ما الان آگاه هستیم و داریم آگاهانه عمل می کنیم و رفتار ما اصلا شبیه به آگاهی هایی که از حالات خواب داریم نیست. مهمترین دلیلش اینه که هیچ خوابی اینقدر طولانی نیست و اینقدر جزئیات نداره. حرف شما صحیحه که مطلقا نمی تونیم بگیم بیدار هستیم ولی اگه همه دانسته ها رو نگاه کنیم احتمال بیدار بودن ما میلیاردها برابر احتمال خواب بودنمون هست.
همون طور که ما توی خوابمون جزئیات کمتری نسبت به زندگی میبینیم
پس اگه الآن خواب باشیم
به هیچ وجه نمی تونیم بگیم ما داریم بیشترین جزئیات رو میبینیم
خیلی اتفاق افتاده که من توی خوابم خواب دیدم
خیر. چیزی که شما گفتید درک یک ذهن غیرعلمی و ناآگاه هست نه ذهنیت علمی که درباره مسائل مختلف در دنیا وجود داره. در مثال شما:
1. ما نمیگیم قطعا
دایره وجود داره. میگیم قطعا چیزی وجود داره که اثر اون اینه که مثلا دست ما رو می سوزونه.
2. بر اساس مشاهداتی که می کنیم احتمال وجود داشتن چیزی رو افزایش میدیم و هرچقدر مشاهدات بیشتر و دقیق تری داشته باشیم آگاهی ما از چیزی که واقعا اونجا هست هم بیشتر میشه.
شما برداشت از مشاهدات علمی رو با مشاهده علمی قاطی کردید.
علم = مشاهدات
نظر شخصی = برداشت از مشاهدات
من منظورم رو بد رسوندم
منظورم این بود که چشم ما میگه این جا یه دایره وجود خارجی داره
این زنجیره رو شما از کجا آوردید؟
من نگفتم زنجیره
یه مثال با زنجیر زدم
ولی کاملا مشخصه که ما توی زندگیمون این سه دوره رو داریم
ما از دوره ی اول میمیریم و به دوره ی بعد (جایی که الآن هستیم) وارد میشیم
و بعد دوباره میمیریم به به دنیا ابدی میریم
من اصل حرفم سر این جمله بود
شما اومدی زندگی رو به خواب و بیداری رو به مرگ تشبیه کردید