تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 199 از 312 اولاول ... 99149189195196197198199200201202203209249299 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,981 به 1,990 از 3117

نام تاپيک: اسرار ماوراء

  1. #1981
    داره خودمونی میشه ensan_noor's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    94

    پيش فرض

    سلام به همه دوستان
    بحثهای جالبی می کنید امافکر نمی کنید یکم اموزش برای برونفکنی بیداری در رویا جالبتر باشه
    ما هنوز خودمون را نشناختیم رفتیم سراغ موجودات دیگه و کلی ترس در خودمون ایجاد می کنیم . واقعا برای چی.
    به نظر شما دوستان یکم ناراحت کننده نیست که یه انسان بگه الله اکبر بعد از مسائل دیگه واهمه داشته باشه . به نظر من خجالت آور ترین چیزی که تا بحال بهش رسیدم همین موضوع هست که یکی بگه خدا بزگتر از اونیه که حتی بتونیم وصفش کنیم بعد بیاد از مخلوق خدا بترسه . واقعا جالبه از خود خدا نترسیم اون وقت بیاییم اینطوری از مخلوقاتش واهمه داشته باشیم . بیایید یکم روی این موضوع فکر کنیم . البته من خودم هم دارم روش تفکر می کنم و می خوام این مطلب برام جا بیوفته و خواهشا شما هم سعی کنید پی به مفهوم الله اکبر ببرید چون به نظر من گفتن این کلمه و در عین حال واهمه و ترس داشتن از مخلوق خدا یه جورایی دروغ گفتن به حساب می یاد یعنی میگید خدایا من قبول دارم که بزرگتر از تو نیست توانا تر از تو نیست اما از تو نمی ترسم و حالا ترسم را به موجودات متمرکز کردم.
    باید اینا بگم که احساس می تونه خیلی قوی بشه تا جایی که به کسی یه لیوان اب می دهند می خوره بعد بهش می گند این اب مسموم بوده و میوفته می میره خب وقتی کسی تا این حد از جن و روح بترسه خب مسلما موقع تاریکی همش حس می کنه یه چیزی در کنارش هست و حتی ذهن شروع می کنه به ساختن توهماتی در کنارش بقدر قوی اینکار را می کنه که حتی ممکنه دستش را دراز کنه و باز چیزی نباشه البته من منظورم این نیست که حس ششم وجود نداره و یا احساسات را رد کنم می خوام بگم احساسات دروغ هم می تونه خیلی قوی باشه
    بچه هایی که خیلی می ترسید یه کاری کنید ببینید جواب می ده : بیایید فکر کنید بالاتر از سیاهی رنگی نیست و ترس برادر مرگه یکم فکر کنید بر فرض که چنین ترسی واقعیت داشته باشه و مثلا یه نفر اومده خونه شما و می می خواد شما را بکشه خب تا کی می خواهید به این فکر که صد در صد هم درست هست ادامه بدید شما با این فکر روزی هزار بار می میرید و زنده می شید با هر صدایی که می شنوید شکه می شید ایا بهتر نیست که دل به دریا بزنید اصلا فکرش را نکنید بگید هر چی می خواد بشه بزار بشه بهش محل نزارید من خودم الان که دارم تایپ می کنم سمت راستم از گوشه چشمم مدام دارم یه چیزایی می بینم که حرکت می کنند ولی خب دارم خودما می کشم که محلش نذارم بذار هر چی می خواد بشه بشه کی به کیه . اخه نمی شه که هر ثانیه منتظر باشیم یکی بخواد پوستمون را بکنه . بذار هر کی هر کاری می خواد بکنه . به این فکر کنید چند روز دیگه همتون ادمای بزرگسالی می شید اونوقت با زن و بچه تازه می خواید از تاریکی بترسید . من دیگه نمی دونم من خودم دارم با این دو روش یعنی ذکرالله اکبر و اینکه ترس برادر مرگه همه چیز را در سطل اشغال می ریزم. ok

  2. #1982
    داره خودمونی میشه ensan_noor's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    94

    پيش فرض

    حالا یکم در باره بیداری در رویا
    یه کاری که من جدیدا برای رویا بینی می کنم اینه که یه لیست با 40 عنوان آماده کردم و مسائلی که توی روز بیشتر باهاش مواجه می شم مثلا سوار اتوبوس شدن خرید کردن به اسمون نگاه کردن و یا مسائلی که توی خواب زیاد بهش برخورد می کنم مثل لیز خوردن توی هوا دیدن وسایلی که خیلی وقت هست دیگه اونا را دور انداختیم ولی خوابشون را می بینم و ...... را بصورت لیست در اوردم و مدام به این لیست نگاه می کنم و به خودم تلقین می کنم که هر وقت توی خواب باهاشون روبرو شدم یا توی بیداری . باید حتما چک کنم ببینم خوابم یا بیدار مثلا خودما نشگون بگیرم یا انگشتما بکشم . ولی توصیه می کنم یه نشگون گرفتن یه قسمت استمرار نکنید چون بصورت روزمره در میاد و به تجربه بهم ثابت شده که توی خوا ب به محض اینکه دستتون به اون نقطه می خوره درد میاد یا اصلا حواستون نیست حتی اگه درد نگیره پس اسنکار را بکنید اولا هر بار یه جای جدیدی از بدنتون را نشگون بگیرید دوما منتظر این نباشید که دردتون بگیره چون همینن توی خواب هم ابعث می شه این درد ایجاد بشه پس واقعا طالب باشید و امتحان کنید ببینید ایا دردی وجود داره یا نه تا این احساس را در رویا هم دنبال کنید و یه چیز دیگه اینکه تا نشگون می گیرد به بقیه امور همم توجه کنید یه نگاهی به اطرافتون بندازید ببینید ایا چیزی غیر عادی نیست چون اینم به تجربه بهم ثابت شده که توی خوا مثلا هنگام سوار شدن به اتوبوس امتحان می کنم ببینم خوابم یا بیدار ولی چون اینکار بصورت روزمره در اومده حتی به حسی هم که بهم دست می ده توجه نمی کنم یعنی با اینکه خوابم و درد نمی گیره اما از کنارش رد می شم چون بصورت یه کار روزمره توی خواب تکرارش کردم و صبح که از خواب بیدار می شم خیلی حالم گرفته.
    البته در رابطه با خواب انگار یه مضوعی هم هست انوم اینکه بعضی خوابها اصلا همش داستانهایی هست که ذهن در حال ساختنش هست و توی این خوابهام حتی اگه بفهمید خوابید باز هیچ عکس العملی نشون نمی دید اینم یه تجربه دیگه . و البته اگه زیاد غرق زندگیتون بشید بیشتر هم می شه.
    و خوابهایی که با بدن اثیر ی دیده می شند به محض رویت یه چیز غیر عادی و گفتن این جمله که نکنه خوابم سریع کنترل خواب را بعهده می گیرید.

    بچه اولش سعی کنید توی خواب بیشتر نگا کنید تا کاری انجام بدید چون تمرکزتون بهم می خوره و دیگه اینکه خیلی بی تفاوت باشید و مطمئن با اینکه اینقدر از این خوابها می بینید که دیگه براتون عادی بشه . ایت طرز فکر برای کنترل خواب خیلی موثره.

    یکم تجربه هاتون را بذارید بچه مشتاق تر بشند . می دونید چه من جدیدا تا توی خواب آگاه می شم از هر کی پهلوم هست می پرسم می دونی داری خواب می بینی بعضی وقتا اون طرف فقط نگاه می کنه یا می گه دارم خواب می بینم؟ یا جدیدا یکیشون می گفت ول کن بابا کجا دارم خواب می بینم و یه کار جدید که می کنم اینکه اگه کسی پهلوم باشه یقش را می گیرک با خودم می کشمش بالا یه حالی می کنیم یه دوری تو اسمون می زنیم
    همین دو سه روز پیش به طرف گفتم خوابی اما گیج بود گفت خوا نیستم سریع یقش را چسبیدم رفتم روی شهر تموم ساختمونها با سنگ ساخته شده بودن و بعد از هر صد متر به همین صورت تکرا می شدند یاد داستانهای کارلوس کاستاندا افتادم بعدشم رفتم یه دوری لب اب بزنیم ابو اسمون قرمز شده بود خلاصه خواستم یکی دیگه را تصور کنم که دارم می چرخونمش با خودک که تعادلم را از دست دادم و بیدار شدم.
    یه سری نکته دیگه هست که بعدا براتون می گم.

  3. #1983
    در آغاز فعالیت ramak_m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    5

    پيش فرض

    برای رسیدن به خود وخدا میبایست یک سری مراحل تکامل وانسان بودن را طی کرد انسان بودن به معنای واقعی چه کلمه چه روح کلمه که به نظر من تمام گفته های شما عزیزان زیر مجموعه آن رسیدن به خودباشد

  4. #1984
    اگه نباشه جاش خالی می مونه hamidak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    پست ها
    266

    پيش فرض

    با سلام به دو دوست عزیز . خوش آمد می گم به شما . امیدوارم از مطالب ارزشمندتون بهره ببریم .

    جناب ensan_noor واقعا ممنون تکنیک ها رو امتحان خواهم کرد . از آرزو های من پرواز روح و کنترل خوابه .
    ممنون

  5. #1985
    داره خودمونی میشه ensan_noor's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    94

    پيش فرض

    خواهش می کنم امیدوارم برای همه دوستان مفید باشه

  6. #1986
    پروفشنال winter+girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    رشت
    پست ها
    749

    پيش فرض

    غیر منتظره بود یه دفعه که اومدم فکر کردم یه تاپیک دیگه رفتم خوش اومدین دوستان امیدوارم بحث بهتر پیش بره روش ها رو هم حتما امتحان میکنم ensan nooor رو حرفاتون فکر میکنم یبار دیدی یه چیزی شد

  7. #1987
    پروفشنال winter+girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    رشت
    پست ها
    749

    پيش فرض

    سلام به همه دوستان
    بحثهای جالبی می کنید امافکر نمی کنید یکم اموزش برای برونفکنی بیداری در رویا جالبتر باشه
    ما هنوز خودمون را نشناختیم رفتیم سراغ موجودات دیگه و کلی ترس در خودمون ایجاد می کنیم . واقعا برای چی.
    به نظر شما دوستان یکم ناراحت کننده نیست که یه انسان بگه الله اکبر بعد از مسائل دیگه واهمه داشته باشه . به نظر من خجالت آور ترین چیزی که تا بحال بهش رسیدم همین موضوع هست که یکی بگه خدا بزگتر از اونیه که حتی بتونیم وصفش کنیم بعد بیاد از مخلوق خدا بترسه . واقعا جالبه از خود خدا نترسیم اون وقت بیاییم اینطوری از مخلوقاتش واهمه داشته باشیم . بیایید یکم روی این موضوع فکر کنیم . البته من خودم هم دارم روش تفکر می کنم و می خوام این مطلب برام جا بیوفته و خواهشا شما هم سعی کنید پی به مفهوم الله اکبر ببرید چون به نظر من گفتن این کلمه و در عین حال واهمه و ترس داشتن از مخلوق خدا یه جورایی دروغ گفتن به حساب می یاد یعنی میگید خدایا من قبول دارم که بزرگتر از تو نیست توانا تر از تو نیست اما از تو نمی ترسم و حالا ترسم را به موجودات متمرکز کردم.
    باید اینا بگم که احساس می تونه خیلی قوی بشه تا جایی که به کسی یه لیوان اب می دهند می خوره بعد بهش می گند این اب مسموم بوده و میوفته می میره خب وقتی کسی تا این حد از جن و روح بترسه خب مسلما موقع تاریکی همش حس می کنه یه چیزی در کنارش هست و حتی ذهن شروع می کنه به ساختن توهماتی در کنارش بقدر قوی اینکار را می کنه که حتی ممکنه دستش را دراز کنه و باز چیزی نباشه البته من منظورم این نیست که حس ششم وجود نداره و یا احساسات را رد کنم می خوام بگم احساسات دروغ هم می تونه خیلی قوی باشه
    بچه هایی که خیلی می ترسید یه کاری کنید ببینید جواب می ده : بیایید فکر کنید بالاتر از سیاهی رنگی نیست و ترس برادر مرگه یکم فکر کنید بر فرض که چنین ترسی واقعیت داشته باشه و مثلا یه نفر اومده خونه شما و می می خواد شما را بکشه خب تا کی می خواهید به این فکر که صد در صد هم درست هست ادامه بدید شما با این فکر روزی هزار بار می میرید و زنده می شید با هر صدایی که می شنوید شکه می شید ایا بهتر نیست که دل به دریا بزنید اصلا فکرش را نکنید بگید هر چی می خواد بشه بزار بشه بهش محل نزارید من خودم الان که دارم تایپ می کنم سمت راستم از گوشه چشمم مدام دارم یه چیزایی می بینم که حرکت می کنند ولی خب دارم خودما می کشم که محلش نذارم بذار هر چی می خواد بشه بشه کی به کیه . اخه نمی شه که هر ثانیه منتظر باشیم یکی بخواد پوستمون را بکنه . بذار هر کی هر کاری می خواد بکنه . به این فکر کنید چند روز دیگه همتون ادمای بزرگسالی می شید اونوقت با زن و بچه تازه می خواید از تاریکی بترسید . من دیگه نمی دونم من خودم دارم با این دو روش یعنی ذکرالله اکبر و اینکه ترس برادر مرگه همه چیز را در سطل اشغال می ریزم. ok
    البته یه مشکل من وقتی میگم خدا بزرگه یقین دارم و اینم میدونم خدا به من آسیب نمیرسونه اما کلا روشت رو عملی میکنم راستی راجبه خواب من چند وقت پیش که بند این چیزا بودم شبایی پیش میومد که اصلا خواب نمیدیدم بلکه انگار تا صبح داشتم به یه موضوعی فکر میکردم اما بدنم خواب بود یعنی امکان داره اینم خواب باشه؟؟؟؟ یعنی خواب میدیدم که فکر میکردم؟؟؟ اما اینطور نبود مطمئنم

  8. #1988
    داره خودمونی میشه ensan_noor's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    94

    پيش فرض

    سلام دوست عزیز
    ببین شما فکر نمی کنی فقط می گی خدا بزرگه اگه یقین داشتی نباید توی عملت نشون می دادی؟
    نمی دونم این مطلب را شنیدی : نگویید ایمان اوردیم بگویید اسلام اوردیم و ایمان در قلبهای شما وارد نشده است. بگذریم..............مممممممممم
    در ضمن از اینکه روی حرفام فکرمی کنی ممنون ولی باور داشته باش که یه چیزی می شه و اینکه منتظر نتیجه نباش کار را برای خود کار انجام بده.

  9. #1989
    داره خودمونی میشه ensan_noor's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    94

    پيش فرض

    می خواستم اینا بگم اگه انسان خوابش ببره حتما خواب می بینه ولی بسته به اینکه چقدر به خوابهاش اهمیت می ده یا چقدر غرق روزمرگی شده و چیزای دیگه میزان به یاد اوردن خوابهاش هم متفاوته و برای من بارها اتفاق افتاده که صبح که به خوابهام فکر می کردم به اندازه سر سوزنی از خوابهام یادم نمی یومد و می گفتم خواب ندیدم اما در طول روز با برخورد به مواردی مشابه چیزی که در خواب دیده بودم به فکر می رفتم که این صحنه اشناست و بعد از کلی درگیری ذهنی یادم می یومد دیشب خوابش را دیدم.
    اما یه موضوع دیگه هم هست این که می گید بدن خواب می ره بله امکانش هست و خیلی هم موضوع جالبیه و برای من هم خیلی اتفاق افتاده مثلا داشتم شدیدا به یه موضوع ماورایی فکر می کردم و در عین حال توی تختخواب بودم و اصلا خواسم نبود که دارمبه خواب می رم بعد از یه مدتی هوشیاریم را بدست می یوردم و می دیدم چه خلسه عمیقمی تموم بدنم را فرا گرفته و تازه می فهمیدم بدنم به خواب رفته. یا بعضی وقتا که می خواستم به یه موضوع فکر کنم و شروع به ساختن یه شکل و تبدیل اون به داستان می کردم ولی قبلش خودم را به خلسه می بردم البته خلسه قویی نبود و در حین دیدن داستان و دنبال کردن مراحلش ناگهان هوشیاریم را از دست می دادم و یا غرق خواب می شدم و داستان را دنبال می کردم یا اینکه اصلا یه ماجرای دیگه ای شروع می شد بگذریم خلاصه در حین این ماجرا یکدفعه یادم می یومد که مشغول انجام کار دیگه ای بودم و اون رسیدن به مرحله خواب و بیداری بود و یه لحظه که هوشیار می شم می بینم بدنم کلا به خواب رفته.
    اااااااااااگههههههههههههه ه بشه این حالت را کنترل کرد بخاطر اینکه ذهن حالت الفای خوبی داره خیلی راحت می شه از بدن بیرون اومد.

  10. #1990
    داره خودمونی میشه ensan_noor's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    94

    پيش فرض

    غیر منتظره بود یه دفعه که اومدم فکر کردم یه تاپیک دیگه رفتم خوش اومدین دوستان امیدوارم بحث بهتر پیش بره روش ها رو هم حتما امتحان میکنم ensan nooor رو حرفاتون فکر میکنم یبار دیدی یه چیزی شد

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •