تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 3 اولاول 123 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 22

نام تاپيک: مقایسه ی زبان های ایران

  1. #11
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض دیرینه ی تاریخی زبان ترکی

    دیرینه ی تاریخی زبان ترکی


    1چون شاخه ها و زیر شاخه های زبان ترکی در بیش از 70 درصد مشترکند لذا به جای لفظ ترکی آزربایجان از واژه ی ترکی(تؤرکی) استفاده خواهیم کرد.در واقع با مقایسه ی زبان ترکی با فارسی ، زبان ترکی آزربایجان را با فارسی مقایسه کردیم.

    اما اختلاف قریب 30 درصد یا در پسوندها ست و یا در تلفظ برخی حروف.
    به عنوان مثال در ترکی آناطولی(ترکیه) گویند:
    Gediyorum

    حال آنکه در ترکی آزربایجان به همان کلمه گویند:
    Gedirəm

    در معنای،"می روم"(معادل فارسی)

    دقت کنید که هر دو از مصدر:
    Getmaq
    به معنای رفتن(مصدر)
    و اصل کلمه :
    Gedir
    به معنای" می رود"،می باشد.حال مشخص کننده ی شخص و زمان،پسوند می باشد که در دو شاخه از زبان ترکی فرق می کند.

    2.چون ترکی دارای انشعابات فراوانی است.و این تغییرات از جزئی(چند درصد) تا کلی(سی درصد) چنان است که گاهاً متکلم یک شاخه قادر به تشخیص شاخه ی دیگر نباشد.و چون بدنه ی اصلی همه ی آنها یکسان است؛از پسوندی بودن همه ی آنها گرفته تا ترتیب جمله سازی و حتی اکثریت افعال،لذا دادن اصطلاح زبان به هر کدام از این ها اغراق آمیز و از طرفی لهجه و یا گویش دانستن آنها بی مورد است.پس بهترین لفظ در این مورد شاخه و یا زیر شاخه است که همگی از یک زبان واحد به نام ترکی(تؤرکی)سرچشمه می گیرند.

    سابقه ی تاریخی:

    سابقه ی تاریخی ترکی(تؤرکی)زبان کنونی آزربایجان،از نظر منشأ و پیوستگی تاریخی،از زبانهای منشعب از شاخه ترکی زبانهای آلتائیک می باشد که موطن اصلی آن در ادوار تاریخی،نخست جلگه های وسیع آسیای مرکزی و سواحل یئنی سئی( یئنی در ترکی به معنای نو یا جدید می باشد) بوده و بعداً در طول اعصار و قرون، و در نتیجه مهاجرت و اسکان قبایل و اقوام ترک زبان گسترش یافته و دامنه ی آن از یک طرف تا سوریه و بین النهرین و از طرف دیگر تا شبه جزیره ی بالکان کشانده شده و زبان تکلم و کتابت ملل و اقوام مختلف شده است.

    منشأ زبان ترکی:

    زبان ترکی از لحاظ نسبی و نژادی جزو زبانهای اورال- آلتائی،و یا به بیان صحیح تر،از گروه زبانهای آلتائی است.زبان های اورال – آلتائیک به مجموعه ی زبانهایی اطلاق می شود که سخنگویان آنها از منطقه بین کوههای اورال و آلتای در شمال ترکستان(بسیاری منشأ تؤرک را از همین ترکستان واقع در کوه های داغستان می دانند) ریشه گرفته و هر گروه در زمانهای مختلف به نقاط مختلف مهاجرت کرده اند.این گروه زبانها شامل زبانهای فنلاند،مجارستان(هونقاری و یا هون + قاری) که اورالیک اند.و زبانها ی ترکی،مغولی،منچو و تونقوز(زبانهای آلتائیک)است.در واقع به صورت زیر مرتب نشان میدهیم:

    1.فین – اوغوز:فنلاند،مجارستان و ...
    2.تؤرک – تاتار : ترکی،یاقوتی و زبان چووواش
    3.ساموید
    4.مغولی – منچوئی
    5.تونقوز
    6.زبان مردم بین دریای سیاه و بحر خزر

    استرالنبرگ(1709)

    یکصد سال بعد،راسک،زبان شناس دانمارکی، و مولر با مطالعه ی تحقیقات استرالنبرگ کار وی را از سر گرفتند.با افزودن برخی دیگر از زبانها به این مجموعه،نام آنرا اسکیت نامیده و مولر آنها را توران خواند.

    کلمه ی تورانی سابقه ای تاریخی دارد و ایرانیها یقدیم به مردمانی که تابع آنها نبودند تورانی می گفتند.

    شاخه های زبان ترکی(تؤرکی):

    1.یاقوت ها
    2.چوواش ها
    3.قیرقیز ها
    4.قازاق ها
    5.اویغورها(ترکان ترکستان شرقی)یک دلیل بر اینکه اولین ساکنان ترکی در همین نواحی ترکستان بوده،همان اویغور ها ست.در واقع از قدیمی ترین خط های ترکی همین خط اویغور می باشد.البته خطهای قبل از اویغور هم موجود است ولی خطی که به صورت مکتوب در دست باشد همین خط اویغور است.و الا خطهای قبل آن دبر روی سنگها و دیواره ی غارها نمایان است.
    6.ازبکها(أوزبکها)(ترکی جاغاتای نیز جزء این دسته محسوب می شود)
    7.ترکمنها(تؤرکمن ها)
    8.ترکان غازان،باشقرد(تؤرکان غازان،باشقورد)این طایفه نیز قدمتی بالا دارد،در واقع نماد(پرچم) ترکان شاید از همین باش قوردها گرفته شده است.
    9.ترکان شمال قفقاز(قوموق،نوقای)
    10.ترکان غرب:آناطولی(ترکیه)،آزربایج ن،عراق و سوریه
    11.ترکان کریمه
    12.قاقاووزها یا کوک اوغوزها(ترکان مسیحی رومانی)
    14.ترکان آلتای
    15.ترکان خاکاس – آباقان
    16.ترکان سویون یاتووا
    17....
    از بین این شاخه ها،زبانهای یاقوت و چوواش با سایر زبانهای و لهجه ها ی مختلف ترکی تفاوت زیادی دارد.چوواش،زبان ترکان اطراف رود وولگا یا ایدیل(به معنی نهر)است.و بقایای بلغارهای قدیم و محتملاً ترکان خزر را تشکیل می دهند.

    هرچند که اطلاع دقیقی از تاریخ ترکان وجود ندارد اما تابه حال دیرینه ی آن تا 7000 سال اثبات شده است.
    و قدیمی ترین قبیله ی آن را هون نامیده اند.هون به دو دسته ی هودن غربی و هون شرقی متمایز است.(البته این تقسیم بندی استاتیک است)



    شاخه ای که ترکی آزربایجان در آن قرار دارد:

    هون غربی ← گروه اوغوز ← نیم گروه اوغوز - سلجوق ← زیرشاخه ی آس یا همان آز یا همان آزربایجان

    شاخه ای که ترکی ترکمن در آن قرار دارد:

    هون غربی ← گروه اوغوز← نیم گروه اوغوز - ترکمن ← ترکمن

    شاخه ای که ترکی جاغاتای در آن قرار دارد:

    هون غربی ← گروه اوغوز ← نیم گروه اوغوز - بلغار ← زیر شاخه ی أوزبک ← جاغاتای

    نزدیک بودن زبانهای ترکی آزربایجان،آناطولی،جاغاتای و ترکمن دلیل بر همگروه بودن این جهار دسته می باشد.

    (تقسیم بندی آ.باسکاکوف)


    طبق آمار های جهانی در دنیا 6000 زبان موجود است که نیمی از آنها کمتر از 10000 و یک چهارم آن ها کمتر از یک هزار متکلم دارندو تنها 20 زبان هستند که در دنیا صد ها میلیون نفر بدان ها سخن می گویند.زبان شناسان بر این باورند که ،یک زبان به شرطی می تواند زنده بماند که لااقل 100000 متکلم داشته باشد.بنابراین بیش از نیمی از زبانهای دنیا در حال نابودی هستند.هر سال 10 زبان از بین می رود.که عامل اصلی آن دولتها و سیاست های اتخاذ شده از جانب ایشان می باشد.در همین راستا بیانیه ی سازمان بین الملل متحد بیانیه مربوط به حقوق اشخاص متعلق به اقلیت های قومی یا ملی- مذهبی و زبانی را به تصویب رسانیده است.

  2. این کاربر از t.s.m.t بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #12
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض مقایسه ی زبان تؤرکی و فارسی:

    مقایسه ی زبان تؤرکی و فارسی:

    بر طبق طبقه بندی گرینبرگ رده شناسی سازه ای بر پایه ی یک پیکره ی نمونه ای از زبانها آرایش جمله از لحاظ بسامد از معمول ترین تا نادرترین به ترتیب زیر اعلام شده است:

    SOV>SVO>VSO>VOS>OVS>OSV

    زبان های ترکی و فارسی جزء طبقه ی اول می باشند،یعنی:
    SOV(فاعل-مفعول-فعل)

    زبانهای SOV اغلب صفت را قبل از اسم،پس اضافه را بیشتر از پیش اضافه،بند موصولی را قبل از اسمی که به آن اشاره می کند به کار می برند.در این زبانها افعال کمکی ، بعد از فعل اصلی به کار رفته است و حروف و ادات خاصی برای تشخیص فاعل و مفعول وجود دارد.

    مثال:
    Əli topi virdi
    Əli=S
    topi=O
    virdi=V

    علی توپ را زد
    علی=S
    توپ را=O
    زد=V

    شناسه مفعول در جمله ی فارسی،"را"
    و در جمله ی ترکی،"i " است.

    بعضی از زبانها نسبت به ترتیب سازه های اصلی حساسیت ندارند.در فارسی هر نوع ترکیبی از V,O,S
    یک جمله ی قابل قبول دستوری به دست می دهد به خصوص در زبان محاوره ای که جابه جایی سازه ها در ظرایطی از قبیل تأکید،جلب توجه و ... کاملا امکان پذیر است.با این حال تنها یک آرایش ،بنیادی محسوب می شود که همان SOV است.

    در زبان فارسی ضمایر متصل مفعولی به دنبال فعل می آیند در صورتی که دیگر مفعول ها قبل از فعل واقع می شوند.

    در زبان فارسی، آرایش جمله ی بسیط با جمله ی مرکب تفاوت دارد(کمری)

    به این دو جمله توجه کنید:

    هوشنگ کتاب را خوانده است. SOV
    من می دانم که هوشنگ کتاب را خوانده است. SVO

    گروه اسمی:

    سازه های یک گروه اسمی را ممکن است دو اسم(اضافه)،یا یک اسم و صفت،و یا حرف اضافه و اسم تشکیل دهند.هر یک از این موارد خود یک پارامتر مستقل برای رده شناسی به حساب می آید.

    الف:در مورد اضافه(ملکی و جزء آن)دو آرایش ممکن است وجود داشته باشد:

    مضاف قبل از مضاف الیه(NG)
    مضاف الیه قبل از مضاف(GN)

    آرایش اول در فارسی و آرایش دوم در ترکی دیده می شود.

    بعضی از زبانها هر دو آرایش را دارند مانند انگلیسی.

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    Last edited by t.s.m.t; 20-02-2009 at 00:38.

  4. این کاربر از t.s.m.t بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #13
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    ...آرایش اسم و صفت:

    برای آرایش اسم(N) و صفت(A) دو امکان وجود دارد:

    NA
    و
    AN

    آرایش اولی در فارسی و آرایش دوم در ترکی است.

    گل زیبا=(NA)
    گؤزل گؤل=(AN)

    در برخی از زبان ها دسته ای از صفات هستند که خلاف قاعده ی عمومی آن زبان عمل می کنند.به عنوان مثال در زبان فرانسهNA آرایش بنیادین محسوب می شود،مانند:

    LA table ronde

    حال آنکه در مثال زیر صفت قبل از اسم آمده است:

    People fluent 10 3 languages

    این گونه موارد آرایش بنیادین را مخدوش نمی سازند زیرا ساخت محدود به حساب می آیند.

    بند موصولی و صفت:

    هر چند که از لحاظ نقش معنایی چندان تفاوت معنایی با هم ندارند و حتی در بعضی از زبان ها، مانند مالایایی ،جدا کردن این دو از یکدیگر تقریباً غیر ممکن است و لی در اغلب زبان ها از لحاظ آرایش سازه ای متفاوت اند.آرایش اسم هسته(Head Noun)و بند موصولی(Rel) یک پارامتر رده شناختی محسوب می شود. در این مورد سه امکان وجود دارد:

    1.هسته قبل از بند موصولی( NRel)
    2.هسته بعد از بند موصولی( RelN)
    3.هسته در درون بند موصولی( ReNl)

    فارسی نیز همانند انگلیسی از نوع 1
    ولی ترکی از نوع 2
    زبان بامبارا از نمونه ی بارز 3

    به مثال های زیر توجه کنید:

    Kişinin qadına verdigi potates.

    سیب زمینی ای که مرد به زن داد.


    مثال زیر را نیز برای نوع 3 از زبان بامبارا می آوریم:

    Tyε be[ n ye so mir ye ] dyə

    مرد خانه ی را که من دیدم دارد می سازد.

    در فارسی جای صفت و بند موصولی هماهنگ است،یعنی هر دو بعد از اسم قرار می گیرند.در انگلیسی صفت قبل از اسم(AN)،ولی بند موصولی بعد از اسم (RelN)جای دارد.

    جای قرار گرفتن حرف اضافه(AD) در گروه حرف اضافه ای(ad positional phrase) یکی از پارامتر های رده شناسی به شمار می رود.زبانها از این لحاظ به چهر دسته تقسیم می شوند:

    1.زبان های پیش اضافه ای(pr)
    2.زبان های پس اضافه ای (po)
    3.زبان های پیش اضافه ای - پس اضافه ای
    4.زبان های نه پیش اضافه ای و نه پس اضافه ای

    در شماره ی 1؛ حرف اضافه در این زبان ها قبل از اسم قرار می گیرد،مانند انگلیسی،عربی،و جزء آن.
    در شماره ی 2؛در این زبان ها حرف اضافه بعد از اسم می آید،مانند ترکی.
    در شماره ی 3؛زبان هایی که هر دو آرایش را به خود میگیرند.مانند زبان استونیایی و فارسی.
    در شماره ی 4 ؛زبان هایی که هیچ کدام از این آرایش ها را ندارند،مانند اغلب زبان های استرالیایی.

    زبانهای گروه چهارم خارج از موضوع پارامتر قرار می گیرد.
    زبان های گروه سوم را نسبت به گرایش ی که به یکی از دو گروه اول و یا دوم دارند به یکی از دو گروه اول و یا دوم نسبت می دهند.در غیر این صورت خارج از موضوع پارامتر یاد شده قرار میگیرند.بدین ترتیب فارسی یک زبان پیش اضافه ای است،زیرا در مقابل پیش اضافه های فراوان فقط دو پس اضافه ی (کسره ی اضافه،را) دارد.ولی استونیایی خارج از موضوع است زیرا تعداد پیش اضافه و پس اضافه در آن گرایشی خاص ندارد.


    ترتیب فعل معین(Aux)نسبت به فعل اصلی(v):

    در برخی از زبان ها فعل معین نوعاً قبل از فعل اصلی قرار می گیرد.(AuxV)
    فارسی و انگلیسی از این نوع اند.
    در برخی دیگر فعل معین بعد از فعل اصلی قرار میگیرد.(VAux)
    ترکی و ژاپنی از این جمله اند

    زبانهایی که هر دو آرایش را دارند و گرایش خاصی به این دو گروه ندارند، خارج از پارامتر رده بندی گرینبرگ می باشند.

    آرایش ساخت تفضیلی:

    ترتیب قرار گرفتن صفت تفضیلی نسبت به ملاک مقایسه،می تواند یک پارامتر رده شناختی به شمار آید.در پاره ای از زبان ها،مانند ترکی،ملاک مقایسه قبل از صفت تفضیلی قرار می گیرد.

    به مثال زیر توجه کنید:
    Təbriz dən daha böyük

    بزرگتر از تبریز

    در برخی دیگر از زبان ها مانند انگیلسی، ملاک مقایسه بعد از صفت تفضیلی قرار می گیرد:

    Bigger than tabriz

    در فارسی هر دو ساخت به طور کم و بیش مساوی دیده می شود:
    اگر حرف اضافه ی " از" پیش از صفت تفضیلی بیاید ، ملاک مقایسه نیز قبل از صفت تفضیلی خواهد آمد:

    تبریز از شیراز بزرگتر است.

    اگر " از" بعد از صفت تفضیلی بیاید،ملاک مقایسه نیز بعد از صفت تفضیلی قرار می گیرد:

    تبریز بزرگتر ازشیراز است.

    زبان های فارسی و فنلاندی که هر دو ساخت را دارند خارج از موضوع پارامتر گرینبرگ اند.

  6. این کاربر از t.s.m.t بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #14
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    264

    پيش فرض

    سلام فاشیست،امیدوارم عقایدت ربطی به اسم کاربریت نداشته باشه!تا جایی که یادم می یاد تو اولین پستت حتی کلمه ی فارسی رو به کار نبردی چه برسه بنویسی اوزان اشعار فارسی،مگر اینکه بعداً ویرایشش کنی!

    دوماً پسر خوب اشتباه کردم که به سؤالات شما جواب دادم!مطمئن باشید که دفعه ی بعدی این اشتباه تکرار نخواهد شد.
    در مورد نام کاربریم باید بگم که نام کاربری من توسط یک دوست انتخاب شد ! من هم اون رو گذاشتم ...!

    و من خیلی رک هستم و باید بگم که من از مطالب شما به خاطر وجود داشتن مثال های ترکی هیچ چیز نفهمیدم !

    کسی نگفت که زبانی برتره یا زبانی معیوبه،امیدوارم اولین اصل بقا یعنی وحدت یادمون نره.ولی قبول کنید که اول دوست خوبمان بیدستار شروع کرد.


    درسته ولی فکر می کنم جناب ali_86 دقیقا می خواستن این موضوع رو بیان کنن !!!

    من هیچ زبانی رو زبان برتر نمی دونم و حداقل می دونم زبان ترکی از زبان های با ساختار و با قواعد دنیاست بر خلاف زبان فارسی که اکثرا ریشه ی کلمات قابل شناسایی نیست در مورد تاریخ زبان هم زبان ترکی از قدمت بالاتری برخوردار هست.شما میدونید فارسی چند سال قدمت داره؟

    هرچند که ابتدا گفتند که هیچ زبانی رو برتر نمی دونن ولی در اصل گفتند که زبان ترکی برتره !!! یه جورایی مقلطه کردن !
    خوشحالم که بنده با شما در مورد این که هیچ زبانی برتر نیست و وحدت نباید فراموش بشه موافقم !

    خوب اینکه واضح است ولی به نظر من هیچ اشکالی ندارد،اگر فردی با لیاقت مانند آلپ ارسلان و یا بابک چیزی از شرافت سرش بود،که بود تا آخرین قطره ی خونشان بر پای این شرافت جان دادند که نتیجتاً من و شما صاحب این چنین فرهنگ غنی شده ایم و الان با آرامش در کنار هم زندگی می کنیم.و اگر فردی بی لیاقت مانند شاه قاجار این چنان نصف ایران را بخشید پس لاجرم هم من و هم شما اکنون شرمنده ایم.
    حرف های شما کاملا متین و مورد قبول بنده هست ... و منظور من هم دقیقا همینه !

    خوب اگر بگوییم زبان فارسی امروزی این چنین است یاوه نگفته ایم،اما در مورد زبان فارسی باستان من با شما هم عقیده ام.

    به مثال زیر توجه کنید:

    پنجره

    ریشه ی این کلمه چیست!؟

    معدل آن در ترکی باخماجا است

    به معنی جایی که از آن نگاه میکنند از مصدر باخماق درست شده است به همین علت میگویندکه ترکی صد درصد مصادرش با قاعده الا یک فعل و همه کلمات دارای ریشه ی اصلی اند.

    ولی نمی گویم که تمامی کلمات فارسی ریشه ندارند

    حتی انگلیسی 20 درصد کلماتش فاقد ریشه ی اصلی است و یا فرانسه و آلمانی پس با این حساب آنها هم باید داد و بیداد سر دهند ولی واقعیت انکار ناپذیر است
    و در مورد جواب شما :

    وقتی صحبت از زبان فارسی میشه ، اون زبانی مد نظر هست که درجه ی خلوصش بسیار بالاست و اگر تو قرون اخیر لغات و اصطلاحات عربی و فرنگی و ... واردش شد ، نمیشه از زبان فارسی ایراد گرفت بلکه باید از حافظان این زبان ایراد و اشکال گرفت.


    و در مورد کلمه ی پنجره ... اولا که من نه رشته ی ادبیات می خونم ولی بدون شک باید ریشه ای داشته باشه ... از چند نفر که در این مورد تحقیقاتی دارن سوال می کنم و جواب شما رو می دم ...
    در ضمن حرف های شما ضد و نقیض داره !!!

    البته در ترکی معادل پنجره باخینجا می باشد که باز نام آن با کاربردی که دارد ارتباط دارد.حال عده ای از واژه ی پنجره استفاده میکنند که به علت فارسی بودن تلوزیون و رادیو سراسری این امر بدیهی به نظر میرسد
    معدل آن در ترکی باخماجا است
    به معنی جایی که از آن نگاه میکنند از مصدر باخماق درست شده است به همین علت میگویندکه ترکی صد درصد مصادرش با قاعده الا یک فعل و همه کلمات دارای ریشه ی اصلی اند.
    این یک جور تناقض نیست ؟
    من می تونم با توجه به این تناقض نتیجه بگیرم که حتی نمی تونم در مورد صحبت های ترکی که شما می کنید اعتماد داشته باشم ...

    نظر من کلاً برعکسه،اگر قرار باشه که تو این فروم حقیقت آشکار نشه،بهتره که همون درش رو تخته کنن،ویا یه دستگاه هوشمندی کار بذارن که کسایی که با کد شهرهای آزربایجان وصل میشن نتونن کانکت به فروم شن،به نظر من دومیش بهتره ! ما که خیلی وقته فقط تنها وجه اشتراکمون پول رایج مملکت ِ (شعر ی از یکی از دوستان بود) همون بهتر که چنین همزیستی نباشه از بیخ،چون خیلی دقت کردم به غیر ازجزئی ،هیچ نقطه ی اشتراکی بین شما و خودمان نیافتم.
    من این صحبت bidastar رو این طوری فهمیدم ...
    اون جا یعنی تاپیک اوزان اشعار ربطی به مقایسه ی زبان نداره و تاپیکی که پست های درونش ربطی به موضوعش نداشته باشه پاک میشه ....

  8. #15
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    این یک جور تناقض نیست ؟

    باخینجا ،باخماجا

    سلام دوست عزیز،

    نه در واقع این تناقض نیست،ولی حق با شماست بهتر بود این دو مترادف رو در هر دو پست همزمان می آوردم ولی این مسأله آنقدر برای من روشن بود که فکر کردم برای دیگران نیز همین طور است.در واقع اگر چنین اشتباهاتی رخ داد،غلط منطقی نیست،ممکن است در جایی از قلم افتاده و یا بنده هواسم نبوده است.

    ببینید در ترکی ممکن است برای یک حالت چندین واژه ی مستقل بکار رفته باشد،مثلاً برای "گریه کردن" در فارسی ،قریب ده فعل مجزا به کار رفته است،که هر کدام نشانگر یک حالت خاصی از گریه است.مثال هایی از این قبیل بسیار زیاد است.

    در مورد پنجره نمی خواهد شما سؤال کنید ،ما حرف شما را مرجع و مورد قبول داریم.
    منظورم این بود که در ترکی اسامی با کاربردی که دارند بسیار رابطه ی مستقیمی دارند.
    برای همین در ترجمه ی کتاب ها به زبان فارسی ،هر سال یک تجدید چاپ و کلمه ی جدید جایگزین می شود.چونمترجم واقعاً سر در گم است و گاهاً مجبور است کلمه ای را بکار برد که هیچ رابطه ای با اصل موضوع ندارد.مثلاً کلمه ی Conservative

    البته اگر درست نوشتم.که پایستار ترجمه کرده اند.

    اما در مورد همین معنی کلمه ی باخماجا و یا باخینجا

    باخماجا و باخینجا هر دو از مصدر باخماقبه معنی نگاه کردن است.

    در واقع کلمات هم خانواده ی این دو از لحاظ زمانی و شخص موجودند.به مثال های زیر توجه کنید:

    از مصدر تاپماق در معنی پیدا کردن

    تاپماجا(به معنی چیستان یا همان چیزی که می خواهی بیابیش)

    از مصدر توتماق در معنی گرفتن(فقط یک معنی را نوشتم)
    توتماجا در معنی چیزی که گرفته شده است(البته معنی را موازی با معنی مصدر گفتیم)

    در واقع پسوند جا مجهول ساز است.
    اما مدل کلماتی که به این صورت مجهول می شوند. بیشتر به فرم همان حذف ق مصدر و افزوده شدن جا است.
    حال این که باخینجا نیز استفاده شده است.

    دو باره دو کلمه را آنالیز می کنیم:

    باخماجا=باخماق - ق +جا(که از این قبیل بیشتر مثال زدیم )بنده به این خاطر مثالی که در پست مقایسه ی زبانهای ایران زدم همین مورد پر کاربرد بود چون که این تاپیک در قالب یک مقاله ی علمی است به همین علت تمامی مطالب باید با ذکر منبع و دلیل باشد.
    اما دومی نبز یعنی باخینجا عیناً در همین معنی پنجره است(یعنی جایی(روزنه ای )که از آن نگاه می کنند.البته نه هر روزنه ای همان پنجره ی شما.
    چند تا از مشتقات باخماق را مینویسم تا بیشتر معلوم شود.

    باخینماق
    باخیش
    باخیشماق
    باخمادان
    باخماق
    باخمالی
    باخمایاراق
    .
    .
    .

    تازه میتوانید کاربرد این چنینی را در متن ها به وفور ببینید.مثالی که در دسترس شماست یکی همین تاپیک داستان ها ی کلاسیک ترکی است که از واژه ی باخینجا استفاده کرده،وحال موردی که دومی را به کاربرده دیکشنری داشقین است.

    در فرهنگ بهزاد بهزادی نیز شاید هر دو به کار رفته باشد(چون این فرهنگ لاتین نیست مورد استفاده ی بنده قرار نگرفته است زیرا در تلفظ های لغات دچار اشکال می شوم)
    اما هر دو را میتوانید در یک مجموعه لغات جامعتر مانند همان که در پست
    زبان ترکی ویا گویش ترکی ویا لهجه ی ترکی؟ از تاپیک مقایسه ی زبان های ایران
    به کد آن اشاره شده است بیایبد.

    و من خیلی رک هستم و باید بگم که من از مطالب شما به خاطر وجودداشتن مثال های ترکی هیچ چیز نفهمیدم!
    البته نمی خواستم شما را برنجانم این بحث را به حساب یکی دیگر بگذارید نه خود شما

    رشته ی تخصصی من ریاضی محض است پس اگر قرار باشد کسی در این میان پی به تناقضات ببرد کسی غیر از من نخواهد بودواولین تناقض در دو جمله ی شما پدیدار است.

    من خیلی رک هستم
    باید بگم که من از مطالب شما به خاطر وجودداشتن مثال های ترکی هیچ چیز نفهمیدم

    اگر شما رک هستید پس چرا آن زمان نگفتید که از مطالب بنده سر در نیاوردید و از من نخواستید که بیشتر توضیح بدم.تازه از من سؤالاتی کردید که معلوم بود تنها جاهایی که برایتان شبه آور است می پرسید و بقیه کاملاً برایتان واضح است.

    بعد اگر شما از پست بنده سر در نیاوردید،ربطی به ترکی ندارد ،مطمئناً ریاضیات شما بسیار ضعیف است.چون فرمول ها به صورت ریاضی بیان شده اند .

    هیچ زبانی برتر نیست

    من نگفتم که هیچ زبانی برتر نیست بلکه در راستای سخنان ali 86 عرض کردم که(منظورم این بود) دو چیز را به این راحتی ها نمی شود مقایسه کرد.

    مثلاً اگر به شما بگن مسی بازیکن خوبی است یا کانناوارو و یا بوفون چه چوابی دارید؟

    چه طور یم مهاجم را با یک مدافع و یا بایک دروازه بان مقایسه می کنید.

    بر فرض که مسی را با ون باستن مقایسه کردید.آیا این دو مهاجم دارای یک خصوصیات هستند که شما به این راحتی قادرید آن دو را مقایسه کنید.برای مثال مسی مانور زن حرفه ای و لی تمام کننده ی متوسط است حال آنکه ون باستن لزوماً یک تمام کننده ی حرفه ای بود.

    وقتی صحبت از زبان فارسی میشه ، اون زبانی مد نظر هست که درجه ی خلوصش بسیار بالاستو اگر تو قرون اخیر لغات و اصطلاحات عربی و فرنگیو ...واردش شد ، نمیشه از زبان فارسی ایراد گرفت بلکه باید از حافظان این زبان ایراد واشکال گرفت.


    این سخن هم ناشیانه گفته شده است!می دانید چرا؟

    چون بیشتر به جای دفاع از خود،خود را محکوم کرده است.در واقع بیان کرده اند که معیار خاصی برای این زبان فارسی موجود نیست(البته من این را نمی گویم و با این نظر هم مخالفم ایشان این چنان فرموده اند)

    خوب اگر تعریف دقیقی از زبان در دسترس باشد که این چنین درجه های خلوصی مفهوم ندارد.شما تصو کنید که در تبریز مردم 50 درصد رسمی حرف نمی زنند(به علت محروم شدن از نوشتن البته به طور کاملاً محترمانه!)در حالی که زبان اصیل ترکی آزربایجان همانگونه که پیش از چند هزار سال بود الان هم هست.یعنی شاعری که الان شعر کلاسیک و یا ساتیریک می گوید دقیقاً از کلمات نوشتاری (نه لزوماً گفتاری و قاطی با سایر زبانها) استفاده میکنند.جالب این جا ست که اگر شاعر این عصر قوی باشد شما قادر به تشخیص شعر معاصر با شعر 1000 سال پیش نخواهید شد.و جالبتر این که مردم خود میدانند کدام نحوه ی تکلم صحیح تر است ولی متأسفانه نمی توانند آنگونه که باید، سخن گویند.پس چرا ترکی با این همه تبعیض دستخوش تغییرات در اصل نوشتاری آن(نه محاوره)نشده است.پس قبول کنید زبان ترکی آن قدر وسیع است که به کلمه ی بیگانه نیازی نداشته باشد.و ساختار آنقدر پیچیده دارد که به هر لغتی اجازه ی ورود نمی دهد(دستور زبان ترکی را بخوانید)بعد اگر شما از حافظان زبانتان ایراد بگیرید که ما باید پوسشان را بکنیم.

    تازه شما چرا به این مسأله زیاد حساسیت نشان میدهید ممکن است فارسی ویژگی هایی داشته باشد که ترکی و 10 ها زبان دیگر ندارند مثل همان مثال بازیکن.

    این که عیب و ایراد نیست.

    حتی نمی تونم در مورد صحبت های ترکی که شما می کنید اعتماد داشته باشم ...
    به خدا این تقصیر من نیست،
    به گفته ی خودتان که از یک پست ساده سر در نیاوردید،چگونه می خواهید بالغ بر 1 ملیون لغت به همراه دستور پیچیده اما فرمولیک ترکی را یک شبه یاد بگیرید.

    من این صحبت bidastar رو این طوری فهمیدم ...
    من هم این جمله را این طوری فهمیدم:
    سه دسته وجود دارند:
    1.آنان که میدانند و میدانند که میدانند.
    2.آنان که نمی دانند و و می دانند که نمی دانند.
    3.آنان که نمی دانند و نمی دانند که نمی دانند.

    امیدوارم که جزو اواین گروه باشید چون هنوز در اول راه هستید اگر گاهی با خود کنار نیایید به مشکل بر می خورید.این گفته ام را سوای بحث های دیگر بدانید ان را برادرانه عرض کردم.

    موفق و برقرار باشید.
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    Last edited by t.s.m.t; 15-04-2009 at 08:03.

  9. #16
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض ادامه ی زبان های فارسی و فنلاندی که هر دو ساخت را دارند خارج از موضوع پارامتر گرینبرگ اند.

    آرایش پیشوندی - پسوندی:

    در زبان های پیشوندی،شمار بزرگی از پیشوند ها قبل از پایه قرار می گیرند.در این زبان ها که کمیاب هستند،معمولاً پسوند دیده نمی شود.در زبان ها ی پسوندی یک رشته ی طولانی از پسوند های مختلف می تواند به دنبال پایه بیاید.ترکی از این جمله است.در این گونه زبانها عملاً هیچ پیشوندی وجود ندارد.
    در فارسی هم پیشوند وجود دارد و هم پسوند.ولی ظاهراً گرایش بیشتر به پسوند دارد تا پیشوند،زیرا حداکثر تعداد پیشوند 3 و حداکثر تعداد پسوند در آن 4 است،چنانچه در"بر نمی دارم" و "مردانگی ها"دیده می شود.
    چنین زبانهایی را نمی توان به آسانی در یکی از این گرو هها جای داد.


    روابط بین پارامترهای آرایش جمله:

    به منظور دستیابی به تعمیم ها و گرایش های زبانی در زمینه ی پارامتر های یاد شده،گرینبرگ ترکیب 4 پارامتر اصلی آرایش جمله را ملاک رده بندی کلی تری قرار داده است.این چهار پارامتر عبارتند از:

    آرایش بنیادین اصلی
    آرایش صفت و اسم
    آرایش مضاف و مضاف الیه
    آرایش حرف اضافه و اسم

    ترکیب این چهار پارامتر 24 رده ی زبانی بالقوه را به وجود می آورد که از این تعداد عملاً 15 رده دارای مصداق است،زیرا زبان های گروه نمونه با توجه به آرایش های آنها در این 15 رده جای می گیرند.نکته ی قابل توجه این که اکثریت بزرگی از زبان ها فقط در این 4 رده قرار می گیرند.به سخن دیگر،هر یک از این چهار رده به مراتب بیشتر از هر یک از رده های دیگر،زبان جذب می کند.

    چهار رده ی مذکور عبارتند از:

    VSO/NA/NG/Pr
    SVO/NA/NG/Pr
    SOV/AN/GN/Po
    SOV/NA/GN/Po

    بر اساس این گرایش ها تا حدودی می توان از روی یک پارامتر حضور یا غیبت پارامتر دیگر را پیش بینی کرد.مثلاً حضور آرایش NG در یک زبان به معنی حضور Pr در آن زبان است.
    و یا آرایش SOV معمولاً با آرایش AN و حضور Po ملازمت دارد.

    لئمان معتقد است که جای فاعل از دیدگاه یک رده شناسی عمومی نامربوط است و از این رو می توان آن را حذف کرد،بدون آنکه اغتشاشی در رده بندی کلی پدید آید.

    چون مطالب این بحث تخصصی هستند به خاطر همین، بحث آرایش بنیادین و نظریه های آن را در همین سطح تمام می کنیم.علاقه مندان می توانند به کتاب های لاتین مانند مطالعه ی ساختار نحوی زبان ها از دیدگاه رده شناسی از گرینبرگ و یا لئمان و یا وه نئمان مراجعه کنند.

    البته کتابی مجزا منتخبی از 60 نظریه رده شناسی زبان از برجسته ترین زبان شناسان تاریخ که به طور تحلیلی به این موضوع پرداخته اند با نام "مطالعه ی ساختار نحوی زبان ترکی از دیدگاه ردی شناسی" به چاپ رسیده است.( تألیف حسین خوش باطن/انتشارات تبریز/چاپ سهیل/مقدمه ی پروفسور صدیق)

    زبانهای ضمیر انداز:

    در این زبان ها ضمایر اگر از لحاظ کاربرد شناسی قابل استنباط باشند می توانند حذف شوند.در میان زبان های بزرگ،واضح ترین مورد زبان های ضمیر انداز،ترکی و ژاپنی است.
    که مشخصه ی حذف ضمیر را نه تنها برای فاعل بلکه عملاً برای تمام بافت های دستوری داراست.ماندارین نیز اغلب مشخصه های پر بسامد ضمیر انداز را از خود نشان می دهد.

    بعضی از زبان ها تا قسمتی ضمیر انداز هستند و تنها حذف ضمیر فاعلی را دارند.این زبانهای فاعل خنثی شامل بسیاری از زبان ها ی رومانیایی مثل پرتقالی،اسپانیایی و ایتالیایی می باشد.مثال های زیر از زبان ژاپنی است:

    Shiranai.ki ni itta?

    (من) نمی دونم (شما) (آن) دوست داشتید؟

    از ترجمه ی مثال فوق از زبان ژاپنی معلوم می شود که فارسی نیز زبان ضمیر انداز است.در واقع می توان از ضمیر های من،شما وآن، صرف نظر کرد بدون این که مشکلی در معنی پیش آید.

    فراگیران زبان ژاپنی به عنوان زبان دوم،به خصوص کسانی که زبان اول آنها زبان غیر ضمیر انداز است مانند انگلیسی و فرانسه،اغلب در آوردن ضمایر شخصی در جائی که از لحاظ دستور قابل برداشت است به اشتباه می افتند.

  10. این کاربر از t.s.m.t بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #17
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    زبان های مبتدا برجسته:

    در این زبان ها نحو به گونه ای است که جملات ،ساختار مبتدا- خبر دارند.
    این ساختار مستقل از آرایش نحوی فاعل،فعلفمفعول است و ممکن است با ترتیب واژه ها نشان داده شود.یا بو سیله ی ساخت واژه آشکار شود.یعنی آوردن واژه بست(clitic particle) Wa که علامت مبتدا ، در جمله می باشد.

    تفاوت زبان های مبتدا برجسته با زبان های دیگر آن ست که در اولی به صورت نظام مند به مبتدا نشاندار می شود،در حالیکه در دومی برای مبتدا سازی از ابزارهای منحصر به فرد استفاده می شود.مانند:زبانهای چینی،ژاپنی و کره ای.


    زبان شناسی تاریخی:

    اگر شباهت ها را در زبان ها بررسی کنیم چهار دلیل برای وجود آنها بافت خواهد شد:
    1.تصادفی هستند.
    2.دو زبان از منشأء مشترک منشعب شده اند.
    3.بین دو زبان تماس منطقه ای وجود داشته است.
    4.جهانی های مطلق یا گرایش(خصوصیات مشترک بین زبان ها را جهانی های زبانی نامند)

    برای زبان شناسی که علاقه مند به زبان شناسی تاریخی - تطبیقی می باشد ضروریست که تمایز این 4 مورد را تشخیص دهد زیرا از این روش خواهد بود که نظریات و اصولی را پایه گذاری خواهد کرد.

    همچنین در صورت شباهت های دو زبان نباید زود قضاوت شود که این ها زبان های خواهر هستند.باید احتیاط شود کهممکن است در اثر رده شناسی منطقه ای و مجاورتی از نظر جغرافیایی دارای جهانیهایی از نوع قرض گیری و تأثیر گذاری زبانی و مداخله ی زبانی باشد.

    اصلی که وجود دارد اینست:یک زبان وقتی متحول می شود 100 درصد تغییر نمی کند.

    مثالی در مورد تعامل زبان ترکی و فارسی:

    در مورد کلمه ی موصولی "که"است که از فارسی توسط زبان ترکی قرض گیری شده است.
    می دانیم که اصولاً زبان ترکی بند پیرو محدود ندارد و به جای آن از بند پیرو نامحدود استفاده می کند.ترکی"که" را از فارسی گرفته و آن را در بند های پیرو مشخص استفاده می کند.(کمری)

    البته "که" را به صورت"کی"تغییر داده است.

    Bir zaman gələcək ki insanlar hür olacak
    زمانی فرا خواهد رسید که انسانها آزاد خواهند شد.

    این ساختار ترکی یک بخش ضروری در دستور زبان است.اکثر زبانهای ترکی،مغولی،تنگوزی،اورالیک و قیرقیزی که تا چندی پیش دارای بند های نامحدود بودند در اثر قرض گیری از زبان های شوروی سابق به بندهای پیرو محدود شده اند.

    علاقه مندان به مطالعات رده شناختی محققان ،می توانند به کتاب مطالعه ی ساختار نحوی زبان ترکی از دیدگاه رده شناسی از حسین خوش باطن صفحه ی 66 تا 112(چاپ اول) مراجعه کنند.

    تعریف ریشه:کوچکترین جزء معنادار کلمه که خود به طور مستقل در زبان به کار رفته است.

    تعریف ستاک:متشکل از ریشه به اضافه ی جزئی که در فاصله ی ریشه و عنصر صرفی واقع می شود.

    تعریف عنصر صرفی:اجزایی که در بردارنده ی معانی رابطه ای مختلفی هستند و به کمک آنها از یک ریشه ی واحد در صیغگان صرف،صورت های مختلفی منشعب می شوند.

  12. این کاربر از t.s.m.t بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #18
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    تفاوت های اساسی زبان ترکی با زبان فارسی:

    • حروف صدادار
    • هجای کوتاه و کشیده
    • ساخت واژگان هم خانواده از یک ریشه(پیوستگی معنایی کلمات)
    • ریشه
    • هم آوائی حروف صدادار
    • توالی پسوند ها

    1.حروف صدادار:

    زبان فارسی دارای حروف صدادار زیر می باشد:

    آ اَ اِ اُ او ای

    حروف صدادار ترکی به قرار زیر می باشد:
    Ö Ü I İ U O E Ə A


    به ترتیب در شش مصوت اول مشترکند،مصوت های I ,Ü,Ö مختص زبان ترکی است.

    این سه مصوت اضافی موجب گستردگی و وسیع شدن دایره ی لغتی زبان شده اند.

    به عنوان مثال:

    Ol د رمعنی (1.ضمیر کلاسیک سوم شخص2.باش،به دنیا بیا(فعل امر))
    Öl در معنی بمیر(فعل امر)

    2.هجای کوتاه و کشیده:

    در فارسی مصوت ها کشیده تلفظ می شوند.حال آنکه در ترکی این مصوت ها کوتاه تلفظ می شوند.

    این امر در قافیه سازی اشعار ترکی نمود دارد(سبک هایی که با زبان عربی و فارسی مشترک است)
    در واقع اکثراً از واژگان عربی و فارسی استفاده شده است.چون با هجای کوتاه قافیه سازی دچار مشکل می شود.

    مثال:

    صبا اغیاریدان پینهان غمیم دلداره اظهار ائت
    خبر سیز یاریمی حالی خرابیمدان خبردار ائت

    و معمولاً ردیف که فعل است،ترکی است.

    3. ساخت واژگان هم خانواده از یک ریشه(پیوستگی معنایی کلمات):

    در فارسی گاهاً معنی کلمه با آنچه که مورد نظر است مطابقت ندارد.حال آنکه در ترکی این تطابق به طور زنجیر وار ادامه دارد.

    مثال:

    رایانه
    آوردگاه
    و...

    رایانه در ترجمه ی کامپیوتر به معنی حساب گر از ریشه ی انگلیسی حساب کننده
    آوردگاه به جای کلمه ی دربی،حال آنکه معنی دربی متفاوت از آنچه که معادل سازی کرده اند می باشد.

    البته این مشکل در تمامی زبان ها کم و بیش دیده می شود.

    4.ریشه:

    در فارسی بعضی از ریشه ها با ساتک ها و میانوند ها چنان در آمیختند که گویی جدا ناشدنی به نظر می رسند.در واقع به مرور زمان ریشه ی کلمه دستخوش تغییرات و تحولاتی شده است.

    در واقع کوچکترین جزء کلمه غیر قابل تشخیص است و یا وجود ندارد.

    در ترکی با این که ریشه به همراه ساتک و میانوند ها کلمه ی واحد تشکیل می دهند. ولی همواره قابل تشخیص و تجزیه پذیرند.

    مثال:

    İnamım

    İnam+ı+m

    5.هم آوائی حروف صدادار:

    این هم آوائی به گونه ای است که حرف صدادار پسوند ها، به هر گونه ی دلخواه نمی توانند باشند و بر طبق قانون خاصی این هم آوائی صورت میگیرد .به عنوان مثال در پسوند های جمع ساز

    Lər
    Lar

    برای جمع بستن اوشاق(بچه)
    Uşaq

    پسوند دومی
    و برای جمع بستن ایلبیز(حلزون)
    İilbiz

    از پسوند اولی استفاده می شود.

    این یک قانون است و با آخرین حرف صدادار کلمه ی قبل از پسوند مورد نظر، مطابقت دارد.د تقریباً در بین زبان ها به ندرت دیده میشود.

    6.توالی پسوندها:

    در واقع در اکثریت زبان ها، ریشه بیش از یک پسوند نمی گیرد، مانند انگلیسی .فارسی نیز جزو همین دسته هست.حال آنکه در ترکی ممکن است بیش از چهار پسوند پشت سر هم قرار گیرد که از آوردن جملات و حروفات اضافه و ربط جلوگیری می کند.

  14. این کاربر از t.s.m.t بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #19
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    پست ها
    46

    پيش فرض


    سلام دوست عزیز،

    نه در واقع این تناقض نیست،ولی حق با شماست بهتر بود این دو مترادف رو در هر دو پست همزمان می آوردم ولی این مسأله آنقدر برای من روشن بود که فکر کردم برای دیگران نیز همین طور است.در واقع اگر چنین اشتباهاتی رخ داد،غلط منطقی نیست،ممکن است در جایی از قلم افتاده و یا بنده هواسم نبوده است.

    ببینید در ترکی ممکن است برای یک حالت چندین واژه ی مستقل بکار رفته باشد،مثلاً برای "گریه کردن" در فارسی ،قریب ده فعل مجزا به کار رفته است،که هر کدام نشانگر یک حالت خاصی از گریه است.مثال هایی از این قبیل بسیار زیاد است.

    در مورد پنجره نمی خواهد شما سؤال کنید ،ما حرف شما را مرجع و مورد قبول داریم.
    منظورم این بود که در ترکی اسامی با کاربردی که دارند بسیار رابطه ی مستقیمی دارند.
    برای همین در ترجمه ی کتاب ها به زبان فارسی ،هر سال یک تجدید چاپ و کلمه ی جدید جایگزین می شود.چونمترجم واقعاً سر در گم است و گاهاً مجبور است کلمه ای را بکار برد که هیچ رابطه ای با اصل موضوع ندارد.مثلاً کلمه ی conservative

    البته اگر درست نوشتم.که پایستار ترجمه کرده اند.

    اما در مورد همین معنی کلمه ی باخماجا و یا باخینجا

    ترکی جز معدود زبان هایی است که هر واژه اش به دو صورت مصدر سازی می شود.

    یکی با پسوند ək
    و دیگری با پسوند aq

    ممکن است مصدر یک کلمه با هر دو ساخته شود.مثلاً

    یئمک
    و
    یئماق

    اولی در اردبیل بیشتر کاربرد دارد که از لحاظ دستوری 100 درصد درست تلفظ می وشود.
    دومی بیشتر در تبریز کاربرد دارد که باز 100 درصد درست است.
    بعضی ها این مسأله را ربط به لهجه می دهند و لی این قاعده ی دستور ترکی آزربایجان است.

    حال من ترجمه ی" خوردن" را می توانم به دو صورت بنویسم.

    یئمک و یئماق

    البته این در باب مصادر بود ولی مثال زدم که بیشتر قابل درک باشد.

    باخماجا و باخینجا هر دو از مصدر باخماق(دقت کنید که در این باره پسوند مصدر ساز ək کاربرد ندارد)به معنی نگاه کردن است.

    در واقع کلمات هم خانواده ی این دو از لحاظ زمانی و شخص موجودند.به مثال های زیر توجه کنید:

    از مصدر تاپماق در معنی پیدا کردن

    تاپماجا(به معنی چیستان یا همان چیزی که می خواهی بیابیش)

    از مصدر توتماق در معنی گرفتن(فقط یک معنی را نوشتم)
    توتماجا در معنی چیزی که گرفته شده است(البته معنی را موازی با معنی مصدر گفتیم)

    در واقع پسوند جا مجهول ساز است.
    اما مدل کلماتی که به این صورت مجهول می شوند. بیشتر به فرم همان حذف ق مصدر و افزوده شدن جا است.
    حال این که باخینجا نیز استفاده شده است.

    دو باره دو کلمه را آنالیز می کنیم:

    باخماجا=باخماق - ق +جا(که از این قبیل بیشتر مثال زدیم )بنده به این خاطر مثالی که در پست مقایسه ی زبانهای ایران زدم همین مورد پر کاربرد بود چون که این تاپیک در قالب یک مقاله ی علمی است به همین علت تمامی مطالب باید با ذکر منبع و دلیل باشد.
    اما دومی نبز یعنی باخینجا عیناً در همین معنی پنجره است(یعنی جایی(روزنه ای )که از آن نگاه می کنند.البته نه هر روزنه ای همان پنجره ی شما.
    چند تا از مشتقات باخماق را مینویسم تا بیشتر معلوم شود.

    باخینماق
    باخیش
    باخیشماق
    باخمادان
    باخماق
    باخمالی
    باخمایاراق
    .
    .
    .

    تازه میتوانید کاربرد این چنینی را در متن ها به وفور ببینید.مثالی که در دسترس شماست یکی همین تاپیک داستان ها ی کلاسیک ترکی است که از واژه ی باخینجا استفاده کرده،وحال موردی که دومی را به کاربرده دیکشنری داشقین است.

    در فرهنگ بهزاد بهزادی نیز شاید هر دو به کار رفته باشد(چون این فرهنگ لاتین نیست مورد استفاده ی بنده قرار نگرفته است زیرا در تلفظ های لغات دچار اشکال می شوم)
    اما هر دو را میتوانید در یک مجموعه لغات جامعتر مانند همان که در پست
    زبان ترکی ویا گویش ترکی ویا لهجه ی ترکی؟ از تاپیک مقایسه ی زبان های ایران
    به کد آن اشاره شده است بیایبد.


    البته نمی خواستم شما را برنجانم این بحث را به حساب یکی دیگر بگذارید نه خود شما

    رشته ی تخصصی من ریاضی محض است پس اگر قرار باشد کسی در این میان پی به تناقضات ببرد کسی غیر از من نخواهد بودواولین تناقض در دو جمله ی شما پدیدار است.


    اگر شما رک هستید پس چرا آن زمان نگفتید که از مطالب بنده سر در نیاوردید و از من نخواستید که بیشتر توضیح بدم.تازه از من سؤالاتی کردید که معلوم بود تنها جاهایی که برایتان شبه آور است می پرسید و بقیه کاملاً برایتان واضح است.

    بعد اگر شما از پست بنده سر در نیاوردید،ربطی به ترکی ندارد ،مطمئناً ریاضیات شما بسیار ضعیف است.چون فرمول ها به صورت ریاضی بیان شده اند .


    من نگفتم که هیچ زبانی برتر نیست بلکه در راستای سخنان ali 86 عرض کردم که(منظورم این بود) دو چیز را به این راحتی ها نمی شود مقایسه کرد.

    مثلاً اگر به شما بگن مسی بازیکن خوبی است یا کانناوارو و یا بوفون چه چوابی دارید؟

    چه طور یم مهاجم را با یک مدافع و یا بایک دروازه بان مقایسه می کنید.

    بر فرض که مسی را با ون باستن مقایسه کردید.آیا این دو مهاجم دارای یک خصوصیات هستند که شما به این راحتی قادرید آن دو را مقایسه کنید.برای مثال مسی مانور زن حرفه ای و لی تمام کننده ی متوسط است حال آنکه ون باستن لزوماً یک تمام کننده ی حرفه ای بود.


    این سخن هم ناشیانه گفته شده است!می دانید چرا؟

    چون بیشتر به جای دفاع از خود،خود را محکوم کرده است.در واقع بیان کرده اند که معیار خاصی برای این زبان فارسی موجود نیست(البته من این را نمی گویم و با این نظر هم مخالفم ایشان این چنان فرموده اند)

    خوب اگر تعریف دقیقی از زبان در دسترس باشد که این چنین درجه های خلوصی مفهوم ندارد.شما تصو کنید که در تبریز مردم 50 درصد رسمی حرف نمی زنند(به علت محروم شدن از نوشتن البته به طور کاملاً محترمانه!)در حالی که زبان اصیل ترکی آزربایجان همانگونه که پیش از چند هزار سال بود الان هم هست.یعنی شاعری که الان شعر کلاسیک و یا ساتیریک می گوید دقیقاً از کلمات نوشتاری (نه لزوماً گفتاری و قاطی با سایر زبانها) استفاده میکنند.جالب این جا ست که اگر شاعر این عصر قوی باشد شما قادر به تشخیص شعر معاصر با شعر 1000 سال پیش نخواهید شد.و جالبتر این که مردم خود میدانند کدام نحوه ی تکلم صحیح تر است ولی متأسفانه نمی توانند آنگونه که باید، سخن گویند.پس چرا ترکی با این همه تبعیض دستخوش تغییرات در اصل نوشتاری آن(نه محاوره)نشده است.پس قبول کنید زبان ترکی آن قدر وسیع است که به کلمه ی بیگانه نیازی نداشته باشد.و ساختار آنقدر پیچیده دارد که به هر لغتی اجازه ی ورود نمی دهد(دستور زبان ترکی را بخوانید)بعد اگر شما از حافظان زبانتان ایراد بگیرید که ما باید پوسشان را بکنیم.

    تازه شما چرا به این مسأله زیاد حساسیت نشان میدهید ممکن است فارسی ویژگی هایی داشته باشد که ترکی و 10 ها زبان دیگر ندارند مثل همان مثال بازیکن.

    این که عیب و ایراد نیست.


    به خدا این تقصیر من نیست،
    به گفته ی خودتان که از یک پست ساده سر در نیاوردید،چگونه می خواهید بالغ بر 1 ملیون لغت به همراه دستور پیچیده اما فرمولیک ترکی را یک شبه یاد بگیرید.


    من هم این جمله را این طوری فهمیدم:
    سه دسته وجود دارند:
    1.آنان که میدانند و میدانند که میدانند.
    2.آنان که نمی دانند و و می دانند که نمی دانند.
    3.آنان که نمی دانند و نمی دانند که نمی دانند.

    امیدوارم که جزو اواین گروه باشید چون هنوز در اول راه هستید اگر گاهی با خود کنار نیایید به مشکل بر می خورید.این گفته ام را سوای بحث های دیگر بدانید ان را برادرانه عرض کردم.

    موفق و برقرار باشید.
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    اول که شرمنده که بحث رو ادامه دادم !

    ولی ترک زبان ها به پنجره می گن "پانجره" ... بنده از یه ترک زبان پرسیدم ...

    پانجره لری باکیننجا

    به معنای

    وقتی به پنجره ها نگاه میکنیم



    من این رو این طوری تلقی می کنم مثل واژه ی بالگرد ... که مردم از همان هلکوپتر استفاده می کنند ولی در اصل زبان به اون می گه بالگرد !
    ما می تونیم کلمه ی پنجره رو در زبان فارسی این طوری تلقی کنیم !(این نظر منه ! شاید همین پنجره هم ریشه ای دور و دراز داشته باشه !) که شاید در قدیم به جای این واژه از واژه ی دیگری استفاده می کردن ...
    مثل همین پانجره و باخماجا و یا باخینجا که این طوری که معلومه الان بیشتر از پانجره استفاده می کنن تا باخماجا یا باخینجا ...

  16. #20
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    اول که شرمنده که بحث رو ادامه دادم !
    سلام،خواهش می کنم همین که تو بحث ها شرکت می کنید خوبه.ولی اگر قانون ها را اجرا کنید بهتر خواهد بود!شما قانون 2 این تاپیک را زیر پا گذاشتید.قانونی که به شما اجازه می دهد فقط در باره ی زبانی که به آن آشنا هستید توضیح دهید حال در بحثی شرکت کردید که مربوط به مقایسه ی دو زبان است که شما یکی را نصفه نیمه و از دیگری هیچ اطلاعی ندارید.این کار شما از هر لحاظی صحیح نیست چون در مقایسه ی دو چیز شناخت آن دو اولین اصل می باشد.با این حال بر شما دوست عزیز احترام قائلیم و این دفعه به سؤالات شما جواب خواهیم داد.

    ولی ترک زبان ها به پنجره می گن "پانجره" ...

    اولاً تو تبریز دقیقاً پنجره میگن نه پانجره ،بالاخره من تو تبریز زندگی می کنم

    ترکها نیز به چندین شاخه و لهجه تقسیم میشن ممکنه در مبحث لهجه(نه لزوماً شاخه) بعضی ها کلمات مشترک رو با لهجه تلفظ کنن.مثلا تو تبریز به برادر "قَردش میگن حال اینکه تو ارومیه قارداش و البته اونا حالت نوشتاری رو میکن پس درست تر از ما تلفظ می کنن.

    بنده از یه ترک زبان پرسیدم ...


    دوماً:اگه من تو یک بحثی که مربوط به زبان فارسی باشه، درسته برم از کسی که فقط فارس زبانه بپرسم، در این صورت همه ی فارس زبان ها باید در درس ادبیات و زبان فارسی 20 بگیرند.ببینید هر سؤالی از کسی باید پرسیده بشه که متخصص هست و لاغیر.البته نه این که بنده متخصص هستم جسارت نباشه ،ولی باید از یک استاد زبان ترکی آزربایجان سؤال کنید و یا یک شاعر و نویسنده ی تورک،بنده نیز از کتابهای همین اساتید داخلی و خارجی استفاده میکنم.مثل دکتر هیئت،پروفسور صدّیق و ...
    پانجره لری باکیننجا
    به معنای
    وقتی به پنجره ها نگاه میکنیم
    بعد جمله شما دارای چندین غلط دستوری(از نظر زمانی و شخص و نیز معنایی) که باز معلوم می شود از آدم متخصصی سؤال نفرموده اید.

    1. پنجره لره باخان کن.

    پنجره=پنجره
    لر=پسوند جمع ساز
    ه=حرف تعریف مثل نقشی که the در انگلیسی داره.
    باخان=کسی که نگاه میکند از مصدر باخماق
    کن= پسوند استمرار ساز


    جمله ای که من نوشتم حالت مجهول دارد در معنی "هنگامی که به پنجره ها نگاه میشود".

    حال اگر عین جمله ی فارسی تان را به ترکی برگردانیم می شود:

    بیز پنجره لره باخان کن .

    بیز=ما

    میتوانیم جمله را این گونه نیز بنویسیم"

    او زامان کی بیز پنجره لره باخیروق.


    اما اگر قاعده کلی دستور زبان ترکی را رعایت کنیم باید به جای پنجره(که از فارسی وارد زبان ترکی شده است)از باخینجا و یا باخماجا استفاده شود.

    بیز باخینجا لارا باخان کن.

    یک مساله ی دیگر ،دوست شما ظاهراً تلوزیون ترکیه را بیشتر از تلوزیون ایران می بینند.چون در ترکی آناطولی(ترکیه)به جای خ از ک استفاده میشود.(در توضیح باکیننجا)

    در ضمن وارد شدن پنجره از فارسی به ترکی دلیل بر معادل نداشتن در ترکی نیست.
    ما در مورد اینکه الان چرا بیشتر از پنجره استفاده میشود توضیح داده ایم(در همین تاپیک)









    من این رو این طوری تلقی می کنم مثل واژه ی بالگرد ... که مردم از همان هلکوپتر استفاده می کنند ولی در اصل زبان به اون می گه بالگرد !
    منظور من در این مورد ساختن کلمات پی در پی با یک ریشه ی واحد است که به یادگیرندگان زبان ،امکان آموزش سریع زبان را میدهد.


    ما می تونیم کلمه ی پنجره رو در زبان فارسی این طوری تلقی کنیم !(این نظر منه ! شاید همین پنجره هم ریشه ای دور و دراز داشته باشه !) که شاید در قدیم به جای این واژه از واژه ی دیگری استفاده می کردن ...

    در مورد این که پنجره ریشه دارد و یا نه من توضیح داده ام،نه اینکه قابلاً بی ربط درست شده است ولی گاهاً چنان

    تغییراتی پذیرفته است که اجزای کلمه غیر قابل تشخیص است.

    ولی مقایسه ی آن با باخینجا که الان استفاده نمی شود درست نیست.چون این کلمه یا اصلاً استفاده نمیشود(اکثراً در شهرها)یا کلا استفاده میشود (در مناطق روستایی که اصالت خود را حفظ کرده اند.)

    بحث باخینجا با پنجره فرق میکند . در پنجره کل کلمه دچار تغییرات شده است و حال اینکه باخینجا به علت ننوشتن و نخواندن زبان ترکی در ایران کم کاربرد شده است و ربطی به ساختار زبان ترکی ندارد.


    مثلاً در تهران به میدان میدون میگویند اگر چندین سال توشتن فارسی قدغن شود مطمئن باشید اصل کلمه رو به فراموشی سپرده میشود حال آنکه اگز کلمه ای در بیش از یک حرف تغییر یابد.

    مثل همین پانجره و باخماجا و یا باخینجا که این طوری که معلومه الان بیشتر از پانجره استفاده می کنن تا باخماجا یا باخینجا ...
    در مورد این جمله نیز که به اندازه ی کافی دلیل آوردیم.
    البته همین که باز از یک نفر پرسیده اید و بعد در این بحث شرکت کرده اید ،نشانگر اینست که قصد گفتگوی منطقی را دارید و این بسیار عالی ست.
    Last edited by t.s.m.t; 26-02-2009 at 02:07.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •