تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 2 اولاول 12
نمايش نتايج 11 به 19 از 19

نام تاپيک: یک قدم تا مرگ. خطرناکترین حوادثی که برای ما افتاد.

  1. #11
    پروفشنال Mehrshad-msv's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    زمین - کرج
    پست ها
    752

    پيش فرض

    سلام,
    همونطور که همه میدونید, در زندگی اتفاقاتی برای ما میفته که خودمون رو در یک قدمی مرگ میبینیم.
    اتفاقاتی مثل تصادف, بیماری, حتی افسردگی و تفکر خودکشی به سر زدن و ...

    این تاپیک محل قرار دادن این حوادث هست تا اگه تجربه ای درباره ی اونها داریم به دیگران منتقل کنیم تا این اتفاقات برای اونها نیفته.

    من تنها یکبار چنین اتفاقی برام افتاد:

    چندین سال پیش که من شش هفت ساله بودم با پدرم با ماشین بزرگ در حال سفر بودیم.
    من کنار در لم داده بودم خوابم برده بود. پدرم با سرعت حداقل صد تا در حال حرکت بود. در حالی که خواب بودم دستم رفت روی دستگیره ی در و در باز شد. فکرش رو بکنید من از یه کامیون با سرعت تو یه جاده ی شلوغ افتادم پایین. لحظه ای مرگ رو جلو چشمم دیدم.
    اما باورتون نمیشه وقتی خوردم زمین تمام ماشین های پشت سر ایستادن و من کوچک ترین زخمی بر نداشتم. !!!

    نمیدونم چطور ممکن بود که من زنده بمونم. از اون به بعد قدر زندگیم رو خیلی بیشتر دونستم.
    موقع خواب بدن ریلکسه و ماهیچه ها به خاطر نرمیشون و حالتی که دارند بیشتر مثل یه بالشتک هوا عمل می کنن.البته شانس اوردید با سر به زمین نخوردید.

    خودم:

    یک بار با دوچرخه نزدیک بود سرپایینی بزنم به یه ماشین که خب نشد!
    یه بارم چندماه پیش سر شرط بندی تا بالای یه درخت توت بزرگ بالا رفتم نگو سیم فشار قوی از لای درخت رد شده بود دست زدن من به شاخه بالای همانا و شوک برقی همانا اما برقه رد کرد هیچیم نشد

  2. این کاربر از Mehrshad-msv بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #12
    آخر فروم باز anti-military's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    1,415

    پيش فرض

    چند سال پیش خریت کردم گفتم با موتور ساعت 8 شب از شهرستان بیام تهران. توی سمنان شیر بنزین موتور رو بستم و یکم استراحت کردم اما وقتی دوباره حرکت کردم فراموش کردم شیر بنزین رو باز کنم و ساعت 12 شب تو بیابون با سرعت حدودا 90 کیلومتر یهو موتور خاموش شد و چراغ جلوش هم خاموش شد و من با سرعت 90 کیلومتر تو تاریکی مطلق داشتم جلو میرفتم بدون اینکه چیزی ببینم. خلاصه تا ترمز گرفتم و وایستادم دیدم لب لب جاده هستم و 3 متر جلوترم یه پل با عمق زیاد بود. می افتادم اونجام هیچ کس حتی جنازمم پیدا نمیکرد ...

    دیگه بعد از اون وقت موتور رو کلا بی خیال شدم. تو این دنیا همینجوری هم خطر تو کمینه چه برسه موتور هم سوارشی
    Last edited by anti-military; 13-09-2015 at 18:02.

  4. 2 کاربر از anti-military بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #13
    ناظر انجمن توسعه و ساخت بازی Reza Azimy_RW's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    بی سرزمین تر از باد
    پست ها
    3,278

    پيش فرض

    چند سال پیش خریت کردم گفتم با موتور ساعت 8 شب از شهرستان بیام تهران. توی سمنان شیر بنزین موتور رو بستم و یکم استراحت کردم اما وقتی دوباره حرکت کردم فراموش کردم شیر بنزین رو باز کنم و ساعت 12 شب تو بیابون با سرعت حدودا 90 کیلومتر یهو موتور خاموش شد و چراغ جلوش هم خاموش شد و من با سرعت 90 کیلومتر تو تاریکی مطلق داشتم جلو میرفتم بدون اینکه چیزی ببینم. خلاصه تا ترمز گرفتم و وایستادم دیدم لب لب جاده هستم و 3 متر جلوترم یه پل با عمق زیاد بود. می افتادم اونجام هیچ کس حتی جنازمم پیدا نمیکرد ...

    دیگه بعد از اون وقت موتور رو کلا بی خیال شدم. تو این دنیا همینجوری هم خطر تو کمینه چه برسه موتور هم سوارشی
    وای من همین الان از یه اطفاق همینشکلی برام پیش اومد موتورم تو بیابون خاموش شد نصثفه شبی شانس اوردم گرگ خور نشدم
    دوستم اومد با پراید دنبالم :|
    با دست چپم داخل شیشه ماشینو گرفتم و اونم نم نم سرعتو زیاد کرد همینجوری حدود 15 کیلومتر بکسل شدم دستم کنده شد ! چهار بار وایسادیم خستگی در کردم . گا...ده شدم به غرعان درک نمیکنین اینجوری بکسل شدن چقد فشار بهت میاره نصفه بدنمو حس نمیکنم
    شانس اوردیم تازه یه تریلی زیرمون نکرد اثلا لامصب اون هم از جان گذشتگی کرد اومد دنبالم ولی وظیفش بود

  6. 3 کاربر از Reza Azimy_RW بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #14
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Aug 2014
    پست ها
    294

    پيش فرض


    وای من همین الان از یه اطفاق همینشکلی برام پیش اومد موتورم تو بیابون خاموش شد نصثفه شبی شانس اوردم گرگ خور نشدم
    دوستم اومد با پراید دنبالم :|
    با دست چپم داخل شیشه ماشینو گرفتم و اونم نم نم سرعتو زیاد کرد همینجوری حدود 15 کیلومتر بکسل شدم دستم کنده شد ! چهار بار وایسادیم خستگی در کردم . گا...ده شدم به غرعان درک نمیکنین اینجوری بکسل شدن چقد فشار بهت میاره نصفه بدنمو حس نمیکنم
    شانس اوردیم تازه یه تریلی زیرمون نکرد اثلا لامصب اون هم از جان گذشتگی کرد اومد دنبالم ولی وظیفش بود
    به معلم املات بگو اگه امشب نکشتمش بیاد داستانشو تعریف کنه

  8. 3 کاربر از aghazadeh_hastam بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #15
    ناظر انجمن توسعه و ساخت بازی Reza Azimy_RW's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    بی سرزمین تر از باد
    پست ها
    3,278

    پيش فرض

    املا رو بیخیال حرف مرگ و زندگیه

  10. این کاربر از Reza Azimy_RW بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #16
    کاربر فعال انجمن موسیقی donkeyoxte's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    پشت سیگار (درحال ترک...) نه نشد
    پست ها
    1,912

    پيش فرض

    موقع خواب بدن ریلکسه و ماهیچه ها به خاطر نرمیشون و حالتی که دارند بیشتر مثل یه بالشتک هوا عمل می کنن.البته شانس اوردید با سر به زمین نخوردید.

    خودم:

    یک بار با دوچرخه نزدیک بود سرپایینی بزنم به یه ماشین که خب نشد!
    یه بارم چندماه پیش سر شرط بندی تا بالای یه درخت توت بزرگ بالا رفتم نگو سیم فشار قوی از لای درخت رد شده بود دست زدن من به شاخه بالای همانا و شوک برقی همانا اما برقه رد کرد هیچیم نشد
    کدوم توت؟؟؟؟

    یه بار صبح هوا هنوز تاریک بود داشتم از عرض خیابون میگذریدم که یه موتوری بهم زد یه سه متری رو هوا راجو بازی شد

    باسن جوری به زمین سلام کرد که بواسیرم خشکید

    خلاصه زنده بیرون اومدم

  12. این کاربر از donkeyoxte بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #17
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Apr 2012
    پست ها
    512

    پيش فرض

    عرض کنم خدمت شما که تو جیگرکی نشسته بودم سفارش جیگر و خوش گوشت دادم دوستان حتما میدونن خوش گوشت چیه حالت چربی داره ولی چربی نیست خیلی هم خوش مزست آقا آوردن ماهم مشغول شدیم شیرگوشت برخلاف گوشت درست نرم ولی با یه گاز جدا نمیشه نون هم بربری سفت بود وقتی خوردم فک کردم رفته پایین نگو کامل یهو رفت چشمتون روز بد نبینه فک کن ی تیکه بزرگ یهو بره پایین نه میتونستم قورت بدم نه نه نفس بکشم ی چند ثانیه ای تقلا کردم نفسم بند اومده بود دیگه خدارحم کرد رفت پایین الان وقتی گلوم چیزی گیر کنه تپش قلب میگیرم

  14. 2 کاربر از aryamehr1368 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #18
    کاربر فعال انجمن آموزش عالی Rossin's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2013
    محل سكونت
    NeveRLanD
    پست ها
    627

    پيش فرض

    چه اتفاقات وحشتناکی خدایا جوانان این انحمن را سالم بدار تا اینا خودشونو نکشتن

    دو سال پیش اذر ماه بود که پدر بزرگم فوت کرد،روز خاکسپاری قبل از اینکه جنازه رو داشتیم نهار اب گوشت میخوردیمو حرف میزدیم،پسر عمه ام کنارم نشسته بود و لقمه ای هم در دهان من دقیقا نمیدونم جی گفت که من خندم گرفت و یه تیکه استخون که نمیدونم دقیقا از کحا پیداش شد به حالت افقی توی گلوم گیر کرد،کلا کبود شدم هرچی میزدن پشتم اصن انگار نه انگار فکر میکردن نون گیر کرده
    هیچی دیگه جنجالی بر پا شد مامانم حالش بد شد بابام هول کرده بود اصن اوضاعی بود
    منم دیدم نه دیگه واقعا نمیشه نفس کشید بیخیال شدم گفتم با خودم انگار امروز اون روزیه که منم باید بمیرم (جو گیر شدم) ) چشمامو بستم دیگه نفسم نکشیدم ولو شدم تو سفره تا که حس کردم یه دستی رفته تو دهنم !بعدشو دیگه یادم نمیاد جند دقیقه بعدش وسط حیاط بودمو با کلی کثیف کاری
    نگو یکی از فامیلا که یه مرد قوی اندام هم بود دست کرد تو دهنمو اسنخونو کشید بیرون و بعدش منو بردن تو حیاط...
    تمام اون روز خاک سپاری حالم خوش نبود همش گریه میکردم واقعا مرگ از بغل گوشم گذشت... تنها نکته خنده دارش برام ری اکشن مامان بابام بود که بجای اینکه قربون صدقم برن فحش کشم میکردن یعنی من دارم میمیرم مامانم میگه خاک تو سرت خر ....

  16. 8 کاربر از Rossin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #19
    اگه نباشه جاش خالی می مونه M.Amorous's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2011
    پست ها
    477

    پيش فرض

    هفته پیش بود که از جاده شیراز به شهرمون بوشهر برمیگشتیم. دوستم راننده بود منم کنارش بودم. توی یه جاده ی صاف دو طرفه یعنی یه خط رفت یه خط برگشت یه پراید جلومون بود که راهنما زده بود و میخواست دور بزنه بره اون سمت جاده برا استراحت. بعد از توقفش تقریبا ما یه 80 متر باهاش فاصله داشتیم بدون اینکه توی آینه نگاه کنه اومد وسط جاده! من که سرم توی گوشی بود نصف ماجرا رو متوجه نشدم دوستم هم برای اینکه استرس نگیرتش چیزی بم نگفت (این اتفاقا شاید توی 3 4 ثانیه بود همش) من سرمو اوردم بالا دیدم پراید جلومونه و زدیمش و دیگه تمومه! خلاصه تنها کاری که دوستم کرد این بود که آروم فرمون رو کج کرد به چپ که از جلوی پراید رد شیم وقتی کنار پراید رد شدیم دقیقا حس کردم کاپوت پراید با در ماشین 10 سانت هم فاصله نداره. واقعا نمیدونم کی به طرف گواهینامه داده بود که مثل ..... اومد وسط جاده. اگر میزد به عقب ماشینمون فکر کنم ماشین 10 تا دور میخورد آخرشم چپ میشدیم ولی خدا را شکر چون سرعتمون یکم بالا بود (حدود 110) رد شدیم ازش. بعد از این مخمصه رفتیم دنبال طرف اومده بود سر خیابون فکر کرده بود ما چپ شدیم. کلی معذرت خواهی کرد فقط خدا رحمش کرد که من دست دوستمو گرفتم گفتم کاریش نداشته باش. واقعا کار به جایی کرد دوستم بعد از ماجرا هم بهم گفت اگر سرعتم کمتر از این بود و حس میکردم رد نمیشدیم از پراید صد در صد صاف میرفتم تو در پراید یه ذره هم فرمونو کج نمیکردم حداقلش این بود که چپ نمیشدیم ایربگ تو صورتمون باز میشد اولین نفر هم خود راننده پراید میمرد. امیدوارم هیچ حادثه ای توی جاده براتون اتفاق نیوفته اینو هم همیشه یادتون باشه توی جاده صاف هم احتمال بروز یه حادثه خیلی خیلی بد وجود داره پس همیشه حواستون به رانندگیتون باشه و آمادگی رانندگی تدافعی رو همیشه داشته باشید.

  18. 3 کاربر از M.Amorous بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 2 از 2 اولاول 12

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •