تا دست بر اتفاق بر هم نزنيم
پايي ز نشاط بر سر غم نزنيم
خيزيم و دمي زنيم پيش از دم صبح
كاين صبح بسي دمد كه ما دم نزنيم
تا دست بر اتفاق بر هم نزنيم
پايي ز نشاط بر سر غم نزنيم
خيزيم و دمي زنيم پيش از دم صبح
كاين صبح بسي دمد كه ما دم نزنيم
مطرب عشق عجب ساز و نوايي دارد
نقش هر نغمه زد راه به جدايي دارد
عالم از ناله عشاق مبادا خالي
که خوش اهنگ و فرح بخش هوايي دارد
دوباره مينگرم نقش خويش را بر آب
چنان غريبه كه باور نمى كنم كه منم
ببين چه بر سرم آورده عشق و با اينحال
نمى توانم از اين ناگــزير دل بكنم
چنان زلال تورا تشنهام در اين دوزخ
كه از لهيب عطش گر گرفته پيرهنم
شب خوش
من از كدام طرف ميرسم به يك هدهد؟
و گوش كن، كه همين حرف در تمام سفر
هميشه پنجره خواب را بهم مي¬زند.
چه چيز در همه راه زير گوش تو مي¬خواند؟
درست فكر كن
كجاست هسته ي پنهان اين ترنم مرموز؟
ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی
چه کنم که هست این ها گل باغ آشنایی
همه شب نهاده ام سر چو سگان بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانه ی گدایی
مژه ها و چشم شوخش به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی خطایی
يار دستمبو به دستم داد و دستم بو گرفت
ني ز دستمبو كه دستم بو ز دست او گرفت
تا عهد تو دربستم عهد همه بشكستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پيمانها
اَلا یا اَیُها الساقی اَدِر کاساً وَ ناوِلها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
الا اي پير فرزانه مكن منعم ز ميخانه
كه من در ترك پيمانه دلي پيمان شكن دارم
من عاشق تر از پيشم ،دارم عاشق تر هم ميشم
با تو چون شبهاي خوب ، شراره ي آتيشم
من رو در بوسه غرقم كن ، نميخوام عشق پنهوني
برقصيم زير اين بارون در اين درياي طوفاني
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)