تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 13 اولاول 12345612 ... آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 130

نام تاپيک: سنایی غزنوی

  1. #11
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    ساقیا می ده که جز می نشکند پرهیز را
    تا زمانی کم کنم این زهد رنگ آمیز را
    ملکت آل بنی آدم ندارد قیمتی
    خاک ره باید شمردن دولت پرویز را
    دین زردشتی و آیین قلندر چند چند
    توشه باید ساختن مر راه جان آویز را
    هر چه اسبابست آتش در زن و خرم نشین
    بدره‌ی ناداشتی به روز رستاخیز را
    زاهدان و مصلحان مر نزهت فردوس را
    وین گروه لاابالی جان عشق‌انگیز را
    ساقیا زنجیر مشکین را ز مه بردار زود
    بر رخ زردم نه آن یاقوت شکر ریز را

  2. #12
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    در ده پسرا می مروق را
    یاران موافق موفق را
    زان می که چو آه عاشقان از تف
    انگشت کند بر آب زورق را
    زان می که کند ز شعله پر آتش
    این گنبد خانه‌ی معلق را
    هین خیز و ز عکس باده گلگون کن
    این اسب سوار خوار ابلق را
    در زیر لگد بکوب چون مردان
    این طارم زرق پوش ازرق را
    گه ساقی باش و گه حریفی کن
    ترتیب فروگذار و رونق را
    یک دم خوش باش تا چه خواهی کرد
    این زهد مزور مزیق را
    یک ره به دو باده دست کوته کن
    این عقل دراز قد احمق را
    بنمای به زیرکان دیوانه
    از مصحف باطل آیت حق را
    بر لاله مزن ز چشم سنبل را
    بر پسته منه ز ناز فندق را
    بیرون شو ازین دو رنگ و این ساعت
    همرنگ حریر کن ستبرق را
    مشکن به طمع مرا تو ای ممسک
    چونان که جریر مر فرزدق را
    گر طمع میان تهی سه حرف آمد
    چار است میان تهی مطوق را
    در تخته‌ی اول ار بنوشتی
    بی شکل حروف علم مطلق را
    کم زان باری که در دوم تخته
    چون نسخ کنی خط محقق را
    در موضع خوشدلان و مشتاقان
    موضوع فروگذار و مشتق را
    شعر تر مطلق سنایی خوان
    آتش در زن حدیث مغلق را

  3. #13
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    چند رنجانی نگارا این دل مشتاق را
    یا سلامت خود مسلم نیست مر عشاق را
    هر کرا با عشق خوبان اتفاق آمد پدید
    مشتری گردد همیشه محنت مخراق را
    زآنکه چون سلطان عشق اندر دل ماوا گرفت
    محو گرداند ز مردم عادت و اخلاق را
    هر که بی اوصاف شد از عشق آن بت برخورد
    کان صنم طاقست اندر حسن و خواهد طاق را
    ذره‌ای از حسن او در مصر اگر پیدا شدی
    دل ربودی یوسف یعقوب بن اسحاق را
    گر سر مژگان زند بر هم به عمدا آن نگار
    پیکران بی جان کند مر دیلم و قفچاق را
    هر که روی او بدید از جان و دل درویش شد
    زر سگالی کس ندید آن شهره‌ی آفاق را

  4. #14
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    مرد بی حاصل نیابد یار با تحصیل را
    جان ابراهیم باید عشق اسماعیل را
    گر هزاران جان لبش را هدیه آرم گویدم
    نزد عیسا تحفه چون آری همی انجیل را
    زلف چون پرچین کند خواری نماید مشک را
    غمزه چون بر هم زند قیمت فزاید نیل را
    چون وصال یار نبود گو دل و جانم مباش
    چون شه و فرزین نباشد خاک بر سر فیل را
    از دو چشمش تیز گردد ساحری ابلیس را
    وز لبانش کند گردد تیغ عزراییل را
    گر چه زمزم را پدید آورد هم نامش به پای
    او به مویی هم روان کرد از دو چشمم نیل را
    جان و دل کردم فدای خاکپایش بهر آنک
    از برای کعبه چاکر بود باید میل را
    آب خورشید و مه اکنون برده شد کو بر فروخت
    در خم زلف از برای عاشقان قندیل را
    ای سنایی گر هوای خوبرویان می‌کنی
    از نخستت ساخت باید دبه و زنبیل را

  5. #15
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    ساقیا دل شد پر از تیمار پر کن جام را
    بر کف ما نه سه باده گردش اجرام را
    تا زمانی بی زمانه جام می بر کف نهیم
    بشکنیم اندر زمانه گردش ایام را
    جان و دل در جام کن تا جان به جام اندر نهیم
    همچو خون دل نهاده ای پسر صد جام را
    دام کن بر طرف بام از حلقه‌های زلف خویش
    چون که جان در جام کردی تنگ در کش جام را
    کاش کیکاووس پر کن زان سهیل شامیان
    زیر خط حکم درکش ملک زال و سام را
    چرخ بی آرام را اندر جهان آرام نیست
    بند کن در می پرستی چرخ بی آرام را

  6. #16
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    ساقیا دانی که مخموریم در ده جام را
    ساعتی آرام ده این عمر بی آرام را
    میر مجلس چون تو باشی با جماعت در نگر
    خام در ده پخته را و پخته در ده خام را
    قالب فرزند آدم آز را منزل شدست
    انده پیشی و بیشی تیره کرد ایام را
    نه بهشت از ما تهی گردد نه دوزخ پر شود
    ساقیا در ده شراب ارغوانی فام را
    قیل و قال بایزید و شبلی و کرخی چه سود
    کار کار خویش دان اندر نورد این نام را
    تا زمانی ما برون از خاک آدم دم زنیم
    ننگ و نامی نیست بر ما هیچ خاص و عام را

  7. #17
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    من کیم کاندیشه‌ی تو هم نفس باشد مرا
    یا تمنای وصال چون تو کس باشد مرا
    گر بود شایسته‌ی غم خوردن تو جان من
    این نصیب از دولت عشق تو بس باشد مرا
    گر نه عشقت سایه‌ی من شد چرا هر گه که من
    روی بر تابم ازو پویان ز پس باشد مرا
    هرنفس کانرا بیاد روزگار تو زنم
    جمله‌ی عالم طفیل آن نفس باشد مرا
    هز رمان ز امید وصل تو دل خود خوش کنم
    باز گویم نه چه جای این هوس باشد مرا
    چون خیال خاکپایت می‌نبیند چشم من
    بر وصال تو چگونه دست رس باشد مرا

  8. #18
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    نیست بی دیدار تو در دل شکیبایی مرا
    نیست بی‌گفتار تو در دل توانایی مرا
    در وصالت بودم از صفرا و از سودا تهی
    کرد هجران تو صفرایی و سودایی مرا
    عشق تو هر شب برانگیزد ز جانم رستخیز
    چون تو بگریزی و بگذاری به تنهایی مرا
    چشمه‌ی خورشید را از ذره نشناسم همی
    نیست گویی ذره‌ای دردیده بینایی مرا
    از تو هر جایی ننالم تو هر جایی شدی
    نیست جای ناله از معشوق هر جایی مرا
    گاه پیری آمد از عشق تو بر رویم پدید
    آنچه پنهان بود در دل گاه برنایی مرا
    کرد معزولم زمانه گاه دانایی و عقل
    با بلای تو چه سود از عقل و دانایی مرا

  9. #19
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    ای به بر کرده بی وفایی را
    منقطع کرده آشنایی را
    بر ما امشبی قناعت کن
    بنما خلق انبیایی را
    ای رخت بستده ز ماه و ز مهر
    خوبی و لطف و روشنایی را
    زود در گردنم فگن دلقی
    برکش این رومی و بهایی را
    چنگی و بربطی به گاه نشاط
    جمله یاری دهند نایی را
    با چنان روی و با چنان زلفین
    منهزم کرده‌ای ختایی را
    آتشی نزد ماست خیز و بیار
    آبی و خاکی و هوایی را
    بار ندهند نزد ما به صبوح
    هیچ بیگانه‌ی مرایی را
    چون بود یار زشت پر معنی
    چکنم جور هر کجایی را
    چو شدی مست جای خواب بساز
    وز میان بانگ زن سنایی را

  10. #20
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    مرحبا مرحبا برای هلالا
    آسمان را نمای کل کمالا
    چند ازین پرده ز آفتاب برون آی
    جان ما را بخر ز دست خیالا
    اندر آی اندر آی تا بشناسیم
    از جمال تو حال را ز محالا
    ای همه روی بر خرام به منظر
    تا رهد دیده زین شب همه خالا
    اشهب صبح در گریزد از شرم
    چون بجنبد ز ابلق تو دوالا
    روشنی را نشان به اوج شرف بر
    تیرگی را فگن به برج و بالا
    ای ز پرده زمانه آمده اینجا
    مرحبا مرحبا تعالی تعالا
    عقل و دینمان ببر تراست مباحا
    جان و دلمان ببر تراست حلالا
    تا سنایی چو دید گوید ای مه
    حبذا و جهک المبارک فالا

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 4 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 4 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •