تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 15 اولاول 12345612 ... آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 147

نام تاپيک: مریم حیدر زاده

  1. #11
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    12

    هواي رفتن

    مي خوام يه قصري بسازم
    پنجره هاش آبي باشه
    من باشم و تو باشي و
    يه شب مهتابي باشه
    امشب مي خوام از آسمون
    ياسهاي خوشبو بچينم
    امشب مي خوام عكس تو رو
    تو خواب گل ها ببينم
    كاشكي بدوني چشمات رو
    به صد تا دنيا نمي دم
    يه موج گيسوي تو رو
    به صد تا دريا نمي دم
    كاش تو هواي عاشقي
    هميشه پيشم بموني
    از تو كتاب زندگي
    حرفاي رنگي بخوني
    حتي اگه دلت نخواد
    اسم تو ، تو قلب منه
    چهره تو يادم مياد
    وقتي كه بارون مي زنه
    امشب مي خوام براي تو
    يه فال حافظ بگيرم اگر كه خوب در نيومد
    به احترامت بميرم
    امشب مي خوام رو آسمون
    عكس چشات رو بكشم
    اگر نگاهم نكني
    ناز نگات رو بكشم
    مي خوام تو رو قسم بدم
    به جون هر چي عاشقه
    به جون هر چي قلب صاف
    رنگ گل شقايقه
    يه وقتي كه من نبودم
    بي خبر از اينجا نري
    بدون يه خداحافظي
    پر نزني تنها نري
    وقتي كه اينجا بموني
    بارون قشنگ و نم نمه
    هواي رفتن كه كني
    مرگ گلهاي مريمه

  2. #12
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    12

    خيال

    ديشب دوباره ديدمت اما خيال بود
    تو در كنار من بشيني محال بود
    هر چه نگاه عاشق من بي نصيب بود
    چشمان مهربان تو پاك و زلال بود
    پاييز بود و كوچه اي و تك مسافري
    با تو چه قدر كوچه ما بي مثال بود
    نشنيد لحن عاشق من را نگاه تو
    پرواز چشم هاي تو محتاج بال بود
    سيب درخت بي ثمر آرزوي من
    يك عمر مانده بود ولي كال كال بود
    گفتم كمي بمان به خدا دوست دارمت
    گفتي مجال نيست و ليكن مجال بود
    يك عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
    سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
    چيزي شبيه جام بلور دلي غريب
    حالا شكست واي صداي وصال بود
    شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
    اما نه با خيال تو بودم حلال بود

  3. #13
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    12

    محبت

    نام تو رو آورده ام دارم عبادت ميكنم
    گرد نگاهت گشته ام دارم زيارت ميكنم
    دستت به دست ديگري از اين گذشته كار من
    اما نمي دانم چرا دارم حسادت ميكنم
    گفتي دلم را بعد از اين دست كس ديگر دهم
    شايد تو با خودئ گفته اي دارم اطاعت ميكنم
    رفتم كنار پنجره ديدم تو را با بگذريم
    چيزي نديدم اين چنين دارم رعايت ميكنم
    من عاشق چشم تو ام تو مبتلاي ديگري
    دارم به تقدير خودم چنديست عادت ميكنم
    تو التماسيم مي كني جوري فراموشت كتم
    با التماس ولي تو را به خانه دعوت ميكنم
    گفتي محبت كن برو باشد خداحافظ ولي
    رفتم كه تو باور كني دارم محبت ميكنم

  4. #14
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    12

    فاصله

    گفتي كه مرا دوست نداري گله اي نيست
    بين من و عشق تو ولي فاصله اي نيست
    گفتم كه كمي صبر كن و گوش به من كن
    گفتي كه نه بايد بروم حوصله اي نيست
    پرواز عجب عادت خوبيست ولي حيف
    تو رفتي و ديگر اثر از چلچله اي نيست
    گفتي كه كمي فكر خودم باشم و آن وقت
    جز عشق تو در خاطر من مشغلهاي نيست
    فتي تو خدا پشت و پناهت به سلامت
    بگذار بسوزند دل من مساله اي نيست

  5. #15
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    12

    اگه تو از پيشم بري

    اگه تو از پيشم بري سر به بيابون مي ذارم
    هر چي گل شقايقه رو خاك مجنون مي ذارم
    اگه تو از پيشم بري من خودم و گم مي كنم
    به عمر تو رو شرمنده حرفاي مردم مي كنم
    اگه تو از پيشم بري دل رو به دريا مي زنم
    غرور خورشيد و با برف آرزوها مي شكنم
    اگه تو از پيشم بري كار من آوارگيه
    خلاصه شو واست بگم كه آخر زندگيه
    اگه بري شكايت تو رو به دريا ميكنم
    شقايقاي عالم و من بي تو رسوا ميكنم
    اگه تو از پيشم بري زندگي خاكستريه
    فرداش يكي خبر مي ده دلت پيش ديگريه
    اگه تو از پيشم بري شمعدونيا دق ميكنن
    شكايت چشم تو رو به مررغ عاشق ميكنن
    اگه بري پرستوها از زندگيشون سير ميشن
    آهوا توي دام صياداي پير اسير مي شن
    اگه بري دريا پر از اشك و نياز ماهياس
    شباي شهرمون مثه چشماي عاشقت سياس
    اگه بري يه شب تو خواب دريا رو آتيش مي زنم
    نردبون آسمون و با هر چي نوره مي شكنم
    اگه بري پروانه ها شمعا رو خاموشن ميكنن
    قنرياي قفسي دل و فراموش ميكنن
    اگه بري پلك گلا از غم عشق تو تره
    يكي مثه من دلش از چشماي تو بي خبره
    اگه تو از پيشم بري پنجرمون بسته ميشه
    يه دل با صد تا آرزو از زندگي خسته ميشه
    اگه بري مجنون ديگه از من و تو نميگذره
    نرو بذار ببينمت باز از كنار پنجره
    اگه بري من مي مونم با بازي هاي سرنوشت
    كه من رو تو دوزخ گذاشت ترو فرستاد به بهشت
    اگه بري به آسمون شب شكايت ميكنم
    يه شب مي شينم با خدا تا صبح خلوت ميكنم
    اگه بري پرنده ها بر نمي گردن به لونه
    بي تو كدوم پرنده اي راه خودش رو مي دونه
    اگه تو از پشم بري تو ابرا غوغا ميكنم
    براي مردن گلا بهونه پيدا ميكنم
    اگه تو از پيشم بري ياسا ترك بر ميدارن
    شبنما رو گل رز مگه حتي طاقت ميارن
    اگه بري مردم منو به هم ديگه نشون مي دن
    مي پرسن از همديگه كه چي راجع من شنيدن
    اگه بري همه ميگن عشق من و تو هوسه
    بمون با هم نشون بديم كه عشق ما مقدسه
    اگه بري مي لرزه فرهاد و ستون بيستون
    به خاطر اونم شده تو تا ابد پيشم بمون
    اگه بري مي گن ديدي اين آخر و عاقبتش
    ما هيچ كدوم و نمي خوايم نه رنج و ئنه محبتش
    اگه بري نمي دونن شايد واست خوشبختيه
    نمي دونن لذتت بعضي خوشيا تو سختيه
    اگر چه وقتي تو بري ديگه من و نمي بيني
    اگه بخواي هم مي بايد تا فصل محشر بشيني
    اما تورو جوون خودت كه از همه عزيزتري
    با يك نگاهت منو تا اوون ور دنيا مي بري
    اگه ميشه بري يه جا به آرزوهات برسي
    يا كه دور از چشماي من قلب تو دادي به كسي
    برو منم با يد تو زندگي رو سر ميكنم
    گاهي به اشتياق تو قلبم و پر پر ميكنم
    عيدا كه شد عشق تو رو تو قلب هفت سين مي چينم
    با اينكه رفتي باز تو رو كنار هفت سين مي بينم
    غصه نخور دنياي ما سمبل بي وفاييه
    هر چي من و تو مي كشيم تقصير آشناييه
    راستي اگه بخواي بري اين جوري طاقت مي يارم
    خودم بايد دست تو رو دست غربت بذارم
    اگه بري دنبال تو ميام تا اوج آسمون
    اون وقت مي بينم همه رو پس تو نرو پيشم بمون
    دلت مي خواد اگه يه روز بدون من مي رفتي يه جا
    دنبال مهربونيات آواره شم تو كوچه ها
    اگه بري يه وقت مي آي مي بيني مريم نداري
    اون وقت بايد دسته گل و رو خاك مريم بذاري
    اگه بري بيداي مجنون و پريشون مي كنم
    سقف دل و بر سر آرزوها ويرون ميكنم
    اگه بري اينجا يه دل بمون كه صاحب اون مريمه
    اگه بري دعاي من بازم مي ياد پشت سرت
    من به فداي تو و عشق تو و فكر سفرت

  6. #16
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    12

    مي دونم

    زندگي پر از سواله مي دونم
    رسيدن به تو خياله مي دونم
    تو ميگي يه روزي مال من ميشي
    اما موندت محاله مي دونم
    تو ميگي شبا دعامون مي كني
    چشمه چات زلاله مي دونم
    توي آسمون سرنوشت ما
    ماه كاملمهلاله مي دونم
    تو ميگي پرنده شيم بريم هوا
    غصه ما دو تا باله مي دونم
    چشم من پر از غم نبودنت
    دل تو پر از ملاله مي دونم
    طاقتم ديگه داره تموم ميشه
    صبر تو رو به زواله مي دونم
    آره مي ري و نمي پرسي كه اين
    دل عاشق در چه حاله مي دونم

  7. #17
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    12

    حدس

    و حدس مي زنم شبي مرا جواب ميكني
    و قصر كوچك دل مرا خراب ميكني
    سر قرار عاشقي هميشه دير كرده اي
    ولي براي رفتنت عجب شتاب ميكني
    من از كنار پنجره تو را نگاه ميكنم
    و تو به نامديگري مرا خطاب مي كني
    چه ساده در ازاي يك نگاه پاك و ماندني
    هزار مرتبه مرا ز خجلت آب ميكني
    به خاطر تو من هميشه با همه غريبه ام
    تو كمتر از غريبه اي مرا حساب ميكني
    و كاش گفته بودي از همان نگاه اولت
    كه بعد من دوباره دوست انتخاب مي كني

  8. این کاربر از boy iran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #18
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    12

    يك فكر ديگر

    امشب تمام خويش را از غصه پرپر ميكنم
    گلدان زرد ياد را با تو معطر ميكنم
    تو رفته اي و رفتنت يك اتفاق ساده نيست
    ناچار اين پرواز را اين بار باور ميكنم
    يك عهد بستم با خودم وقتي بيايي پيش من
    يه احترام رجعتت من ناز كمتر مي كنم
    يك شب اگر گفتي برو ديگر ز دستت خسته ام
    آن شب براي خلوتت يك فكر ديگر ميكنم
    صحن نگاهت را به روي اشتياقم باز كن
    من هم ضريح عشق را غرق كبوتر ميكنم
    شعريست باغ چشم تو غرق سكوت و آرزو
    يك روز من اين شعر را تا آخر از بر ميكنم
    گر چه شكستي عهد را مثل غرور ترد من
    اما چنان ديوانه ام كه با غمت سر ميكنم
    زيبا خدا پشت و پناه چشمهاي عاشقت
    با اشك و تكرار و دعا راه تو را تر ميكنم

  10. #19
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    12

    رفع زحمت

    حافظ كنار عكس تو من باز نيت ميكنم
    انگار حافظ با من و من با تو صحبت ميكنم
    وقت قرار ما گذشت و تو نمي دانم چرا
    دارم به اين بد قوليت ديريست عادت ميكنم
    چه ارتباط ساده اي بين من و تقدير هست
    تقدير و ويران ميكند من هم مرمت مي كنم
    در اشتباهي نازنين تو فكر كردي اين چنين
    من دارم از چشمان زيبايت شكايت مي كنم
    نه مهربان من بدان بي لطف چشم عاشقت
    هر جاي دنيا كه روم احساس غربت مي كنم
    بر روي باغ شانه ات هر وقت اندوهي نشست
    در حمل بار غصه ات با شوق شركت ميكنم
    يك شادي كوچك اگر از روي بام دل گذشت
    هر چند اندك باشد آن را با تو قسمت ميكنم
    خسته شدي از شعر من زيبا اگر بد شد ببخش
    دلتنگ و عاشق هستم اما رفع زحمت ميكنم

  11. #20
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    12

    ماجراي يك عشق

    به روي گونه تابيدي و رفتي
    مرا با عشق سنجيدي و رفتي
    تمام هستي ام نيلوفري بود
    تو هستي مرا چيدي و رفتي
    كنار اتظارت تا سحر گاه
    شبي همپاي پيچك ها نشستم
    تو از راه آمدي با ناز و آن وقت تمناي مرا ديدي و رفتي
    شبي از عشق تو با پونه گفتم
    دل او هم براي قصه ام سوخت
    غم انگيزست توشيداييم را
    به چشم خويش فهميدي و رفتي
    چه بايد كرد اين هم سرنوشتي ست
    ولي دل رابه چشمت هديه كردم
    سر راهت كه مي رفتي تو آن را به يك پروانه بخشيدي و رفتي
    صدايت كردم از ژرفاي يك ياس
    به لحن آب نمناك باران
    نمي دانم شنيدي برنگشتي
    و يا اين بار نشنيدي و رفتي
    نسيم از جاده هاي دور آمد
    نگاهش كردم و چيزي به من نگفت
    توو هم در انتظار يك بهانه
    از اين رفتار رنجيدي و رفتي
    عجب درياي غمناكي ست اين عشق
    ببين با سرنوشت من چها كرد
    تو هم اين رنجش خاكستري را
    ميان ياد پيچيدي و رفتي
    تمام غصه هايم مقل باران
    فضاي خاطرم را شستشو داد
    و تو به احترام اين تلاطم
    فقط يك لحظه باريدي و رفت ي
    دلم پرسيد از پروانه يك شب
    چرا عاشق شدي در عجيبي ست
    و يادم هست تو يك بار اين را
    ز يك ديوانه پزسيدي و رفتي
    تو را به جان گل سوگند دادم
    فقط يك شب نيازم را ببيني
    ولي در پاسخ اين خواهش من
    تو مثل غنچه خنديد و رفتي
    دلم گلدان شب بو هاي رويا ست
    پر است از اطلسي هاي نگاهت
    تو مثل يك گل سرخ وفادار
    كنار خانه روييدي و رفتي
    تمام بغض هايم مثل يك رنج
    شكست و قصه ام در كوچه پيچيد
    ولي تو از صداي اين شكستن
    به جاي غصه ترسيدي و رفتي
    غروب كوچه هاي بي قراري
    حضور روشني را از تو مي خواست
    تو يك آن آمدي اين روشني را
    بروي كوچه پاشيدي و رفتي
    كنار من نشتي تا سپيده
    ولي چشمان تو جاي دگر بود
    و من مي دانم آن شب تا سحرگاه
    نگارن را پرستيدي و رفتي
    نمي دانم چه مي گويند گل ها
    خدا مي داند و نيلوفر و عشق
    به من گفتند گل ها تا هميشه
    تو از اين شهر كوچيدي و رفتي
    جنون در امتداد كوچه عشق
    مرا تا آسمان با خودش برد
    و تو در آخرين بن بست اين راه
    مرا ديوانه ناميدي و رفتي
    شبي گفتي نداري دوست من را
    نمي داني كه من ن شب چه كردم
    خوشا بر حال آن چشمي كه آن را
    به زيبايي پسنديدي و رفتي
    هواي آسمان ديده ابريست
    پر از تنهايي نمناك هجرت
    تو تا بيراهه هاي بي قراري
    دل من را كشانيدي و رفتي
    پريشان كردي و شيدا نمودي
    تمام جاده هاي شعر من را
    رها كردي شكستي خرد گشتم
    تو پايان مرا ديدي و رفتي

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •