تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 2 اولاول 12
نمايش نتايج 11 به 15 از 15

نام تاپيک: آدمي زنده به چيست؟ ( لئو تولستوي )

  1. #11
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض 9/10

    قسمت نهم :


    - دوباره به زمين آمدم. جان مادر را گرفتم. در بالاي روستا به پرواز درآمدم. خواستم جان زن را نزد خدا ببرم. اما باد مرا گرفت. بالهايم خم شد و خم شد. تنها جان زن رفت نزد خدا. من به زمين افتادم. كنار راه.

    سيمون و ماترينا چون دانستند چه كسي با آنها زندگي مي‌كرده و چه كسي را لباس و غذا داده بودند، از ترس و سرور به گريه افتادند.

    فرشته گفت: تنها و برهنه در مزرعه بودم. از نيازهاي آدمي، سرما و گرسنگي، تا وقتي كه آدم نشده بودم بي‌خبر بودم. گرسنه بودم. داشتم از سرما سياه مي‌شدم. نمي‌دانستم چه بايد كرد؟ صداي پاي مردي از طرف راه به گوشم رسيد. در دستش يك جفت پوتين بود. با خودش حرف مي‌زد. از زماني كه شكل آدم شده بودم، اولين باري بود كه صورت آدميزادي را مي‌ديدم. به نظرم وحشتناك آمد. سرم را برگرداندم. مرد با خودش حرف مي‌زد. چگونه بدنش را در سرماي زمستان بپوشاند و چگونه غذاي زن و فرزندانش را فراهم نمايد. انديشيدم من دارم از سرما و گرسنگي نابود مي‌شوم و اين آدم تنها به فكر اين است كه چگونه براي خود و زنش لباس تهيه كند و نان بدست آورد. اين مرد مرا كمك نخواهد كرد. از من فاصله گرفت و رفت، انگار مرا نديده بود. نااميد شدم. ناگهان ديدم برگشت. بالا را نگاه كردم. همان مرد بود. چهره‌اش تغيير كرده بود. حضور خداوند را در وجود او شناختم. برهنگي مرا پوشاند. همراه خود به خانه‌اش آورد.

    زني آمد ما را ببيند. دلش مي‌خواست مرا از خانه بيرون كند. ناگهان شوهرش با او راجع به خدا حرف زد. زن بي‌درنگ عوض شد. برايم خوردني آورد. زنده شده بود. خدا را در او ديدم. آنگاه ياد نخستين درسي كه خدا خواسته بود ياد بگيرم افتادم. پي بردم خدا گل آدم را با محبت و عشق سرشته است. براي اولين بار تبسم كردم.

    اما هنوز همه آنچه را بايد فرانگرفته‌بودم. يك سال با شما زندگي كردم. كسي آمد و جفتي پوتين سفارش داد كه يك سال از ريخت نيفتد. نگاهش كردم. پشت سر او، همكارم، فرشته مرگ را ديدم. كسي جز من آن فرشته را نديد. دانستم پيش از غروب آفتاب جان مرد ثروتمند را خواهد گرفت. با خود انديشيدم اين مرد تدارك يك سال ديگر را دارد ميبيند و نمي‌داند پيش از غروب آفتاب خواهد مرد. به ياد گفته دوم خدا افتادم كه توصيه كرده بود "يادبگير به آدمي چه نداده‌ام". پي بردم آدمي توانايي تشخيص نيازهاي خودش را ندارد. بار دوم متبسم شدم.

    اما هنوز همه چيز را نميدانستم. نمي‌دانستم "آدمي زنده به چيست".


    ادامه دارد ... .

  2. #12
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض 10/10

    قسمت دهم ( آخرين قسمت ) :


    سال ششم بود كه زن، با دو دختر دوقلو، آمد. دخترها را شناختم. شنيدم چگونه زنده مانده بودند. بيگانه‌اي آنان را شير داده بود و پرستاري و بزرگ كرده بود. چون زن عشق خود را به كودكاني كه از خود او نبودند نشان داد و براي آنان اشك ريخت، خدا را در وجود او زنده و حاضر يافتم. پي بردم "آدمي با چه زنده است". دانستم خدا آخرين پند را به من آموخته است و گناه مرا بخشيده است. براي سومين بار تبسم كردم.

    اندام فرشته را جامه‌اي از نور پوشاند. چشمها ديگر توانايي ديدن او را نداشت. صدايش رساتر شد. گويي صدا از او نبود. از آسمان بالا مي‌آمد.

    فرشته گفت: "مشيت نبود مادر بداند كودكانش در زندگي چه نيازمندي‌هايي خواهند داشت. مشيت نبود مرد ثروتمند بداند هنگام غروب براي پاهايش، پوتين نياز دارد يا سرپايي. آن مدتي كه آدم بودم، زنده ماندم، به اين علت نبود كه به خودم مي‌رسيدم. زنده ماندم بدان سبب كه در وجود عابري محبت و عشق به وديعه گذاشته شده بود و زنش دلسوزم شد و دوستم داشت. يتيم‌ها زنده ماندند نه به علت توجه و نگراني مادر. بلكه به اين سبب كه در قلب زني بيگانه عشق و محبت گذاشته شده بود. فهميدم خدا نمي‌خواهد آدميان جدا از يكديگر زندگي كنند. پس بر آنها آشكار نمي‌نمايد هر كدام چه نيازهايي دارند. مي‌خواهد با هم و دسته‌جمعي، چون يك جان، در انبوه بي‌شمار بدنها، زندگي كنند. پس براي هر فردي آنچه را مورد نياز ديگران است آشكار مي‌سازد. حال پي بردم هر چند ظاهرا آنچه باعث زنده ماندن انسان مي‌شود، به خود رسيدن و مواظبت از خود است، اما حقيقت اين است كه آنچه آنان را زنده مي‌دارد، محبت و عشق است. هر كس مهربان و بامحبت است در خدا است و خدا در اوست. خدا مهرباني و عشق محض است."

    فرشته چنان تسبيح خدا را سرود كه كلبه به لرزه درآمد. سقف شكاف برداشت. ستوني از نور و آتش از زمين به آسمان صعود كرد.سيمون و زنش و فرزندانش بر زمين افتادند. فرشته بال درآورد و به آسمان‌ها پرواز كرد. چون سيمون به خود آمد كلبه مانند پيش بود. كسي جز خانواده او در آنجا نبود.



    پايان.

  3. #13
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    یک تشکر بزرگ از ماریوی عزیز واسه زحمتی که می کشه
    به نظرم این طور قسمت قسمت نوشتن خیلی به تفکر بیشتر کمک می کنه
    ولی باید یک حجوری بشه به بقیه اطلاع رسانی کرد چه تاپیک های باحالین اینا

  4. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #14
    حـــــرفـه ای Dash Ashki's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    جایی که خدا نباشد !
    پست ها
    2,989

    پيش فرض

    ایبوک این داستان.


  6. این کاربر از Dash Ashki بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #15
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض

    فرانك عزيز ممنون از لطف شما.

    اشكان عزيز از لطف شما هم ممنون.

    --------------------------------------------------------
    جايي راجع به تولستوي و كتاب "جنگ و صلح" اين نويسنده نوشته شده بود و اينكه اين كتاب يكي از برترين رمانهاي نوشته شده در تاريخ است. همچنين وصفي از يك نويسنده بزرگ ديگر روس درباره تولستوي. و اين تاپيك نيز در مورد تولستوي بود ، بد نديدم اين جمله زيباي اين نويسنده يعني "ولادمير ناباكف" درباره تولستوي رو ، اينجا بنويسم.


    جمله زيبايي است براي وصف يك نويسنده بزرگ از جانب نويسنده بزرگي ديگر.


    ناباكف ميگه :

    " شما وقتي يك كتاب از يك نويسنده بزرگ مي‌خوانيد، به اين علت آنرا مي‌خوانيد، چون آنرا از يك نويسنده بزرگ مي‌خوانيد. ولي وقتي شما تولستوي مي‌خوانيد، به اين دليل آنرا مي‌خوانيد، چون نميتوانيد آنرا بر زمين بگذاريد."

صفحه 2 از 2 اولاول 12

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •