تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دانلود فیلم جدید
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 3 اولاول 123 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 27

نام تاپيک: تاپیک اختصاصی فرهاد مهراد

  1. #11
    حـــــرفـه ای Actros's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    Kermanshah
    پست ها
    10,356

    پيش فرض

    ممنون مژگان خانوم
    مطلبت عالی بود

  2. #12
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض امروز پنجمین سال درگذشت «فرهاد مهراد» است.

    مرسی امیر جان از توجهت
    ---------------------------

    مروز پنجمین سال درگذشت «فرهاد مهراد» است.
    به نقل از منابع اینترنتی، فرهاد مهراد ۲۹ دی ۱۳۲۲ در تهران متولد شد. پدرش «رضا مهراد» كاردار ایران در كشورهای عربی بود. فرهاد تا ۸ سالگی كه به همراه خانواده به تهران بازگشت در عراق زندگی می‌كرد. برادر بزرگ فرهاد ویولن می‌نواخت. یكی از دوستان برادرش متوجه علاقه فرهاد به موسیقی می‌شود و از خانواده فرهاد می‌خواهد كه سازی برای او تهیه كنند.با اصرار برادرش یك ویولن‌سل برای او تهیه می‌كنند و تمرینات فرهاد آغاز می‌شود. ولی عمر تمرینات ویولن‌سل از ۳ جلسه فراتر نرفت و دست روزگار ساز او را شكست.

    بعد از ترك تحصیل در كلاس یازدهم با یك گروه نوازنده ارمنی آشنا می‌شود و با استفاده از سازهای آنان به صورت تجربی نواختن را می‌آموزد و مدتی بعد به عنوان نوازنده گیتار در همان گروه شروع به فعالیت می‌كند.فرهاد دو سال نیز به انگلستان رفت و در آنجا با موسیقی پاپ آن سال‌های انگلستان آشنا شد.
    پس از بازگشت به ایران فرهاد اولین اجرای موسیقی خود را در هتل ریمبو در خیابان ایرانشهر تهران اجرا كرد.سپس به اجرای برنامه در رستوران كوچینی ادامه داد و در آنجا به فرهاد بلك‌كتس مشهور شد. در این دوران در كافه‌های مختلف تهران به خواندن آوازهایی از گروه‌های معروف موسیقی آن زمان از جمله بیتل‌ها، الویس پریسلی، و ری چارلز می‌پرداخت.

    فرهاد در اوایل دهه ۵۰ با دختری به نام مونیكا آشنا شد و با او ازدواج كرد اما سرانجام این ازدواج جدایی بود. بعدها یعنی در اواخر همین دهه فرهاد با پوران گلفام ازدواج كرد و تا پایان عمر با او زندگی نمود.
    او تا سال ۵۷ و انقلاب ایران كنسرت‌های فراوانی داد. در بهمن ۵۷ هم‌زمان با انقلاب ترانه معروفش «وحدت» (آهنگ از منفردزاده، شعر از سیاوش كسرایی) را ضبط كرد.

    پس از انقلاب مدت‌ها از كار منع شد تا بالاخره در سال ۶۹ آلبوم خواب در بیداری را منتشر كرد كه چند ترانه فارسی و چند ترانه انگلیسی داشت. در این نوار فرهاد پیانو هم می‌نواخت و بعضی از آهنگ‌ها را هم خود ساخته بود. در سال ۷۶ نیز اولین كنسرت بعد از انقلابش را در كلن اجرا كرد.

    در همین سال آلبوم وحدت او نیز منتشر شد كه شامل ترانه‌های دهه ۵۰ او بود. در سال ۷۷ توانست در هتل شرق تهران كنسرت اجرا كند و آلبوم برف را نیز منتشر كرد.

    پس از انتشار آلبوم «برف»، فرهاد درصدد تهیه آلبومی با نام «آمین» بود كه ترانه‌هایی از كشورها و زبان‌های مختلف را در بر می‌گرفت. اما از مهرماه ۷۹ بیماری او جدی شد. فرهاد به بیماری هپاتیت سی مبتلا بود و در نتیجه عوارض كبدی ناشی از آن در خرداد ۸۱ برای درمان به لیل در فرانسه رفت و در ۹ شهریور همان سال پس از مدتی اغما در بیمارستان، در سن ۵۹ سالگی درگذشت و در ۱۳ شهریور در گورستان تیه در پاریس دفن شد.


    خبرگزارى فارس

  3. این کاربر از Asalbanoo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #13
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض فرهاد فراموش شدنی نیست

    شرافتی که در بنیانگزاران ترانه نوین ایران بود –و هست- تکرارناشدنی است. به راستی روزها که می گذرد و می بینیم خوانندگان، ترانه سرایان و آهنگسازان روزگار خویش را بیشتر بر این باور استوار می شویم که ویژگی اصلی یک هنرمند متعهد شرافت است و رعایت اصول هنر و تکنیک های آن به مراحل بعدی راه هنرمند شدن تعلق دارد.
    نسل ۵۰ موسیقی پاپ ما بی تکرار و بی جایگزین است. نسلی که عاشقانه هایش اجتماعی بود و ترانه های اجتماعی اش از عمق جان می آمد. نسلی که ترانه هایش خنثی نبود و هر حرکت هر فردش اعتراضی بود به سنت های حاکم برجامعه. نسل ۵۰ از هر روزنه ای استفاده می کرد تا با صدای خویش فرهنگ سازی کند و راه و رسم تمدن و رسیدن به آزادی های فردی و اجتماعی را فریاد کند.
    تردیدی نیست که ترانه نوین ایران مدیون ترانه مرد تنهاست. استفاده از زبان روز مردم، بیان دردهای جامعه، بی اعتنایی به قواعد دست و پاگیر ادبی و توجه کامل به همراهی کلام و موسیقی و احساسی که بی هیچ خودسانسوری در ترانه موج می زند باعث شدند تا این ترانه نه تنها نحوه استفاده از ترانه را در فیلم های ایرانی تغئیر دهد بلکه الگویی شد برای سایرین و راهی شد که عابرین بسیاری در آن گام نهادند و عجبا که به مقصدرسیدگان نیز از همان نسل بودند. خواننده مرد تنها فرهاد بود.
    فرهاد فعالیت جدی موسیقی را در بلک کتز به رهبری شهبال شب پره آغاز کرد. شهبالی که نام آوران بسیاری را به موسیقی ایران معرفی کرده در آن زمان در گروه خود فرهاد، حسن شماعی زاده و شهرام شب پره را داشت که بعدها هر کدام در سبکی انتخاب کردند از برترین ها شدند.
    اما آنچه فرهاد را جاودان کرد نه ترانه هایی مانند «اگه یه جو شانس داشتیم» که مرد تنها و ترانه های پس از آن بود. خواندن ترانه هایی از شهیار قنبری، ایرج جنتی عطایی، اردلان سرفراز، تورج نگهبان و احمد شاملو و کار کردن با آهنگسازانی مانند واروژان، محمد اوشال، حسن شماعی زاده و اسفندیار منفردزاده، فرهاد را به درجه ای رساند که هر خواننده ای آرزوی رسیدن به آن را دارد.
    آگاهی فرهاد بسیار بالا بود. محدوده مطالعات او هم ادبیات کلاسیک و هم ادبیات مدرن ایران و جهان را شامل می شد. رشد و نمو در فضای هنری دهه ۵۰ که اکثر هنرهای ما در بالاترین سطح خود در طول تاریخ ایران رسیده بود و شور و شعور ذاتی فرهاد و اسیر بازار رایج موسیقی نشدن از ویژگی هایی است که کمتر خواننده ای ازآنها بهره مند است. او با انتخاب دقیق ترانه ها و اجرای صحیح و تلفظ دقیق کلمات، شعر را آنگونه که بایسته است به گوش مردم می رساند.
    آگاهی او از موسیقی روز دنیا و تلفیق صحیح سبک ترانه خوانی آنان و شعر فارسی باعث گشوده شدن در دنیایی دیگر به مخاطب ایرانی شد و این کاریست که امروز خودشیفتگان بسیاری در پی آنند و حاصل کارشان چیزی جز سردرد برای مخاطب نیست و دریغ و درد که در محیط هایی که انتظار می رود روشنفکران و جماعت آگاه از جهان متمدن در آن حاضر باشند، به جای صدای فرهاد و خوانندگان همنسلش، صداهای پرهیاهو و توخالی را می شنویم.
    پس از انقلاب که ترانه تعطیل شد و ترانه خوان تبعید، فرهاد کوچ نکرد و ای کاش این کار را می کرد تا مردم را بیش از پیش از نعمت صدایش برخوردار کند و رونقی به بازار ترانه متعهد ببخشد. او اگرچه چنین نکرد، اما بیکار نیز ننشست و در سال ۱۳۷۲ شمسی، آلبوم خواب در بیداری او به بازار عرضه شد. خواب در بیداری در زمان انتشار خود به فروش خوبی دست پیدا کرد.
    طرح جلد متفاوت و ترانه هایی که بوی تن در دادن نمی داد بسیار امیدوار کننده بود. فرهاد هنوز هم همان فرهاد سابق بود. و سپس برف که در سال ۱۳۷۶ در آمریکا منتشر شد و پس از آن اجازه انتشار در ایران را به دست آورد. این آلبوم حال و هویی دیگر داشت و بسیار بیشتر از سایر آلبوم ها به فرهاد نزدیک تر بود. گویا در این البوم فرهاد لحظه ای هم به مخاطب و فروش آلبوم فکر نکرده و تنها در پی ارائه دادن تفکر خویش به آنانی است که به دنبال پیام او هستند.
    این آلبوم که آهنگایش را آندرانیک آهنگساز و تنظیم کننده چیره دست انجام داده بود نیز فروش خوبی داشت و تا مدتی در صدر جدول پرفروش ترین ها بود.
    البته در این سالها آلبوم دیگری نیز با نام وحدت به بازار عرضه شد که همان آلبوم جمعه قبل از انقلاب، با حذف ترانه خسته باشعری از تورج نگهبان به بازار آمد که گویا بدون اجازه خالقان اثر بوده است و برای انتشار آن با هیچ کدام از صاحبان آثار صحبتی نشده بود. هرچند که پوران گلفام همسر فرهاد که خود را وارث حق فرهاد از آثارش می داند چند سال پیش مجموعه ای نسبتا کامل از آثار فرهاد را منشر کرد و برای انتشار آن نیز از هیچ کدام از شاعران و اهنگسازان اجازه نگرفت.
    فرهاد ۹ شهریور ۱۳۸۱ در بیمارستانی در پاریس در گذشت و همسرش تنها وصیت فرهاد را اجرا نکرد. ای کاش زمانی مشخص شود که چرا پوران گلفام با فرهاد چنین کرد.
    سخن که به پوران گلفام می رسد ناگهان همه چیز خاتمه می یابد چرا که در این چند سالی که از فراق فرهاد یم گذرد، همسر او و وارث حق مادی او از آثارش هیچگاه هیچ مراسم درخوری برای فرهاد برپا نکرده است. نه روز میلاد او – فرهاد متولد ۲۹ دی ۱۳۲۲ است- را گرامی داشته و نه روز وداع او را.
    هستند کسانی که بهتر از ما درباره فرهاد و پوران گلفام سخن می گویند. در پایان سه فایل را برای داونلود در اختیار خوانندگان فریاد می گذاریم و قضاوت را به شما واگذار می کنیم.
    اول صحبت های شهیار قنبری با اسفدیار منفردزاده در برنامه دوستت دارم ها در سپتامبر ۲۰۰۲ (برگرفته از سایت حرف) ----> داونلود کنید
    دوم یادداشت اسنفدیار منفردزاده درباره فرهاد در وبلاگ شخصی اش در تاریخ ۲ جولای ۲۰۰۵ ---> داونلود کنید
    و سوم گفت و گوی شهیار قنبری با حسن عباسی درباره فرهاد به تاریخ نوامبر ۲۰۰۲ (برگرفته از سایت حرف) -----> داونلود کنید
    عمرت دراز باد پادشاه آواز







    دو هفته نامه فریاد

  5. این کاربر از Asalbanoo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #14
    در آغاز فعالیت G.A.B.R.I.E.L II's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    پای آن کاج بلند
    پست ها
    11

    پيش فرض

    چه کسی بود صدا زد مهراد ؟

    کفشهایم کو ؟

    (ممنون Mrs.Asalbanoo & nothing else)

  7. #15
    در آغاز فعالیت Viyolet's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    مقيم وادي كلمات
    پست ها
    18

    پيش فرض

    سلام خانم Asalbanoo
    چقدر كار خوبي كرديد كه يادي از فرهاد اينجا به جا گذاشتيد
    واقعا اين تاپيك برام دوست داشتني بود.

  8. #16
    حـــــرفـه ای Actros's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    Kermanshah
    پست ها
    10,356

    پيش فرض

    اهنگ کودکانه یه کار رویا ییه خدایی

    بوی عیدی بوی توپ بوی کاغذ رنگی............

    روحش شاد

  9. #17
    آخر فروم باز Boye_Gan2m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Road 2 Hell
    پست ها
    1,216

    پيش فرض

    بچه ها
    من دنبال فول آلبوم فرهاد میگردم، خواهشا اگر دارین بزارین

  10. #18
    حـــــرفـه ای Actros's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    Kermanshah
    پست ها
    10,356

    پيش فرض

    بچه ها
    من دنبال فول آلبوم فرهاد میگردم، خواهشا اگر دارین بزارین
    تو انجمن درخواست موسیقی یه تایپیک باز کن
    حتما کمکت میکنن

  11. #19
    آخر فروم باز paranoid_android's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    in My Earphones
    پست ها
    1,414

    پيش فرض

    گنجشکک اشی مشی
    آهنگی به وسعت همه ایران بود!

    عیدی، سقف، جمعه

    شنبه روز بدی بود... با این آهنگش گریه هم کردم

  12. #20
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض به ‌یاد «فرهاد مهراد»

    در روزهای آخر اسفند در ذهنت بوی عیدی را می‌شنوی... بوی توپ، بوی کاغذ رنگی... و به یاد جای خالی فرهاد در بین هنرمندان محبوبت می‌افتی...
    یک باغ است. یک باغچه. هوا ابری است. شمال نیست. شیک‌تر از شمال است. فرهاد دارد به گل‌های باغچه می‌رسد. نه آن فرهاد است که در نوستالژی‌هایمان به یاد می‌آوریم: چشمان درشت. سبیلی مشکی. موهایی بلند... نه آن فرهاد است که مویی به سپیدی برف دارد و بر آلبوم برف به نقطه‌ای خیره شده است. فرهاد تکیده است. لاغر شده است. خیلی. آواز نمی‌خواند. مولوی می‌خواند. حافظ می‌خواند و به باغچه می‌رسد.
    این تصاویر آخرین تصاویری است که از فرهاد می‌بینیم. فرهاد بیمار است. آنجا فرانسه است. رفته است برای مداوا. همسرش دارد از او فیلم می‌گیرد. گاه حوصله حرف زدن ندارد. گاه زمزمه می‌کند. بیمار است. تکیده است. دلت می‌گیرد. نمی‌خواهی فرهاد را چنین ببینی. انگار به نوستالژی‌هایت بر می‌خورد.
    صحنه‌ها عوض می‌شود. فرهاد است. با گروه «بلک کتس». موهای مشکی. کمی بلند. همان چشمان نافذ که وقتی هم بسته است نفوذ خود را دارد. میکروفون را چنان در دست می‌فشارد که گویی یار است. می‌خواند: yesterday…. تصاویر سیاه و سفید است. عین خاطره‌ها. فیلم نام «آمین فرهاد» را بر خود دارد. پوران گلفام (همسر فرهاد) آن را ساخته است.
    جشنواره‌ی تصویر هنرمند است. به‌همت مجله‌ی تصویر و «سیف‌الله صمدیان». خانه‌ی هنرمندان ایران. اواسط مرداد است. سالن پر است. در راهروها هم آدم‌ها جلوی مونیتور جمع شده‌اند تا فرهاد برایشان از بوی عیدی بگوید، بوی توپ. فرهاد می‌گوید، می‌خواند. بغض‌ها فروخورده می‌شود. نوستالژی همه را در بر می‌گیرد. اشک‌ها سرازیر می‌شود و خیس می‌شی... گوله می‌شی، گنجشکک اشی‌مشی... جوان‌ترها که هر چه از فرهاد می‌دانند در تنهایی‌هایشان است. با او زیر لب زمزمه می‌کنند.
    پوران گلفام می‌گوید که در مورد فیلمسازی ادعایی ندارد تنها مقداری مصالح داشته و آن را در اختیار چند تکنسین قرار داده و این فیلم تولید شده است. و فرهاد در فیلم در مورد نقش همسرش در زندگی خود می‌گوید: «در واقع ایشان است که می‌خوانند و شما این خواندن را در شکل من می‌بینید. من از لحاظ جسمی و روحی بدون ایشان قادر نیستم که ادامه دهم. من مثل قوری بند زده می‌مانم که ایشان مرا نگاه داشته‌اند.». همه در فیلم هستند. حتی الهی‌قمشه‌ای، او معتقد است: «که فرهاد انسانی یونیک بود و دیگران از او الگو می‌گرفتند.».
    فرهاد خاص است. خیلی خاص این را سیف‌الله صمدیان می‌گوید. خاص بودن در جامعه‌ای که دروغ‌گفتن در آن یک فضیلت است و فرهاد صادقانه می‌گوید با ساز و موسیقی توسط همسایه‌ی ارمنی‌اش آشنا شده است. «علیرضا میرعلینقی» و «هوشگ گلمکانی» قرار است در مورد فیلم صحبت کنند اما یادشان می‌رود. نوستالژی آنها را به گذشته‌ها پرتاب کرده است. در عوض همه‌اش از فرهاد می‌گویند.
    تا قبل از فرهاد، خواننده‌ها فوکل‌کروات می‌زدند. با کت‌وشلوار و موهای روغن زده و بسیار مرتب و صداهایی صاف و نرم و لطیف. اما دیگر بس بود. این جریان سنت‌شکن‌طلب صداهای غیرمتعارف را بیشتر می‌پسندید و فرهاد در این بستر آمد و جاودانه شد
    فرهاد یکی از پدیده‌های اواخر دهه‌ی ۴۰ ایران است. همان دوران طلایی فرهنگ و هنر در ایران. زمانی‌که در حوزه‌ی موسیقی اصیل ایرانی استادانی چون بنان و وزیری بودند و در عین حال مردم بیشتر تمایل به موسیقی‌های عام‌تر و خواننده‌هایی مانند الهه، دلکش، پوران و پروین و ... داشتند. موسیقی پاپ هم بود. ویگن، عارف، منوچهر سخایی و ... در این میان فرهاد با گروه بلک کتس (Black Cats) می‌آید، اگرچه کار این گروه بیشتر تقلید از پاپ و راک غربی بود و اسم‌ گروه هم غربی بود، اما خیلی‌ها آن را پسندیدند. البته رادیو ترانه‌های این گروه را پخش نمی‌کرد، محل اجرای برنامه‌ی گروه بلک کتس هم در کافه‌‌ها بود و آثارشان بیشتر به صورت صفحه‌های ۴۵ دور پخش می‌شد. برای همین مخاطبشان شد هنرمندان و روشنفکران و دانشجویان آن دهه.
    آن‌زمان فرهاد آغازگر حس‌های تازه است. حس‌های تازه‌ای که در دهه ۴۰ از برآیند تحول جامعه‌ی شهری و تحت تاثیر دهه‌ی ۶۰ اروپا به‌وجود آمده است. احساساتی که پیش از آن در موسیقی ما نبود. فرهاد با وجود این که تعلیم موسیقی ندیده اما آن عنصر صراحت و صمیمیت بی‌اندازه در کارهایش باعث شد موسیقی‌اش در ناخودآگاه مردمی که این نوع موسیقی‌اش را دوست داشتند،‌ بنشیند.
    سال ۱۳۴۹ است، «رضا موتوری» را بیشتر جوانان و دانشجویان دیدند و پسندیدند. فرهاد کارنامه هنری‌اش را با خواندن در فیلم رضا موتوری شروع کرد. با صدای بی‌صدا. مثل یک روز بلند...
    ظهور و درخشش فرهاد در آن سال‌ها حاصل پدیده‌های جهانی بود. دهه‌ی شصت دهه‌ای که تاثیر بسیار مهمی در فرهنگ جهانی داشت و بالتبع تاثیراتی بر ایران گذاشت. موسیقی پاپ غربی به‌طور خاص موسیقی پاپی که از آمریکا وارد ایران می‌شد، موسیقی سبکی بود که شاخص آن «الویس پریسلی» است و یا خواننده‌هایی شبیه آن.
    ولی فقط آن نبود، جنبش‌های فرهنگی که توام با اعتراضات جوانان و دانشجویان در آن سال‌ها به‌وجود آمد، و اوج آن مه ۱۹۶۸ در فرانسه بود، تاثیرات بسیاری بر همه جای دنیا داشت. این روند چه مثبت تلقی شود، یا چه منفی، ترکش‌هایش به ایران هم رسید. آن موقع دوران اعتراض به جنگ ویتنام بود، دوران گسترش «هیپیزم» (Hippiesm) به عنوان یک جنبش اعتراضی. نوع پوشش و آرایش فرهاد و همکارانش در آن سال‌ها خیلی شبیه تیپ جوان‌های هیپی بود.
    و این یک سنت‌شکنی محسوب می‌شد. شکستن معیارهای کهنه. تا قبل از فرهاد، خواننده‌ها فوکل‌کروات می‌زدند. با کت‌وشلوار و موهای روغن زده و بسیار مرتب. صداهای صاف و نرم و لطیف به‌عنوان صدای خوب شناخته می‌شد. اما دیگر بس بود. این جریان سنت‌شکن‌طلب صداهای غیرمتعارف را بیشتر می‌پسندید و فرهاد در این بستر آمد و جاودانه شد.
    یک باغ است. یک باغچه. هوا ابری است. نزدیک عید است. به باغچه باید رسید. سبزه باید سبز کرد. هوس می‌کنی که لابه‌لای سی‌دی‌هایت بگردی: بوی عیدی بوی توپ بوی کاغذ رنگی و ... تا با این ترانه آخرین روزهای زمستان را سر کنی بهار منتظر است..








    لیلی فرهادپور


    فرهنگ و آهنگ

  13. این کاربر از Asalbanoo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •