یقین
چشمانت را
پر از بهانه ی زیستن خواهم کرد
با شکوفه های تک درخت خانه ام
در هر بهار
و برایت خواهم گفت
که یقین
راه درازی است
و گاه
به کوتاهی یک آه
یقین
چشمانت را
پر از بهانه ی زیستن خواهم کرد
با شکوفه های تک درخت خانه ام
در هر بهار
و برایت خواهم گفت
که یقین
راه درازی است
و گاه
به کوتاهی یک آه
مرگ
مرگ نزدیک است
خویش هر خویشتن است
رویای پروازی شبانه
مرحله ای از سفر است
دانه
طی راهش
گل می شود
هر بودنی
در مسیر خود
دگرگون می شود
کرم ابریشم
پروانه صفت درک جهان خواهد کرد
پروازی تا ته بودن خود خواهد کرد
عشق و شوری از مرگ می شکفد
چون شراره های آتش از باد
آنجا که می تپد دل عاشق
در خوف از دست دادن یار
مرگ ضرورتی است
که باید آن را فهمید
راهی است
که باید آن را رفت
صبور بودن بر درد فراق
باور عاشقانه است
بر گردش گردونه
که در پس هر پرده ای
نشسته است صد پرده
یاد کنیم از یاری
در دیاری که دور نیست
فاصله چندان نیست
دوست سفر کرده
در جاییست که یانجا نیست
رنگ خاطره ها از یاد نخواهد رفت
که هیچ یادی از یاد نخواهد رفت
هم در ذهن زمین ثبت است
هم در یاد زمان
سرمای اولین برف اولین زمستان
با غم از مرگ حرف نباید زد
که حرف آخر را مرگ نخواهد زد
پری دریایی
در تنهایی شبهای دراز
در میان خیمه های خوشرنگ خیال
گشتم پی راز قصه ها
تا رسیدم
به مردان ماهیگیر قرون
که با تنهایی و فقر فزون
اسطوره ی پری دریایی را ساخته اند
ممنون دوست عزیز
به روی چشم بعد از گذاشتن چند تا از اشعارش بیوگرافی و آثارش رو هم میزارم براتون
با تشکر
خواب هر ساله
وقتی
دی و بهمن
به پایان می رسد
و اسفند
به نیمه
آغاز می شود
خواب هر ساله ای
که لانه های زیر برف
در انتظار بازگشت چلچله ها می بینند
عبور
خوشه های خاطره
معلق
بر دیوار عمر
مرا
به کوچه های کودکی می خوانند
تا از ردیف اقاقی ها
عبوری دوباره کنم
فرداها
آنجا که
زنگهای خوشبختی
خاموش می شود
در واژگونی بخت
بر آنم
تا به رقص برخیزم
بر ویرانه های خیال
و کودکانه
گوش
به زنگوله ی فرداها بسپارم
ممنون
من که یه سرچ زدم هیچ چیزی از ایشون پیدا نکردم، نه یه بیوگرافی کوتاه، نه اسم کتابی، نه عکسی
واسه همین بیشتر مشتاق شدم ببینم کی هستند ایشون
تنها پیدا کردم یه تاپیک تو یه فرومی بود که دقیقا با همین ترتیب شعر ها رو گذاشته بود![]()
آره دوست عزیز مطلب زیادی ازش نیست
اگه منظورت فروم NS هستش اون تایپیک کار یکی از دوستان هستش
و من هم واسه همین به این ترتیب می زارمشون
![]()
یگانه
دستت سایبان چشمم شد
در این کویر سوزان
زمانیکه چشمهایم
عاشقانه ترکهای زمین را می نگرد
و با این نظم
که تکرار پیوستگی است
یگانه می شود
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)