تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 3 اولاول 123 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 29

نام تاپيک: درخواست : اطلاعاتی در مورد فضا و زمان .

  1. #11
    پروفشنال Like Honey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    604

    پيش فرض

    نظریه ریسمان در واقع میخواد بگه ماده یک شکل واحد داره و این شکل واحد در فرکانسهای مختلف ارتعاشی به شکلهای گوناگون نمایان میشه. مثلا تحت یک فرکانس بصورت الکترون ظاهر میشه تحت یه فرکانس دیگه بصورت پوزیترون و یا هر ذره بنیادی دیگه. مثل سیم گیتار که در فرکانسهای مختلف صداهای مختلفی میده.

    به اون آدرسی که گفتید مراجعه کردم ممنون

    ولی این چیزی که شما میگیددرست نیست درستش اینه که


    نظریهٔ ریسمان شاخه‌ای از فیزیک نظری و بیشتر مربوط به حوزه فیزیک انرژی‌های بالاست .این نظریه در ابتدا برای توجیه کامل نیروی قوی به وجود آمد ولی پس از مدتی با گسترش کرومودینامیک کوانتومی کنار گذاشته شد و در حدود سالهای ۱۹۸۰ دو باره برای اتحاد نیروی گرانشی و برطرف کردن ناهنجاری‌های تئوری ابر گرانش وارد صحنه شد. بنا بر آن ماده در بنیادین‌ترین صورت خود نه ذره بلکه ریسمان مانند است. یعنی تمام ذرات بنیادین (مثل الکترون، پوزیترون و فوتون) اگر با بزرگنمایی خیلی خیلی زیاد نگریسته‌شوند ریسمان‌دیس هستند. ریسمان می‌تواند بسته (مثل حلقه) یا باز (مثل بند کفش) باشد.
    همانطور که حالت‌های مختلف نوسانی در سیمهای ساز زهی مثل گیتار صداها(نتها)ی گوناگونی ایجاد می‌کند، حالتهای مختلف نوسانی این ریسمانهای بنیادین نیز به صورت ذرات بنیادین گوناگون جلوه‌گر می‌شود.
    Last edited by Like Honey; 17-09-2007 at 23:00.

  2. #12
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    آسمانها جایگاه من است
    پست ها
    14

    پيش فرض

    این مطلبی که اونجا نوشته یه کم کلی هستش ولی اونی که قبلا عرض کردم شکل ساده شده این قضیه است.

  3. #13
    پروفشنال Like Honey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    604

    پيش فرض

    این مطلبی که اونجا نوشته یه کم کلی هستش ولی اونی که قبلا عرض کردم شکل ساده شده این قضیه است.

    ولی فکر کنم این دو تا مطلب 360 درجه با هم تفاوت دارن

  4. #14
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    آسمانها جایگاه من است
    پست ها
    14

    پيش فرض

    امان از دست شما خانوم.
    اونجا نوشته اگه ذرات بنیادی مثل الکترون رو با بزرگنمایی مشاهده کنیم شبیه ریسمانه !!!

    تازه مثل بند کفش باز و بسته میشه !!!!

    الکترون و سایر ذرات بنیادی رو که نمیشه دید، چه برسه به بزرگنمایی !!
    فقط توی آزمایشها میتونیم از روی نتایج آزمایش حدس بزنیم که در درون اتم و دور هسته یک انرژی سرگردان با بار منفی وجود داره.

  5. #15
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    250

    پيش فرض

    سلام

    من سعی می کنم خیلی خلاصه توضیح بدم:
    نیوتن با وضع قوانینی که با قوانین نیوتن معروف هستند، و همین طور با ابداع ریاضیات جدید که همان دیفرانسیل و انتگرال هست، علم مکانیک رو ساماندهی کرد. این مکانیک به نام خود نیوتن شناخته میشه یعنی "مکانیک نیوتنی" یا چیزی که اصطلاحا امروزه به عنوان مکانیک کلاسیک شناخته میشه. مکانیک علم بررسی حرکت است. در مکانیک نیوتنی، سه بعد برای اجسام وجود داشت و زمان. اما زمان دقیقا به عنوان یک بعد شناخته نمی شد و کاملا مستقل از ابعاد فیزیکی بود و به نوعی مطلق محسوب می شد. در این دیدگاه اگر ما شرایط فعلی را داشتیم، می توانستیم با استفاده از روابط آینده را پیش بینی کنیم که این مسأله تبعات فلسفی زیادی به دنبال داشت.
    در دیدگاه مکانیک نسبیتی، فرض محدودیت سرعت های بالا مطرح شد و این حد، سرعت نور شناخته شد. توسط این کمیت، مفهوم فضا و زمان به هم پیوند خورد و چیزی به نام فضا-زمان پدید آمد. زمان به عنوان یک بعد شناخته شد و به هیچ وجه مستقل از فضا نبود. به گونه ای که تغییرات فضایی اعم از تغییر سرعت متحرک و همچنین جرم جسم که هندسه ی فضا را تغییر می داد، در تغییرات زمانی موثر بود و بالعکس.
    اما امروزه علاوه بر سه بعد زمانی و یک بعد مکانی که تقریبا نظریه ی غالب و پذیرفته شده است، بر روی ابعاد بالاتر مادی هم تحقیق می شود.
    اگر اشتباه نکنم "اقلیدس" با اثباتی ساده توضیح داد که ابعاد بالاتر مادی نمی تواند وجود داشته باشد. او چهار میله ی راست به شاگردانش داد و از آنها خواست که آنها را طوری نسبت به هم قرار دهند که هر چهارتا به هم عمود باشند. می دانیم که عمود کردن سه میله بر هم عملی است اما میله ی چهارم به هر حال با یکی از سه میله ی دیگر یا با همه ی آنها زاویه ای غیر از 90 درجه خواهد ساخت. اما این استدلال درست نیست.
    ما هیچ درکی از ابعاد بیشتر از 3 نداریم، بنابراین چاره ای نداریم جز این که ابعاد پایین تر را با جهان سه بعدی خود مقایسه کنیم و این مقایسه را به ابعاد بالاتر تعمیم دهیم. مثلا باید ببینیم جهان سه بعدی ما از دید یک موجود دو بعدی چگونه است. اگر آن موجود دو بعدی را یک مربع در صفحه در نظر بگیرید و به او سه میله بدهید، هرگز نمی تواند آنها را بر هم عمود کند. اما شما به سادگی می توانید، کافی است دو میله را در صفحه ی مربع به هم عمود کنید و میله ی سوم را هم عمود بر صفحه قرار دهید. مربع هیچ درکی از میله ی عمود بر صفحه نخواهد داشت چرا که میله در صفحه ی وی واقع نشده است. به همین ترتیب، ابعاد بیشتر از سه بعد می توانند وجود داشته باشند اما ما قادر به درک آنها نیستیم.
    در مورد نظریه ی ریسمان هم خودتان اشاره کردید. ریسمان نظریه ی پیچیده ای است که شاید تنها توضیح در مورد آن همان چیزی باشد که شما نوشتید یعنی همان مثال تارهای یک ساز و آهنگ هایی که نواخته می شود. در مورد 6 بعد نادیدنی هم توضیح آن است که این ابعاد چنان ریز هستند که برای ما قابل تفکیک نیستند و اگر هم باشند طبق اصل عدم قطعیت، برای آشکار کردن آنها به انرژی های فوق العاده زیادی نیاز داریم.

  6. #16
    پروفشنال Like Honey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    604

    پيش فرض

    در این مورد حق با شماست
    ولی این سایتیه که خودتون معرفی کردین

  7. #17
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    آسمانها جایگاه من است
    پست ها
    14

    پيش فرض

    اینو از یه سایت گرفتم. خودمم ملتفت تر شدم

    نظریهٔ ریسمان شاخه‌ای از فیزیک نظری و بیشتر مربوط به حوزه فیزیک انرژی‌های بالاست. این نظریه در ابتدا برای توجیه کامل نیروی قوی به وجود آمد ولی پس از مدتی با گسترش کرومودینامیک کوانتومی کنار گذاشته شد و در حدود سالهای ۱۹۸۰ دوباره برای اتحاد نیروی گرانشی و برطرف کردن ناهنجاری‌های تئوری ابر گرانش وارد صحنه شد. بنا بر آن ماده در بنیادین‌ترین صورت خود نه ذره بلکه ریسمان مانند است. یعنی تمام ذرات بنیادین (مثل الکترون، پوزیترون و فوتون) اگر با بزرگنمایی خیلی خیلی زیاد نگریسته‌ شوند ریسمان‌دیس هستند. ریسمان می‌تواند بسته (مثل حلقه) یا باز (مثل بند کفش) باشد.

    همانطور که حالت‌های مختلف نوسانی در سیمهای سازهای زهی مثل گیتار صداها(نتها)ی گوناگونی ایجاد می‌کند، حالتهای مختلف نوسانی این ریسمانهای بنیادین نیز به صورت ذرات بنیادین گوناگون جلوه‌گر می‌شود.

    خاصیت مهم ابرریسمان که فیزیکدانان را به سمت خود کشاند این بود که این نظریه به طرزی بسیار طبیعی گرانش (نسبیت عام) و مدل استاندارد (نظریهٔ میدان کوانتوم) که سه نیروی دیگر موجود در طبیعت (یعنی الکترومغناطیس، نیروی ضعیف و نیروی هسته‌ای قوی) را توصیف می‌کند به هم مرتبط می‌سازد.



    ابعاد بالاتر

    به طور سنتی فضایی که ریسمان‌ها در آن می‌زیند بیست و شش بعدی است (البته همیشه اینطور نیست چنان که در زیر توضیح داده خواهد شد). عدد بیست و شش از روی ضوابط ریاضی و نظریهٔ گروهها (برای حفظ تقارن لورنس) به‌ دست می‌آید. این امر ممکن است در ابتدا کمی ثقیل و مشکل‌زا به نظر برسد چرا که به هرحال ما در اطراف خود چهار بعد (سه بعد مکانی و یک بعد زمانی) بیشتر احساس نمی‌کنیم پس این بعدهای اضافه کجایند؟ جوابی که معمولا به این سوال داده می‌شود اینست که این (بعدها برخلاف چهار بعد دیگر) کوچک و نیز فشرده
    (معادل انگلیسی compact )
    هستند. فشرده یعنی آنکه اگر در جهت آنها به اندازهٔ کافی پیش‌روی کنید به جای اول خود باز می‌گردید. کوچک بودن هم معنایش اینست که برای آنکه به جای نخست بازگردید باید مسافت خیلی کمی را طی کنید.

    برای نمونه یک لولهٔ بینهایت دراز را در نظر بگیرید. سطح این لوله مسلما دوبعدی است. یعنی مورچه‌ای که روی سطح این لوله قرار دارد می‌تواند در دو راستای مستقل از هم حرکت کند. فرض کنید که سر مورچه در راستای طول لوله‌است. مورچه می‌تواند یا عقب و جلو برود یا چپ-و-راست. اما اگر به‌فرض این مورچه به اندازهٔ کافی (یعنی به اندازهٔ محیط لوله) در جهت چپ حرکت کند به جای اول خود باز می‌گردد، اما قضیه در مورد عقب جلو رفتن صدق نمی‌کند. پس یکی از بعدهای این فضای دوبعدی (یعنی یکی از بعدهای سطح لوله) فشرده و یکی نافشرده است.

    اینک فرض کنید که این مورچه روی یک توپ قرار دارد. باز هم می‌تواند در دو راستای مستقل از هم حرکت کند منتهی این‌بار در هر جهتی روی سطح کره مستقیم حرکت کند، پس از طی مسافتی (برابر با محیط دایرهٔ عظیمهٔ کره) به جای نخست بازمی‌گردد. پس این بار هر دو بعد این فضای دوبعدی (یعنی سطح توپ) فشرده است.

    بازگردیم به فضای دوبعدی سطح لوله. این بار فرض کنید که محیط این لوله خیلی کم باشد یا مثلا به جای لوله یک کابل برق داشته‌باشیم. برای مورچه (اگر به اندازهٔ کافی کوچک باشد)این کابل هنوز یک سطح دو بعدی است یعنی وقتی که روی سطح کابل قرار دارد می‌تواند در دو راستای مستقل از هم حرکت کند. اما برای ما انسانها کابل برق یک شی یک بعدی محسوب می‌شود چون فقط درازای آن قابل درک است.

    حالتی بسیار شبیه به این در مورد این بعدهای اضافه در نظریه ریسمان رخ می‌دهد. به این معنی که ما به خاطر اندازهٔ بزرگ خود از درک این ابعاد اضافی عاجز هستیم اما این ابعاد برای ‌بعضی از ذره‌ها با انرژی زیاد قابل دسترسی است.



    انواع نظریه ریسمان

    باید گفت که چندین نظریه ریسمان وجود دارد. تنها تعداد کمی از آنها می‌توانند نامزدی برای توصیف طبیعت باشند. برای مثال نظریهٔ ریسمانی که در طیف ذراتش (یعنی در حالت‌های مختلف نوسانی‌اش) ذره‌ای دارد که سریع‌تر از نور حرکت می‌کند نمی‌تواند مدل خوبی از طبیعت باشد. چون هیچ چیز نمی‌تواند سریع‌تر از سرعت نور حرکت کند. اما حتی نظریه‌های ریسمانی که مدل خوبی از طبیعت نیستند می‌توانند به فهم فیزیکدانان از این نظریه و نظریه‌هایی که می‌توانند به فهم طبیعت کمک کنند، مدد برسانند.


    به طور کلی دو گونه نظریه‌ ریسمان وجود دارد:

    1- ریسمان بوزونی

    2- ابر ریسمان



    ریسمان بوزونی

    نخستین نوع و ساده‌ترین نوع نظریه‌ٔ ریسمان است. به طور سنتی احتیاج به ۲۶ بعد برای همخوانی با ضوابط و پیش‌فرضهای فیزیکی (مانند تقارن لورنس) دارد. متاسفانه در طیف ذرات آن تاکیون (ذره‌ای که سریعتر از نور حرکت می‌کند) وجود دارد بنابراین نمی‌تواند مدلی از طبیعت باشد. همچنین از آمار بوز (در مقابل فِرْمی در مکانیک آماری) پیروی می‌کند بنابراین به طور طبیعی نمی‌تواند توصیف‌گر ذراتی مثل الکترون باشد.البته این نظریه در توصیف ذرات میدانی مانند گراویتون‌ها و فوتون‌ها موفق است.


    ابرریسمان

    با استفاده از فرض ابرتقارن (یعنی در مقابل هر ذره بوزی ذره‌ای فرمیی داریم) نوعی نظریه ‌است که قابلیت آن را دارد که توصیف‌گر طبیعت باشد. تعداد ابعاد مورد نیاز در ابرریسمان غالبا ده است. در حال حاضر پنج نظریهٔ ابرریسمان وجود دارند که می‌توانند توصیف‌گر طبیعت باشند.



    د – وسته ( D-Brane ) و نظریه – م ( M-Theory )

    در سال ۱۹۹۵ میلادی ادوارد ویتن فیزیکدان مشهور با معرفی د-وسته (خوانده می‌شود دالوسته بر وزن آموخته) انقلابی در نظریه‌ٔ ریسمان پدید آورد. د-وسته‌ها اشیایی هستند که دو سر ریسمانهای باز روی آنها می‌لغزند. این اشیا می‌توانند صفر-بعدی تا تعداد ابعاد-فضایی(غیر زمانی)-بعدی باشند. به د-وستهٔ دو بعدی یعنی شکلی مثل یک صفحه‌کاغذ با ضخامت صفر «پوسته» یا د۲-وسته (تلفظ می‌شود دال-دووسته) می‌گویند. (نام د-وسته هم به قرینهٔ پوسته انتخاب شده‌است). د۱-وسته (خوانده می‌شود دال-یکوسته) خود به شکل ریسمان است. به همین منوال می‌توانیم د۰-وسته(دال-صفروسته) د۳-وسته(دال-سه وسته) د۴-وسته و ... داشته‌باشیم. حرف « د » که در ابتدای این کلمه‌ها می‌آید حرف نخستین نام دریشله( ریاضیدان‌است ) ‌است. بنابراین د-وستهٔ هرچند بعدی که داشته‌باشیم آن را به صورت « د تعداد ابعاد-وسته » می‌نویسیم. علاوه‌براین برای گنجاندن این اشیای جدید در نظریهٔ ابرریسمان تعداد ابعاد به ۱۱ ارتقا پیدا کرد.

    ویتن همچنین ثابت کرد که پنج نظریهٔ ابرریسمان موجود بی‌ارتباط به هم نیستند و با نوعی روابط همزادی ( duality ) به هم مربوط می‌شوند. امروزه به نظر می‌آید این پنج نظریه درواقع پنج «نمود» (=جلوه) گوناگون از یک‌ نظریهٔ مادر و بزرگتر هستند. یعنی این نظریهٔ مادر که آن را نظریه-م(تلفظ می‌شود نظریهٔ میم) می‌خوانند در شرایط خاص به هر یک از این پنج نظریه تقلیل می‌یابد (بسته به شرایط به نظریه‌های مختلف).

    فیزیکدانان هنوز شناخت کاملی از نظریه-م ندارند حتی بر سراینکه « م » در نام نظریه دقیقا مبین چیست اختلاف نظر وجود دارد. بعضی می‌گویند «م» به معنی مادر است. برخی می‌گویند «م» مخفف «ماتریس» است. برخی دیگر (البته به شوخی) می‌گویند <م>
    ( M )
    از واژگون کردن حرف نخست نام ویتن
    ( W )
    می آید.

    هرچه‌ هست همکنون بسیاری از فیزیکدانان به دنبال کشف و درک نظریه-م هستند. احتمالا یافتن نظریه-م از بزرگترین دستاوردهای بشر خواهد بود زیرا این نظریه قادر خواهد بود تمام دنیا را در بنیادین‌ترین حالت توصیف کند.

    باید توجه داشت که نظریهٔ ریسمان (و به تبع آن نظریه-م)، نظریه‌‌ای فاقد پارامتر آزاد است. یعنی جایی برای تنظیم پارامترها به کمک آزمایش باقی نمی‌گذارد. به بیان روشن‌تر خواص تمام ذرات باید از روی معادلات ریاضی درآورده شود. بنابراین مثلا این نظریه‌ باید بگوید چرا الکترون وجود دارد و چرا جرم آن فلان اندازه و چرا اسپین آن یک‌دوم و چرا بار الکتریکی آن بهمان مقدار است.



    آیا حقیقتاً نظریهٔ ریسمان علمی‌است ؟

    بعضی از فیزیکدانان معتقدند که نظریهٔ ریسمان اصولا نظریه‌ای علمی نیست چرا که هیچ پیش‌بینی ابطال‌پذیری نمی‌کند و در بهترین شرایط تنها به توضیح واقعیات موجود می‌پردازد.



    نظریه-م و مسایل فلسفی مربوط به آن و سرنوشت ناپیدایش

    در اینجا طنز کوچکی مطرح می‌شود: ما انسانها یا قابلیت آن را داریم که به کشف نظریه-م نایل شویم یا نه. یعنی نظریه-م اصولا یا قابل کشف/فهم هست یا نیست. در نهایت به نظر می‌آید که این نظریه-م است که در مورد قابل کشف/فهم بودن یا نبودن خود تصمیم گرفته است! چون بالاخره ما انسانها محصول جهانی هستیم که بر اساس قوانین نظریه-م کار می‌کند.

    به علاوه این سوال بنیادی‌تر هم مطرح است که آیا اصلا نظریه-م وجود دارد؟ چرا طبیعت باید موجودی قانونمند و در درجهٔ بعد قابل فهم باشد. اینشتین معتقد بود که غیرقابل‌فهم‌ترین چیز در مورد طبیعت این‌است که طبیعت قابل فهم است. متاسفانه یا خوشبختانه از هیچ‌کجا آیه نیامده‌است که نظریه-م به عنوان نظریهٔ همه چیز یا نظریهٔ وحدت‌بخش وجود دارد تا حالا ما به دنبال آن باشیم. هرچند که به نظر می‌آید تمام فیزیکدانان ریسمان‌کار به طور ضمنی معتقد اند که نظریه-م وجود دارد و همچنین قابل درک برای ما انسانها است وگرنه بعید بود عمر خود را صرف آن کنند. اما این فرض تماما برخاسته از خوشبینی مفرط است که خوشبختانه تاکنون خلاف آن ثابت نشده‌است.

    همچنین این احتمال (هرچند بسیار اندک) وجود دارد که روزی ثابت شود نظریهٔ ریسمان اساسا نادرست است. اتفاقی شبیه این امر در مورد نظریهٔ متغیر پنهان چندین سال قبل رخ‌ داد. ریسمان‌کارها معتقدند که شانس از بیخ و بن نادرست بودن نظریهٔ ریسمان بسیار بسیار اندک و حتی نزدیک صفر است. چرا که تاکنون شواهد بسیار زیادی مبنی بر صحت آن یافت شده‌است. ممکن است آزمایش‌های آینده جهت تحقیقات را تغییر دهد ولی احتمال تکذیب این نظریه چنانکه که گفته شد تقریبا صفر است.



    تصور جهان چهاربعدی

    میدانیم که نظریه هایی مثل ابر ریسمان جهان را با ابعاد بیشتر از 3 بعد می دانند. اما یک جهان 4بعدی چگونه خواهد بود؟ منظور از بعد چهارم زمان نیست بلکه بعدی فیزیکی است که بر سه بعد ما عمود است. برای درک بهتر این بعد بهتر است بعد سوم را با بعد دوم مقایسه کنیم. با این کار ما میتوانیم رابطه این دو را به رابطه بعد سوم و چهارم تعمیم دهیم. خوب ما میدانیم که یک کاغذ دو بعد دارد (از ضخامت صرف نظر کنید) {طول و عرض} ما می توانیم این دو خط را در کاغذ بر هم عمود رسم کنیم اما آیا میتوانید خط سومی هم روی کاغذ عمود بر ان دو رسم کنید؟ نه برای رسم این خط ما به بعد سوم نیاز داریم. در مورد بعد چهارم هم همینطور است: بعدی که میتوان از ان خطی بر مکعب عمود کرد. به بعد دوم بر میگردیم. بیایید حیاتی را در بعد دوم در نظر بگیریم، در این جهان دو بعدی موجوداتی زندگی می کنند: مربع ها مثلثها چند ضلعی ها و دایره. حالا سراغ مربع میرویم. این موجود اطرافیان و اجسام را به صورت خط می بیند دقت کنید خود ما هم اطراف خود را دو بعدی می بینیم (مضحک به نظر میرسد!) ولی خیلی ساده دوری و نزدیکی را درک می کنیم. این موجود هم مثل ما است ولی یک بعد کمتر میبیند! حالا خود را فرض کنید که دارید به ان مربع نگاه میکنید. چه می بینید؟ شما میتوانید هم خود مربع و هم پشت و هم داخل بدن مربع را یک زمان ببینید! این برای مربع غیر قابل درک است که کسی بتواند داخل بدن او را ببیند. همان طور که ما نمی توانیم درک کنیم که یک موجود چهار بعدی می تواند داخل بدن ما را ببیند! ما می توانیم یک بطری دو بعدی آب را بدون باز کردن در آن بخوریم!. یا یک گاو صندوق دو بعدی را خالی کنیم ! حالا فرض کنید ما یک کره را داخل دنیای آقای مربع بیاندازیم. او چه خواهد دید؟ او اول یک نقطه می بیند که از هیچ به وجود آمده و هر لحظه به قطر آن افزوده و سپس کم و ناپدید می شود! پس اگر یک کره چهار بعدی در جهان ما بیفتد ما یک نقطه می بینیم که به یک کره تبدیل میشود و سپس هر لحظه بزرگتر می شود. سپس کوچک و نا پدید می شود

    البته همه ما حق داریم که نتونیم درک کنیم که چطوری محور بعد 4 بر این 3 محور عموده
    نظریه "مثل" افلاطون میگه : فرض کنید چند نفر انسان رو از ابتدای تولدشون
    در یک غار تاریک رو به دیوار غار قرار دادن و آنان را چنان به غل و زنجیر کشیدن
    که قادر به هیچ حرکتی نیستن و حتی نمیتونن به هیچ چیز دیگر غیر از دیوار غار نگاه کنن
    در این غار در پشت این انسانهای مفلوک عروسکهای خیمه شب بازی قرار دادند و پشت این

    عروسکها شمعهایی وجود دارند که نور میدهند . این عروسکها رو افرادی حرکت میدهند.و
    سایه این عروسکها روی دیوار جلوی انسانهای مفلوک می افتد.
    این انسانها از زمان نوزادی خود هیچ چیز جز سایه ندیدند بنابراین هرگز نمیتونن درک کنن

    حقیقتی فراتر از این وجود دارد و فکر میکنن تمام جهان این سایه ها هستن .با یک مقایسه
    میتونیم درک کنیم که ما هم میتونیم مثل اون انسانهای مفلوک باشیم . چون از ابتدای زندگیمون
    چیزی جز 3 بعد ندیدیم. بنابراین طبیعیه که درک ابعاد بالاتر مشکل باشه

  8. #18
    پروفشنال Like Honey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    604

    پيش فرض

    سلام

    من سعی می کنم خیلی خلاصه توضیح بدم:
    نیوتن با وضع قوانینی که با قوانین نیوتن معروف هستند، و همین طور با ابداع ریاضیات جدید که همان دیفرانسیل و انتگرال هست، علم مکانیک رو ساماندهی کرد. این مکانیک به نام خود نیوتن شناخته میشه یعنی "مکانیک نیوتنی" یا چیزی که اصطلاحا امروزه به عنوان مکانیک کلاسیک شناخته میشه. مکانیک علم بررسی حرکت است. در مکانیک نیوتنی، سه بعد برای اجسام وجود داشت و زمان. اما زمان دقیقا به عنوان یک بعد شناخته نمی شد و کاملا مستقل از ابعاد فیزیکی بود و به نوعی مطلق محسوب می شد. در این دیدگاه اگر ما شرایط فعلی را داشتیم، می توانستیم با استفاده از روابط آینده را پیش بینی کنیم که این مسأله تبعات فلسفی زیادی به دنبال داشت.
    در دیدگاه مکانیک نسبیتی، فرض محدودیت سرعت های بالا مطرح شد و این حد، سرعت نور شناخته شد. توسط این کمیت، مفهوم فضا و زمان به هم پیوند خورد و چیزی به نام فضا-زمان پدید آمد. زمان به عنوان یک بعد شناخته شد و به هیچ وجه مستقل از فضا نبود. به گونه ای که تغییرات فضایی اعم از تغییر سرعت متحرک و همچنین جرم جسم که هندسه ی فضا را تغییر می داد، در تغییرات زمانی موثر بود و بالعکس.
    اما امروزه علاوه بر سه بعد زمانی و یک بعد مکانی که تقریبا نظریه ی غالب و پذیرفته شده است، بر روی ابعاد بالاتر مادی هم تحقیق می شود.
    اگر اشتباه نکنم "اقلیدس" با اثباتی ساده توضیح داد که ابعاد بالاتر مادی نمی تواند وجود داشته باشد. او چهار میله ی راست به شاگردانش داد و از آنها خواست که آنها را طوری نسبت به هم قرار دهند که هر چهارتا به هم عمود باشند. می دانیم که عمود کردن سه میله بر هم عملی است اما میله ی چهارم به هر حال با یکی از سه میله ی دیگر یا با همه ی آنها زاویه ای غیر از 90 درجه خواهد ساخت. اما این استدلال درست نیست.
    ما هیچ درکی از ابعاد بیشتر از 3 نداریم، بنابراین چاره ای نداریم جز این که ابعاد پایین تر را با جهان سه بعدی خود مقایسه کنیم و این مقایسه را به ابعاد بالاتر تعمیم دهیم. مثلا باید ببینیم جهان سه بعدی ما از دید یک موجود دو بعدی چگونه است. اگر آن موجود دو بعدی را یک مربع در صفحه در نظر بگیرید و به او سه میله بدهید، هرگز نمی تواند آنها را بر هم عمود کند. اما شما به سادگی می توانید، کافی است دو میله را در صفحه ی مربع به هم عمود کنید و میله ی سوم را هم عمود بر صفحه قرار دهید. مربع هیچ درکی از میله ی عمود بر صفحه نخواهد داشت چرا که میله در صفحه ی وی واقع نشده است. به همین ترتیب، ابعاد بیشتر از سه بعد می توانند وجود داشته باشند اما ما قادر به درک آنها نیستیم.
    در مورد نظریه ی ریسمان هم خودتان اشاره کردید. ریسمان نظریه ی پیچیده ای است که شاید تنها توضیح در مورد آن همان چیزی باشد که شما نوشتید یعنی همان مثال تارهای یک ساز و آهنگ هایی که نواخته می شود. در مورد 6 بعد نادیدنی هم توضیح آن است که این ابعاد چنان ریز هستند که برای ما قابل تفکیک نیستند و اگر هم باشند طبق اصل عدم قطعیت، برای آشکار کردن آنها به انرژی های فوق العاده زیادی نیاز داریم.

    ممنون مطالب جالبی بود




    اینو از یه سایت گرفتم. خودمم ملتفت تر شدم


    نظریهٔ ریسمان شاخه‌ای از فیزیک نظری و بیشتر مربوط به حوزه فیزیک انرژی‌های بالاست. این نظریه در ابتدا برای توجیه کامل نیروی قوی به وجود آمد ولی پس از مدتی با گسترش کرومودینامیک کوانتومی کنار گذاشته شد و در حدود سالهای ۱۹۸۰ دوباره برای اتحاد نیروی گرانشی و برطرف کردن ناهنجاری‌های تئوری ابر گرانش وارد صحنه شد. بنا بر آن ماده در بنیادین‌ترین صورت خود نه ذره بلکه ریسمان مانند است. یعنی تمام ذرات بنیادین (مثل الکترون، پوزیترون و فوتون) اگر با بزرگنمایی خیلی خیلی زیاد نگریسته‌ شوند ریسمان‌دیس هستند. ریسمان می‌تواند بسته (مثل حلقه) یا باز (مثل بند کفش) باشد.



    همانطور که حالت‌های مختلف نوسانی در سیمهای سازهای زهی مثل گیتار صداها(نتها)ی گوناگونی ایجاد می‌کند، حالتهای مختلف نوسانی این ریسمانهای بنیادین نیز به صورت ذرات بنیادین گوناگون جلوه‌گر می‌شود.



    خاصیت مهم ابرریسمان که فیزیکدانان را به سمت خود کشاند این بود که این نظریه به طرزی بسیار طبیعی گرانش (نسبیت عام) و مدل استاندارد (نظریهٔ میدان کوانتوم) که سه نیروی دیگر موجود در طبیعت (یعنی الکترومغناطیس، نیروی ضعیف و نیروی هسته‌ای قوی) را توصیف می‌کند به هم مرتبط می‌سازد.





    ابعاد بالاتر



    به طور سنتی فضایی که ریسمان‌ها در آن می‌زیند بیست و شش بعدی است (البته همیشه اینطور نیست چنان که در زیر توضیح داده خواهد شد). عدد بیست و شش از روی ضوابط ریاضی و نظریهٔ گروهها (برای حفظ تقارن لورنس) به‌ دست می‌آید. این امر ممکن است در ابتدا کمی ثقیل و مشکل‌زا به نظر برسد چرا که به هرحال ما در اطراف خود چهار بعد (سه بعد مکانی و یک بعد زمانی) بیشتر احساس نمی‌کنیم پس این بعدهای اضافه کجایند؟ جوابی که معمولا به این سوال داده می‌شود اینست که این (بعدها برخلاف چهار بعد دیگر) کوچک و نیز فشرده


    (معادل انگلیسی compact )


    هستند. فشرده یعنی آنکه اگر در جهت آنها به اندازهٔ کافی پیش‌روی کنید به جای اول خود باز می‌گردید. کوچک بودن هم معنایش اینست که برای آنکه به جای نخست بازگردید باید مسافت خیلی کمی را طی کنید.



    برای نمونه یک لولهٔ بینهایت دراز را در نظر بگیرید. سطح این لوله مسلما دوبعدی است. یعنی مورچه‌ای که روی سطح این لوله قرار دارد می‌تواند در دو راستای مستقل از هم حرکت کند. فرض کنید که سر مورچه در راستای طول لوله‌است. مورچه می‌تواند یا عقب و جلو برود یا چپ-و-راست. اما اگر به‌فرض این مورچه به اندازهٔ کافی (یعنی به اندازهٔ محیط لوله) در جهت چپ حرکت کند به جای اول خود باز می‌گردد، اما قضیه در مورد عقب جلو رفتن صدق نمی‌کند. پس یکی از بعدهای این فضای دوبعدی (یعنی یکی از بعدهای سطح لوله) فشرده و یکی نافشرده است.



    اینک فرض کنید که این مورچه روی یک توپ قرار دارد. باز هم می‌تواند در دو راستای مستقل از هم حرکت کند منتهی این‌بار در هر جهتی روی سطح کره مستقیم حرکت کند، پس از طی مسافتی (برابر با محیط دایرهٔ عظیمهٔ کره) به جای نخست بازمی‌گردد. پس این بار هر دو بعد این فضای دوبعدی (یعنی سطح توپ) فشرده است.



    بازگردیم به فضای دوبعدی سطح لوله. این بار فرض کنید که محیط این لوله خیلی کم باشد یا مثلا به جای لوله یک کابل برق داشته‌باشیم. برای مورچه (اگر به اندازهٔ کافی کوچک باشد)این کابل هنوز یک سطح دو بعدی است یعنی وقتی که روی سطح کابل قرار دارد می‌تواند در دو راستای مستقل از هم حرکت کند. اما برای ما انسانها کابل برق یک شی یک بعدی محسوب می‌شود چون فقط درازای آن قابل درک است.



    حالتی بسیار شبیه به این در مورد این بعدهای اضافه در نظریه ریسمان رخ می‌دهد. به این معنی که ما به خاطر اندازهٔ بزرگ خود از درک این ابعاد اضافی عاجز هستیم اما این ابعاد برای ‌بعضی از ذره‌ها با انرژی زیاد قابل دسترسی است.





    انواع نظریه ریسمان



    باید گفت که چندین نظریه ریسمان وجود دارد. تنها تعداد کمی از آنها می‌توانند نامزدی برای توصیف طبیعت باشند. برای مثال نظریهٔ ریسمانی که در طیف ذراتش (یعنی در حالت‌های مختلف نوسانی‌اش) ذره‌ای دارد که سریع‌تر از نور حرکت می‌کند نمی‌تواند مدل خوبی از طبیعت باشد. چون هیچ چیز نمی‌تواند سریع‌تر از سرعت نور حرکت کند. اما حتی نظریه‌های ریسمانی که مدل خوبی از طبیعت نیستند می‌توانند به فهم فیزیکدانان از این نظریه و نظریه‌هایی که می‌توانند به فهم طبیعت کمک کنند، مدد برسانند.




    به طور کلی دو گونه نظریه‌ ریسمان وجود دارد:



    1- ریسمان بوزونی



    2- ابر ریسمان





    ریسمان بوزونی



    نخستین نوع و ساده‌ترین نوع نظریه‌ٔ ریسمان است. به طور سنتی احتیاج به ۲۶ بعد برای همخوانی با ضوابط و پیش‌فرضهای فیزیکی (مانند تقارن لورنس) دارد. متاسفانه در طیف ذرات آن تاکیون (ذره‌ای که سریعتر از نور حرکت می‌کند) وجود دارد بنابراین نمی‌تواند مدلی از طبیعت باشد. همچنین از آمار بوز (در مقابل فِرْمی در مکانیک آماری) پیروی می‌کند بنابراین به طور طبیعی نمی‌تواند توصیف‌گر ذراتی مثل الکترون باشد.البته این نظریه در توصیف ذرات میدانی مانند گراویتون‌ها و فوتون‌ها موفق است.




    ابرریسمان



    با استفاده از فرض ابرتقارن (یعنی در مقابل هر ذره بوزی ذره‌ای فرمیی داریم) نوعی نظریه ‌است که قابلیت آن را دارد که توصیف‌گر طبیعت باشد. تعداد ابعاد مورد نیاز در ابرریسمان غالبا ده است. در حال حاضر پنج نظریهٔ ابرریسمان وجود دارند که می‌توانند توصیف‌گر طبیعت باشند.





    د – وسته ( D-Brane ) و نظریه – م ( M-Theory )



    در سال ۱۹۹۵ میلادی ادوارد ویتن فیزیکدان مشهور با معرفی د-وسته (خوانده می‌شود دالوسته بر وزن آموخته) انقلابی در نظریه‌ٔ ریسمان پدید آورد. د-وسته‌ها اشیایی هستند که دو سر ریسمانهای باز روی آنها می‌لغزند. این اشیا می‌توانند صفر-بعدی تا تعداد ابعاد-فضایی(غیر زمانی)-بعدی باشند. به د-وستهٔ دو بعدی یعنی شکلی مثل یک صفحه‌کاغذ با ضخامت صفر «پوسته» یا د۲-وسته (تلفظ می‌شود دال-دووسته) می‌گویند. (نام د-وسته هم به قرینهٔ پوسته انتخاب شده‌است). د۱-وسته (خوانده می‌شود دال-یکوسته) خود به شکل ریسمان است. به همین منوال می‌توانیم د۰-وسته(دال-صفروسته) د۳-وسته(دال-سه وسته) د۴-وسته و ... داشته‌باشیم. حرف « د » که در ابتدای این کلمه‌ها می‌آید حرف نخستین نام دریشله( ریاضیدان‌است ) ‌است. بنابراین د-وستهٔ هرچند بعدی که داشته‌باشیم آن را به صورت « د تعداد ابعاد-وسته » می‌نویسیم. علاوه‌براین برای گنجاندن این اشیای جدید در نظریهٔ ابرریسمان تعداد ابعاد به ۱۱ ارتقا پیدا کرد.



    ویتن همچنین ثابت کرد که پنج نظریهٔ ابرریسمان موجود بی‌ارتباط به هم نیستند و با نوعی روابط همزادی ( duality ) به هم مربوط می‌شوند. امروزه به نظر می‌آید این پنج نظریه درواقع پنج «نمود» (=جلوه) گوناگون از یک‌ نظریهٔ مادر و بزرگتر هستند. یعنی این نظریهٔ مادر که آن را نظریه-م(تلفظ می‌شود نظریهٔ میم) می‌خوانند در شرایط خاص به هر یک از این پنج نظریه تقلیل می‌یابد (بسته به شرایط به نظریه‌های مختلف).



    فیزیکدانان هنوز شناخت کاملی از نظریه-م ندارند حتی بر سراینکه « م » در نام نظریه دقیقا مبین چیست اختلاف نظر وجود دارد. بعضی می‌گویند «م» به معنی مادر است. برخی می‌گویند «م» مخفف «ماتریس» است. برخی دیگر (البته به شوخی) می‌گویند <م>


    ( M )


    از واژگون کردن حرف نخست نام ویتن


    ( W )


    می آید.



    هرچه‌ هست همکنون بسیاری از فیزیکدانان به دنبال کشف و درک نظریه-م هستند. احتمالا یافتن نظریه-م از بزرگترین دستاوردهای بشر خواهد بود زیرا این نظریه قادر خواهد بود تمام دنیا را در بنیادین‌ترین حالت توصیف کند.



    باید توجه داشت که نظریهٔ ریسمان (و به تبع آن نظریه-م)، نظریه‌‌ای فاقد پارامتر آزاد است. یعنی جایی برای تنظیم پارامترها به کمک آزمایش باقی نمی‌گذارد. به بیان روشن‌تر خواص تمام ذرات باید از روی معادلات ریاضی درآورده شود. بنابراین مثلا این نظریه‌ باید بگوید چرا الکترون وجود دارد و چرا جرم آن فلان اندازه و چرا اسپین آن یک‌دوم و چرا بار الکتریکی آن بهمان مقدار است.





    آیا حقیقتاً نظریهٔ ریسمان علمی‌است ؟



    بعضی از فیزیکدانان معتقدند که نظریهٔ ریسمان اصولا نظریه‌ای علمی نیست چرا که هیچ پیش‌بینی ابطال‌پذیری نمی‌کند و در بهترین شرایط تنها به توضیح واقعیات موجود می‌پردازد.





    نظریه-م و مسایل فلسفی مربوط به آن و سرنوشت ناپیدایش



    در اینجا طنز کوچکی مطرح می‌شود: ما انسانها یا قابلیت آن را داریم که به کشف نظریه-م نایل شویم یا نه. یعنی نظریه-م اصولا یا قابل کشف/فهم هست یا نیست. در نهایت به نظر می‌آید که این نظریه-م است که در مورد قابل کشف/فهم بودن یا نبودن خود تصمیم گرفته است! چون بالاخره ما انسانها محصول جهانی هستیم که بر اساس قوانین نظریه-م کار می‌کند.



    به علاوه این سوال بنیادی‌تر هم مطرح است که آیا اصلا نظریه-م وجود دارد؟ چرا طبیعت باید موجودی قانونمند و در درجهٔ بعد قابل فهم باشد. اینشتین معتقد بود که غیرقابل‌فهم‌ترین چیز در مورد طبیعت این‌است که طبیعت قابل فهم است. متاسفانه یا خوشبختانه از هیچ‌کجا آیه نیامده‌است که نظریه-م به عنوان نظریهٔ همه چیز یا نظریهٔ وحدت‌بخش وجود دارد تا حالا ما به دنبال آن باشیم. هرچند که به نظر می‌آید تمام فیزیکدانان ریسمان‌کار به طور ضمنی معتقد اند که نظریه-م وجود دارد و همچنین قابل درک برای ما انسانها است وگرنه بعید بود عمر خود را صرف آن کنند. اما این فرض تماما برخاسته از خوشبینی مفرط است که خوشبختانه تاکنون خلاف آن ثابت نشده‌است.



    همچنین این احتمال (هرچند بسیار اندک) وجود دارد که روزی ثابت شود نظریهٔ ریسمان اساسا نادرست است. اتفاقی شبیه این امر در مورد نظریهٔ متغیر پنهان چندین سال قبل رخ‌ داد. ریسمان‌کارها معتقدند که شانس از بیخ و بن نادرست بودن نظریهٔ ریسمان بسیار بسیار اندک و حتی نزدیک صفر است. چرا که تاکنون شواهد بسیار زیادی مبنی بر صحت آن یافت شده‌است. ممکن است آزمایش‌های آینده جهت تحقیقات را تغییر دهد ولی احتمال تکذیب این نظریه چنانکه که گفته شد تقریبا صفر است.





    تصور جهان چهاربعدی



    میدانیم که نظریه هایی مثل ابر ریسمان جهان را با ابعاد بیشتر از 3 بعد می دانند. اما یک جهان 4بعدی چگونه خواهد بود؟ منظور از بعد چهارم زمان نیست بلکه بعدی فیزیکی است که بر سه بعد ما عمود است. برای درک بهتر این بعد بهتر است بعد سوم را با بعد دوم مقایسه کنیم. با این کار ما میتوانیم رابطه این دو را به رابطه بعد سوم و چهارم تعمیم دهیم. خوب ما میدانیم که یک کاغذ دو بعد دارد (از ضخامت صرف نظر کنید) {طول و عرض} ما می توانیم این دو خط را در کاغذ بر هم عمود رسم کنیم اما آیا میتوانید خط سومی هم روی کاغذ عمود بر ان دو رسم کنید؟ نه برای رسم این خط ما به بعد سوم نیاز داریم. در مورد بعد چهارم هم همینطور است: بعدی که میتوان از ان خطی بر مکعب عمود کرد. به بعد دوم بر میگردیم. بیایید حیاتی را در بعد دوم در نظر بگیریم، در این جهان دو بعدی موجوداتی زندگی می کنند: مربع ها مثلثها چند ضلعی ها و دایره. حالا سراغ مربع میرویم. این موجود اطرافیان و اجسام را به صورت خط می بیند دقت کنید خود ما هم اطراف خود را دو بعدی می بینیم (مضحک به نظر میرسد!) ولی خیلی ساده دوری و نزدیکی را درک می کنیم. این موجود هم مثل ما است ولی یک بعد کمتر میبیند! حالا خود را فرض کنید که دارید به ان مربع نگاه میکنید. چه می بینید؟ شما میتوانید هم خود مربع و هم پشت و هم داخل بدن مربع را یک زمان ببینید! این برای مربع غیر قابل درک است که کسی بتواند داخل بدن او را ببیند. همان طور که ما نمی توانیم درک کنیم که یک موجود چهار بعدی می تواند داخل بدن ما را ببیند! ما می توانیم یک بطری دو بعدی آب را بدون باز کردن در آن بخوریم!. یا یک گاو صندوق دو بعدی را خالی کنیم ! حالا فرض کنید ما یک کره را داخل دنیای آقای مربع بیاندازیم. او چه خواهد دید؟ او اول یک نقطه می بیند که از هیچ به وجود آمده و هر لحظه به قطر آن افزوده و سپس کم و ناپدید می شود! پس اگر یک کره چهار بعدی در جهان ما بیفتد ما یک نقطه می بینیم که به یک کره تبدیل میشود و سپس هر لحظه بزرگتر می شود. سپس کوچک و نا پدید می شود

    احیانا فکر نمی کنید اون سایت ویکی پدیا هستش؟







    البته همه ما حق داریم که نتونیم درک کنیم که چطوری محور بعد 4 بر این 3 محور عموده
    نظریه "مثل" افلاطون میگه : فرض کنید چند نفر انسان رو از ابتدای تولدشون
    در یک غار تاریک رو به دیوار غار قرار دادن و آنان را چنان به غل و زنجیر کشیدن
    که قادر به هیچ حرکتی نیستن و حتی نمیتونن به هیچ چیز دیگر غیر از دیوار غار نگاه کنن
    در این غار در پشت این انسانهای مفلوک عروسکهای خیمه شب بازی قرار دادند و پشت این
    عروسکها شمعهایی وجود دارند که نور میدهند . این عروسکها رو افرادی حرکت میدهند.و
    سایه این عروسکها روی دیوار جلوی انسانهای مفلوک می افتد.
    این انسانها از زمان نوزادی خود هیچ چیز جز سایه ندیدند بنابراین هرگز نمیتونن درک کنن
    حقیقتی فراتر از این وجود دارد و فکر میکنن تمام جهان این سایه ها هستن .با یک مقایسه
    میتونیم درک کنیم که ما هم میتونیم مثل اون انسانهای مفلوک باشیم . چون از ابتدای زندگیمون
    چیزی جز 3 بعد ندیدیم. بنابراین طبیعیه که درک ابعاد بالاتر مشکل باشه


    با نظرتون موافقم

  9. #19
    پروفشنال Like Honey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    604

    پيش فرض


    خوب ما میدانیم که یک کاغذ دو بعد دارد (از ضخامت صرف نظر کنید) {طول و عرض} ما می توانیم این دو خط را در کاغذ بر هم عمود رسم کنیم اما آیا میتوانید خط سومی هم روی کاغذ عمود بر ان دو رسم کنید؟ نه برای رسم این خط ما به بعد سوم نیاز داریم.



    چطوری با بعد سوم میشه این خط سوم رو عمود بر بقیه رسم کرد؟

  10. #20
    پروفشنال Like Honey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    604

    پيش فرض

    تئوري گرانش انيشتين و تئوري كوانتومي نمي توانند در توصيف قوانين با هم متحد شوند .
    اين فيزيكدان نظري علت اين اتفاق را يكي از ابعاد مخفي زمان ميداند . و در اين صورت شما به يك بعد اضافي ديگر از فضا نيز احتياج پيدا خواهيد كرد . پس يك زمان دو بعدي و يك فضاي چهار بعدي .



    نظرتون راجع به این چیه؟
    Last edited by Like Honey; 18-09-2007 at 21:38.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •