نويسندگان تازه كار صداهاي فرهنگ جامعه خود را ثبت كنند
- چند كتاب مورد علاقه خود را از دوران نوجواني و جواني نام ببريد.
زماني كه بچه بودم از كتابهاي آليس در سرزمين عجايب و آليس در آينه خيلي خوشم میآمد. نوجوان بودم اما ادبيات به قول معروف بزرگسالان را میخواندم و هنري ديويد تورو، اميلي برونته، ارنست همينگوي (مجموعه داستان در زمان ما كه براي بزرگسالان بود). ويليام فاكنر و داستايفسكي را میستودم. همچنين آثار داستاني جوانان را مرتب میخواندم، به خصوص در دوره دبيرستان. در سطحي پايين تر. از آثار پليسي كلاسيك مثل ماجراهاي شرلوك هلمز و داستان علمیو ترسناك هم نمیگذشتم.
- بسياري از شخصيتهاي شما به طرز وحشتناكي واقعي هستند. اما در عين حال چيزي آنها را از همسالان خود جدا میكند. شخصيتهايي مثل اورسولا، مت و بريور را چه طور خلق كرديد؟
زندگي هم تلخ است و هم شيرين. يك بار يك نويسنده پير و خيلي مشهور امريكايي مرا نصيحت كرد كه«به زندگي گوش بده، جويس.» من به شوخ طبعي روي آوردم تا هر چه سريعتر به موقعيتهاي اجتماعي و به جنبه سرگرمیو دل مشغولي مسائل برسم.
- من مطمئنم خيلي از خوانندگان قادرند زبان بسياري از شخصيتهايي كه شما خلق كردهايد از قبيل مت و تِروركسيتي را بفهمند. چه طور میتوانيد اين قدر خوب براي نوجوانان به ويژه پسران بنويسيد؟
يكي از پيامهاي کتابِ«دهان گشاد و دختر زشت» اين است كه دوستان میتوانند به هم خيلي كمك كنند. ما بايد در مواقع لزوم به كمك هم بشتابيم و حتي از كساني كه نمیشناسيم دلجويي كنيم. چه بسا بر ما فاش شود كه تنها آدمهايي هستيم كه در لحظه پرخطر زندگي ديگري پا پيش گذاشته ايم. خيلي از نوجوانان نگران ما فقط به خاطر نبود مصاحبي مناسب تنها مانده اند.
- كتاب «دهان گشاد و دختر زشت» در مايه شوخي است. در عين حال بسيار پرتحرك است و گاه عرصه را برخواننده تنگ میكند. به چه شيوه يي چنين تعادلي را ايجاد كرديد؟
پيام ديگر«دهان گشاد و دختر زشت» مقاومت در برابر تاثير همسالاني است كه احتمالاً به آدم آسيب میرسانند. مت با خل بازيهايي كه جلوي مردم از خود نشان میدهد دچار دردسر میشود. چرا كه مجبور است دوستانش را بخنداند. بي اعتبارياش نزد دوستان و به خنده انداختن آنها راهي براي پذيرفته شدنش است. میداند كه دهاني گشاد دارد. اما هيچ كاري از دستش بر نمیآيد. اورسولا، دختر زشت مغرور، نقابي براي خود ساخته تا پشت آن، تكبر و فيس و افاده اش را پنهان كند. اما داخل اين نقاب، اروسولا ناامن و بي اعتبار است. وقتي با ديدن مت دل از دست میدهد، اولين واكنش غريزي اش وحشت و گريز است. اورسولا نمیخواهد جلوي كسي حتي پدر و مادرش بند را آب بدهد.
- «دهان گشاد و دختر زشت» نخستين رمان شما در زمينه ادبيات جوانان است. اورسولا رگز قهرمان اين رمان است. گفتن داستان از ديد يك نوجوان چه تازگيهايي دارد؟
برخلاف بزرگسالان كه اغلب از اشتباهات خود درس نمیگيرند، جوانان پيوسته از اشتباهات خود عبرت میگيرند و شخصيت خود را بازسازي میكنند. هر جه اين جوانان روشنتر باشند سريعتر میتوانند شيوههاي رفتاري را كه سودي برا ي خود و پيشرفت آنها ندارند، بشناسند. در زندگي شخصي ما، رسيدن به مفهوم دارويني«انتخاب طبيعي» يك خيزش محسوب میشود. طبيعتاً برحسب غريزه آن دسته از الگوهاي رفتاري را انتخاب میكنيم كه به ما اجازه حفظ بقا و حركت رو به جلو میدهند. (مگر آن كه خود مخرب باشيم كه اين خود يك الگوي رفتاري ديگر است كه اورسولا و مت تا مدتي مستعد دريافت آن بودند.)
- شخصيتها چه طور؟ آيا اورسولا و مت مبتني بر واقعيتاند؟
همهي شخصيتهاي يك نويسنده تا حدي مبتني بر واقعيت اند. چرا كه همهي آثار نويسنده، او را به سمت نقطه نهايي میكشانند، اما پسران، دختران، مردان وزنان در «دهان گشاد و دختر زشت» نهايتاً زاييدهي خيالاند.
- چه توصيهيي براي نويسندگان نوپا داريد؟
نويسندگان تازهكار بايد به دنبال علايق خود بروند. بايد خوب ببينند، خوب گوش بدهند و تفاوتهاي فردي حيرت انگيز و نيز صداهاي فرهنگ جامعه خود را ثبت كنند. البته خيلي هم بايد كتاب بخوانند و هر روز بنويسند. يادگيري نويسندگي مثل يادگيري يك ساز موسيقي بستگي زيادي به تمرين دارد.
برگردان: جليل جعفري يزدي
dibache.com