...اما چگونه چنین نتایج عجیب و هراسانگیزی از این عبارت به ظاهر بیضرر پیروی میکند که میگوید: انرژی از بستههای کوچکی به نام کوآنتوم تشکیل شده است؟ "ریچارد فاینمن"، فیزیکدان آمریکایی، دوست داشت مسئله را با مثالی ساده بیان کند. در مورد نور تابیده از یک آینه میدانیم که از هیچ آینهای بازتابش کامل صورت نمیگیرد. بنابراین در حدود 95 درصد نور از سطح آینه بازتابیده میشود، در حالی که 5 درصد باقیمانده یا از درود آن گذر میکند، یا درآشامیده میشود (در آن جذب میشود) و یا به طریقی دیگر از دست میرود.
در دوران پیشکوآنتوم هیچ مشکلی وجود نداشت. وقتی نور به سطح آینهای فرود میآمد، به صورت جریان پیوستهای از انرژی در نظر گرفته میشد: بیشتر آن از سطح آینه بازتابیده میشد، اما بخشی از آن از درون آینه گذر میکرد. اما پلانک نور را به صورت جریانی از کوآنتومها در نظر گرفت و هر کوآنتوم را فوتون نامید. از آنجا که فوتون تقسیمناپذیر است، بنابراین یا باید بازتاب یابد و یا به طور کامل درآشامیده شود. نمیتوان فوتونی داشت که 95 درصد آن به سمتی و باقیماندهی آن به سمت دیگر برود. اما در مورد چگونگی اثر آینه بر نور، باید گفت که از هر 20 فوتون، 19 تای آن از سطح آینه بازتابیده میشوند، درحالی که فوتون باقیمانده و سرکش به راه خود ادامه میدهد. چهکسی در مورد کار تکتک فوتونها تصمیم میگیرد؟
نکتهی اصلی در همین پرسش نهفته است. نظریهی کوآنتومی میگوید آنچه که برای هر تک فوتون اتفاق روی میدهد، به هیچ وجه قابل پیشبینی نیست. شانس بازتابیده شدن هر فوتون 95 درصد و شانس گذر از آینه یا درآشامیده شدن 5 درصد است؛ و این همهی آن چیزی است که میتوان گفت. هیچ دستمایهی دیگری، مثل سرشتی پنهانمانده و یا سرنخی ناپیدا در مورد فوتون در اختیار نداریم تا آگاهی دقیقتری از آنچه که برای فوتون روی میدهد به دست آوریم. غیر قابل پیشبینی بودن، امری است ذاتی...