اوزیر حاجی بیگوف در سپتامبر 1885 در یکی از روستاهای آذربایجان موسوم به < آقجا بدیع > به دنیا آمد (میگویند عده ای از اقوام او در یکی از دهات اطراف تبریز زندگی میکنند.م). پدر او عبد الحسیم شغل میرزایی (منشی گری) داشت. اوزیر از همان اوان کودکی سخت نحت تاثیر موسیقی مردمی آذربایجان قرار گرفت و همین باعث شد که بعدها با عشق و علاقه ای فراوان نواختن تار را فرا گیرد؛ تا حدی که گوشه ها و دستگاههای بسیار مشکل را مینواخت. او در سال 1889 پس از اتمام تحصیلات ابتدایی در مکتب دو کلاسه ی <روس-تاتار> ؛ وارد آموزشگاه حرفه ای <گوری> شد.این آموزشگاه برای مدارس معمولی آموزگار تربیت میکرد و ضمن این کار نکاتی درباره ی موسیقی نیز در آنجا تدریس میشد. اوزیر همزمان با فراگیری حرفه ی آموزگاری؛ نواختن ویولون؛ ویولون سل و سازهای بادی و همچنین مقدمات تئوری موسیفی و سولفوژ(نت خوانی) را آموخت و در گروه کر و اورکستر آموزشگاه نیز فعالانه شرکت جست.در همین زمان او ترانه های فولکولور آذربایجان را به نت در آورد و برای اورکستر تنظیم نمود.
او در سال 1904 از آموزشگاه <گوری> فارغ التحصیل شد و به عنوان معلم به دهکده ی <هادروت> رفت و یکسال پس از آنیعنی در سال 1905 به باکو رفت و در محلاتی که کارگران معدن در آن زندگی میکردند به حرفه ی آموزگاری پرداخت. در آن سالها همزمان با آموزگاری؛ نویسندگی نیز میکرد و حتی چندین کتاب از آثار شاعران روسی از جمله پوشکین؛ گوگول؛ لرمانتوف و چخوف را از روسی به ترکی ترجمه و منتشر کرد. او در اثر تماس نزدیکی که با افراد مترقی آن زمان داشت؛ با نوشتن مقالات و بیانیه های فراوان عملا وارد صف مبارزان شد و برای رسیدن به هدفهای روشن و دموکراتیک به پیکار پرداخت. او به خوبی میدانست که فرهنگ فولکولور آدربایجان تا چه حد غنی و پربار است و نیز به خوبی میدانست این فرهنگ وسیع در حال از بین رفتن و فراموش شدن است؛ به همین جهت موسیقی را به عنوان حرفه ی اصلی اش برگزید و به تلاش خستگی ناپذیر پرداخت. او در این کار با مشکلات عظیمی دست به گریبان بود: مردم عادی موسیقی راحرام میپنداشتند؛ در حالی که اوزیر تصمیم داشت موسیقی علمی و مترقی اروپا را به مردم بقبولاند و مکتبی نوین در موسیقی آذربایحان بنا نهد. در آن زمان مردم عادی آذربایجان هیچ تصوری از ارکستر یا و گروه کر یا سازهایی مانند ویولون یا پیانو نداشتند و بنابراین فقط یک راه برای حاجی بیگوف باقی میماند و آن تلفیق موقت موسیقی اروپایی با فرمهای محلی و الات موسیقی ملی بود. با این فکر و با تلاشی فراوان بالاخره در روز دوازدهم ژانویه ی سال 1908 ؛ اولین اوپرای خود <لیلی و مجنون> را به روی صحنه آورد. کاملا روشن است که در آن سالها؛ در اثر کوته فکریها که سالها پس از انقلاب اکتبر نیز در بین مردم ریشه داشت؛ یافتن خواننده ی زنی که بتواند نقش لیلی را ایفا کند امکانپذیر نبود و به همین دلیل در اولین اجرای این اپرا؛ یک خواننده ی مرد نقش لیلی را بازی کرد و در یکی از اجراهای آن (1916) خواننده ی نابغه ی آذربایجان و همکار صمیمی حاجی بیگوف؛ پروفسور <بولبول> (1961- 1897) در نقش لیلی ظاهر شد.
لیبرتوی(متن شعری آثار آوازی) اپرای <لیلی و مجنون> بر اساس اشعار سخنور نامی قرن شانزدهم آذربایجان < محمد فیضولی > نوشته شده بود. انتخاب این موضوع از طرف حاجی بیگوف با خاستهای انسانی و معنوی مردم آن زمان کاملا هماهنگ بود. موسیقی <لیلی و مجنون> براساس دستگاهها و ترانه های فولکولور آذربایجان بنا شده است. هنگام اولین اجرا فقط قطعاتی که حاصل خلاقیت خود حاجی بیگوف بود به نت نوشته شده بود و باقی که به صورت دستگاههای مختلف موسیقی آذربایجان بود به اختیار خواننده گذاشته شده بود تا با اشعاری مشخص به صورت فی البداهه اجرا شود.
ظاهر شدن یک مرد در نقش لیلی برای حاجی بیگوف دردناک و تاثیر انگیز بود.ولی او از پای ننشست و بعدها چندین بار این اثر را به مورد اجرا گذاشت و هر بار چیزهایی بر آن افزود و رفته رفته این اپرا تکامل یافت و بالاخره زنان خواننده ای نیز پیدا شدند که نقش لیلی را ایفا کنند.
اپرای <لیلی و مجنون> از اهمیت ویژا ای برخوردار است: عوامل انسانی؛ محبت و ستایش محبوب تا حد تقدیس به طور شایسته ای در قالب این اثر ریخته شده است و روابط و رسوم خاط دوران فئودالیسم با لحنی قاطع و برا در آن به باد انتقاد گرفته شده اند. این اثر وسیله ای شد برای پایه ریزی اپرای ملی در آذربایجان؛ به پیشرفت و ترقی حرفه ی موسیقی در آذربایجان کمک شایانی نمود و وسیله ای شد برای ارائه ی تئاتر موزیکال آذربایجان.
به دنبال <لیلی و مجنون> حاجی بیگوف اپراهای دیگری به همین سبک (اپرا-مقام) نوشت که عبارتند از: شیخ صنعان (1909)؛ رستم و سهراب (1910)؛ شاه عباس و خورشید بانو (1912)؛ اصلی و کرم (1912)؛ و هارون و لیلا (1915). اینها هر کدام متکاملتر از قبلی بر روی طحنه می آمدند؛ بداهه سرایی در هر کدام کمتر و در مقابل نقش ارکستر بیشتر و مهمتر از قبلی بود. تا اینکه به نقطه ی اوج خود؛ اپرای <اصلی و کرم> رسیدند.در این اپرا علاوه بر کمتر شدن بداهه سرایی و بیشتر شدن موسیقی حاصل از خلاقیت خود حاجی بیگوف و مهمتر شدن نقش ارکستر غقهرمان اصلی یعنی <کرم> با یک لایتموتیف (ملودی یی که به عنوان علامت مشخصه بکار میبرند) مشخص شده است و همچنین از اسلوبهای <آریوزو – دکلاماسیون ) و خصوصیات موسیقی آشیقها (نوازندگان سنتی آذربایجان و همچنین قشقایی ها و ترکمنها) نیز استفاده ی وسیعی شده است.
لیبرتوی اپرای <اصلی و کرم> را خود حاجی بیگوف نوشته و مضمون آن بر اساس داستانی که آشیقهای قرن هفدهم آذربایجان آفریده اند بنا شده است و در این اثر او با بیانی رسا به طور کلی شکست ناپذیر بودن عشق را میرساند.
به موازات اپراها؛ حاجی بیگوف چند کمدی موزیکال نیز نوشته است. در اینجا نیز حاجی بیگوف به مسائل مهم و جدی زمان خود نظیر انتقاد از جهات منفی روابط معیشتی قبل از انقلاب؛ به آزادی رسیدن زن آذربایجانی پرداخت. در سال 1909 <ار آرواد (زن و شوهر)> و در 1910؛ <او اولماسون بو اولسون (آن یکی نشد پس این یکی!)> که به نام <مشهدی عباد> معروف است و در سال 1913 نیز آرشین مال آلان را نوشت. مانند اپراهای لیبرتوی این کمدی موزیکالها نیز توسط حاجی بیگوف - که خود دراماتوگ بزرگی بود- نوشته شده است.
حاجی بیگوف در کمدی موزیکال <او اولماسون بو اولسون> -که از قدرت افشاگرانه ی اجتماعی و رئالیستیک فوق العاده ای برخوردار است- جهالت ناشی از روابط اجتماعی قبل از انقلاب را تحلیل میکند. داستان این اثر بر اساس ماجراهایی که از برخورد <سرور> و <گولناز> -که از روابط و آداب و رسوم آن زمان روی برگردانیده اند – و افراد کهنه پرست به وجود می آید؛ بنا شده است و این تضاد به خوبی در این داستان و موسیقی که روی آن گذاشته شده؛ بیان میگردد.
در سال 1911 حاجی بیگوف برای تکمیل کردن دانش موسیقی خود به مسکو رفت و در کلاسهای خصوصی موسیقی مشغول به تحصیل شد و دو سال بعد نیز وارد کونسرواتوار سن پیترزبورگ گردید. حین تحصیل در این کمسرواتوار بود که او بهترین کمدی موزیکال خود <آرشین مال آلان> را نوشت. او در این اثر عشق و احساسات و عواطف انسانی را تحسین میکندو قواعد و قوانین کهنه و پوسیده ی ازدواج را به باد انتقاد میگیرد.هر چند که در <آرشین مال آلان> نقش منفی وجود ندارد؛ ولی تم برّای این کمدی موزیکال خصلتی اجتماعی به آن میبخشد.نقشهای پیشرفته ای که که قهرمانان داستان در این اثر دارا هستند به واسطه ی موسیقی جان میگیرند و شخصیت آنها با پرنسیپهای های این اپرا مشابهت پیدا میکند.
موسیقی در تجسم صحنه ها نقش اصلی را ایفا میکند. و اثر را دارای خصوصیاتی چالاک و طبیعی میکند.این اثر یکی از بهترین آثار هنری آذربایجان است و قدرت خلاقیت حاجی بیگوف به نخو شایانی در آن متجلی است. این کمدی موزیکال به چندین زبان ترجمه شده و در بسیاری از نقاط دنیا بارها به نمایش گزارده شده است.
مشکلات مالی حاجی بیگوف را مجبور کرد که از تحصیل در کنسرواتوار سن پیترزبورگ دست بکشدو به وطن بازگردد. تشکیل حکومت جدید آذربایجان؛ خلاقیت حاجی بیگوف را در مسیر جدیدی قرار داد و او از اولین روزها در پیشرفت و گسترش موسیقی جمهوری آذربایجان فعالانه شرکت جست. رهبری ارکسترهای تکمیل شده در کلوبهای مختلف و همچنین رهبری ارکستر رادیو را به عهده گرفت و برای تربیت کادرهای ملی در امر موسیقیاولین مدارس موسیقی را پایه ریزی کرد؛ مدیر رشته ی موسیقی اداره ی فرهنگ و معاون اول کنسرواتوار و سپس رئیس کنسرواتوار آذربایحان شد. در سال 1931 اولین ارکستر سازهای ملی (خالق چالقی آلت لر آنسامبلی) را که نوازندگان آن برای اولین بار از نت استفاده میکردند تاسیس نمود و در سال 1936 نیز اولین گروه کر دولتی را تشکیل داد.
او مسائل تحصیل موسیقی حرفه ای و همچنین تئوری استفاده از نت در سازهای ملی را طی چندین مقاله منتشر کرد و به موازات این کارها؛ برای فراگیری اساس کوسیقی فولکولور آذربایجان؛ دست به تحقیقات دامنه داری زد.
جاحیبیگوف این بار استعداد آهنگسازی خود را با تکیه بر شرایط جدید؛ در حهات مختلفو گسترده تری نشان داد. او در این دوره اولین ارکستر مجلسی در آذربایجان را تشکیل داد: <<تریو ی آشیقها>> و فانتزی های <<شور>> و <<چهارگاه>> (برای ارکستر سازهای ملی )و دو کانتات یکی به مناسبت دهمین سالگرد برقراری حکومت جدید آذربایجان و دیگری به مناسبت هزارمین سالگرد تولد فردوسی نوشت و همچنین ملودی های رایج بین مردم را به نت در آورد و برای ارکستر تنظیم نمود.
به این ترتیب حاجی بیگوف مسیر خود را تا رسیدن به قلّه ی خلاقیت خود یعنی اپرای <<کوراوغلو>> پیمود و در سال 1937 نتیحه ی سالها جستجو و تحقیق در موسیقی فولکلوریک و مطالعه ی فرم اپرای معاصر و ارتباط این دو با هم را در قالب اپرای <<کوراوغلو>> بارور ساخت.مضمون این اثر بر اساس داستان مبارزه ی ملی مردم آذربایجان برای کسب آزادی پیریزی شده. لیبرتوی این اثر توسط<<ح.اسماعیل اف>> و <<محمد سعید اردوبادی>> نوشته شده است. کضمون عالیغ اندیشه های انسانی؛ مشخص و درخشان بودن نقشها؛ موسیقی دراماتیک و برّا و استفاده از زمینه های مختلف در این موسیقی؛ <<کوراوغلو>> را در ردیف یکی از بهترین آثار هنر اپرانویسی آذربایجان قرار داده است.
طی سالهای جنگ دوم جهانی؛ حاجی بیگوف به طور خصوصی ولی پیگیر به کار خود ادامه داد و به موازات حرفه ی آموزگاری غ در مضمون قهرمانیها و میهن پرستیها آثار دیگری آفرید که از آن میان کانتانت <<وطن و جبهه>> و ترانه های <<چاغیریش(احضار)>> ؛ <<شفقت باجی سی(پرستار)>> و <<آنانین اوغلونا نصیحتی(نصیحت مادر به پسر خود)>> را میتوان نام برد. در سال 1945حاجی بیگوف به مناسبت پایان جنگ اثر سنفونیک-آوازی خود به نام <<غلبه هیمنی(قصیده ی پیروزی)>> را نوشت و در همان سال گنجینه ی باارزش و محصول 25 سال کوشش و تحقیق او یعنی کتاب <<اساس موسیقی مردم آذربایجان>> منتشر شد. او قصد داشت که بر اساس اشعار نظامی گنجوی رمانس-غزل بسازد ولی از این سلسله فقط توانست رمانس-غزلهای <<سن سیز(بی تو)>> و <<سئوگیلی جانان(محبوب جانان)>> را به پایان برساند. در سالهای آخر عمرش طرح اپرایی به نام <<فیروزه>> را می ریخت ولی این طرح جامه ی عمل به خود نپوشید. او در روز بیست و سوم نوامبر سال 1948 در اثر بیماری شدیدی که ناشی از کار زیاد بود و در حالی که سراسر زندگیش طرف مبارزه برای ترقی فرهنگ و هنر آذربایجان شده بود؛ به درود حیات گفت.
اوزیر حاجی بیگوف؛ آهنگساز بزرگ؛ پایه گذار حرفه ی موسیقی؛ تئوریسین عالیقدر؛ نویسنده؛ شاعر؛ مترجم؛ مبارز راه آزادی و خدمتگذار خلق آذربایجان بود.تاریخ تکوین و گسترش بسیاری از مباحث در موسیقی آذربایجان همراه با نام اوست. آثاری که او برای صحنه آفرید و خدماتی که او برای پیشرفت این رشته از موسیقی کرد؛ عظيم و ستودنی است. او مولف اولین اپرا و اولین کمدی موزیکالهای آذربایحانی است. قدرت خلاقیت او.؛ هم در آذربایجان و هم خیلی دورتر از مرزهای آذربایجان شهرت فراوانی کسب کرده است ومیراث آفرینندگی او تبدیل شده است به عضوی از فرهنگ و مدنیت تمام ملتهای جهان.