e book نبود
e book نبود
Last edited by Lady parisa; 04-03-2008 at 15:38.
ببخشید متوجه منظورت نشدم![]()
وقتی فهمید چه کسی قاتل زنش است، همه ی خشمش یک جا فرو نشست. زن پزشک، زیبا، خانواده دار و دوست داشتنی اش را یک ولگرد معتاد روانی کشته بود. همان جلسه ی اول دادگاه قاتل را بخشید. در پاسخ دیگران گفت: جان ادم ها برابر نیست و این توهین به مرده ی زنش است که به ازای جان او، این مردک را بکشند. همان شب به ایینی ترین شکل ممکن خودش را کشت.
وقتی پسر همسایه مرا بوسید دوازده سال داشتم. صبح روز بعد تشکم روی نرده های بالکن بود و مادرم سرکوفتم می زد که فردا، پس فردا باید به خانه ی شوهر بروم ولی هنوز خودم را خیس می کنم.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)