سلام
بله، با جملات فوق کاملاً موافق هستم و صحیح است و آن مثال لحظات خوب و بد را دقیقاً نمیخواستم نگاشت کنم روی نزدیک شدن به سرعت نور و بیشتر منظورم آن بود که خود شخص چندان چیزی متوجه نمیشود ولی بحث ساعتی که گفتید، طبیعتاً کاملاً صحیح است، در واقع آن اتفاق توهمی که برای ما در لحظات خوب و بد می افتد در اینجا دیگر توهم نیست و واقعیت محظ است.ببنید طبق نظریه نسبیت خاص شما در واقع در آینده سفر کرده اید، نه به ظاهر که به واقع، طبق عکسی که در تاپیک عکسهای جالب هست، شخص مسافر در فضا در سال مثلا 2003 است هنگامی که درواقع در سال 2001 هست! این یعنی سفر در زمان! و اینطور نیست که فکر کنید ذرات ماهیت شان همان هست، خیر وقتی ساعتی در آن سفینه،یک چیز رو نشون می ده و ساعتی در زمین چیز دیگر رو این یعنی ماهیت ذرات ساعتها با هم متفاوت هست، و اینکه بگیم در واقع این فقط یک حس هست اشتباه.
مثال شما برای خوش گذشتن و تند گذشتن درست نیست، چون در واقع آنجا روحیات ما باعث عدم توجه به زمان میشویم ولی ساعت ما با شحصی که منتظر هست و زمان برایش کند می گذره یکیست یعنی هر دو ساعت 2:30 هست برای مثال.
ولی در سفر با سرعتهای نزدیک به نور ساعت من با شما متفاوت هست!
در کل تشکر میکنم که باعث شفاف تر شدن مطلب شدید تا احتمالاً فردی که مطالب را میخواند دچار برداشت اشتباه نشود.
البته اشتباه نشود، همچنان و به شخصه و در چهارچوب فیزیک هیچ اعتقادی به سفر به گذشته ندارم و آنرا غیر ممکن میدانم.
چون اعتقادی به تئوری هایی مثل جهان های موازی و وجود همه حالات در یک زمان و.... ندارم، و فقط معتقد به وجود همین لحظه اپسیلونی (اپسیلون به سمت صفر!!!!) زمان هستم !! نه گذشته مادی و نه آینده مادی... !
میبخشید و موفق باشید.![]()