تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
سلام بر همگی دوستان عزيز
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
سلام بر همگی دوستان عزيز
تو آنقدر بزرگي و عاشق كه وصف تو
در شعر ناسروده من جا نميشود
در انتظار تو. به كه بايد پناه برد
وقتي كه پلك پنجرهها وا نميشود
اين آسمان شبزده اين لحظههاي تار
در غيبت حضور تو فردا نميشود
بغضي كه راه حنجرهام را گرفته است
جز با حضور چشم تو دريا نميشود
--------
سلام مهدی جان خوبی دادا؟
می گم مهدی عنوان هات کو؟
تو که فعال علمی و فیلم بودی
راستی جلال جان ممنونم
دلم به اين همه آيينه رو نخواهد كرد
به جز نگاه تو را جست و جو نخواهد كرد
پرندهاي كه گرفتار پر زدن باشد
به آب و دانه و آواز خو نخواهد كرد
بيا مسافر چشمم كه هيچ حادثهاي
نگاه پنجره را زير و رو نخواهد كرد
به غير نام تو اي التهاب روحاني
دلم به قصد سرودن وضو نخواهد كرد
عزيز غايب من اي هميشه در خاطر
به جز تو را دل من آرزو نخواهد كرد
خواهش میشه مژگان خانوم
ریشه در خک
ریشه در آب
ریشه در فریاد
***
شب از ارواح سکوت سرشار است .
و دست هائی که ارواح را می رانند
و دست هائی که ارواح را به دور، به دور دست، می تارانند .
***
- دو شبح در ظلمات
تا مرزهای خستگی رقصیده اند .
- ما رقصیده ایم .
ما تا مرزهای خستگی رقصیده ایم .
- دو شبح در ظلمات
در رقصی جادوئی، خستگی ها را باز نموده اند .
- ما رقصیده ایم
ما خستگی ها را باز نموده ایم .
***
شب از ارواح سکوت سرشار است
ریشه از فریاد
و
رقص ها از خستگی .
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی
و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
یادمان باشد اگر شاخه گلی رو چیدیم وقت پر پر شدنش سوز و نوایی نکنیم.
یادمان باشد سر سجادهء عشق جز برای دل محبوب دعایی نکنیم.
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گر چه در خود شکستیم صدایی نکنیم.
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق زهر بی سرو پایی نکنیم.
مرا سایه هما چندان نوازد
که گویی سایه او شد من همایم
بدیدم حسن را سرمست می گفت
بلایم من بلایم من بلایم
جوابش آمد از هر سو ز صد جان
ترایم من ترایم من ترایم
مي خور كه فلك بهر هلاك من و تو
قصدي دارد به جان پاك من و تو
عنوانم رفتن گل بچينند![]()
وين منام خشكيده برگی بیرمق
زردگون رخسارهام از درد نيست
گر بماندم بر بُن اين شاخسار افزودهای
زين سبب باشد كه بادِ مرگ نيست
منتی بر من نهيد، بعد از رهايی از درخت
پا گذاريد بر مزارِ تُردِ اين شوريده برگ
چون صدای خشخشام آمد پديد
ياد آريد، برگهای خستهی مجنونِ بيد ...
عنوان آقا مهدی، وکیلم؟![]()
هم اکنون 3 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 3 مهمان)