقی" pure و خالص است یا هوس و ... برای خود فرد میشه گفت غیرممکنه. (Love is blind)

    و بله؛ اگر همچنان اسم این حالت رو "عشق" بزاریم، به نظر بنده فرد عاشق رو نابود میکنه؛ چه از نظر جسمی چه از نظر احساسی و چه از نظر جایگاه اجتماعی. در بین کارکتر عاشق دختر و کارکتر عاشق پسر، به نظر من سهم دختر از این نابودی به مراتب بیشتر است [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


  15. 8 کاربر از A M ! N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #19
    کاربر فعال انجمن بازی های کامپیوتری و کنسولی Captain_America's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2014
    پست ها
    1,405

    پيش فرض

    عشق های اسطوره ای، نابود گر جوانان؟
    ابتدا باید دید ایا عشق تعریفی مجازی است یا در خارج از تعاریف لغوی وجودی واقعی دارد؟
    اما اینگونه پرسش که از همان ابتدا امر را بر واجب الوجوب بودن مفهومی بنام عشق گذاشته و سپس در مورد کیفیت و خصوصیات و انواع آن بحث کردن از بن مایه غلط است.

    ------------
    ویرایش:
    والا خودم هم نمیدونم چرا بعضی اوقات اینجوری لفظ قلم میشم!
    Last edited by Captain_America; 17-01-2015 at 15:38.

صفحه 2 از 2 اولاول 12

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •