تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 5 اولاول 12345 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 49

نام تاپيک: عشق چیست؟

  1. #11
    آخر فروم باز kases's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,012

    پيش فرض

    آیا عاشق شدن خوب است؟
    بعضی وقتا ادم سردرگم میشه که داره چه اتفاقی میفته
    من احساس میکنم مغز انسان یه مقدار خله
    اصلا نمیشه گفت عاشق شدن خوبه یا بد
    اگر به معشوقه برسی که خوبه اما اگه نرسی تازه مشکلات شروع میشه

    آیا عاشق شدن خوب است؟ اگر عشق صرفا یک جنون و شیفتگی احمقانه باشد و ما را بازیچه قرار می دهد و فقط باعث می شود به زندگی روزمره ی خود و فعالیت های منطقی (و شاید مکانیکی) خود نرسیم (و خلاصه فقط یک هیجان و احساس زود گذر است)، بهتر نیست که جلوی خود را بگیریم؟! و اگر چیزی غیر از این است، چه طور؟
    یه سوال دارم تا حالا عاشق شدی؟ به نظر میاد تا حالا عاشق نشدی که این سوالات رو میپرسی هر کی عاشق شده باشه این سوالات نمیپرسه

    [QUOTE
    اصلا عاشق شدن چه فایده ای دارد؟ آیا تاثیری در رشد روانی، معنوی، عقلانی یا ... انسانها دارد؟
    ][/QUOTE]

    بله در رشد و شخصیت فرد تاثیر زیادی داره مثل اینه که وارد یک طوفان شدی وقتی از طوفان اومدی بیرون خیلی چیزا یاد میگیری و اینکه رو رفتار وشخصیتت و شناخت خودت و اطرافیانت تاثیر میزاره

  2. این کاربر از kases بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #12
    داره خودمونی میشه alittlequestion11's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2013
    پست ها
    157

    پيش فرض

    یه سوال دارم تا حالا عاشق شدی؟ به نظر میاد تا حالا عاشق نشدی که این سوالات رو میپرسی هر کی عاشق شده باشه این سوالات نمیپرسه
    آره؛ راستش رو بخواهید قبل از اون نظرم در مورد عشق این بود که تمام اینها بازی است! اصل قضیه شهوت است و بس!!
    ولی وقتی عاشق شده بودیم، دیدیم که به تنها چیزی که فکر نمی کنم (و یه جورایی حالم ازش به هم می خوره) شهوت و این مسائل است.
    بعد از اون قضیه این سوالات برام مهم شدن.


    ممنون.

  4. این کاربر از alittlequestion11 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #13
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    3,485

    پيش فرض

    دوستان سوالات شخصی و ابعاد خصوصی قضیه بمونه برای پروفایل و گفتگوهای خارج از تاپیک...

  6. 8 کاربر از Arash4484 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #14
    حـــــرفـه ای shabe.saket's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2009
    محل سكونت
    Lost Island
    پست ها
    2,577

    پيش فرض



    خاصيت عشقي که برون از دوجهان است
    آن است که هر چيز که گويند نه آن است


    هرچه گويم عشق را شرح وبيان
    چون به عشق آيم خجل باشم از آن

    تن به جان زنده است و جان از عشق--- در بدن روح ما روان از عشق
    عشق داند که ذوق عاشق چيست--- باز جو ذوق عاشقان از عشق
    هرچه در کاينات موجود است ---جُـود عشق است و باشد آن را عشق
    عاشقان عشق را به جان جويند--- عاقلان اند غافلان از عشق


    جمله معشوق است و عاشق پرده اي--- زنده معشوق است و عاشق مرده اي

    بي عشق جهان بلاست يکسر--- ناکامي و ابتلاست يک سر
    عشق است اساس آفرينش--- هرچيز از آن به پاست يک سر
    بي عشق حيات هيچ و پوچ است--- بيهوده و نارواست يک سر
    هر دل که نسوزد از غم عشق ---جاي هوس و هواست يک سر

    با پاي بي نشاني و با حال بي خودي--- شايد رسيم در حرم کبرياي عشق
    در کشتي اميد به گرداب حيرتيم ---ما را مگر نجات دهد ناخداي عشق
    از ما مپرس مسئله کفر و دين دگر ---کفر است در طريقت ما ماسواي عشق
    از ملک عقلِ خيره بشدّت دلم گرفت --- اي بخت همّتي که پرم در هواي عشق
    در خانه من و تو بجز دردسر نبود ---بايد پناه برد به دولتسراي عشق
    اي نوربخش گوش سر خويش را ببند --- تا بشنوي به گوش دل خود نداي عشق

    از شبنم عشق خاک آدم گِل شد ---صد فتنه و شور در جهان حاصل شد
    صد نشتر عشق بر رگ روح زدند ---يک قطره از آن چکيد و نامش دل شد

    «اگر صد آب حيوان خورده باشي ---چو عشقي در تو نبود مرده باشي»
    «با دو عالم عشق را بيگانگي --- اندر او هفتاد و دو ديوانگي»


    سکوت مي کنم و عشق ، در دلم جاري است ( نیست ندانم ندانم ندانم چیست )
    که اين شگفت ترين نوع خويشتن داري است
    تمام روز ، اگر بي تفاوتم ؛ اما
    شبم قرين شکنجه ، دچار بيداري است
    رها کن آنچه شنيدي و ديده اي ، هر چيز
    به جز من و تو و عشق من و تو ، تکراري است

    مرا ببخش ! بدي کرده ام به تو، گاهي
    کمال عشق ، جنون است و ديگرآزاري است

    مرا ببخش اگر لحظه هايم آبي نيست
    ببخش اگر نفسم ، سرد و زرد و زنگاري است
    بهشت من ! به نسيم تبسمي درياب
    جهانِ جهنم ما را ، که غرق بيزاري است


    از تو اي عشق در اين دل چه شررها دارم
    يادگار از تو چه شبها، چه سحرها دارم
    با تو اي راهزن دل چه سفرها دارم

    ورنه اينقدر مَهم جور و جفا ياد نداشت
    هيچ شيرين سر خونريزي فرهاد نداشت
    حسن در بردن دل همره و همکار تو بود
    غمزه دمساز تو و عشوه مددکار تو بود
    وصل و هجران سبب گرمي بازار تو بود
    راست گويم دل ديوانه گرفتار تو بود
    گر تو اي عشق نه مشّاطه خوبان بودي
    ترک آن ماه جفاپيشه چه آسان بودي
    چون نکو مي نگرم شمع تو، پروانه توئي
    حرم و دير توئي کعبه و بتخانه توئي
    راز شيريني اين عالم افسانه توئي
    لب دلدار توئي، طرّه جانان توئي

    گرچه از چشم بتي بيدل و دينم اي عشق
    هرچه بينم همه از چشم تو بينم اي عشق
    گرچه اي عشق شکايت ز تو چندان دارم
    که به عمري نتوانم همه را بشمارم
    گرچه از نرگس او ساخته اي بيمارم
    گرچه زان زلف گره ها زده اي در کارم
    باز هم گرم از اين آتش جانسوز توام
    سرخوش از آه و غم و درد شب و روز توام
    باز اگر بوي مئي هست ز ميخانه تست
    باز اگر آب حياتي است به پيمانه تست
    باز اگر راحت جاني بود افسانه تست
    باز هم عقل کسي راست که ديوانه تست
    شکوه بيجاست مرا کشتي و جانم دادي
    آنچه از بخت طمع داشتم آنم دادي
    خواهم اي عشق که ميخانه دلها باشم
    بي خبر از حرم و دير و کليسا باشم
    گرچه زين بيشتر از دست تو رسوا باشم
    بي تو يک لحظه نباشد که بدنيا باشم
    بعد از اين رحم مکن بر دل ديوانه من
    بفرست آنچه غمت هست به غمخانه من

    من نديدم سخني خوشتر از افسانه تو
    عاقلان بيهده خندند بديوانه تو
    نقد جان گرچه بود قيمت پيمانه تو
    آه از آندل که نشد مست ز ميخانه تو
    کاش دائم دل ما از تو بلرزد اي عشق
    آندلي کز تو نلرزد بچه ارزد اي عشق

    هم دعـــا کـن گره از کار تو بگشايد عشق
    هم دعـــا کــــن گره تـازه نيــــفزايـد عشق
    قـايقي در طلـــب مـــوج بــــه دريـــا پيوست
    بايـــد از مــــرگ نترســـــيد ،اگـــــر بايد عشق
    عـاقــبـت راز دلـم را بــــه لبــــانـــش گفتم
    شايد اين بوسه به نفرت برسد ،شايد عشق
    شـمع افــــروخــت و پــروانـــــه در آتش گل کرد
    مـي توان ســـوخت اگــر امـر بفرمايد عشق
    پيلـه ي عشق مـــن ابــــريشم تنهايي شد
    شـمع حـق داشت، به پروانه نمي آيد عشق

    در مدرسه گر چه دانش اندوز شوي
    وز گرمي بحث مجلس افروز شوي
    در مکتب عشق با همه دانايي
    سر گشته چو طفلان نوآموز شوي


    عشق پرواز بلندي‌ست مرا پر بدهيد
    به من انديشة از مرز فراتر بدهيد
    من به دنبال دل گمشده‌اي مي‌گردم
    يك پريدن به من از بال كبوتر بدهيد
    تا درختان جوان، راه مرا سد نكنند
    برگ سبزي به من از فصل صنوبر بدهيد
    يادتان باشد اگر كار به تقسيم كشيد
    باغ جولان مرا بي‌در و پيكر بدهيد
    آتش از سينة آن سرو جوان برداريد
    شعله‌اش را به درختان تناور بدهيد
    تا كه يك نسل به يك اصل خيانت نكند
    به گلو فرصت فرياد ابوذر بدهيد
    عشق اگر خواست، نصيحت به شما، گوش كنيد
    تن برازندة او نيست، به او سر بدهيد
    دفتر شعر جنون‌بار مرا پاره كنيد
    يا به يك شاعر ديوانة ديگر بدهيد

    بعد ازين، وادي عشق آيد پديد ---غرق آتش شد، کسي کانجا رسيد
    کس درين وادي بجز آتش مباد ---وانک آتش نيست، عيشش خوش مباد
    عاشق آن باشد که چون آتش بود ---گرم‌رو، سوزنده و سرکش بود

    ور به چشم عقل بگشايي نظر ----عشق را هرگز نبيني پا و سر
    مرد کارافتاده بايد عشق را -----مردم آزاده بايد عشق را

    خاصيت عشقي که برون از دوجهان است
    آن است که هر چيز که گويند نه آن است

    Last edited by shabe.saket; 29-01-2014 at 01:51.

  8. 7 کاربر از shabe.saket بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #15
    داره خودمونی میشه alittlequestion11's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2013
    پست ها
    157

    پيش فرض

    با سلام مجدد.


    من هم نظر خودم رو در مورد عشق می گم.




    به نظر من عشق مراتبی دارد و حالت هایی که از آن به عنوان "عشق" یاد می شود، گاهی زمین تا آسمان با هم فرق دارند.


    برخی به اصطلاح عشق ها، کاملا بر اساس شهوت و هوس های لحظه ای (و احتمالا جنسی) است.
    از ویژگی این عشق ها، ناگهانی بودن آنهاست؛ فرد برای مدت کوتاهی دویوانه بازی در می آورد و مدتی بعد می بیند که خبری از آن احساسات نیست... این رفتار ها من را به یاد رفتار های گربه های محله یمان (در فصل هایی که فعالیت جنسی دارند) می اندازد!!
    در این عشق ها، فرد اگر خیلی لطف کند، فقط به زبان می آورد که می خواهد به قربان چشم و گوش معشوق برود!
    محتوای آهنگ های شبکه های ماهواره ای، در اکثر موارد همین عشق هاست (و مشکلی که این آهنگ ها و فیلم ها به وجود می آورند این است که باور غلطی را در مورد عشق در بین جوانان و مخاطبان خودشان به وجود می اورند و بر شدت جهل مرکب آنها می افزایند).

    برخی دیگر از عشق ها، عشق هایی است که فرد با عقل و منطق خود عاشق می شود؛ فرد به این نتیجه می رسد که فلان ابژه، صفت های خوبی دارد... به خوبی می تواند "نیاز" های من را برطرف سازد (همانطور که گفتم انسان ها فقط نیاز مادی ندارند).
    در این حالت در واقع عاشق، خود معشوق را دوست ندارد بلکه صفت های مطلوب او را دوست دارد؛ در واقع معشوق به عنوان یک کالاست؛ کالایی که ویژگی های خوبی را دارد.
    اساس و پایه ی این عشق ها این است: «من به او نیازمندم، پس او را دوست دارم»
    ولی در این عشق ها، به محض بر طرف شدن نیازها، عشق هم تمام می شود (چون اساس و پایه ی آن، نیاز شخصی و خودخواهی بوده است).
    همچنین اگر معشوق و کالایی بهتر پیدا شود، ارزش معشوق قبلی کم می شود.
    در این عشق ها، معشوق هر لحظه در شک و ترید قرار دارد که مبادا کاری کرده باشد که مطابق میل عاشق نباشد... چون معشوق به خوبی این را می داند که فرد عاشق، فقط صفات او را دوست دارد نه خودش را (هر چند این را به زبان نیاورد).

    این عشق ها اساس خیلی از ازواج ها هست؛ ازدواج هایی که بر اساس عقل صورت گرفته و معمولا با دوام و خوب هستند.
    و به نظرم این عشق ها هم خیلی عمیق و اصیل نیستند بلکه فقط مبادله ی کالا بوده است. ( و راه چاره ای نیست؛ ازدواج لازمه ی بقای نسل انسان هاست و خوبی های زیادی هم دارد ولی ما در اینجا می خواهیم در مورد عشق بحث کنیم!)
    من اطلاع خیلی زیاد در مورد Triangular theory of love ندارم (و در حد همین نمودار که stream گذاشته است از آن سر در می آورم) ولی به نظرم این نمودار فقط به درد با دوام کردن ازدواج می خورد (و بر اساس "نیاز" فرد و در نهایت خودخواهی فرد است).
    این دو مورد بالایی، من را به یاد این ابیات می اندازد:

    چونک زشت و ناخوش و رخ زرد شد / اندک‌اندک در دل او سرد شد
    عشقهایی کز پی رنگی بود / عشق نبود عاقبت ننگی بود
    زانک عشق مردگان پاینده نیست / زانک مرده سوی ما آینده نیست
    عشق زنده در روان و در بصر / هر دمی باشد ز غنچه تازه‌تر
    عشق آن زنده گزین کو باقیست / کز شراب جان‌فزایت ساقیست

    ولی حالت والا تری هم وجود دارد:
    عشقی که از غنای فرد به وجود آید (نه به خاطر نیازمندی اش)؛ فرد نیاز عاطفی ندارد، نیاز جنسی ندارد، نیاز بر طرف شدن تنهایی ندارد، نیاز "مورد توجه قرار گرفتن" ندارد، نیاز تملک گرایی ندارد، نیاز "دوست داشته شدن" ندارد؛
    این فرد در واقع دارد عشق و محبت خود را به معشوق "می بخشد".
    فرد کالایی را مبادله نمی کند بلکه دارد چیزی را می بخشد... چون او اینقدر از نظر دورنی غنی است که وقتی چیزی را ببخشد، چیزی از دورنش کم نمی شود... بلکه فرد دوست دارد که به اختیار خود ببخشد.
    در اینجا، عاشق نمی بخشد که به دست آورد؛
    بلکه می بخشد که بخشیده باشد.

    این عشق ها غیر مشروط است.
    این عشق ها بدون تملک گرایی است.
    حسادت در این عشق ها جایگاهی ندارد.
    این عشق ها بدون توقع و بدون انتظار "پاداش گرفتن" است.

    معشوق به هیچ طریقی محدود نمی شود (مثلا به این صورت: «تو باید من را دوست داشته باشی»)
    مهمترین مساله برای عاشق، رشد شخصی معشوق است . . حتی اگر به قیمت فراموش شدن عاشق باشد... .
    و مهمتر از همه اینکه این عشق ها، یک «منش» برای زندگی است.
    اگر معشوق، حتی نام عاشق را هم فراموش کند، عاشق خیلی ناراحت نمی شود.
    و عاشق چیز زیادی را از دست نداده است... چون توقع به دست آوردن چیزی را نداشته است.

    فرد عاشق در جریان این عشق ها، خود را فراموش کرده، خودخواهی را کنار گذاشته و در عوض "غرق شدن در جریان زندگی" را بدست آورده است.(مصداقی برای این ابیات: قطره دریاست اگر با دریاست / ورنه او قطه و دریا، دریاست .... یا...... بلندی از آن یافت کو پست شد / در نیستی کوفت تا هست شد)


    من دوست دارم که بگویم که در این عشق ها، فرد به معنای واقعی کلمه "زندگی" کرده است.

    آنک ارزد صید را عشقست و بس / لیک او کی گنجد اندر دام کس
    تو مگر آیی و صید او شوی / دام بگذاری به دام او روی
    عشق می‌گوید به گوشم پست پست / صید بودن خوش‌تر از صیادیست
    گول من کن خویش را و غره شو / آفتابی را رها کن ذره شو
    بر درم ساکن شو و بی‌خانه باش / دعوی شمعی مکن پروانه باش
    عشق باشد چاشنی زندگی / سلطنت بینی نهان در بندگی



    خوشحال می شوم که نظرات دوستان را هم بدانم.
    Last edited by alittlequestion11; 29-01-2014 at 12:30.

  10. 2 کاربر از alittlequestion11 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #16
    پروفشنال Masoud-2014's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2013
    پست ها
    841

    پيش فرض

    عشق چیز خوبیه و انسان با وجود همدم احساس امنیت و مفید بودن میکنه و به زندگی خود هدف و معنا میبخشه
    این احساس که شما توسط دیگر دوست داشته میشوید و غمخوار و همدمی دارید بسیار لذت بخشه

  12. این کاربر از Masoud-2014 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #17
    حـــــرفـه ای B3HZ@D's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    11,611

    پيش فرض

    عشق چیز خوبیه و انسان با وجود همدم احساس امنیت و مفید بودن میکنه و به زندگی خود هدف و معنا میبخشه
    این احساس که شما توسط دیگر دوست داشته میشوید و غمخوار و همدمی دارید بسیار لذت بخشه
    درود

    مخالفم . کلا من با این واژه که ازدواج باعث تکامل انسان و هدفدار کردن زندگی اون میشه مشکل اساسی دارم .

    اصل قضیه اینجاست که ما هدف رو چی تعریف کرده باشیم .

    البته من مخالفتی با ازدواج ندارم ولی با اینجور نتیجه گیری ها پیرامون ازدواج و افراد مجرد مشکل دارم .

  14. 5 کاربر از B3HZ@D بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #18
    پروفشنال Masoud-2014's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2013
    پست ها
    841

    پيش فرض

    درود

    مخالفم . کلا من با این واژه که ازدواج باعث تکامل انسان و هدفدار کردن زندگی اون میشه مشکل اساسی دارم .

    اصل قضیه اینجاست که ما هدف رو چی تعریف کرده باشیم .

    البته من مخالفتی با ازدواج ندارم ولی با اینجور نتیجه گیری ها پیرامون ازدواج و افراد مجرد مشکل دارم .
    خب معلومه هدف کاملتر شدنه و طی کردن سلسه مراتب کمال و رسیدن به کمال واقعی...
    با ازدواج انسان علاوه بر اینکه از پاره ای از گناههای نفسانی مبری میشه مهمتر اینکه از لحاظ خصوصیات شخصیتی هم کاملتر میشه و با بر عهده گرفتن مسئولیت بیشتر به پختگی در زندگی خود رسیده و با به عشق به زندگی و فرزندان و همسر خود احساس بی مسئولیتی و خامی و پوچی را از خود می زداید و این مرحله ای از مراحل کمال انسانه...

  16. این کاربر از Masoud-2014 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #19
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    خب معلومه هدف کاملتر شدنه و طی کردن سلسه مراتب کمال و رسیدن به کمال واقعی...
    با ازدواج انسان علاوه بر اینکه از پاره ای از گناههای نفسانی مبری میشه مهمتر اینکه از لحاظ خصوصیات شخصیتی هم کاملتر میشه و با بر عهده گرفتن مسئولیت بیشتر به پختگی در زندگی خود رسیده و با به عشق به زندگی و فرزندان و همسر خود احساس بی مسئولیتی و خامی و پوچی را از خود می زداید و این مرحله ای از مراحل کمال انسانه...
    پس با توضیحات شما باید همه افرادی که ازدواج کردن از جمله مردم عادی و غیر عادی و معتادان و سارقان و مجرمان به کمال واقعی نزدیک تر شده باشن یا کسایی که تعدد زوجین دارن به کمال واقعی نزدیکی بیشتری پیدا کرده باشن نسبت به افرادی که تک همسر هستن یا مجرد هستن!
    چون این افراد با بر عهده گرفتن مسئولیت بیشتر در زندگی و فرزندان و همسر خود احساس بی مسئولیتی و خامی و پوچی را از خود می زداید و این مرحله ای از مراحل کمال انسانه...

  18. 4 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #20
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی و علوم انسانی havzhini's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2012
    پست ها
    1,565

    پيش فرض

    حالت که ما اسمش رو عشق میزاریم از دید من هیچ تفاوتی درش با باقی حالات و احساسات ما مثل شادی و خشم و ناراحتی و ... از لحاظ فیزیولوژیک نداره و فقط یک احساس درونی هست که از فعالیت مغزی و هورمونی ما نشأت میگیره
    این احساس عشق میتونه به یک انسان یک شعی یا یک فعالیت خاص در فرد بوجود بیاد و یک احساس خواستن و اشتیاق در فرد برای بدست اوردن اون چیز شعله میگیره مثل اشتیاقی که یک هنرمند میتونه به خلق اثری داشته باشه یا یک ورزشکار برای پیروزی داره یا فرد عادی نسبت انسان دیگه ای داره

    حالا اگر فقط منظور از عشق ، احساس عشق یک انسان به نفری از جنس مخالفش هست بازم این فقط یک فعالیت هرمونی و مغزی هست که با دیدن یا حتی اسشمام یک بو ممکنه در فرد ریشه بگیره

    این مطالب دلیلی برای این کسی بی ارزش یا کوچیک بودنه این حالات رو بلکه هر احساس انسان ارزشمند هست بخصوص احساسی که انسان رو شاد کنه و زندگیش رو رو به موفقیت ببره

    بین بحث عشق با بحث ازدواج هم از نظر من هیچ ارتباطی واقعی نیست و دونفر بدون ازدواج میتونن سرشار از عشق باهم زندگی کنن و در مقابل دونفر هم سالها بعد از ازدواجشون هیچ عشقی نسبت به هم نداشته باشن.

  20. این کاربر از havzhini بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •