مثال نقص ریختن به وسط کار ساده ای است (البته کار شما هم مثال نقض نیست فقط نشون دادید یک فاکتور با هوش مرتبط است که کاملا بی ارتباط با بحث ماست، هوش وابسته به نژاد است و هزار چیز دیگر هم می توانند وابسته به هوش باشند. وابسته بودن هوش به نژاد نقضی برای سایر اون وابستگی ها نیست. این شیوه بررسی شما دقیقا در تضاد با تک تک شیوه هایی است که علم بر اون ها استوار است).
قضیه خیلی ساده است و جای پیچوندن هم نداره. متوسط هوش تمام کشور ها رو بیارید، درصد ناباورها رو در تمام کشورها بیارید و یک آنالیز Regression خطی ساده کنید و متوجه می شید ارتباط بین این ها یک ارتباط قوی است (نموداری که در پست 6 گذاشتم دقیقا نشان دهنده این فاکتور است) یعنی p < 0.0000007 و R = 0.17 . این رو برای جرم و جنایت و ... هم بگذارید و باز هم همین نتایج مشابه می گیرید.
راه در رفتن از این واقعیت وجود ندارد هر چقدر هم که ما دلمون بخواهد اینطور نباشد!
کلیت موضوع دست من و شما نیست که ردش کنیم. بحث ما یک بحث کیفی و نظر من و شما نیست که این رو به اون تعمیم بدیم و اون رو به این و بگیم دزد و پلیسه و دزد باهوش پلیس باهوش و ...
این ها وقایع آماری هستند. نظر کیفی من و شما درباره وقایع آماری فقط به درد خودمان می خورد! به نظر من هم ممکن نیست زمین به دور خورشید بچرخد چون خورشید از دید من خیلی کوچک است!
مثلا شما گرایشی یا پیش زمینه ای به هیچ تئیسم یا دئیسم یا چیزهای مرتبط ندارید!
صدها و هزاران فاکتور روی یک واقعه اثر می گذارند، یا همه جزو علل آن هستند یا با هم همبستگی قوی دارند و یا اون ها هم علل مشابه دارند. فرهنگ، تاریخ، اقتصاد، سیاست و ... همگی روی جنایات تاثیر می گذارند ولی این ها همه فاکتور های جدا نیستند. ما صدها عامل بسیار مستقل تر از این مثال شما رو می شناسیم که روی سرطان تاثیر دارند ولی هیچ محققی نمی گه من به هر کدوم از این ها که دلم خواست شک می کنم چون بمباران اطلاعاتی شدم! بمباران اطلاعاتی شدن نشان از پیچیدگی ماجرا دارد ولی نقض یکی از علت های قوی یافته شده نیست. نمی خوام این رو بگم ولی این مسائل خیلی ساده هستند، یک کتاب یا جزوه آموزشی که برای Research Methods به دانشجوهای تحقیقاتی در تحصیلات تکمیلی در رشته های روانشناسی/جامعه شناسی یا حتی پزشکی داده میشه رو مطالعه کنید مسائلی مثل تعدد مارکر ها به تفصیل باز و حل و فصل شده.