تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 5 اولاول 12345 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 42

نام تاپيک: تاریخ ایران از ابتدا تا مشروطیت /

  1. #11
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .





    كادوسيان و گيل ها



    پاره اى از محققين گيل ها را با قوم كادوسيان از يك تيره مى شناسند. بارتولد در اين باره مى نويسد: در عهد قديم سكنه گيلان را كادوسيان تشكيل مى دادند كه در قيد اطاعت دولت هخامنشى نبودند. در ادامه مى نويسد همين قوم و يا قسمتى از آن را گيل هم مى ناميدند.


    كادوسيان ، در ارتفاعات كوهستانى بخش غربى و در قسمت هاى جلگه اى گيلان مى زيستند كادوسيان مانند گيل ها، از نفوذ قبايل آريايى در ميان خود جلوگيرى كرده و آن را دچار كندى ساختند. بعدها مانع نفوذ اعراب نيز شدند و سال ها با استقلال مى زيستند.






    ماردها يا آمارت ها
    آنان جنگجوترين طايفه غير آريايى حوزه شمالى درياى خزر بودند كه در حاشيه سپيدرود زندگى مى كردند و سپيدرود به نام آنان رود آمارد خوانده مى شد. (14)











    .

  2. #12
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .


    3Oعصر اوستايى


    پس از عصر ودايى ، در حدود هزار سال ق .م . دوره اى مى آيد كه آن را به نام كتاب اوستا دوره يا عصر اوستايى مى نامند. اوستا منسوب به زرتشت بوده و تنها سندى است كه از آن عصر باقى مانده است زندگانى زرتشت خود از مهم ترين پديده هاى اين دوران است و كتاب او - اوستا - آيينه تمام نماى وضعيت آريائى ها در اين دوره است .




    .

  3. #13
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    زندگانى زرتشت

    زرتشت كه نام خانوادگى او اسپيتمه (در زبان پهلوى اسپيتمان يا سپنتمان شده است ) پيغمبر بزرگ آريايى ، در آغاز يكى از ريشى هاى عصر ودايى به شمار مى رفت . (15)
    بعدها كه بر اثر مهاجرت آرياهاى ايرانى و پيدا شدن جامعه جديد و موجبات تازه ، لازم آمد كه در سنن قديم ودايى تجديد نظر شود، زرتشت به نام يك مصلح و پيغمبر از مقررات و سنن قديم ودايى آن چه كه موافق زمان و جامعه جديد آريايى مى دانست اخذ كرده و تغييراتى در مذهب آريايى قديم داد و دينى پديد آورد كه بعدها به نام او، آيين زرتشتى و مزديسنا خوانده شد. (16)


    نام زرتشت در اوستا زرتوشتر zarathoshtera آمده كه به معنى دارنده شتر زرد است ، براى نام وى معنى ديگرى نيز ذكر كرده اند از جمله هوگ houg انگليسى ترجمه نام او را راهنماى اعلى دانسته است . لقب وى اسپيت مان spitman، نام پدرش پوروشسب pourvashaasp و نام مادرش دوغدو بوده است . زرتشت در 20 سالگى از مردم كناره گرفت و به رياضت پرداخت . در سى سالگى در كنار رود دايى تى از طرف اهورمزدا به او امر شد تا مردم را به خداشناسى دعوت كند.


    پس از آن ، زرتشت به تبليغ عقايد خود در ميان مردم توران و سكستان پرداخت ؛ وليكن پيشرفتى نيافت ، زيرا روحانيونى كه كوى (kavi) نام داشتند بر او قيام نموده و بر ضد او شوريدند، سپس او به امر اهورمزدا به درگاه گشتاسب شاه رفت و او را به آيين خود آورد، وزير گشتاسب كه جاماسب نام داشت دختر زرتشت را به همسرى گرفت و برادرزاده خود هووى (huvi) را كه دخت فرشوستر بود به همسرى زرتشت درآورد. زمان حيات زرتشت در متون قديم مانند بندهشن daheshn-bon زادسپرم ، دينكرد، و ارداوبراف نامه ، با اندكى تفاوت چنين آمده است :
    ارادوبراف ، زمان بعثت زرتشت را در سيصد سال پيش از اسكندر مى داند و بندهشن ، 258 سال پيش از بين رفتن سلطنت هخامنشى ذكر كرده است . ابو ريحان بيرونى با تاريخ بندهشن موافق است و مسعودى در مروج الذهب ، زمان رسالت زرتشت را با فتح اسكندر 358 سال فاصله مى دهد. شاهنامه فردوسى ، رسالت زرتشت را بيست و چهار سال پيش از تاسيس ‍ سلطنت هخامنشى و به شهريارى رسيدن كوروش دانسته است .


    پروفسور هنينگ ، با در نظر گرفتن عمر زرتشت كه در روايات هفتاد و هفت سال آمده و بعثت زرتشت را كه در سى سالگى ذكر شده ، به سه تاريخ دست مى يابد.
    (553 - 650؛ 551 - 638؛ 541 - 618 ق .م .): ضمنا او معتقد است كه مرگ زرتشت مى بايستى قبل از به سلطنت رسيدن كوروش رخ داده باشد.(17)






    .

  4. #14
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .



    زرتشت و گات ها (18)



    آرياييان زندگيشان را به گله دارى مى گذراندند و خود به دو دسته تقسيم مى شدند، تعدادى از آنان كه در جلگه هاى وسيع ، زندگى مى كردند استعداد و انعطاف بيش ترى در پذيرش تمدن تازه داشته و ديگران كه صاحب زمين هاى ناهموار بودند به همان زندگى چادرنشينى و شكار قناعت كردند. اينان به خدايان قديمى طبيعت ، مانند ديوها و دوهاى هنديان ، اعتقاد داشتند.


    زرتشت در گات ها از مريدان اين خدايان به نام هاى فرفسترهيزوا كه معنى آن افعى زبانان مى باشد (يسناى 33 بند 6) نام برده است . بيش ترين سطور گات ها اختصاص به مبارزه با طرفداران ديوان يا بهتر بگوئيم مبارزه با معتقدان قديم و طبيعت پرست داشته است ؛ به عبارت ديگر، گات ها، تاريخى است انباشته از برخورد با ديوپرستان .
    زرتشت مى كوشيد كه با فلسفه اجتماعى خود كه فلسفه ى پيشرو بود، آرياييان را از زندگى چادرنشينى و شكارورزى بازداشته ، آنان را به زندگى در شهرها، كشاورزى و تمدن شهرى آشنا كند، و براى اتحاد آنان تك خدايى را جانشين خدايان متعدد و طبيعت پرستى نمايد.


    بارتولومه مى نويسد: نو آورى زرتشت اين است كه بجاى خدايان متعددى كه وجود داشت ، يك خداى دانا يا اهورمزدا را جانشين ساخت . (19)


    اغلب محققين ديگر كه پيام زرتشت را به دقت بررسى كرده اند دريافته اند كه در گات ها فقط يك خداوند و آفريدگار وجود دارد و زرتشت پيام آور يك توصيه خالص است . ديوهاى گات ها موجوداتى آسمانى نبوده و بر روى همين زمين زندگى مى كردند. اين ديوان كه زرتشت از آن ها به نام هاى بتدوا، كرپان ها، كاوى ها، كرنما و ديوسيجها نام مى برد مخالفين فلسفه زرتشت و خواهان شيوه زندگى قديمى خود يعنى چادرنشينى و شكارورزى بوده اند. در حقيقت گات ها تصويريست از جامعه ى بسيار كهن كه مرحله انتقالى جامعه شبانى به جامعه كشاورزى است .


    دياكونوف ، نهضت دينى شرق ايران را كه در گات ها منعكس شده است ، نهضتى دموكرات مى داند. در گات ها نامى از طبقات و اصناف مختلف نيست ؛ زيرا در آن عصر هر كس مى توانسته هم كشاورز، هم چوپان و هم جنگجو باشد. (20)


    روابط و مناسبات ارضى گات ها بيانگر ارتباط خانه ، كشتزار، ايالت ، يا: خانه ، ده ، و ايالت است . زرتشت پيوسته در تلاش براى حفظ اين نظام در برابر چادرنشينان بود چنان كه در (وهوخشترگات يسنا 5 بند 14) فرياد برمى دارد: كرپانان نمى خواهند كه در مقابل قانون زراعت سر اطاعت فرود آورند و يا در (يسنا 31 بند9) در ستايش كشاورزى مى گويد: از آن تو بود آرتنى ها، از آن تو بود نيروى آفريننده ستوران و فردى روشن كه ستور را آزاد گذاشته تا خويش نزد برزيگر و غير برزيگر اختيار كند و گاه در دفاع از شهر و زندگى شهرى و كشاورزى ، با اهورامزدا سخن مى گويد (و در يسنا 31 بند 16) مى گويد از تو مى پرسم اگر دانائى (زرتشت ) را به واسطه راستى آرزوى برترى بخشيدن به مال و شهرت بوده است و اگر مى خواهد كه مثل تو بشود، اى مزدااهورا، كى بدان رسد و چگونه بايد رفتار كند؟


    در همين باب در (يسنا 45 بند9) مى گويد بشود كه مزدااهورا از قدرت ، خويش را بكشت و كار يارى كند تا آن كه بستوران و برزيگران نمو و ترقى دهيم بنظر مى رسد كه گاهى ديوان انسان نما - طرفداران چادرنشينى - بر زرتشت و ياران او پيروز مى شدند، زيرا در (اشتودگات يسنا 46 بند 1) گويد: به كدام خاك روى آورم ، به كجا رفته پناه جويم و در ادامه شكوه مى گويد: چگونه ترا خشنود توانم ساخت اى مزدا. (21)


    كشور دلخواه زرتشت و حكومت دلخواه او كشور و حكومتى است كه آسايش مردمان در آن فراهم باشد چنان كه در (آبان يشت - كرده سى ام بند 120) مى گويد: اى ، ارديسور آناهيتا و اى نيك ، اى توانا، اينك از تو خواستارم اين كاميابيم كه با ارج فراوان به شهريارى بزرگى دست يابيم كه در آن خوراك بسيار ساخته مى شود و بهره و بخش هر كس بسيار است .
    نهضت زرتشت ، نهضتى اجتماعى بود كه پايه هايش را بر يكتاپرستى (اهورامزدا) قرار داده است تا همانطور كه ذكر شد اتحاد ايرانيان را تامين كند. در گات ها دويست بار به كلمه مزدا برمى خوريم ، اهورامزدا قدرتى يكتا و آسمانى ، توصيف شده است كه مانع طرفداران و پيروان راستى و زندگى شهرى و كشاورزى ، و خصم چادرنشينان و خدايان آنان است . اهورامزدا خداى بخشايش و آمرزش و ترحم و شفاعت است و نه خداى جبر و قهر و مكر و خشم ، بلكه خداى پاكى ، راستى ، مردانگى ، راستگويى و پيمان شناسى است و ياران و آفريدگان وى نيز بايد چنين باشند. اهورامزدا خواست و اراده خود را برتر از همگان نمى داند، بلكه با امشاسبندان و ايزدان و فروهرها، آدميان را در كار آفرينش و پيكار، با اهريمن به يارى مى خواند و در اين پيكار فرقى ميان ميان زن و مرد نيست به آناهيتا همان اندازه ارج مى گذارد كه به مهر.


    در سراسر گات ها موجودى به نام اهريمن وجود ندارد. كلمه اهريمن اولين بار در زمان ساسانيان و در زمان نگارش دوباره اوستا و تفسير آن (زند) و (پازند) در مقابل اهورامزدا قرار گرفت . در گات ها انسان آزاد آفريده شده و اوست كه به اختيار سرنوشت خود را شكل مى دهد. حتى پيروان دروغ نيز آزادانه راه خود را انتخاب مى كنند. در يسنا (5/30) تاكيد مى كند كه مزدا را نيز بايد برگزيد و داوطلبانه و به اختيار از او اطاعت كرد. در يسنا (2/52) و يشتاسب و دو عضو خانواده هوكره ، دختر و داماد زرتشت بايد به اختيار و با ميل اطاعت و پرستش اهورا را بپذيرند.
    پروفسور گيگر، انتخاب آزاد را جالب ترين اصول زرتشت مى داند.


    در سه بند گات ها (9/31) آمده است از آن توست خرد مينوى جهان آفرين تو به بندگان خويش نيروى اختيار راه نيك و بد، بخشودى تا اين كه راهى برگزينند كه راهنما به آن گرويده و يا رهبر غيرواقعى شان داده است .


    آن چه اصل و هدف واقعى زرتشت است ، بسط راستى و راست كردارى و پرهيز از ريا و و فريب است .






    دروغ



    .

  5. #15
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .


    خانواده و حكومت در اوستا

    شكل حكومت به طورى كه از اوستا دانسته مى شود، به صورت پراكنده و (ملوك الطوايفى ) بود خانواده در اوستا با كلمه نافه nafa، و خانه با كلمه مان مشخص شده است . پدر، رييس خانواده و زن كدبانوى آن بود. از چند خانواده ، تيره يا تئوما تشكيل مى شد كه آن را زنتو مى خواندند و محل سكناى آن بلوك بود كه آن را گئو مى گفتند. چند عشيره يا قوم ، مردمى را تشكيل مى دادند كه محل سكونت آنان دهيو يا ولايت بود. روساى خانواده ها و رييس تيره يا وبس پت ها، رييس عشيره را انتخاب مى كردند. خود دهيوپيت يا رييس ولايت هم انتخابى بود چون چند قوم در زير اداره يك شخص واقع مى شد او را شاه بزرگ مى خواندند. دهيوپات ها امرا و پادشاهان محلى بودند كه از شاه بزرگ اطاعت مى كردند. اقتدار اين شاهان محدود بود، ولى بعدها به واسطه آن كه به هنگام جنگ فرماندهى را نيز عهده دار بودند به اختيارات خود افزودند.


    پدر، رييس خانواده و مراقب اجاق (دودمان ) خانواده بود تا نگذارد آتش آن خاموش شود. فرزندان تابع محض پدر بودند، وقتى دخترى را شوهر مى دادند، آن دختر از خانواده و تيره پدر خارج شده داخل خانواده و تيره شوهر مى شد.






    .

  6. #16
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .


    طبقات

    تا زمانى كه آرياها در سرزمين اصلى بودند، رسم طبقاتى يا كاست caste معمول نبود و پس از مهاجرت به هند و فلات ايران و برخورد با بوميان آن دو كشور و نيز توسعه ى نژاد ايشان رسم طبقاتى نيز در ميان آنان معمول گرديد. نزد ايرانيان ، مردم به چهار گروه يا (پيشترا) كه همان اشكال ابتدايى طبقه باشد منقسم گرديدند كه نخستين گروه موبدان و هيربدان و آموزگاران و همه اهل هنر و دانش بودند كه در اوستا - اتروان خوانده شده اند؛ گروه دوم ، جنگجويان و سپهبدان و دلاوران بودند كه رته ئشترو (ارتش داران : دارنده گردونه و ارابه ى جنگى ) خوانده مى شدند. گروه سوم ، كشاورزان بودند كه واستر يا (برزيگران ) نام داشتند. گروه چهارم ، پيشه وران و كارگران بودند كه آنان را هوئيتى (هوتخشان ) ناميده اند. (22)


    در نوشته هاى پهلوى اين چهار طبقه ، اتروان ، ارتشتاران ، وستريوشان و هوتخشان آمده است . در كتاب ودا نيز هندوان را به چهار طبقه (varna) قسمت كرده اند:


    1 - برهمانا brahmana، كه طبقه ى روحانيون و دانشوران باشند؛
    2- كشتريا kashtaria كه طبقه ى جنگجويان و رزمندگان هستند؛
    3- وئيسياvaisiya كه طبقه ى كشاورزان و برزيگرانند،
    4 - سودرا sudra، كه طبقه ى دست ورزان و كارگران هستند.






    .

  7. #17
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    4O حكومت هاى ناحيه اى قبل از هخامنشيان


    عيلام و ماد


    پيش از پيدايش امپراتورى هخامنشيان كه مناطق بسيار وسيعى از دنياى قديم را در بر مى گرفت ، در فلات ايران حكومت هاى ناحيه اى مختلفى تشكيل گرديده بود.


    اين حكومت ها كم و بيش داراى جنبه ها و ويژگى هاى يك حكومت قبيله اى و در شكل تكامل يافته تر، دولت هاى متشكل و متمركز بوده اند. بى گمان از آن ميان مهم ترين و قابل توجه ترين اين حكومت ها، تمدن هاى عيلام و ماد هستند كه هر يك داراى اهميت بسزايى در زمينه بسط و گسترش تمدن و فرهنگ دنياى قديم داشته اند و تاثير و نفوذ آن ها بر تمدن ها و فرهنگ هاى همجوار و در طول زمان بسيار چشمگير و قابل توجه بوده است . بنابراين ، شناخت تمدن هاى عيلام و ماد لازم است زيرا، بدون آگاهى از تمدن هاى مذكور، شناخت تمدن هخامنشى امكان پذير نمى باشد.




    .

  8. #18
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .


    دولت عيلام


    حدود جغرافيايى

    دولت عيلام در گستره ى تاريخى خود از اوايل هزاره سوم تا اواسط هزاره اول ق .م . بخش وسيعى از مناطق غربى و جنوبى سرزمين امروزى ايران را در بر مى گرفته و بر اساس تقسيمات جغرافياى سياسى عيلام باستان ، سرزمين هاى خوزستان ، بخشهايى از استان هاى لرستان ، كردستان و فارس ‍ و كرمان را در بر مى گرفت ، اين سرزمين در حقيقت يكى از چهار بخش ‍ دنياى قديم محسوب مى شود. كه شامل آكاد در شمال ، سوپارو در مشرق ، امورو در مغرب و عيلام در جنوب قرار داشته اند. (23)


    دوران حيات تمدن عيلام را دانشمندانى چون رابينز آمريكايى و هينتز آلمانى به تفاوت ، از 000،3 سال تا 500،1 و 250،1 ق .م .برآورد نموده اند. اكنون با كشفيات جديدى كه در نتيجه حفريات باستانشناسى در سال 1347 ش . در منطقه ى هفت تپه به دست آمده ، حدود زمانى تمدن عيلام ، بينابين اين دو نظر، مورد تاييد قرار گرفته است .


    دمرگان در مورد نژاد مردم عيلام معتقد است كه آنان از نژاد آسيايى با زاگروعيلامى - يعنى نه هند و اروپايى و سامى - مى باشند. در حالى كه برخى ديگر از دانشمندان ، مانند ديولافوا اعتقاد دارند كه عيلاميان جزو بخشى از اقوامى از نژاد و زبان قفقازى و يا خزرى مى باشند. (24)






    .

  9. #19
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .



    حكومت عيلام


    حكومت عيلاميان - اصولا حكومت ايالات خودمختار، يا بهتر بگوئيم نوعى حكومت فدرال بوده است . بدين معنى كه هر يك از ايالات داراى حكومت هاى جداگانه بوده اند زمانى كه دولت مركزى اهميت و اقتدار كافى نداشت هر يك از آنان با استقلال مى زيسته و هنگامى كه دستگاه حكومت مركزى قدرت مى يافت ، موفق مى شد دوباره اين حكومت هاى خودمختار را تحت قدرت واحد خود درآورد. هر چند اين حكومت ها استقلال داخلى خود را هرگز از دست نمى دادند، و از اين رو تاريخ عيلام گاه بسيار مغشوش ‍ و درهم مى نمايد.



    سلسله هايى كه به ترتيب در عيلام حكومت نموده اند عبارتند از:

    1 - سلسله آوان از حدود 700،2 تا 200،3 ق .م . داراى قدرت بوده اند تاكنون نام دوازده نفر از پادشاهان اين سلسله ثبت گرديده است .
    2 - سلسله سيماتش : اين سلسله در حدود 300 سال و از 000،3 تا 850،2 ق .م . حكومت كرده اند از پادشاهان اين سلسله تاكنون نام ده نفر ثبت شده است .
    3 - سلسله انزان : انزانيان از سال 350،1 تا 210،1 ق .م . حكومت نموده اند. (25)


    عيلاميان براى پادشاهان خود تقدس و الوهيت خاصى قايل بودند و آنان را پدر - شاه انزان و شوش مى خواندند.


    عيلام از ابتداى تولد تا واپسين دم حيات در كنار همسايگانى مى زيست كه هر يك داراى تمدن هاى بسيار پيشرفته اى بوده اند. فى المثل آكاديان و سومريان كه پس از مدتى درهم آميخته و تشكيل دولت بابل را دادند و از آن زمان است كه بابل وحدت يافته ، تمدن درخشان خود را به عيلام عرضه داشت بى گمان دولت آشور نيز در اين نقل و انتقال داراى سهم بسزايى بوده است ؛ و يا كشور اورارتو (واقع در سرزمين ارمنستان كنونى ) كه داراى تمدنى بسيار معتبر بوده است كه هر چند دور از عيلام قرار گرفته بود، ولى از طريق معابر كوهستان زاگرس و توسط اقوام واسط و مسكون در سر راه - چون لولوييان و گوتيان - و يا از راه تجارت و تماس هاى اقتصادى ، تمدن خود را به عيلام عرضه مى نمود. (26)


    به عبارت ديگر مى توان گفت علاوه بر آن كه عيلاميان تحت تاثير تمدن هاى پيشرفته اى همچون سومر و اكد و بعد بابل و آشور قرار گرفته بودند، نقش ‍ رابط ميان تمدن كوه نشينان شمالى و دشت نشينان نواحى جنوب را نيز داشتند. اين تماس ها و ارتباطات ، گاه دوستانه و مسالمت آميز، و زمانى ديگر خصمانه و شديد بوده است .


    سرانجام با سلطه آشور بر بابل ، آشوريان با عيلام در همسايگى قرار گرفتند كه در نهايت منجر به اضمحلال تمدن عيلام گرديد. (27)


    مهم ترين شهرهاى عيلام ، شهرهاى شوش ، ماداكتو و خايلدالو بوده اند، از اين ميان شهر شوش از اهميت و قدمت بيش ترى برخوردار بوده است . اين شهر در پيشرفت حيات اقتصادى و اجتماعى دنياى قديم نقش مهمى داشته و داراى شهرت فراوان در تمدن دنياى آن روز بوده . دمرگان شهر شوش را به چند بخش تقسيم نموده است :


    1 - ارگ يا قلعه شوش كه از زمان بنا تا حمله اسكندر به ايران مسكونى بود.
    2 - محله تجارى
    3 - محله اى در بخش راست رود كرخه كه تالار آپادانا، قصرهاى داريوش و اردشير سوم را نيز در بر مى گرفت .
    4 - شهر دورانتاش نزديك شوش كه در زمان اونتاش گال پادشاه عيلامى بنا گرديد. از اين شهر، زيگورات (28) معروف به چغازنبيل در محلى به همين نام باقى مانده كه باستان شناسان فرانسوى توانسته اند طى چند سال طبقاتى از اين زيگورات را از زير خاك بيرون آورند.







    .

  10. #20
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .




    زندگى اقتصادى و اجتماعى عيلام


    عيلاميان موفق شده بودند كه از مرحله ى زندگى بيابانگردى و شكار بيرون آمده ، و به كشاورزى و اهلى نمودن حيوانات دست يابند. همزمان با دستيابى آنان به فلزاتى چون مس و برنز و اختراع مفرق ، صنايع فلزكارى عيلاميان توسعه ى چشمگيرى يافت . تجلى و نمونه بارز اين پيشرفت در مجسمه برنزى نيپرآزو به خوبى مشاهده مى گردد. اين مجسمه ، 750،1 كيلوگرم وزن دارد. هم چنين ساخت اشياى ظريف تزيينى ، با نقره و طلا كارى ، مويد توسعه هنرهاى ظريفه در صنايع فلزكارى عيلامى ها است .


    در اين دوره حجاران و مجسمه سازان ، اغلب بر سنگ رخام يا مرمر، كار مى كردند، مجسمه هاى كوچكى كه از حفارى ها به دست آمده ، نيايش گران و انسانهايى را نشان مى دهد كه گلدانى در دست دارند. علاوه بر آن ، مجسمه و نقش حيوانات به وفور در كارهاى آنان ديده مى شود، ساده شدن اشكال و ابعاد هندسى هنرمندان عيلامى ، شيوه اى شبيه به سبك كوبيسم به وجود آورده بود.


    در همين دوره با اختراع چرخ كوزه گرى ، سفال سازى در اشكال پيشرفته اى رشد نمود و باليد و باز در همين دوره ، عيلاميان نخستين چرخ ارابه ى مدور را ساخته اند.


    عيلاميان ، سفال ها و ساير اشياى خود را با نقش هاى هندسى يا جانوران و گياهان تزيين مى نمودند. با رشد و گسترش مصنوعات ، تقاضاى مواد خام روز افزون شد و از همين رهگذر رابطه تجارتى و بازرگانى توسعه يافت به طورى كه اين ارتباط قلمرو وسيعى در آسيا و افريقا، از هند تا مصر را در بر مى گرفت .


    در پى اين گسترش همه جانبه ، شبكه هاى گوناگون راه - كه مراكز مختلف تجارى را به همديگر مى پيوست - بوجود آمد ساخت انبارهاى متعدد براى حفظ و نگهدارى انواع كالا، تهيه و تنظيم اسناد بازرگانى و محاسبه اجناس كه روى الواح گلى پخته شده ثبت مى گرديد، و به كارگيرى مهرهاى استوانه اى كه با نقش هاى مختلف حيوانات و يا اشكال هندسى مشخص ‍ مى شد از ديگر پيشرفت هايى است كه در تمدن عيلامى مشاهده مى گردد.


    اين روند و تغيير و تحول معيشتى و اقتصادى ، باعث گرديد زندگى اشتراكى كلان قبيله اى به تدريج تجزيه شده و اختلافات و تضادهاى طبقاتى را تشديد نمايد، به همين ترتيب ، مناسبات جامعه طبقاتى (برده دارى ) در تمدن عيلام سريع تر از ساير نقاط آغاز گرديد.
    اومستد مى نويسد:


    در اين زمان سندهاى بسيارى ، مانند وام هاى بذر، خوراك ، سيم (نقره ) و قراردادهاى معمولى بازرگانى ، فروش زمين ، ملك يا خانه يا كشتزارها و اجاره نامه براى آن ها و رسيد پرداخت اجاره بها فروش بوده ، صورت اسامى رعيت هاى وابسته به زمين هاى زراعتى بزرگ و معاملات با آن ها، صورت اسامى روستاييانى كه به طور آزاد كار مى كردند و موارد بسيار ديگر از اين قبيل ديده مى شود. (29)


    علاوه بر اين ، تمدن عيلام فن آبيارى مصنوعى را در شرق و غرب ايران معمول كرد كه نسبت به گذشته پيشرفته تر بود.


    در اين زمان علاوه بر مناسبات اجتماعى مبتنى بر نظام پدرشاهى ، حتى بقاياى نظام مادرشاهى نيز مشاهده مى گردد و ازدواج با محارم و ازدواج خواهر با برادر كاملا رايج بود.







    .

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •