تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 5 اولاول 12345 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 50

نام تاپيک: با مجریان تلویزیون

  1. #11
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] جان ممنون بابت تاپیک خوبی که گذاشتی ...

    این شهیدفرد هم واقعا گل کشته ... به نظر من بهترین برنامهی صبح همین برنامست ... خیلی عالی و پر محتواست ...

    موفق باشید .

  2. #12
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض محمود شهریاری

    ابتدا تلویزیون را در دوران کودکی و نوجوانی‌اش جست‌وجو کردیم و بعد از علاقه‌شان به کار اجرا در همان سال‌هایی که سعی می‌کرد این استعداد را در خانه و مدرسه بروز دهد، پرسیدیم.

    در دوره جوانی این استعداد بالقوه را با تمام توان به فعلیت رساند، این موفقیت مصادف بود با روزهای پیروزی انقلاب اسلامی و جو ناآرام جامعه. شروع کارش در تلویزیون از آغاز دهه ۶۰ رقم خورد، ذوق و شوق کار اجرا او را با کار شبانه‌روزی در تلویزیون ترغیب می‌کرد، خارج از ساعت کاری او همچنان فعال بود و می‌آموخت از پیشکسوتان این حرفه. «محمود شهریاری» که نزدیک به ۳ دهه است در تلویزیون حضور دارد، امروز هم همچنان پرانرژی مثل همان روزهای اولیه به کار اجرا علاقه نشان می‌دهد، آنقدر که به گفته خودش باعث تعجب نسل جوانی می‌شود که تازه وارد کار اجرا شده‌اند.

    ▪ از اولین روزهایی برایمان بگویید که چشمتان به جمال تلویزیون روشن شد. خاطرتان هست کجا، چطور و کی این اتفاق افتاد؟

    ـ اولین آشنایی‌ام با تلویزیون برمی‌گردد به دوران نوجوانی‌ام، با تلویزیون‌های سیاه و سفید کمدی که معمولاً دو تا در کلیدی داشت اگر خاطرتان باشد در این تلویزیون‌ها به شکل تاشو بود و حتی قفل هم می‌شد، چون قفل داشت پدر و مادرها خیلی خوب می‌توانستند تلویزیون دیدن بچه‌هایشان را کنترل کنند. این‌طوری والدین هر وقت صلاح می‌دانستند اجازه می‌دادند تا بچه‌ها به پای برنامه‌های تلویزیون بنشینند. (می‌خندد)

    قطعاً این قانون در منزل شما هم حاکم بوده است؟

    ـ همین‌طور بود. در دوره نوجوانی که در میدان ولی‌عصر، بلوارکشاورز، خیابان شقایق ساکن بودیم، پدرم یک روز با یک تلویزیون کمدی در‌دار به خانه آمد و... ذوق و شوق تماشای تلویزیون از یک طرف و دغدغه نوشتن مشق شب هم یک طرف ولی پدرم هر وقت که می‌دید درس‌هایمان را خوانده‌ایم کلید تلویزیون را می‌داد و می‌گفت بروید پای تلویزیون بنشینید از این کلید دو تا داشتیم یکی دست پدرم بود و آن یکی هم دست مادرم یادم هست، گه‌گداری که هنوز تکالیفمان را انجام نداده بودیم از شوق تماشای تلویزیون به مادرم می‌گفتم که درس‌هایم تمام شده است و او هم یواشکی و پنهان از چشم پدرم کلید تلویزیون را به من می‌داد و اجازه می‌داد یک ساعتی پای تلویزیون بنشینیم.

    ▪ آن زمان قطعاً خیلی از خانواده‌ها هنوز صاحب تلویزیون نشده بودند، همسایه‌های شما با این مقوله چطور کنار آمدند؟

    ـ خاطرم هست که این پدیده نوظهور آنقدر جذابیت داشت که پای همسایه‌ها را هم به خانه ما باز کرده بود و به‌طور دسته‌جمعی در کنار همسایه‌ها برنامه‌های تلویزیونی را نگاه می‌کردیم، چقدر هم که برایمان لطف داشت. یادش بخیر.

    ▪ آن زمان که در عالم نوجوانی مخاطب برنامه‌های تلویزیونی می‌شدید آیا خودتان را در جایگاهی که امروز دارید یعنی کار اجرا تصور می‌کردید؟

    ـ اگر بگویم بله. دروغ نگفتم.جداً! شاید باورتان نشود ولی همان سال‌ها هم خودم را در چنین حرفه‌ای می‌دیدم.

    ▪ خب، بفرمایید کدامیک از مجریان آن زمان را الگوی خودتان کرده بودید؟
    ـ خانم فیروزه امیرمعز، آقای میرفخرایی، ثابت‌ایمانی و علیرضا میبدی اینها کسانی بودند که الگوهای من در عرصه مجری‌گری شدند، هر وقت برنامه آنها را می‌دیدم، بی‌اختیار از خودم می‌پرسیدم که این مجریان چقدر باید باسواد باشند که این‌قدر زیبا و فصیح صحبت می‌کنند، یادم است که از همان زمان من هم تمرین می‌کردم و به شدت خودم را مقید می‌دانستم که روزی به این حرفه که واقعاً مورد علاقه‌ام بود برسم.

    ▪اکثریت گویندگان بزرگ تلویزیون قطعاً در دوران کودکی این استعداد را در خودشان دیده‌اند، اما مهم بعد از آن است اینکه این استعداد و توانایی چگونه شکوفا شود، برای رسیدن به آرزوهایتان چه مراحلی را طی کردید؟

    ـ علاوه بر تمرین‌هایی که در خلوت خودم داشتم در دوران مدرسه نیز این شغل را به‌طور جدی‌تری تمرین می‌کردم.

    ▪ چطوری؟

    ـ اغلب در برنامه مجری برنامه‌های صبحگاهی مدرسه بودم، در بیشتر مراسم‌های مدرسه، سخنرانی می‌کردم در اردوها و جاهای مختلف فن بیان را با خودم می‌بردم و از آن استفاده می‌کردم و... این قضیه واقعاً برایم احساس شعف و شادمانی به همراه داشت.

    ▪ چطور وارد تلویزیون شدید؟

    ـ باورتان نمی‌شود در دوران انقلاب، خانم فیروزه امیرمعز یعنی همان کسی که الگوی من شده بود و حالا به مرتبه پیشکسوتی رسیده بودند بعد از انقلاب از من تست گرفتند و خلاصه به من گفتند که قبول شده‌ای، بعد از آنکه دوران سربازی را گذراندم یعنی سال ۱۳۶۱ بالاخره موفق شدم که برای اولین‌بار جلوی دوربین ظاهر شوم.
    ایستادن جلوی دوربین تلویزیون آن هم برای اولین‌بار چه احساسی برای شما به ارمغان آورد؟ طبیعی است که خیلی خوشحال بودم.

    استرس هم داشتید؟

    ـ نه، اصلاً استرس و فشار عصبی در خودم احساس نمی‌کردم، دلیلش هم این بود که قبل از آن آنقدر تمرین کرده بودم که دیگر همه چیز برایم راحت بود.

    ▪ اگر موافق باشید در ادامه از زمستان سال ۵۷ بگوییم، خاطرتان هست که در فاصله ۲۶ دی که شاه از ایران فرار کرد تا ۲۲ بهمن که پیروزی انقلاب رقم خورد تلویزیون چه برنامه‌هایی را پخش می‌کرد؟

    ـ در این دوران همه‌جا جو التهاب و وحشت حاکم بود،‌همه چیز به‌ یک‌باره در حال عوض شدن بود، مجریان برنامه‌های تلویزیونی که دیگر می‌دانستند حرف‌های حکومت خریدار ندارد و مردم تلویزیون را از خودشان نمی‌دانند استعفا دادند و مردم دیگر شاهد آن چهره‌‌ها و صدای گرم مجریان قدیمی نبودند، وقتی تلویزیون در دست نظامیان افتاد، بیشتر در تلویزیون آن زمان اخبار و اطلاعات پیگیری به اطلاع مردم رسانده می‌شد، منتهی واکنش مردم نسبت به پیگیری برنامه‌های خبری تلویزیون این‌گونه بود که چون اکثریت جامعه می‌دانستند که اخبار و اطلاعات تلویزیونی هنوز رنگ و بوی حکومتی دارد، به رادیو Bbc گوش می‌کردند و اخبار را از آن طریق پیگیری می‌کردند. توجه داشته باشید پیگیری اخبار از رادیوهای بیگانه در حالی بود که مردم خوب می‌دانستند که این رسانه‌ها هم اخبارشان ضدونقیض است ولی چون عملا در جریان وقایع انقلاب بودند، به‌راحتی می‌توانستند به صحت و سقم آن پی ببرند.


    ▪ در زمان حکومت نظامی برنامه‌های تلویزیونی چطور بود؟
    ـ آن زمان ما صبح که از خواب بیدار می‌شدیم، معمولا در تظاهرات بودیم و آخر شب هم که خسته و کوفته به خانه می‌آمدیم، دیگر رمقی برای ما باقی نمی‌ماند که بخواهیم برنامه‌های تلویزیونی را تماشا کنیم.

    ▪ چه خاطراتی از این دوران در ذهنتان باقی مانده است؟

    ـ (قدری تامل می‌کند) در تمام این سال‌ها یک خاطره شیرین در ذهنم به شکل پررنگی مانده است. هنوزم که هنوز است، وقتی به ذهنم رجوع می‌کنم، یادآوری آن برایم خیلی جالب است، همان‌طور که از برنامه‌های مستند آن زمان هم دیده‌اید، روزهای آخر، مردم در اسلحه‌های سربازان و نظامیان گل می‌گذاشتند، به چشم خودم شاهد جمع‌شدن اشک یک سرباز نظامی بودم که وقتی مردم در لوله تفنگش گل گذاشتند، تفنگش را به‌دست مردم انداخت، مردم هم دور او حلقه زدند و برای اینکه این سرباز شناسایی نشود، لباس او را درآوردند و لباس خودشان را به تن این سرباز کردند و... یادش بخیر.

    ▪ خب، از روزهای اول کار اجرا در تلویزیون برایمان بگویید.
    یعنی سال ۶۱ که هنوز مردم از التهاب انقلاب جدا نشده بودند با مساله جنگ روبه‌رو شدند و... بله، زمانی که وارد تلویزیون شدم، تلویزیون دوران بسیار سختی را داشت. اول انقلاب و بعد از آن هم جنگ تحمیلی، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، من به خدمت سربازی رفتم و بعد از اتمام این دوره بود که دوران سخت کاری‌ام در تلویزیون شروع شد. شاید باورتان نشود ولی در سال‌های اولیه، من اصلا برای پول کار نمی‌کردم چراکه آنقدر به کارم اشتیاق و علاقه داشتم که اصلا هوش و حواس پول از سرم رفته بود.

    ▪ روزی چند ساعت کار می‌کردید؟
    ـ یادم هست که کارم از ۸ صبح شروع می‌شد و تا ساعت ۱۱ شب هم ادامه داشت.

    ▪ یعنی اضافه‌کاری می‌کردید؟
    ـ اتفاقا آن زمان اصلا به کسی اضافه‌کاری نمی‌دادند ولی من می‌ماندم و در گفت‌وگو با پیشکسوتان این حوزه سعی می‌کردم هر روز بیشتر از پیش یاد بگیرم.

    ▪ پس چطور این خستگی را از تن به‌در می‌کردید؟
    ـ به هیچ وجه برایم رنج‌آور نبود چراکه وارد محیطی شده بودم که از دوران نوجوانی آرزویش را می‌کردم.

    ▪ تا این حد به کارتان علاقه داشتید؟
    ـ علاقه‌مندی‌ام غیرقابل توصیف بود. خاطرم هست که مدیر تولید رادیو که در یک برنامه رادیویی شرکت کرده بود، خطاب به مجری برنامه گفت: «ما کارمندانی در صداوسیما داریم که برای اضافه‌کاری‌شان حتی قرانی هم دریافت نکرده‌اند، از جمله محمود شهریاری که ۳ برابر یک کارمند طی روز در صداوسیما مشغول است و هیچ پولی نگرفته است و...

    ▪ امروز چقدر این اشتیاق را همچنان در خودتان می‌بینید؟
    ـ باور کنید هنوزم که هنوز است، وقتی وارد کار اجرا می‌شوم، همان احساسی را دارم که برای اولین بار نسبت به این حرفه داشتم. به‌نظرم اگر یک مجری نسبت به کارهایش بی‌تفاوت باشد و احساس خوشایندی نسبت به مسوولیتش نداشته باشد، آن روز، روز افول مجری است. یک مجری باید با دیده تعهد به کارش نگاه کند، البته در خصوص بحث موارد مالی و دریافت مزد ناگفته نماند که سایر دوستانی هم که برای تلویزیون کار می‌کردند، همین وضعیت را داشتند.
    اگر به برنامه‌های گذشته خصوصا دهه ۶۰ نگاه کنیم، می‌بینیم که مجموعه‌های بسیار پرطرفدار و پرمحتوا با بودجه‌های خیلی محدودی ساخته شده است، مثل سریال «سلطان و شبان» داریوش فرهنگ و یا سریال تاریخی «امام علی(ع)» ساخته داود میرباقری ولی زمانی که از بازیگران و عوامل می‌پرسیدیم که چرا این کار را ادامه داده‌اند، می‌گفتند که فقط عشق و علاقه به کار ما را به ادامه همکاری وا می‌دارد. این جریان برای من هم دقیقا چنین حال و هوایی داشت.

    ▪ امروز رابطه‌تان با نسل جوان این حرفه چگونه است؟
    ـ خیلی خوب است. این نسل جوان که در برنامه‌های زنده و اجراهای تلویزیون من را همراهی می‌کنند، می‌بینند که من ۷، ۸ ساعت بی‌وقفه کار می‌کنم، حوصله‌شان سر می‌رود (می‌خندد). برای این کار فقط باید علاقه به خرج داد و هیچ‌وقت خسته نشد.

    ▪ بعد از سال‌ها کار اجرا، چه تعریفی از این حرفه دارید؟
    ـ به‌نظرم حرفه مجری‌گری مانند حرفه خلبانی است، همان‌طور که خلبان نمی‌داند مسافرانش چه کسانی هستند؟ چه زمانی پرواز می‌کند و... اما بعد از اینکه هواپیما پرواز می‌کند، تمامی اختیارات هواپیما در دست اوست.
    برای مجری هم همین‌طور است؛ مجری تلویزیون همکارانش را انتخاب نمی‌کند، مخاطب را انتخاب نمی‌کند ولی بعد از اینکه دکمه ضبط دوربین فشار داده شد، دیگر او خلبان برنامه‌ است. باید دانش کار را داشته باشد، مهمان برنامه را به‌خوبی بشناسد و باتوجه به شرایط و سنجش، برنامه را به بهترین نحو به سرمنزل مقصود برساند. مجری، فرمانده برنامه است.




    هادی شیرازی


    روزنامه تهران امروز

  3. #13
    در آغاز فعالیت MIRAMAX's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2007
    محل سكونت
    حیدر آباد - هند
    پست ها
    11

    پيش فرض

    asalbanoo جان ممنونم بابت وقتی که برای سایت میذاری.واقعا اطلاعاتت در حد خیلی بالاییه

  4. #14
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض رضا رشیدپور

    یکی دو سال پیش، شاید باور این مساله که «رضا رشیدپور» به این زودی ها به یکی از چهره های رسانه یی سال تبدیل شود، ممکن و مقدور نبود و تصور این نکته که این مجری خنده رو و خوش سیما، در مسیری چنین کوتاه راه شهرت و موفقیت را پیموده و در مقطعی حتی به تک چهره مجری گری سیما تبدیل شود، از آن تصورات محال به نظر می رسید که حتی در باور خوش بین ترین و امیدوارترین هواداران رشیدپور هم نمی گنجید. هر چه باشد، بالا رفتن از نردبان ترقی در صدا و سیما و تلویزیون دولتی ایران نیاز به ملزوماتی دارد و به نظر نمی رسید رضا رشیدپور این نکات لازم را برای پیمودن یک شبه یک مسیر صدساله دارا باشد.

    او نه آن شلوغ بازی ها، منم منم کردن ها و تظاهرات بیرونی چهره یی چون فرزاد حسنی را داشت- که همین ها هم در نهایت به ضررش تمام شد و به حاشیه اش راند- و نه می شد او را در قالب جریان رسمی مجری گری سیما، با آن مجریان همیشه مثبت و اتوکشیده یی تجسم کرد که فقط تعارف های لوس و تکراری بلدند و بیش از یک چهره تلویزیونی، شبیه به- مثلاً- نمایندگان مجلس هستند. برخلاف مخالفت هایی که در زمان پخش برنامه «شب شیشه یی» به عمل آمد- که این حکایتی دیگر است و عوامل و دلایلی دارد که جای آن در این مطلب نیست- «رشیدپور» نه تنها راه خودش را با این برنامه باز کرد، بلکه تاثیرگذاری برنامه اش، راه و جریانی جدید را در تلویزیون ایران باز کرد که نتیجه اش را در حضور چهره یی چون مسعود کیمیایی در برنامه دو قدم مانده به صبح صالح علاء شاهد بودیم.


    مخالفت ها با برنامه «شب شیشه یی» (به جز مورد احمدرضا درویش) بیشتر بر این مضمون استوار بود که می گفتند رشیدپور نان محبوبیت میهمانان برنامه اش را می خورد- که خودش هم هیچ گاه این مساله را تکذیب نکرد- اما مخالفان این را نگفتند. همین که یک مجری تلویزیونی دولتی و محافظه کار می تواند چهره هایی چون محمدرضا گلزار، بهرام رادان، گلشیفته فراهانی، مهران مدیری، رضا عطاران، علی دایی، فریبرز عرب نیا، تهمینه میلانی، ابراهیم حاتمی کیا، رضا کیانیان و ده ها تن دیگر را به برنامه اش دعوت کند کاری کرده است کارستان. رشیدپور به عنوان یک چهره تلویزیونی- که با ژورنالیسم پهلو به پهلو است- حتی اگر در برنامه اش یک کلام هم نمی گفت و فقط کارش را محدود به دعوت کردن از چهره های مطرح می کرد، باز هم کارش را کرده و نقش خودش را در تکوین یک جریان تلویزیونی به بهترین وجهی ایفا کرده بود و بی انصافی است اگر در مطالعه پیشرفت های تلویزیون در سال های اخیر، سرفصلی به این اقدام جالب و جسورانه او اختصاص نیابد.البته نباید فراموش کنیم جسارت و نوآوری در عرصه فعالیت های فرهنگی و هنری در ایران همواره یک امتیاز مثبت و با ارزش محسوب نمی شود و در مواردی نیز به قربانی شدن افراد می انجامد. (مثل مورد مصاحبه جنجالی فرزاد حسنی با سردار رادان که به محو شدن این مجری از صفحه تلویزیون انجامید.) قدرناشناسی مسوولان صدا و سیمای دولتی در مواجهه با رضا رشیدپور اما به شکلی دیگر و در پخش برنامه مثلث نمایان شد.

    آنها خیلی زود فراموش کردند که این مجری در مدت زمان کوتاهی توانسته بود آمار مخاطبان شبکه تهران را به بالاترین حد ممکن برساند و از این رو همه اعتراض هایشان از برنامه شب شیشه یی را بر سر برنامه مثلث خالی کردند و پخش این برنامه را بعد از دو قسمت ابتدا به طور موقت و سپس برای همیشه متوقف کردند و جایش را با برنامه خنثی و سفارشی ۱۴۰۴ پر کردند و موفقیت های قبلی «رشیدپور» را تا حد زیادی زیر سوال بردند.نمی توان انکار کرد که رشیدپور هم ایراداتی داشت. جاهایی کم آورد، جاهایی احترامی بیش از حد برای کسانی که لایقش نبودند قائل شد، گاه در جاهایی علیه عده یی دیگر، با پیشداوری گارد گرفت و عامدانه خواست حضورش را به رخ بکشد و جاهایی خودش نبود، اما اینها در اهمیت کاری که «رشیدپور» انجام داده بود، کوچک ترین خللی وارد نمی کند. او به عنوان یک آغازگر، نقش خود را ایفا کرد و تاثیر خودش را گذاشت.شکست برنامه یی چون ۱۴۰۴، شاید این فرضیه را که «رشیدپور» موفقیت برنامه اش را بر پایه حضور میهمانانش بنا می کند و خودش قادر به جذابیت بخشیدن به برنامه یی نیست، یک بار دیگر مطرح می کند .بازی در فیلم «سوپراستار» به کارگردانی تهمینه میلانی و سردبیری دوهفته نامه «رویش» تجربه های جدید «رضا رشیدپور» در عرصه های سینما و ژورنالیسم هستند.








    نگار باباخانی


    روزنامه اعتماد

  5. #15
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض فرزاد حسنی...در دام نسبی گرایی

    مثل معروفی هست که می گوید انسان ها از همان جایی ضربه می خورند که فکر می کنند نقطه قوت شان است. فرزاد حسنی نمونه بارز این مثل است. تا پیش از برنامه فرزاد حسنی با سردار رادان (فرمانده پلیس پایتخت) او به هر شکلی که می خواست بر میهمانان خود می تاخت، آنها را به سخره می گرفت و اگر پا می داد تحقیر می کرد. هر چقدر هم که دیگران به این شیوه اجرایی او انتقاد می کردند به همان نسبت شاهد تشدید این حرکات و رفتار او در برنامه هایش بودند. حمایت های آشکار و پنهان مدیران شبکه سه سیما هم از او مزید بر علت شده بود، به گونه یی که تصور روئین تن بودن نزد او هر لحظه پررنگ تر می شد غافل از اینکه پاشنه آشیل یا چشم اسفندیاری هم وجود دارد. اگر چند سال قبل این فرزاد حسنی بود که برای مدیران شبکه ناز می کرد و نازش هم خریدار داشت اما اکنون وضعیت به گونه یی دیگر است.

    این بار بحث ناز و نیاز نبود بلکه ظاهراً قرار بود این فرزند عزیزدردانه و خاطی تنبیه شود، اما گویا تنبیهش تناسبی با خطایش نداشت تا حدی که به مرور و به شکلی کاملاً حساب شده، کانال های ارتباطی او کم و کمتر می شود. حسنی کارش را از کلاس های بازیگری امین تارخ شروع کرد، به رادیو رفت و اولین حضورش در تلویزیون در یکی از برنامه های نوجوان تلویزیون بود که در ادامه برنامه پرطرفدار نیمرخ ساخته و پخش می شد. او در چند سریال تلویزیونی از جمله مسافری از هند بازی کرد ولی عموماً فرزاد را با کوله پشتی شناختند و در این برنامه بود که دیده شد.

    این نکته را هم اضافه کنم که فرزاد حسنی به همان نسبتی که مخالف و منتقد دارد، به همان نسبت هم موافق و طرفدار برای خودش دست و پا کرده است. کافی است سری به وبلاگ هواداران او بزنید تا این نکته دستگیرتان شود. در سال هایی که حسنی به کار اجرا مشغول بود موقعیت های کم نظیری نصیبش شد که کمتر نصیب یک مجری می شود. او سال ۸۵ در ویژه برنامه جشن های پیروزی انقلاب مجری برنامه یی بود با نام فوق العاده که با شخصیت های طراز اول کشور و مبارزان سیاسی پیش از انقلاب گفت وگو می کرد و انصافاً هم برنامه یی جذاب و دیدنی بود. در ادامه همین برنامه بود که میزان اعتماد به نفس او بیشتر و بیشتر شد و رسید به گفت وگو با سردار رادان. هرچند این گفت وگو باعث شد بسیاری از منتقدانش نظر خود را درباره او تعدیل کنند اما کار از کار گذشته بود چون تا این لحظه او امکان حضور در برنامه یی دیگر را نیافته است. حسنی برنامه یی هم در رادیو جوان داشت با عنوان هفت شنبه که روزهای جمعه صبح پخش می شد. او در این برنامه علاوه بر بازیگری، کارگردانی آن را هم برعهده داشت و برنامه بسیار پرشنونده یی هم بود ولی این برنامه هم در ادامه فشارهای بیش از حد به شبکه جوان و عملکرد مدیریتی آن چند هفته یی است تعطیل شده است. اکنون فرزاد حسنی مانده است و یک برنامه در شبکه جوان با عنوان «سïندïس» که در ادامه ویژه برنامه های جشن تسنیم شبکه جوان تولید می شود و اجرای یک برنامه در شبکه جهانی صدای آشنا با عنوان بهترین شکل ممکن که روزهای دوشنبه از ساعت ۹ شب به وقت تهران پخش می شود و چند برنامه کوتاه دیگر. حواشی فرزاد حسنی همچنان ادامه دارد.

    شنیده می شود قرار بوده اجرای مراسم اهدای جوایز جشن تسنیم را او برعهده داشته باشد ولی به دلیل حضور مسوولان دولتی در مراسم و حساسیت های موجود از این کار صرف نظر شده است. همچنین قرار بود او در سریالی بازی کند و خبرش هم در مطبوعات درج شد ولی ظاهراً آن هم منتفی شده است. گویا تنبیه این فرزند خاطی رسانه هنوز ادامه دارد. و نکته آخر؛ فرزاد حسنی مجری توانایی است و سخت ترین منتقدانش هم به این مساله اذعان دارند.
    ایراد از او نیست که فرجام کارش چنین می شود بلکه ایراد از سیستمی است که به گونه یی با نیروهای خود برخورد می کند که فکر می کنند هر کاری بکنند و هر حرفی بزنند درست است. مسوولان رسانه تا وقتی که حرف ها و رفتار فرزاد حسنی به نفع شان بود یا به مجموعه مورد علاقه آنها برنمی خورد، حامی رفتار او بودند ولی در جایی که او سرکشی کرد، تنبیهی این گونه را شاهدش بود. اکنون دیگر فرزاد حسنی به خوبی می داند که همه چیز نسبی است.





    مهدی پورعلیرضا


    روزنامه اعتماد

  6. #16
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    May 2007
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    884

    پيش فرض

    سلام مژگان خانوم بابت رضا رشیدپور ممنون

    راستی میدونستین اولین کار ایشون چی بوده؟

    یه مسابقه نشون میداد چند سال پیش با اون مجری شبکه 2 که اسمش یادم نیست (همون یارو جلفه که تو خ ولی عصر هم فروشگاه مانتو داره) با هم مجری بودند اونم چی مسابقه الو تلفنی , که انقدر اجراشون بد بود که 1 ماه که نشون داد برنامه رو جمع کردند.

    اینو گفتم بدونید این آقای رشیدپور که ته ادعاست با برنامه شیشه حالا واسه خودش کسی شده , وگرنه تا حالا کسی آدمش حساب نمیکرد , فقط تو شبکه جام جم راش میدادند.

  7. #17
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض گفت‌وگو با ژیلا صادقی، مجری برنامه «خانه من، خانه تو»

    ژیلا صادقی، مجری ای است که برای ارتباط برقرار کردن با خانواده‌های ایرانی در کار اجرا حرف‌هایی برای گفتن دارد. او توانسته با سبکی جدید قالب خشک و رسمی همیشگی مجریان تلویزیونی را بشکند و نوع ارتباط با مخاطب برنامه‌های خانوادگی را تغییر دهد.

    صادقی با بنیان گذاشتن سبک عامیانه اجرا، مخاطبانی را که تا آن روز با برنامه‌های این‌چنینی ارتباط برقرار نکرده بودند، به سمت جعبه جادویی کشاند. او که سال گذشته رتبه اول مجریان برتر شبکه‌های سیما را از آن خود کرد، این روزها از برخی همکاران و اطرافیانش در به قول خودش خانه رسانه دلگیر و گله‌مند است. صادقی در پایان مصاحبه ما را امین خود دانست. از آرزوهای ناکام و شکست تلخ زندگی‌اش گفت و از شایعه‌سازی، تهمت و کنجکاوی‌های آزاردهنده اطرافیان در خانه رسانه ابراز دلتنگی کرد. «ای کاش انقلابی برای همه ما در خانه رسانه رخ دهد تا هر کس خودش باشد. از کنجکاوی‌های نابجا دست برداریم چون در نهایت آسیب مهلک آن به خودمان می‌رسد. برای همدیگر دعا کنیم و در این وادی به یکدیگر کمک کنیم و حداقل اگر دست یکدیگر را نمی‌گیریم، جلوی پای هم سنگ نیندازیم». برنامه خانه من خانه تو که هر روز صبح از شبکه سوم سیما پخش می‌گردد، بهانه گفت‌وگوی پیش روی شما شد.

    ▪ ژیلا صادقی از نگاه خودش کیست؟

    ـ با این سوال یاد جمله‌ای از فرزاد حسنی افتادم که می‌گوید: یک زمان‌هایی می‌رسد که انسان لازم است به اطرافین
    ش بگوید که واقعاً کیست، اما از یک سوی از دوران کودکی همیشه شنیده‌ایم که باید فروتن و متواضع باشید.
    بنابراین خیلی چیزها را نباید به زبان آورد تا حمل بر خودستایی و خودشیفتگی نشود. همیشه این سوال را از خود پرسیده‌ام که تو که هستی و از ندای درونم پاسخ شنیده‌ام، هیچکس جز خودت. آری او سعی می‌کند که خودش باشد و حرف‌هایش از جنس دل، نگاهش از عمق دل و احساساتش لبریز از دل باشد. بسیار زیاد کنجکاوم و نمی‌توانم از کسی کینه به دل گیرم. بخصوص زمانی که به چشم‌هایش نگاه می‌کنم، دیگر همه چیز را فراموش می‌کنم. برخی مواقع از این خصوصیت به‌شدت خسته می‌شوم اما در نهایت فکر می‌کنم درست‌تر است که همین‌گونه بمانم. به قول پدرم که همیشه می‌گوید، به همه سلام بده و اصلاً منتظر جواب سلام نباش. با ورود به سال جدید پا به ۳۵ سالگی گذاشتم. ۳۰ سال آن را در نظر نمی‌گیرم چرا که دوست دارم همیشه سادگی، صداقت و روراستی یک بچه ۵ ساله را داشته باشم.

    ▪ این کنجکاوی که به آن اشاره کردید، چقدر در ترغیب شما به اجرا موثر بود؟

    ـ خیلی زیاد. هر آدمی در هر شرایط کاری قرار می‌گیرد، اگر حداقل راجع‌به جایگاه خودش کنجکاو نباشد، نمی‌تواند برای دانستن احساس نیاز کند. در سال‌های اخیر برنامه خانه مهر بهترین تجربه من در اجرا بود. اولین پله‌ای که حس کردم بسیار بزرگ است چرا که وقتی پا روی آن گذاشتم به اندازه ۱۰ قدم به سمت بالا صعود کردم. این موضوع کنجکاوی‌ام را بیشتر تحریک کرد. کنجکاو که نباشی، چیزی مال تو نمی‌شود. احساس نیاز نمی‌کنی و منتظر آمدن فردا نیستی.

    ▪ شما جزو مجری‌های پرانرژی و فعال هستید و بیان خاص خودتان را دارید. چقدر از این لحن خودمانی متعلق به خودتان است و چقدر به قلم نویسنده‌ها وابسته است؟

    ـ زمانی که تصمیم گرفتم با سبکی جدید در این حرفه فعالیت کنم، برنامه «بیدار شو، آفتاب شده» استارت کارم شد. حس کردم تا خودم نباشم. نمی‌توانم آن سبک را به خوبی اجرا کنم. سعی کردم در همه جا خودم باشم. بنابراین از ابتدا تکلیفم را با خودم روشن کردم. «اگر می‌توانی ادا درنیاوری، خودت باشی و با همین سبک و سیاق جلو روی، این کار را آغاز کن». ضمن اینکه همواره نسبت به نویسنده‌هایمان آقای مهدی فرشچی، سعید فروتن، خانم چوپانی، زهرا سیاقی و خانم طاهری احساس دین می‌کنم.

    آنقدر این عزیزان در نوشته‌هایشان دایره واژه‌ها و کلماتشان گسترده بود و آنقدر در ترسیم یک آدم واقعی، بی‌شیله پیله، روراست و صادق همراهی‌ام کردند که اگر حتی یک گره کوچک هم در افکار من وجود داشت، راهنمایی‌هایشان و بداهه‌گویی‌ها در نوع نوشته‌هایشان راهنمای من بوده و تکلیفم را روشن کرد. گویی که این آدم‌ها من را می‌شناختند و وجود آنها در زندگی کاری‌ام یک اتفاق بی‌نظیر بود. زمان شروع اجرا در برنامه خانه مهر دیدم چنین برنامه‌های خانوادگی بارها در یک قالب تکرار شده است. با کسب اجازه از خانم ژیلا امیرشاهی، خانم صفوی‌زاده و ... به خودم گفتم تو داری با افرادی همراه می‌شوی که برای خودشان اسم و رسمی دارند، یا با همان سبک کارت را انجام می‌دهی که مطمئناً زمین می‌خوری یا اینکه باید طرحی نو در اندازی. به این نتیجه رسیدم که چرا نباید زنان ما شاد باشند در عین نجابت و متانت هم می‌شود شور و هیجان داشت.

    در خانه مهر پس از آشنایی با خانم چوپانی و خانم طاهری از آنها خواستم که مرا اسیر واژه‌ها نکنید. در این برنامه بود که فهمیدم چقدر نگه داشتن آنتن زنده سخت است هر روز نمی‌توانستم سلام برنامه را در یک قالب بگویم باید این سلام را در هر برنامه متفاوت ادا می‌کردم و در کنار آن هر روز با ۵ شخصیت و ۵ ژانر متفاوت روبه‌رو بودم. مثلاً در بخش پزشکی باید فضای پزشکی را می‌شکستم و زن خانه می‌شدم و... الان هم در برنامه خانه من خانه تو، این‌گونه نیست که متن را بگیرم و حفظ کنم نه من این کار را می‌کنم و نه نویسنده چنین توقعی دارد. تنها به من نگاهی می‌اندازد و از آن الهام می‌گیرم، گاهی متن فقط یک صفحه است اما من به اندازه ۱۰ صفحه در مورد آن صحبت می‌کنم.

    ▪ تاکنون از طرف سازمان یا تهیه‌کننده به‌خاطر این بیان تذکری نداشته‌اید؟

    ـ از طرف سازمان هرگز چنین چیزی پیش نیامده است چون کاملاً با سبک و سیاق من آشنا شده‌اند یادم می‌آید در برنامه بیدار شو آفتاب شد اولین‌بار چنین سبکی را اجرا کردم اما متاسفانه آدم‌های مقلد بسیارند و کسی حاضر نیست در خلوت خودش فکر کرده و راه جدیدی پیدا کند همه می‌خواهند راهی را که شما رفته‌اید بروند و بعد ادعا هم داشته باشند. در آن زمان هم شنیدم که خانمی ادعا کرده بود این سبک را که صادقی اجرا می‌کند در فکر من نیز بود. بعدها کسانی هم آمدند که شبیه اجرای من را تقلید کنند که از طرف کارشناسان این امر مورد انتقاد قرار گرفته‌اند و در پاسخ اعتراض آنها گفته شد صورت، بیان و... صادقی برای این نوع سبک جواب می‌دهد و رفتارش سبک نیست و روش‌اش همین‌گونه است و ادا در نمی‌آورد. چون ادا زمانی از دست آدم در می‌رود و جلف می‌شود ادا هیچ وقت به دل بیننده نمی‌نشیند اما در مورد تذکر تهیه‌کننده در خانه مهر به دلیل اینکه نمایش‌ها را بداهه اجرا می‌کردم، در قسمت‌هایی که می‌خواستم معضلات زندگی ایرانیان را ارائه دهم که واقعاً می‌دانستم درد زندگی کسی هست و این فرصت را دارم که آن را در برنامه عنوان کنم، گاهی کمی تند می‌رفتم که تهیه‌کننده با خنده می‌گفت خیلی عصبانی شدی، کمی آرام‌تر مساله را بیان کن. هدایت‌های اینچنینی داشتم، اما هیچ وقت محدود نشدم آنها متوجه شده‌اند که کسی آمده تا کار متفاوتی ارائه دهد و کفه ترازو را به نفع خانم‌ها سنگین کند کسی که توانسته خانم‌ها را از پشت میز بیرون بکشد. حتی اگر دقت کنید لحن خیلی از مجریان باسابقه هم طی این مدت کمی عوض شده است.

    ▪ یعنی معتقدید که مجریان دیگر تحت‌تاثیر شما قرار گرفته‌اند؟

    ـ بله، به خوبی متوجه این جریان شده‌ام به عنوان مثال در برنامه خانه مهر با کارشناسان خانم دست می‌دادم و برخی اوقات به آنها می‌گفتم اجازه دهید دستاتون را ببوسم، یا اینکه قربون دستان شما برم و... در واقع از همان جمله و ادبیات ایرانی استفاده کردم بعد دیدم که در برنامه‌های دیگر مثلاً مجری خانمی جلو می‌رود و با مهمانش دست می‌دهد و... به اعتقاد من اگر قرار است کاری انجام شود باید توافقی باشد ژست و ادا نباشد همه ما در رسانه مثل یک زنجیر به یکدیگر وصل هستیم اگر رفتار دیگران واقعی باشد رفته‌رفته محدودیت‌ها پیش می‌آید خط قرمزها تعیین می‌شود، هشدارها داده می‌شود و... همه اینها من را هم محدود می‌کند. همیشه به همکارانی که یک پله از من پایین‌تر ایستاده‌اند می‌گویم ما همه به یکدیگر وصل هستیم و آبروی تو، آبروی من هم هست.

    هر زمان که موفقیت آنها را می‌بینم خوشحال می‌شوم و حسادت نمی‌کنم و نمی‌گویم که این سبک، سبک من است همه حواسم به آن ظرفیت‌هایی است که خدا به من داده است تا همه را با کیفیت مال خودم کنم پس خانم فلانی یا آقای فلانی که به سبک من اجرا می‌کنند مایه فخر و مباهاتم است که اساتیدی پذیرفته‌اند کار ژیلا صادقی درست است. با این عمل خود ثابت‌ کرده‌اند که اگر صادقی پیش‌بند می‌بندد و پابه‌پای کارشناس آشپزی، غذا می‌پزد، کارش درست است. خیلی‌ها در خیابان به من انتقاد می‌کنند که خانم صادقی چرا اجازه دادید فلان مجری در جایگاه شما بایستد و ادای شما را درآورد، ولی من این‌گونه به قضیه نگاه نکرده و نمی‌کنم. همیشه گفته‌ام که خانم ... یکی از مجریان موفق مازندران است. این خانم سبک کارش با سبک کار من یکی نیست و چهره‌اش می‌طلبد که یک اجرای متین داشته باشد. این خانم برای اینکه در نبودم جای مرا پر کند تا بیننده اذیت نشود، مجبور شده علی‌رغم میل باطنی‌اش به سبک من اجرا کند. ایشان از دوستان خوب من هستند و شخصا برای حضورشان در تهران خیلی تلاش کردم. از همکاران دیگر هم می‌خواهم سبکی را که با هم باب کردیم، پیش ببریم و نگوییم که فلانی هم تقلید می‌کند اما اگر قرار است کاری تقلید شود، با یک تعریف درست این کار انجام شود.

    ▪ این همراهی که با کارشناسان دارید، مثلا پیش‌بند می‌بندید و آشپزی می‌کنید، چقدر اجرایتان را تقویت می‌کند؟

    ـ برای مخاطبی که وقت می‌گذارد و برنامه را می‌بیند، ارزش قائلم و باید بدون آنکه نقش بازی کنم، به او بفهمانم که من هم از جنس تو هستم. برای اینکه مخاطب بپذیرد که آن فضا، فضای خودش است و هر آنچه در برنامه گفته می‌شود، صحیح است و باعث پیشرفت او می‌شود، باید تبلیغ کنم. خیلی از دوستان صاحب‌نام به من می‌گویند صادقی تو مجری هستی و نباید این کارها را انجام دهی، نباید پیاز سرخ کنی، نباید... اما من به خودم می‌گویم من اگر این کارها را نکنم، پس چگونه به آن خانمی که مثلا دکتر است و برنامه را می‌بیند، بگویم خانم شما دکتری، مقام داری، اهمیت این را فراموش نکن که زن خانه هستی. در برنامه شب عید دیدید که خانه‌تکانی کردم، حلاج آوردم، پنبه‌زن آوردم، ملافه شستم، فرش شستم، دیوار شستم و در تمام مدتی که خانم‌های خانه در حال خانه‌تکانی بودند، من هم یک دستم دستکش بود و دست دیگرم سطل و تاید.

    ▪ تابه‌حال پیش آمده که هنگام پخش برنامه به‌علت نقص‌فنی یا بدقولی مهمان مجبور به پرگویی شوید ولی در آن لحظه مطلبی به ذهنتان نرسد؟

    ـ تنها یک بار در طول برنامه زنده خانه مهر، با هیجان به سمت دوربین رفتم تا جمله‌ای را بگویم ولی یک لحظه آن را فراموش کردم، بعد بلافاصله باتوجه به اینکه سبک، سبک راحتی است و ساختارها و قالب‌ها را شکسته است، کمی دستم را به شقیقه‌ام زدم و گفتم: چی‌می‌خواستم بگویم؟ آهان یادم آمد، الان نمی‌گویم، فردا می‌گویم. در آن لحظه بیننده فکر می‌کرد که من بازی می‌کنم، در حالی که حرفم را فراموش کرده بودم.

    ▪ فکر می‌کنید «خانه من، خانه تو»، چقدر از موفقیت خانه مهر بهره برده است؟

    ـ زمانی که می‌خواستم این برنامه را شروع کنم، خیلی‌ها گفتند که اگر از برنامه زنده به برنامه تولیدی بروی، به خودت ضربه زده‌ای و برنامه زنده، ویژگی‌های زیادی دارد. ارتباط مستقیم است و شاید در برنامه زنده بتوانی آن هیجان و انرژی را داشته باشی اما در برنامه تولیدی این هیجان گرفته می‌شود اما من چون دیدم در اجرا هم خودم هستم، برایم فرق نمی‌کرد یا خیلی‌ها می‌گفتند تو حرف کم نمیاری؟ من گفتم مگر قرار است صادقی در زندگی‌اش حرف کم بیاورد، کمااینکه در شروع خانه مهر هم همین افراد می‌گفتند یواشتر جلو برو، روز آخر کم می‌آوری، بعد همان آدم‌ها اعتراف کردند که تو در روز آخر با همان انرژی برنامه خانه مهر را تمام کردی که از روز اول شروع کرده بودی! در برنامه تولیدی آن دوستان نبودند که ببینند اما خودم بودم و دیدم که فشار بیشتر شد ولی انرژی من همان انرژی بود. ضمن اینکه در فضای بسیار زیبایی برنامه ضبط می‌شود. ۱۸ لوکیشن داریم و دستمان بسیار باز است. کارگردانی برنامه خانم مریم مصفا، یک ژیلا صادقی در یک لباس دیگر است. پا به پای من می‌دود. پا به پای من تصویر، میزانسن، دکوپاژ و ... را سینک می‌کند و...

    ▪ از نگاه مخاطب چه انتظاری از برنامه خانه من خانه تو دارید؟

    ـ انتظار دارم وقتی به من می‌گویید به برنامه بیا، واقعا بیایم. به عنوان مجری دوست دارم که یک روز مهمان به خانه من بیاید و با هم بگوییم، بخندیم و برنامه را اجرا کنیم. برنامه داریم، به‌زودی در فرهنگسراها با مردم قرار بگذاریم و همدیگر را ببینیم و یا به شهرستان‌ها برویم و با لباس‌های همان منطقه برنامه را اجرا کنیم.

    ▪ و انتظارتان از مجری؟

    ـ چون خیلی کنجکاوم از مردم درباره برنامه و خودم سوال می‌کنم. از آنها می‌خواهم که خواسته‌هایشان را عنوان کنند. تمام تلاشم را می‌کنم قبل از اینکه مردم از من چیزی بخواهند من از آنها سوال کنم و برای پیشرفت، همفکری بطلبم.

    ▪ فکر می‌کنید چقدر دیگر برای این پیشرفت جا دارید؟

    ـ در عین اینکه می‌گویم دریای هنر بی‌کران است، با مرور زندگی پیشکسوتان این قانون را پذیرفته‌ام که یک روز هستم و روز دیگر نیستم. باور کرده‌ام روزی کسی خواهد آمد که سبکی دیگر ارائه دهد و رسانه در آن زمان به او احتیاج دارد. از همین حالا باید خود را آماده کنم که روزی پرچم سفید را به عنوان تسلیم بالا بگیرم و راه جدیدی در زندگی‌ام باز کنم و این عرصه را برای افراد دیگر خالی کنم.

    ▪ برنامه خانه من خانه تو از آن دست برنامه‌هایی است که بیشتر مخاطبان آن خانم‌های خانه‌دار هستند، چقدر در این برنامه به زنان شاغل و انتظاراتشان فکر کرده‌اید؟

    ـ در وهله اول قصد داریم انتظار یک زن را برآورده کنیم. زن با هر تعریف و جایگاهی که باشد مثل مادر خانواده‌ای که برای همه افراد خانواده غذا تهیه می‌کند حال باید دید که تک تک اعضای خانواده چقدر گرسنه هستند. امروزه اطلاع‌رسانی زیاد شده و مردم به همدیگر خبر می‌دهند که فلان برنامه در حال پخش است، حالا آن کسی که این خبر را می‌شنود باید ببیند چقدر احساس گرسنگی می‌کند.

    ▪ اما باید پذیرفت زنان شاغل با مشغله‌هایی که دارند دیگر فرصت دنبال کردن چنین برنامه‌ها و آموزش‌‌هایی را علی‌رغم نیازشان ندارند.

    ـ من هم چنین انتظاری را ندارم. بین ۷۰ میلیون جمعیت ایرانی، حتی اگر یک نفر هم تکان بخورد برای من کافی است. حمل بر خودستایی نشود، اما آنقدر نامه و تلفن در روابط عمومی داشته‌ام که در آن از تاثیر این برنامه در زندگی‌شان نوشته‌اند. همین برای من کافی است. البته بسیار تلاش کرده‌ام جای خالی برای پخش مجدد برنامه در بعدازظهرها مهیا شود.

    ▪ معیار انتخاب کارشناسان در برنامه چیست؟

    ـ شعاری را در «خانه من خانه تو» باب کردیم مبنی بر اینکه می‌خواهیم یک خانواده سالم داشته باشیم. یک خانواده سالم در همه زمینه‌ها به اطلاع‌رسانی نیاز دارد.

    ▪ خانواده‌ها دغدغه‌های دیگری به غیر از آشپزی، کارهای هنری و کارشناسان روانشناسی و ... هم دارند.

    ـ علم تغذیه هم ثابت کرده است که تغذیه سالم بر روح و روان یک فرد و جایگاهش در اجتماع موثر است. شما نباید آشپزی را تنها از نگاه ماهیتابه و پیاز داغ ببینید.

    ▪ این برنامه بیشتر متناسب مادران و خانم‌های خانه‌دار است. دختران ۱۹ـ۱۸ ساله کمتر مخاطب این برنامه‌اند چون راه‌حل دغدغه‌هایشان را پیدا نمی‌کنند. مثلا یکی از دغدغه دختران جوان بخصوص آنهایی که در حال ازدواج هستند، این است که به کدام آرایشگاه بروند و ... آیا فکر کردید با این اوضاع نابسامان آرایشگاه‌ها، مثلا از رئیس این صنف در برنامه دعوت کنید؟

    ـ این مسائل جزو خط قرمزهای سازمان است و برنامه‌ها در قالبی که در حال حاضر پخش می‌شود، تعریف شده است. اگر سازمان اجازه مطرح کردن چنین موضوعاتی را بدهد، خیلی از مسائل و مشکلات حل می‌شود.

    ▪ از برنامه «خانه من، خانه تو» کمی فاصله بگیریم، بعد از این همه اجرای زنده، اگر باز هم بخواهید جلوی دوربین برنامه زنده قرار بگیرید، دچار استرس می‌شوید یا برایتان عادی شده است؟

    ـ یک زن خانه‌دار هزار بار در طول زندگی‌اش مهمان دعوت می‌کند ولی هر دفعه باز دچار استرس می‌شود یا شما می‌خواهید به یک عروسی بروید، اعضایی که در آن مجلس هستند، همه فامیل و خانواده شما هستند اما باز هم یک مقدار استرس دارید. اگر این استرس نباشد، زندگی دیگر هیجانی ندارد. اما یک موضوع دیگری هم در این استرس دخالت دارد و آن مسوولیتی است که بر دوش ماست، احساس اینکه مبادا با یک حرکت نادرست تمام اندوخته‌هایت زیر سوال برود، به هر حال انسان جایز الخطاست.

    ▪ به جز انتقاد به پرحرفی، معمولا چه انتقادهای دیگری به شما می‌شود؟

    ـ شکر خدا تنها انتقاد در ۳ـ۲ سال اخیر همین پرحرفی بوده است. یادم می‌آید در ایام نوروز که به آستارا می‌رفتم،‌ در صومعه‌سرا از پلیسی که پشتش به من بود سوال کردم: جناب سروان سلام سال نو مبارک، ببخشید من می‌خواهم به سمت جاده تالش بروم از کدام مسیر باید بروم و... آن آقای پلیس هم قبل از اینکه جواب من را دهد برگشت و گفت تو چقدر حرف می‌زنی. (با خنده) پلیس هم برای پرحرفی به من اخطار داد.

    اما پرحرفی من در برنامه به چند علت است: اول اینکه آن هیجان، پرگویی و تندتند حرف زدن سبک کار من است. دوم اینکه یک ساعت و نیم آنتن زنده را پر کردن کار بسیار سختی است. قسمت‌هایی در برنامه هست که مثلا هنرمندی دارد کارش را ارائه می‌دهد و نمی‌تواند حرف بزند و من باید جای او صحبت کنم یا زمانی است که کارشناس جهتش را اشتباه می‌رود و من مجبورم به او جهت دهم و او را به سمت آن موضوعاتی که مدنظرمان است سوق دهم. خیلی وقت‌ها مردم به من می‌گویند چرا سکوت می‌کنی؟ تو جای ما آنجا نشسته‌ای و باید از کارشناس سوال کنی.

    ▪ خودتان چه انتقادی به خودتان دارید؟

    ـ خیلی کم‌طاقت شده‌ای،‌تو پذیرفته‌ای کاری را شروع کنی که تنش، اضطراب،‌استرس و حرف و حدیث فراوانی به همراه دارد و باید خودت را با ۷۰ میلیون سلیقه وفق دهی. تو باید تغییر کنی چون نمی‌توانی ۷۰ میلیون را تغییر دهی.

    ▪ در اولین برنامه‌ای که به عنوان مجری حضور داشتید چه حسی پیدا کردید؟

    ـ اولین اجرا در سال ۷۷ برنامه کاپیتولاسیون بود برنامه‌ای از شبکه چهار به کارگردانی و تهیه‌کنندگی آقای پیامی، در کنار بهروز صفوی حالا تو خود حدیث مفصل بخوان. دو آدم صاحبنام و آدمی مثل من که دوربین را می‌شناخت بازی کرده بود. گویندگی کرده بود اما هنوز مجری نبود.

    صادقانه بگویم آن لحظه فکر کردم من اینکاره نیستم و به نوعی از اجرا زده شدم حس کردم دارم لقمه‌ای را برمی‌دارم که اصلا استحقاقش را ندارم اما از دوران کودکی به کار اجرا و گویندگی علاقه‌مند بودم. خواهر و برادرهایم همیشه از دست من عاصی بودند، مدام آنها را می‌نشاندم و برایشان صحبت می‌کردم. در مدرسه هم مراسم صبحگاهی همیشه با من و دو تا از دوستانم بود که الان نمی‌دانم کجا هستند و چه کار می‌کنند و فکر می‌کنم تا به حال مادر شده‌اند.

    ▪ مجری‌ها هم مانند سایر مشاغل دیگر صنف و سندیکا دارند؟

    ـ متاسفانه نه. آقای فرزاد جمشیدی برای ساماندهی مجریان تلویزیون تلاش کردند اما نمی‌دانم چقدر موفق شده‌اند.

    ▪ پربیننده بودن و کم‌مخاطب بودن یک برنامه روی دستمزد مجریان تاثیر دارد؟

    ـ بعد از برنامه بیدار شو آفتاب شد همان تهیه‌کننده و کارگردان برای اجرای برنامه «موج نو» از من دعوت کردند. آن زمان فکر می‌کردند چون برنامه قبلی من خیلی سر و صدا کرده است حتما در «موج نو» دستمزدم نجومی شده است اما من قبل از آنکه دستمزدم را نجومی کنم دوست داشتم کیفیت کارم را بالا ببرم تا خودم نجومی شوم. البته شایعات زیادی شنیدم که در حال حاضر ژیلا صادقی گران‌ترین مجری است در صورتی که سخت‌ترین مرحله زندگی‌ام بستن قرارداد و طلب کردن حق‌الزحمه است. یک اعتقادی از پدرم دارم که می‌گوید نانی را بردار که نوش جان و گوارای وجودت شود.

    ▪ تلخ‌ترین و شیرین‌ترین خاطره‌ای که از اجرا دارید چیست؟

    ـ تلخ‌ترین خاطره‌ام در برنامه «خانه من خانه تو» بود. متاسف شدم که چرا نمی‌توانم چشمم را روی این همه نابرابری ببندم. متاسف شدم برای کسی که از جنس خودم بود و متوجه نبود که کجا دارد پا می‌گذارد. متاسفانه حسادت در بین مجریان آن‌قدر باب شده است که شاید ذهن این جوان ما را هم بسته بود و من نمی‌توانستم در بغل بگیرمش و به او بگویم که عزیزم این روندی که ادامه می‌دهی جز شکست چیزی عایدت نمی‌شود اما این اتفاق افتاد و دیدن این تصویر برای من خیلی سخت بود. سال گذشته زمانی که بین مجریان بالاترین امتیاز آوردم از من راجع به ایشان سوال کردند گفتم مستعد ولی اول راه،‌دوست داشتم بر آن اعتقاد باشم و ناراحت شدم که این باورم به هم ریخت.

    ▪ و شیرین‌ترین؟

    ـ دوستان و آشنایان و فامیل زیادی پیدا کردم. ما یک روستای بسیار باصفا داریم که در آنجا همه خودشان را دخترخاله‌های من می‌دانند در حالی که من خانواده خودم را می‌شناسم. (با خنده) و شیرینی این موضوع اینجاست که وقتی در خیابان راه می‌روم احساس می‌کنم همه مردم خانواده من هستند و با همه آنها سلام و احوالپرسی می‌کنم.

    ▪ زمانی که به عنوان مجری برتر شناخته شدید چه احساسی داشتید؟

    ـ احساس مسوولیت دوبرابر، نگرانی‌ها چند برابر، شایعات بیشتر از همیشه که عمدتا از سوی همکاران رسانه است.

    ▪ چقدر توانستید از موفقیتی که به دست آوردید استفاده کنید؟

    ـ یک کار تبلیغاتی برای لوازم خانگی کن‌وود (Kenwood) پیشنهاد شد اما این کسب درآمد با ذائقه من سازگار نیست و احساس کردم به نوعی به اعضای خانواده‌ام در رسانه خیانت می‌کنم. شاید خیلی‌ها بگویند تو چهره شدی برای همین چیزها ولی می‌گویم رسانه بود که من را چهره کرد. اصلا دوست ندارم که احساس و باور مخاطبم را در این رودربایستی که اگر تو من را پذیرفتی و با من ارتباط برقرار کردی این دستگاه گران را بخر، بیندازم.



    ساناز ساسانی‌نیا


    روزنامه تهران امروز

  8. #18
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    882

    پيش فرض

    مجری اگه میخواین فقط و فقط زنده یاد منوچهر نوذری
    مسابقه هفتش یه کشور بیننده داشت.
    مسابقش تو کل منطقه تک بود.
    تکیه کلامش هم : از کی بپرسم؟

  9. #19
    داره خودمونی میشه saeid inventor's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    ایران_تهران
    پست ها
    111

    پيش فرض

    سلام
    توی این مجری ها کار آقای فرزاد حسنی بهترین بود چون عاقل بود ،مرد بود،وجود داشت
    جاش خالی نباشه هیچ وقت

  10. #20
    حـــــرفـه ای Havbb's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    .: اصــــــ‍‍‍‍‍فــــــهــــان :. اسم من: حـامـد
    پست ها
    2,171

    پيش فرض

    آقا از امیر حسین مدرس بگید

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •