17...مهـر.....92
17ـمـین روز پاییـز
منتظر ز م س ت ا ن ـم
میگویند هنوز در بهار بسر میبرم
اما احساس میکنم حتی
قلب تابستانیم رنگ باخته
توانی برایم نمانده
حسم حس آن پرندهای است
که قفس را گشوده میبیند
اما توان پرواز ندارد
پاییز مرا سخت دربرگرفته
17...مهـر.....92
17ـمـین روز پاییـز
منتظر ز م س ت ا ن ـم
میگویند هنوز در بهار بسر میبرم
اما احساس میکنم حتی
قلب تابستانیم رنگ باخته
توانی برایم نمانده
حسم حس آن پرندهای است
که قفس را گشوده میبیند
اما توان پرواز ندارد
پاییز مرا سخت دربرگرفته
19.. مهر...1392
19 ـمـین روز پاییز
مدادم سیاه است و کاغذ سفید
زلفم پریشان و حسّم شدید
نگاهم بر افق ، وزنم هوا
حال و روزم همچو لبخند خدا
نقطه ای بر کاغذم افشرد دست
نقطه ام شد خط خطی، من مست مست
خط خطی هایم نقوش رنگ شد
دفترم نقاشی آبرنگ شد
مرحبا بر شاهکارم مرحبا
لحظه لحظه عشق آید در هوا
عشق زرد و سرخ، عشق مهر
عشق پاییز فسونگر همچو سِحر
دفترم را دفتر پاییز شد
شور و شعف شعر من سرریز شد
هر کجایی هر که هستی این بدان
عاشق و عاشقترم کرده خزان
با تشکر مهران...
21...مهـر.....92
21ـمین روز پاییـز
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در این پاییز دلتنگی
بهارم باش
در این برگ ریزان حوادث
تو با من باش
دلم همچو باد پاییزی لرزان
نفس خسته
سراپا حیران
تو با عیسی دمی سوزان
امیدم باش
مرا از برگ ریزان پاییز هراسی نیست
چو امیدِ بهارم با توست
23.....مهـر...92
23 ـمین روز پاییـز
این پاییـز است که عاشـقانه در خود می پیچـد
و تو هوای بغضـش را تنفـس می کنی
و در اوج لـــذت پـرواز می کنــی...!
این پاییـز است که عاشــقانه اشـک می ریزد...!
و تـو زیــر بــاران اشکهایش قـدم می زنی و از عشق می خوانـی...!
هیـچ می دانی چقـــدر دل پاییـز می گیرد
وقتی از عشـق برای او می گویی؟؟؟...؟؟؟
سهراب تو می دانستی که پاییـز دوست دارد
ما شـقایق های مـلتهب زیر اشـکهایش اشـک بریزیم...!
سـهراب اکنــون بــاران می بارد ...!!
مـی روم به دلــداری پاییـز...
خــدانگهــدار...!!!
- ندا کولانی
← ارسالی از : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
25....مهـر....92
25ـمـین روز پاییـز
من از همه پاییز
چشم انتظار آن بادم
که گیسوان تو را پریشان کند
و بوی تو را
آشنای جان کند
من همه پاییزها را
منتظرم
← ارسالی از : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
27....مهـر.....92
27ـمـین روز پاییـز
چرا در شعرها پاییز غمناک است ؟
چرا پاییز فصل درد و دوری و بوسیدن خاک است ؟
چرا در پاییز سوسن و نسرین و سنبل جا ندارد ؟
چرا در پاییز هیچ عشقی نا ندارد ؟
چرا پاییز سرد است ؟
چرا پاییز طوفانی ست ؟
چرا نسیم پاییز بوی غم دارد ؟
...
پـــایــیـــز من زیـــبـــاســــتـــــــ
پاییز من با سردی اش زیباست
با بوی طراوت خشک برگهایش
با بوی غمش
با بوی نمش
زیــبــاستـــــــــ
باغچه پاییز من
سبز تر از بهار و
گرم تر از تابستان و
سرد تر از زمستان است
پــایــیــز من آهنگ خش خش برگ دارد
سرود نسیم
رقص شاخه ها دارد
پایـــیــــز زیـــبـــاستـــــــــــ
- علیرضا احمدی
← ارسالی از : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با تشکر مهران...
29...مهـر.....92
29ـمـین روز پاییـز
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بیا که طعنه به شیراز میزند تبریز
شب است و باغ گلستان خزان ریاخیز
ستاره، گرچه به گوش فلک شود آویز
به گوشوار دلاویز ماه من نرسد
گشوده پردهی پائیز خاطراتانگیز
به باغ یاد تو کردم که باغبان قضا
بهار عشق و شبابست این شب پائیز
چنان به ذوق و نشاط آمدم که گوئی باز
به عشوه باز دهندش به باد رخت و جهیز
عروس گل که به نازش به حجله آوردند
به خاک و خون همه در انتظار رستاخیز
شهید خنجر جلاد باد میغلتند
بهار سبز کجا وین شراب سحر آمیز
خزان خمار غمش هست و ساغر گل زرد
باین صحیفه رسید است دفتر تا نیز
خزان صحیفهی پایان دفتر عمر است
شباب با چه شتابی به اسب زد مهمیز
به سینمای خزان ماجرای خود دیدم
به غیر خون دلم باده در پیاله مریز
هنوز خون به دل از داغ لالهام ساقی
دمی که بی تو به سر شد چه قسمتی ناچیز
شبی که با تو سرآمد چه دولتی سرمد
که یاد تست مرا یادگار عمر عزیز
عزیز من مگر از یاد من توانی رفت
پریوشا، تو ز دیوانه میکنی پرهیز
پری به دیدن دیوانه رام میگردد
مگر به حجلهی شیرین گذر کند پرویز
نوای باربدی خسروانه کی خیزد
که بال عشق تو بادم زند بر آتش تیز
به عشق پاک تو بگذشتم از مقام ملک
که شهریار ز شوق و طرب کنی لبریز
تو هم به شعشعه وقتی به شهر تبریز آی
- شهریار
1....آبان.......92
31.ـمین.روز.پاییز
پاییـــز از چشـــمای تو دیدن داره...
پاییـــزِ امسالـ هم، تنها مونـــد...
چشــمامــو که میبندم...نگــاه یکی تنها میشــه...
چشمای تو از پاییــز هم دیدنی تره...
تموم برگــا رو میشمرم...
لهشـــون نمیکنم...
بهشـــون فرصت پرواز میدم...
دیدن پرواز برگ ها از چشم های تو دیدن داره...
2....آبان.......92
32.ـمین.روز.پاییز
پاییزها
من تنها غریب خیابانهای بیتو نیستم
درختان هم
از مزهی چشمهای تو
اشک میریزند
- ناصر رعیت نواز
4....آبان.......92
34.ـمین.روز.پاییز
توبه میکند درخت
عریان میشود
از عشق
پاييز که می رسد
توبه میکنم از عشق
پاييز که می رسد
زرد، قرمز، نارنجی
شاعرم می کند
پاييز که می رسد
باد که می وزد
برگ ها
باران که می بارد
تنم
پاک می شود
توبه میکنم
از عشق
پاييز که می رسد
- محیا آذر
با تشکر مهران...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)