تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 4 اولاول 1234 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 39

نام تاپيک: بررسی ویژگی ها و نحوه برخورد با دون ژوان

  1. #11
    کاربر فعال فلسفه A.M.D.D.E.V.I.L's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    Void
    پست ها
    2,053

    پيش فرض

    خب البته حق با شماست ، دون ژوان بودن در همه ی دنیا یک پدیده ی ناهنجار هست .
    اما وقتی یک نفر دون ژوان هست همه چیز به نظرش خیلی پوچ و راحت میاد . غم و غصه ی دنیا رم الکی نمیخوره . دون ژوان بودن هم براش به نوعی سرگرمی هست

  2. 2 کاربر از A.M.D.D.E.V.I.L بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #12
    کاربر فعال فلسفه B.Russell's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    1,005

    پيش فرض

    خب البته حق با شماست ، دون ژوان بودن در همه ی دنیا یک پدیده ی ناهنجار هست .
    اما وقتی یک نفر دون ژوان هست همه چیز به نظرش خیلی پوچ و راحت میاد . غم و غصه ی دنیا رم الکی نمیخوره . دون ژوان بودن هم براش به نوعی سرگرمی هست
    بدبختی اینجاست که سرگرمی و بیخیالیش با تمسک به بازیچه قرار دادن دیگران به دست میاد.
    من نمیدونم شما تجربه بودن با این افراد رو در واقعیت داشتین یا نه، یا پای درد دل های اونیکه قربانی شده نشستین یا نه.

    من خانم هایی رو میشناختم که تا مرز خودکشی از دست این افراد پیش میرفتن و نمیتونستن هم بیخیالشون بشن !!
    یا حتی جالب تر، پسرهایی که برده برخی دختران دون ژوان بودن !!!!

    اینکه دون زوان اونارو تحقیر میکرد، اما بازم به خودشون نمیومدن و اصرار میکردن باهاش باشن و داشته باشنش .
    Last edited by B.Russell; 29-04-2014 at 19:39.

  4. 3 کاربر از B.Russell بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #13
    Banned
    تاريخ عضويت
    Oct 2013
    محل سكونت
    ;)
    پست ها
    1,193

    پيش فرض

    دون ژوان شما را بی خبر ترک می کند.

    اصلاً نمی فهمی چه وقتی رفته که بخواهی جلویش را بگیری. التماس ها شروع می شود.

    دون ژوان دوست دارد التماس بشنود.

    چون می فهمد که تنها نیست و این التماس ها همیشه هست! پس لذت می برد.

    جنس مخالف نمی داند که تنها چیزی که دون ژوان را می ترساند تنهایی است!

    اگر جنس مخالف زرنگ باشد می تواند با تنها گذاشتن، دون ژوان را برای مدت بیشتری داشته باشد! یعنی از خودش قدرت نشان دهد و دون ژوان را دوباره به مبارزه بطلبد.
    پس احتمالا با این مشخصات که ذکر کردید این افراد شدیدا عشق به احساس قدرت و پیروزی باید داشته باشند وقتی تسخیر کردند قلب روترک میکنند

    یک سوال راه های درمانش چی هست ؟

  6. این کاربر از بانو . ./ بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #14
    کاربر فعال فلسفه B.Russell's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    1,005

    پيش فرض

    پس احتمالا با این مشخصات که ذکر کردید این افراد شدیدا عشق به احساس قدرت و پیروزی باید داشته باشند وقتی تسخیر کردند قلب روترک میکنند

    یک سوال راه های درمانش چی هست ؟

    یکجور جنون تسخیر اسمش رو بذاریم بهتره.
    و لذت بخش ترین بخشش بازی دادن و التماس کردن های قربانی هست.

    راه حلش بستگی به ادمش داره ولی در کل داشتن عزت نفس هست.
    معمولا دون ژوان کسی رو انتخاب میکند که مطمئن هست از عزت نفس لازم برای بیخیال شدن برخوردار نیست.

    بی تفاوت بودن هنری هست که خیلی سخت میشه بهش رسید و کمتر انسانی هنر بی تفاوتی رو میتونه عملی کنه.

  8. 4 کاربر از B.Russell بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #15
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    716

    پيش فرض

    ممنون موضوع جالبیه من با چند نفر این مدلی برخورد داشتم میتونم بگم دوران کودکی سخت میتونه باعث بوجود اومدنه همچین روحیه ای در ادما بشه سوالم اینه که دوتا ادم این مدلی باهم چه برخوردی دارن؟ اما نکته ازار ندیدن تو هر رابطه ای هنر بی تفاوتی هست که امیدوارم یکی که کامل بلده برامون اموزشش بده

  10. این کاربر از J@viD بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #16
    کاربر فعال فلسفه B.Russell's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    1,005

    پيش فرض


    ممنون موضوع جالبیه من با چند نفر این مدلی برخورد داشتم میتونم بگم دوران کودکی سخت میتونه باعث بوجود اومدنه همچین روحیه ای در ادما بشه سوالم اینه که دوتا ادم این مدلی باهم چه برخوردی دارن؟

    اما نکته ازار ندیدن تو هر رابطه ای هنر بی تفاوتی هست که امیدوارم یکی که کامل بلده برامون اموزشش بده
    دوتا دون ژوان خیلی بعید هست به پُست هم بخورن. مگر اینکه یکی غلظت وابستگیش بیشتر بشه و اونوقت شروع کنه به التماس کردن !!
    معمولا برگ برنده دست کسی هست که التماس میشنوه تا بمونه، اونیکه التماس میکنه حتی اگر برای دیگران یک دون زوان باشه اینجا در نقش یک قربانی هست.

    اما در باب بی تفاوتی، بعید میدونم هیچ انسانی تا خودش این رویداد یا رویدادی مشابه رو تجربه نکنه و تحقیر نشه به خودش بیاد.
    دون ژوان شمارو کور میکنه و دیگران هرچه داد بزنن چشمات رو باز کن نخواهی توانست.

    مگر اینکه کامل از درون بشکنی و اونوقت خودت چشمات رو باز کنی و کسی هم که یکبار شکست احتمال اینکه دفعات بعدی اسیر دون ژوان ها بشه بسیار کمه.

  12. 2 کاربر از B.Russell بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #17
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض

    اقا این اساسا یک اختلال روانی هست! ممکنه که با کسانی برخورد داشته باشیم که فرضا ما رو ترک کنند ولی اینکه به دنبال التماس باشند؟! زیادی عجیبه بنظرم!
    التماس کنن و اون شخص دون ژوان لذت ببره؟ من تعریف دقیق سادیسم رو نمیدونم ولی اونم یه همچین چیزی مشترک داره احتمالا و اونم اینه که طرف مقابل اذیت بشه تا فرد سادیسمی لذت ببره!
    اینکه ما چه دختر چه پسر دوست داشته باشیم مورد قبول دیگران باشیم و در قلب دیگران جای بگیریم فکر میکنم مطلوب خیلی ها باشه اما با نقشه قبلی! و به منظور ترک کردن برای من خیلی قابل قبول نیست
    فکر میکنم که دیدگاه خیلی بدبینانه ای باشه که هر جدایی و هر دنبال طرف مقابل رفتنی رو دلیلی بر وجود همچین اشخاصی بدونیم

  14. این کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #18
    کاربر فعال فلسفه B.Russell's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    1,005

    پيش فرض

    اقا این اساسا یک اختلال روانی هست! ممکنه که با کسانی برخورد داشته باشیم که فرضا ما رو ترک کنند ولی اینکه به دنبال التماس باشند؟! زیادی عجیبه بنظرم!
    التماس کنن و اون شخص دون ژوان لذت ببره؟ من تعریف دقیق سادیسم رو نمیدونم ولی اونم یه همچین چیزی مشترک داره احتمالا و اونم اینه که طرف مقابل اذیت بشه تا فرد سادیسمی لذت ببره!
    اینکه ما چه دختر چه پسر دوست داشته باشیم مورد قبول دیگران باشیم و در قلب دیگران جای بگیریم فکر میکنم مطلوب خیلی ها باشه اما با نقشه قبلی! و به منظور ترک کردن برای من خیلی قابل قبول نیست
    فکر میکنم که دیدگاه خیلی بدبینانه ای باشه که هر جدایی و هر دنبال طرف مقابل رفتنی رو دلیلی بر وجود همچین اشخاصی بدونیم
    خوب ابتدا تعریف دقیق سادیسم رو بررسی کنیم:

    سادیسم عبارت است از علاقه به آزار دادن دیگران به صورت جسمی، روانی و جنسی طوری که این آزار رساندن موجب لذت و آرامش فرد آزاررسان شود. این افراد از تحقیر و تمسخر و آزار روحی یا جسمی و جنسی افراد به خصوص در حضور دیگران لذت زیادی می برند و گاهی رفتارهای پرخاشگرانه یا جنایتکارانه از خود بروز می دهند.
    .
    .
    .
    خیلی کم پیش میاد قربانی سادیسم با پای خودش بیاد جلو و تمنای نگاه و آزار دیدن کنه. اما قربانی دون ژوان خودش التماس میکنه.
    دون ژوان بودن یکجور علاقه به داشتن شهرت در میان جنس مخالف هم داره و علاقه به این نوع شهرت به نظر نمیاد اختلال روانی باشه.

    توی همین انجمن یک بنده خدایی تاپیک شکست عشقی زده و اسیر دون ژوان شده، هرچی هم بهش میگی نمیفهمه و باز میخواد بهش برسه، یک نمونه عینی از التماس قربانی.
    اون طرف دختر اگر دون ژوان نبود خیلی روک بهش میگفت برو گمشو و من ذره ای علاقه بهت ندارم.
    ولی اجازه میده هی بره تو فیسبوکش التماسش کنه، تو جاهایی که میبیندش مثلا نگاهش میکنه ولی طرفش نمیاد و....
    با پسرهای مختلف حرف میزنه جلوی این ولی تا این میاد حرف بزنه بایکوتش میکنه !!!

    دون ژوان بودن به نظر من تو نهاد هر انسانی هست، بدبینانه هم نیست فقط بستگی به وجدان ما غلظتش در ارتباط با دیگران میتونه کم و زیاد بشه.

  16. 2 کاربر از B.Russell بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #19
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض

    خوب ابتدا تعریف دقیق سادیسم رو بررسی کنیم:

    سادیسم عبارت است از علاقه به آزار دادن دیگران به صورت جسمی، روانی و جنسی طوری که این آزار رساندن موجب لذت و آرامش فرد آزاررسان شود. این افراد از تحقیر و تمسخر و آزار روحی یا جسمی و جنسی افراد به خصوص در حضور دیگران لذت زیادی می برند و گاهی رفتارهای پرخاشگرانه یا جنایتکارانه از خود بروز می دهند.
    .
    .
    .
    خیلی کم پیش میاد قربانی سادیسم با پای خودش بیاد جلو و تمنای نگاه و آزار دیدن کنه. اما قربانی دون ژوان خودش التماس میکنه.
    دون ژوان بودن یکجور علاقه به داشتن شهرت در میان جنس مخالف هم داره و علاقه به این نوع شهرت به نظر نمیاد اختلال روانی باشه.

    توی همین انجمن یک بنده خدایی تاپیک شکست عشقی زده و اسیر دون ژوان شده، هرچی هم بهش میگی نمیفهمه و باز میخواد بهش برسه، یک نمونه عینی از التماس قربانی.
    اون طرف دختر اگر دون ژوان نبود خیلی روک بهش میگفت برو گمشو و من ذره ای علاقه بهت ندارم.
    ولی اجازه میده هی بره تو فیسبوکش التماسش کنه، تو جاهایی که میبیندش مثلا نگاهش میکنه ولی طرفش نمیاد و....
    با پسرهای مختلف حرف میزنه جلوی این ولی تا این میاد حرف بزنه بایکوتش میکنه !!!

    دون ژوان بودن به نظر من تو نهاد هر انسانی هست، بدبینانه هم نیست فقط بستگی به وجدان ما غلظتش در ارتباط با دیگران میتونه کم و زیاد بشه.
    ببینید ما در مورد دون ژوان صحبت میکنیم بنابراین باید عملکرد اون بررسی بشه نه قربانی!
    فردی که سادیسم داره لذت میبره از التماس طرفش
    فردی که دوان ژوان هست هم لذت میبره از التماس!
    پس کاملا مشابه هستند
    حالا اینکه قربانی چی میخواد یا نمیخواد بحثش جداست بحث سر این سمت قضیه هست
    بنظر من دوان ژوان ورژن خفیف سادیسم محسوب میشه
    کسی که وجدان داشته باشه فکر میکنم نزاره کار به التماس برسه در واقع...
    پس دوان ژوان ها دارای وجدان فراموش شده هستند به نوعی!

  18. 2 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #20
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    3,485

    پيش فرض

    در مورد "دون ژوان" نظر من اینه که یک مفهوم علمی نیست که قابل تعیین حد و مرز دقیقی باشه، این یک مفهوم ادبی است که برای هضم کردن یک نوع رفتار تونسته بار معنایی خوبی رو بدوش بکشه، شاید در خلاصه ترین تعریف به مردی که در اغوا کردن زنان مهارت دارد و این مهارت را پیاپی به کار میبندد...
    دون ژوان یک شخصیت اسطوره ای است و گاهی بتعاریف علمی نزدیک میشه اما وقتی ما از آن سخن میگوییم و برایش چارچوب سازی میکنیم بدون شک باید گفت کدام "دون ژوان"؟ آنکه "مولیر" خلق کرد یا "کوندرا" ویا...؟
    شاید از دید شخصی من "دون ژوان" پهلویی هم به مفهوم "رند" بزند ولی تا این مفهوم رو اعتبار سنجی در میان منابع ادبی نکنم و به اون نظم نبخشم، برداشت شخصی منه از یک شخصیت ادبی.
    همین الان یک نویسنده خوش قریحه میتونه دست به کار بشه و با خمیرمایه اولیه دون ژوان یا گیلگمش(دومی در وجه ادبی) نقشی جدید به این چهره ببخشه...و ممکنه سالیانی بعد این رنگ و نقش جای تعبیر امروزی رو بگیره، ولی برای مفهوم "سادیسم" یا "مازوخایسم" یا "سادومازوخیسم" بدون تحقیقات و نتیجه گیری های علمی نمیشه اینکار رو کرد...
    اما از آنسو میشه به این شخصیت شاید خبیث زیبایی چهره-ظرافت طبع-محبوبیت-عدم تعصب و... رو براحتی به دون ژوان مدرن یا کهن منتسب کرد...(یعنی صفاتی در وجه ی دیگر برای کارهایش و... قائل شد) و این مانع تعریف و نسبتی جامع میشه که ما بگویم دون ژوان مضر است یا مفید، خوب است یا بد، یک مفهوم دربارۀ چیست...دون ژوان هم یک کاراکتر است. پس میتواند در طیف از رنگها از سپید و خاکستری و سیاه و سرخ قرار بگیره.
      محتوای مخفی: در همین راستا این مقاله جهت مطالعه خواندنی است: 

    چندان هم شریر نیست
    از سوی دیگر، دون ژوان هرگز آدم مسخره ای نیست بلکه همواره ما را بر حال و روز دیگران می خنداند و مانند همه اربابان بزرگ آن دوران، از پرداخت بدهی هایش طفره می رود، اما تماشاگران از مکری که با بستانکارش آقای دیمانش می کند، خوشش می آید و بفرجام چندان هم شریر و بدجنس نیست و اگر تارک دنیای (صومعه نشین) بدبختی را وادار می کند که به ازای صدقه ای که به او می دهد، کفر بگوید، بی درنگ کارش را با پرداخت یک لویی طلا به او «در راه عشق به بشریت» جبران می کند. در صحنه، مرتکب هیچ قتلی نمی شود و چند ماه از روزگاری که با حاکم دوئل کرده است، می گذرد.
    رفتارش با زنان، البته جای سرزنش و ملامت دارد، همسرش الویر (Elvire) را که زن دینداری بود که دون ژوان از صومعه بیرونش آورد (اما مگر خودش رضا نداد؟)، رها می کند. پس از ناکامی در ربودن زنی، دو دختر جوان دهاتی: شارلوت (Charlotte) و ماتورین(Mathurine) را می فریبد. اما مولیر از کامیابی های دون ژوان در فریفتن زنان، می کاهد و سیاهه ای را که ایتالیایی ها ترتیب داده اند و آرلکن به مدت ربع ساعت، آن را که حاکی از توفیق های اربابش در به دام انداختن زنان است می خواند، حذف می کند (این صحنه در اپرای موتسارت، دوباره پدیدار می شود). قهرمانش بی تغییر هیئت و جامه، کاری می کند که زنان را پسند افتد و آنان دوستش بدارند. دون ژوان، دیگر «گول زن» نیست، بلکه «دلبر» است. انسانی آزاداندیش
    در این زمینه، اظهارات کفرآلود و دون ژوان، طنین دیگری دارد. آن سخنان، دیگر، تماشاگران را نمی خندانند و در مقابل، گفتار بی سر و ته اسگانارل که به گونه ای آشفته و درهم و برهم از کاتولیسیسمی مردم پسند و خرافاتی منسوخ، دفاع می کند، وزنی و تأثیری ندارد و دیری نمی گذرد که این شاگرد نوآموز و تازه کار در بحث و استدلال، سرش به سنگ می خورد به دو معنای واقعی و مجازی کلمه. منتقدان بر مولیر نمی بخشند که دفاع از اخلاقیات را به «نوکری خدانشناس تر از اربابش» واگذار کرده است. قاعدتاً مکافات هیبت انگیز و فوق طبیعی ملحد باید همه چیز را به سامان کند و موجب برقراری نظم شود، اما آخرین گفتار نوکر که مواجبش را مطالبه می کند، معلوم می دارد که چنین نیست. خشم خدا در نمایشنامه مولیر، بسان انفجار باروتی نم دار یا ترقه ای خیس است.
    قهرمان مولیر، قهرمان به معنای اتم و اکمل کلمه است و نماینده درخشان نظرگاهی است که در آن روزگار «libertinage» نامیده می شد یعنی آزاداندیشی و تشکیک در دین. چند تن از متفکران و مولیر دوستان پیشگامان روشنگری اند، به این نهضت فلسفی وابسته اند و مولیر دوستان بسیاری در آن نهضت دارد که همه تحت تأثیر تعالیم فیلسوف گاساندی Gassendi (1655-1592) اند و شیفته اپیکور و فلاسفه مادی گرای عصر باستان. این متفکران که با محافظه کاری میانه ندارند، در پی انسان دوستان عصر رنسانس، می کوشند تا در طبیعت، اصول اخلاقیات نوینی، بجویند.
    جدا از این فلاسفه آزاداندیش که به دین بدگمانند، کسانی با همان مرام خاصه در دربار، جا خوش کرده اند، اما سخت هرزه و اهل فسق و فجور و هزل و ریشخند منافی ادب و نزاکت اند (در جمعه مقدس)، گوشت می خورند و با غسل تعمیددادن سگان، دین را دست می اندزاند). دون ژوان مولیر، از این قماش مردم است و چنان در اذهان اثر می گذارد که پس از او، واژه libertain معنای «آزاداندیش» را به طور قطع از دست می دهد و مترادف با «هرزه» می شود.
    دون ژوان مولیر در التقای دو شط بزرگ که او را سیراب کرده اند، جای دارد: مضمون دینی و کهنِ پاس داشتن مردگان و مضمون نامأنوس و شگفت ناپایداری جهان و انسان. اما پس از مولیر، دون ژوان به تدریج همه نشانه های ریشه های قدسی اش را از دست داد.
    در پایان قرن هیجدهم، حیله ها و فریبکاری های دون ژوان، تقریباً سبک و ملایم به نظر می رسند. و المون (Valmont) و مارکیزدو مرتوی (de Merteuil)، قهرمانان تیره ی گزندهای دلبستگی (Liasions dangeruses) و بی درنگ پس از آنان، مارکی دوساد، در کامجویی و عیاشی، از ستیز و آویزگاه حتی جنایت نیز روی گردان نیستند. اغواگر خدانشناس، به آرامی قالب تهی می کند. در سال 1787، موتسارت، بر صحنه های اپرای پراگ، او را به گونه ای معجزآسا به زندگی باز می گرداند. از برکتِ دون جیووانی Don Giovanni، اسطوره از خاکسترش دوباره زنده می شود و برمی خیزد و در اروپای انقلابات و رمانتیسم، زندگانی و سرنوشت نوی می یابد. هوفمن و بایرون و پوشکین و مریمه و ژرژر رساند و بودلر و فلوبر، همه به دون ژوان می اندیشند و از او تصوری خاص دارند که ابراز می دارند. دون ژوان که فرشته ای مغضوب و معزول و آدم سخت منزوی و تنها و اندوهگین مطلق جویی شده، در خیل کسانی که سر به شورش و طغیان برداشته اند و دست به کاری ناممکن زده اند، به فاوست می پیوندد و در جوارش، دوناآنا، دختر حاکم (نقشی که مولیر حذفش کرد)، مظهر عشق مطلق زن و تنها بخت رستگاری قهرمان رمانتیک می شود.
    افسانه بزرگ، از روحیات زمانه تأثیر می پذیرد: امروز پیکره حاکم دیگر نمی ترساند و دوزخ می خنداند. تنها اغواگر فریبکار زنده مانده که به انحراف جنسی ای گرفتار آمده که از آن پس «دون ژوان گرایی» نامیده می شود (واژه در سال 1864 وضع شد). از سوی دیگر بعضی می کوشند این روان رنجور را بر تخت بخوابانند تا اسرار واپس زده آرزوها و تمایلات وسواس گونش را از زیر زبانش بیرون کشند.
    پی نوشت ها :
    1- Le Mythe de Don Joan, Gallimard, 1993.
    2- عنوان نمایشنامه مولیر را بنا به سنت Dom Joum می نویسند و نام قهرمان نمایشنامه را دون ژوان.



    منبع: ستاری، جلال؛ (1383)، جهان اسطوره شناسی، ترجمه ی جلال ستاری، تهران: مرکز، چاپ دوم.

    پاره هایی از این مقاله بنقل از پایگاه نشریات تخصصی نور

    +این برداشت هم خواندنی است: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  20. 2 کاربر از Arash4484 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •