سلام
تقلید از غرب اگه صرفا لباسای بشدت زننده و ظاهر غیر عادی که حتی درصد خیلی کمی از غربیها ازش استفاده میکنن باشه اصلا چیز خوبی نیست
که متاسفانه فقط این موردو توی کشور خودمون میبینیم ..........
از نظر علمی و فرهنگی باشه که خب مشخصه خیلی عالیه
سلام
تقلید از غرب اگه صرفا لباسای بشدت زننده و ظاهر غیر عادی که حتی درصد خیلی کمی از غربیها ازش استفاده میکنن باشه اصلا چیز خوبی نیست
که متاسفانه فقط این موردو توی کشور خودمون میبینیم ..........
از نظر علمی و فرهنگی باشه که خب مشخصه خیلی عالیه
آقا من خیلی رک بگم مرمی که من ازشون صحبت میکنم اصلا وقت ندارن (و شاید علاقه ندارن) یه این موضوعات دقت کنن چه برسه تحقیق و نتیجه گیری هم داشته باشن!
رک تر: اینها افرادی هستن که نتونستن/نمیتونن تحصیلات درستی داشته باشن نتونستن/نمیتونن به موضوعاتی فراتر از موضوعات روزمره (مشکلات اقتصادی و ...) توجه کنن در نتیجه نتونستن/نمیتونن به اینترنت و ... دسترسی داشته باشن
حالا من اینجا یه حسی دارم و اونم اینکه ممکنه این مشکلات نتیجه یک برنامه از پیش تعیین شده باشه
خوب اینجا من یه مثال آوردم که با استفاده از اونا بتونم سوالم رو مطرح کنم
شما فرمودین کاستیهای فرهنگ غربی رو بگم که در واقع این موضوع سوال خودم از شماست!
=در اینجا دوست دارم بدونم در فرهنگ غربی رخ دادن این پروسه فرضی امکان پذیر نیست؟
اگه نه؛ چه دلایلی داره که نمیذاره یک شهروند عادی به نقطه ای برسه که فکر کنه باید سبک زندگی جدیدی رو بپذیره؟
فرهنگ غربی چه طور تونسته همچین شرایط کاملی رو به وجود بیاره؟
اینکه گفتم هر فرهنگی کاستیهایی داره مبنی بر این نبود که بیام نواقص رو بشمارم
عقیده ای هست که دارم و منظور از بیان کردنش این بود که بتونم اونو به چالش بکشم و درست بودن/نبودنش رو بفهمم
چرا دور بریم ...
چند وقت پیش نخست وزیر اسرائیل به طور کلی گفت اگه ایرانی ها آزاد بودن غربی رفتار میکردند و این مسئله تبدیل به جوک شد برای همه و
صداو سیما و سایت ها و روزنامه ها به طور غیر مستقیم اعتراف کردن که ایران فرهنگ غربی داره ...
این اعتراف از طرف کشوری بود که سالهاست داره کتاب و مقاله برای مقابله با فرهنگ غرب مینویسه و هزینه میکنه برای تبلیغات علیه فرهنگ غرب.
بعد از اون حرفها و واکنش ها من حق میدم که نخست وزیر اسرائیل بگه ایرانی ها ریاکار هستن ...
دنیایی که ما در این برهه از تاریخش در حال زندگی در اون هستیم
برام مانند یک ظرفی است که در آن انواع و اقسام مواد ریخته شده
بعضی از اونها قابلیت حل شدن در هم رو دارند و از دل آن یک ترکیب جدید بوجود میاد
و بعضی این قابلیت رو ندارن و همین باعث میشه نتونن همدیگر رو هضم و درک کنند
حالا به هر اسمی که میخوایم از اونها نام ببریم
فرهنگ، زبان، دین، ایدئولوژی، سطح سواد، آموزش، نژاد و ...
دیدی که دارم اینه که ما در عصری هستیم که شاهد درهمآمیختن این عناصر و اجزاء هستیم. عصری که گویا شدت هم یافته است.
این محیط بالاخره یک روزی از تب و تاب خواهد افتاد.
و همه به یک دید واحدی خواهند رسید.
و خواهند فهمید که چه بیهوده اینگونه با یکدیگر و دنیای خود برخورد میکردند.
و چیزی به نام قانون جهان شمول بشری که فارغ از هرگونه دیدگاه و تفکری خواهد بود، بر کل زمین سایه خواهد افکند
روزی که نه غربی وجود خواهد داشت و نه شرقی
نکته همینجاست!
تفکری که تجدید مطح میکنه اینکه ما حق نداریم برای دیگران انتخاب کنیم به خاطر اینکه هر کسی صلاح خودش رو بهتر از دیگران میدونه. یعنی میاد و حق انتخاب رو به افراد میده و تا به اونجایی در این امر افراد رو آزاد میذاره که حق انتخاب دیگری رو پایمال نکنن.
دقیقن مشکل از همین جا شروع میشه، به خاطر اینکه سنت و مخصوصن ادیان هیچ گونه حقی برای انسان قائل نمیشن. انسان هر کاری میکنه برای رضای خداوند هست در حالی که در تفکری که جهانگیر شده محور خدا نیست بلکه انسان هستش.
یعنی شما حق نداری به کسی بگی که چطور لباس بپوشه یا چطور فکر کنه یا چطور زندگی کنه مگر اینکه اون فرد حق انتخاب شما رو داره نقض میکنه.
منظورتو الان کاملن متوجه شدم و موافقم باهات.
موردی هم میخوام اضافه کنم و اون اینکه در تمامی جوامع (حتی غربی) عده ای از ما، از کودکی یعنی زمانی که کودک قدرت تصمیم گیری نداره و هنوز به بلوغ فکری نرسیده مواردی رو بهش دیکته میکنم و در واقع براش عقیده سازی میکنم و خود این میتونه جلوگیری کنه از پیشرفت فرهنگی و عقیده فرد. دلیلش هم واضح هستش؛ وقتی ما جواب ها رو داشته باشیم به دنبال جواب سوالمون نمیریم.
منظورتون کدوم مشکلات هست؟ ببخشید دقیقن متوجه نشدم.
از دید من تنها و تنها یک چیز باعث شده و اون اینکه انسان غربی باور کرده که انسان میتونه تمام مشکلات، دغدغه ها و خطرات و خلاصه هرچیزی رو خودش حل کنه به خاطر اینکه بشر دارای عقل هستش.
برای مثال اگه مشکل اقتصادی بوجود اومد کنز یا آدام اسمیت میرن روش فکر میکنن و براش راه حل پیدا میکنن یا اگر میخوایم بدونم که انسانی که داره از یک بیماری دردناک رنج میبره و در نهایت هم خواهد مرد، آیا حق داره خودش رو بکشه میریم روش فکر میکنم و بحث میکنیم و بعد هم به نتیجه میرسیم.
راستش به نظر من انسان حتمن الخطاست و اشتباه جزوی از بشره حالا چه ر مسئله فرهنگ باشه و چه در مسائل دیگه اما این مهم هستش که ما با ایمان و اعتماد به انسان بیایم و اون رو حل کنیم همچنان که غرب همیشه همینکار رو کرده و هر مسئله ای که باهاش رو به رو شده با استفاده از عقل بشر حلش کرده.
البته به بحث ما مربوط نمیشه اما جالبه که بدونید مواضعی که آقای نتانیاهو داشتن استراتژی هست که اسراییل از اون استفاده میکنه به نام "استاتژی نفر دهم" که بر طبق اون اگر 9 نفر هم مایل به انجام کاری باشن یا موافق انجام کاری، نفر دهم مخالفت میکنه. این مسئله و این استراتژی هم یک پیشینه و دلیل تاریخی داره ایجادش که به بحث ما مربوط نمیشه.
با احترام من با نظر شما موافق نیستم به خاطر اینکه انسان ها همه با هم متفاوت هستن و هر گونه تلاش هم برای یکسان کردن عقاید و جوامع بشری در گذشته با شکست مواجه شده. بهتره ما به جای تلاش برای از بین بردن تفاوت ها سعی کنیم که تفاوت ها رو نادیده بگیریم و به مشترکات توجه کنیم.
همین الان هم اعلامیه ی حقوق بشر رو داریم اما متاسفانه بهش عمل نمیشه!
مسئله اینجاست که از نظر فرهنگی دو مفهوم وجود داره که در غرب تقریبا حل شده:
1. انسان ها آزاد هستن خودشون برای خودشون فکر کنند و تصمیم بگیرند و تا وقتی این کارشان حق انتخاب کس دیگه ای رو نقض نمی کنه به کسی مربوط نیست. نتیجه: مسائلی مثل چطور لباس پوشیدن، چه فیلم و سریالی دیدن، کدوم شبکه تلویزیونی رو نگاه کردن، با کی حرف زدن، با کی چقدر صمیمی بودن و ... فقط و فقط انتخاب خود شخص خواهد بود.
2. انسان ها با هم متفاوت هستند و قرار نیست همه مثل هم باشند.
شما هم فرمودید در غرب که آزادی وجود داره درصد خیلی کمی از غربیها از اون لباس ها استفاده می کنند و مشکلی هم پیش نیومده، خب اگه اینجا هم آزادی وجود می داشت تقریبا به همین شکل می بود و مسئله جدی ای پدید نمیاد. آزادی دادن باعث پیشرفت میشه و این رو تمام مطالعات جامعه شناسی تایید می کنن، و محدودیت های غیرعقلانی گذاشتن برای این آزادی (مثلا: چون تعدادی از مردم دوست ندارند کلاه برعکس ببینند پس سایرین حق کلاه برعکس گذاشتن ندارند) باعث میشه در حرکت رو به جلوی جامعه اختلال بوجود بیاد.
من هم فکر نمی کنم دید واحد هیچ وقت پدیدار بشه (قانون جهان شمول ممکنه) ولی مردم همیشه متفاوت هستند و این رو همه مطالعات علمی هم تایید می کنن، چه از نظر روانشناسی و حتی از نظر مطالعاتی که روی مغز میشه. موافقم که از نظر فرهنگی ما احتمالا به یک سری ارزش های مهم ثابت خواهیم رسید (مثلا الان در اکثر دنیا، برخلاف آموزه های ادیان و خیلی از ایدئولوژی ها، به این نتیجه رسیدیم که برده داری چیز خوبی نیست. احتمالا زمانی درباره حقوق زنان و کودکان، آزادی بیان و عقیده و چیزهایی از این قبیل هم به این سطح از اشتراکات خواهیم رسید.
شاید بگی که خیلی ایدهال دارم نگاه میکنم و اینها اتفاق نخواهد افتاد
درسته این قانون امروز هم هست
ولی انسانهای امروزی هنوز به اون مرحله نرسیدن که بخوان اون رو تمام و کمال بپذیرن
پست قبلیم رو خیلی کلی نوشتم
اما اشارههایی هم توش بود که منظورم چیه
جهان در حال پیشرفته و علم با سرعتی فکر کنم تابع نمایی داره به جلو میره
و بالاخره روزی خواهد رسید که این اختلافهای امروزی رو با ناباوری و بهت ببینند
![]()
Last edited by Ahmad; 17-10-2013 at 10:10. دليل: تصحیح نام تابع
درسته.
هیچگاه نمیشه دو نفر رو یکسان پیدا کرد.
اما میشه روزی رو دید که این تفاوت همانگونه که گفتی دربارهی مسائلی نباشه که باعث شده اینگونه انسانها با یکدیگر و با دنیای خود رفتار میکنند.
من دنبال اون عقلانیته هستم
![]()
تحلیل اثرگذاری غرب روی ما خیلی میتونه جنبه های مختلف داشته باشه ...
چه چیزی میتونه درستی و نادرستی مسائل اجتماعی رو مشخص کنه ؟! خب مهمترین چیز ، باورها و اعتقادات مردم اجتماع هست که به هر صورت و به هر دلیلی شکل گرفتن . ما معمولا تو استدلالمون همینجا کات میکنیم و خب جای بحث چندانی نمیمونه ...
ولی غرب چگونه مسلط شد ؟ چرا ما غربی شدیم و غربی ها شرقی نشدن ؟!
شاید یکی از علتهاش این باشه که ما چسبیدیم به ادیان و اونها چسبیدن به علم و خب ادیان با گذشت زمان شکست میخورن و آپدیت نمیشن ولی علم همیشه بروزه ...
شاید این یک جبر تاریخی باشه چون غرب نسبت به سامان دهی جوامع بزرگ آمادگی بیشتری داشت و ما و نهادهای سنتی جامعه ی ما دیگه برای انبوده جمعیت توان مدیریت نداشت و فرو ریخت و همچنان هم داره فرو می ریزه ...
می تونیم دو دسته کنیم ... تغییراتی که آگاهانه پذیرفتیم و ونهایی که جبرا بهمون تحمیل شد. یا شرایطی که غربی ها اگاهانه تحمیل کردند و اونهایی که اجتناب ناپذیر بود ... هر بخشی کلی جای صحبت داره ...
به نظرم داریم از پرسش اصلی دور میشیم، مبنی بر اینکه کدامیک از چیزایی که ما از غرب گرفتیم بد هستن و به جامعه ما آسیب زدن؟
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)