تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 3 اولاول 123 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 23

نام تاپيک: رحیم معینی کرمانشاهی

  1. #11
    کاربر فعال انجمن مقالات هـک و امنیت
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    U /\/ |< /\/ 0 \/\/ N
    پست ها
    956

    پيش فرض

    باید کتبا تشکر میکردم
    واقعا زیبا
    مخصوصا
    گمگشته

  2. 2 کاربر از ADRIEN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #12
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    گردباد



    چه گويم، چه ها ديده ام سالها
    اسيرانه ناليده ام سالها

    كلامي پسند دلم اي دريغ
    نه گفتم نه بشنيده ام سالها

    من آن شمع خودسوز زندانيم
    كه دزدانه تابيده ام سالها

    چو ابر پريشان در كوهسار
    چه بيهوده باريده ام سالها

    در اين بوستان در خور آتش است
    گياهي كه من چيده ام سالها

    ز بي مقصدي چون يكي گردباد
    به هر سوي گرديده ام سالها

    زلبها ي من خنده هرگز مجوي
    من اين سفره بر چيده ام سالها





  4. 7 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #13
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    سوختگان





    من چه گويم، كه به رازِ دل من پي ببريد
    ره بسر منزل شوريده دلان، كي ببريد

    ساز آن سوز ندارد بنالد با ما
    بهرِ تسكين دل سوختگان، ني ببريد

    هر كجا محفل گرمي است كه رنگي خواهد
    قدحي خونِ دل ما، عوضِ مي ببريد

    در چمن غنچۀ پر پر شده اي، گر ديديد
    پي به بي برگي ما، از ستمِ دي ببريد

    بهر تنبيه كريمان زمان، به كه همان
    پيش سلطان يمن، هديه سر طي ببريد

    خون بدل هر كه چو من رفت و دگر باز نگشت
    شاخه اي لاله بِآرامگه وي ببريد

    سوز من سوز دل و رنج شما رنج جهان
    من چه گويم ، كه به راز دل من پي ببريد ؟
    Last edited by V E S T A; 23-11-2013 at 13:22.

  6. 6 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #14
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    سنگین جوهر



    خوش خبر مي آيم اي غم از دلم پرواز كن
    خرمني گل را بدامن مي كشم ره باز كن

    روز گارا ز آتش دل بند بندم ، سوختي
    در ني جانم ، نواي تازه اي را ساز كن

    بر لبم فريادها بود اي هنر پرور زمان
    روح خاموش مرا، از نو سخن پرداز كن

    اين قلم در حسب حالم ، سخت سنگين جوهر است
    اي سرشك خوش سكوتم ،قصه اي ابراز كن

    اشك من گل كرده ، اي طاووس خوشرفتار غم
    چتر صد رنگت مبارك ، هرچه خواهي ناز كن


    اي ترانه خوان خوش غوغا ،اگر بانگي زدي
    گه گهي هم ياد من با نرگس شيراز كن



  8. 7 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #15
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    عابدي را گفتم اي دست من و دامان تو

    كن دعايي ، تا نهم پايي در اين ميدان تو

    گفت از طاعت چه داري ، كوفتم بر سر كه آه

    گفت آهت را بمن ده ، هر چه دارم زان تو

    رحیم معینی کرمانشاهی

  10. 4 کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #16
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    هرزه پو



    نـدارم چشــم من، تـاب نگــاه صحنــه سازيــها
    منِ يكرنـــگ بيــزارم، از اين نيرنــگ بازيـــها

    زرنــگي، نارفيــقا! نيـست اين، چــون بــاز شــد دستــت
    رفيقــان را زپـا افكنـدن و گردن فرازيــها

    تو چـون كركــس، به مشتـي استخــوان دلبستــگي داري
    بنــازم همـت والاي بــاز و، بي نيازيــها

    به ميــداني كه مي بنــدد پاي شهســواران را
    تو طفــل هرزه پو، بايد كنــي اين تركتــازيـــها

    تو ظاهرســاز و من حقگــو، ندارد غير از اين حاصــل
    من و از كــس بريدنــها، تو و ناكــس نوازيــها






  12. 4 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #17
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    هیچ کس گمان نداشت این
    کیمیای عشق را ببین
    کیمیای نور را که خاک خسته را
    صبح و سبزه می کند
    کیمیا و سحر صبح را نگاه کن
    جای بذر مرگ و برگ خونی خزان
    کیمیای عشق و صبح
    و سبزه آفریده است
    خنده های کودکان وباغ مدرسه
    کیمیای عشق سرخ را ببین
    هیچ کس گمان نداشت این

  14. این کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #18
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    خسته


    آن تـويي زنده ز شبگـردي و مي نوشـي ها
    وين منـم مـرده در آغـوشِ فراموشـي ها

    آن تـويي گوش به تحسينـگر عشـاقِ جمـال
    وين منـم چشم بدروازه يِ خاموشـي ها

    آن تـويي ساختـه از نقـش دلاويـزِ وجـود
    وين منـم سوخته در آتـشِ مدهوشـي ها

    آن تـويي چهـره بر افروختـه از رنـگ وهـوس
    وين منـم پرده نگهـدارِ خـطا پوشـي ها

    آن تـويي گرم زبـانبـازيِ بيگانـهِ فريـب
    وين منـم دوست زكـف داده ز كم جوشـي ها

    آن تـويي خفتـه به صد ناز بر اين تخـتِ روان
    وين منـم خستـهِ صد درد ز پر كوشـي ها

    آن تـويي پاي به هر چشم و قدم بوسـت خلق
    وين منـم خـم شده از رنـجِ قلمدوشـي ها

    تا تـو را خاطرِ جمعي است غنيمـت مي عشق
    كه نداري خبر از محنـتِ مغشوشـي ها

    پاك لوحـي چو بر اين خلـق خوش آينـد نبود
    به كجـا نقـش زنم اينهمـه مخدوشـي ها





  16. 3 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #19
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    نفرین



    نفريـن ابد بر تـو ، كه آن ساقـي چشمـت
    دردي كـش خمخـانه ي تزويـر ريـا بود

    پرورده مريــم هم اگر چشـم تـو مي ديـد
    عيسـاي دگر مي شـد و غافـل ز خـدا بود


    نفريــن ابد بر تـو ، كه از پيــكر عمــرم
    نيـمي كه روان داشـت جـدا كردي و رفتــي

    نفريــن ابد بر تــو ، كه اين شمـع سحــر را
    در رهگـذر بــاد رهــا كردي و رفتــي


    نفريــن به ستايشـگرت از روز ازل بــاد
    كاين گــونه تــو را غـره به زيبــايي خـود كرد

    پوشيــده ز خـاك ، آينـه حسـن تــو گردد
    كاين گــونه تـو را مسـت ز شيــدايي خـود كرد


    اين بـود وفـا داري و ، اين بـود محـبت؟
    اي كاش نخستيـن سخنت رنــگ هـوس داشت

    اي كـاش ، كه در آن محفـل دل سـاده فريبـت
    بر سـر در خـود ، مهـر و نشـاني ز قفـس داشت


    ديـوانه برو ، ورنـه چنـان سخت ببوسـم
    لب هاي تو مي ريخته را ، كز سخن افتي

    ديـوانه برو ، ورنه چنـان سخت خروشـم
    تا گريـه كنان آيـي و ، در پـاي من افتـي


    ديـوانه برو ، ورنه چنـان سخـت به بنـدم
    صورتــگر تـو ، زحمت بسيار كشيـده

    تا نقـش تـو را با همه نيرنـگ ، بصد رنـگ
    چون صـورت بي روح ، به ديـوار كشيده


    تنهـا بگذارم ، كه در اين سينـه دل من
    يك چنـد ، لـب از شكـوه ي بيهـوده ببندد

    بگذار ، كه اين شاعـر دلخسـته هم از رنـج
    يك لحظـه بياسايـد و ، يك بار بخنــدد


    ساكـت بنشيـن ، تا بگشـايم گــره از روي
    در چهـره من ، خستـگي از دور هويــداست

    آسـوده گـذارم ، كه در اين مـوج سرشـكم
    گيسـوي بهـم ريختـه بر دوش تـو ، پيـداست



    من عاشـق احسـاس پر از آتــش خويشــم
    خاكستــر سردي چـو تــو ، با مـن ننشينـد


    بايد تــو زمن دور شـوي ، تا كه جهــاني
    اين آتــش پنهــان شـده را ، باز ببينــد


  18. این کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  19. #20
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    اهل تمنا




    ناز کمتـر کن که من اهـل تمنـا نیستم
    زنده با عشقـم ، اسیـر سـود و سـودا نیستم

    عاشـق دیوانـه ای بودم که بر دریـا زدم
    رهرو گمــگشته ای هستـم که بینـا نیستم

    اشـکِ گـرم و خلـوتِ سـردِ مـرا نادیده ای
    تا بدانی اینقـدرها هم شکیبـا نیستم

    بس که مشغـولی به عیـش و نوش هستـی غافـلی
    از چو من بیـدل که هستـم در جهـان یا نیستم

    دوست میـداری زبـان بازان باطـل گـوی را
    در برت لـب بسته از آنـم کز آنهــا نیستم

    دل بدسـت آور شـوی با مهربــانی های خویش
    لیکن آنـروزی که من دیـگر به دنیــا نیستم

    هیچــکس جای مرا دیگر نمی دانـد کجـاست
    آنقدر در عشــق او غرقـــم که پیـــدا نیستم

  20. 2 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •