باز هم عزیزانی با توان روانشناسی از راه دور...
متأسفانه اغلب افراد، دنیا رو از دریچه ی تنگ پیشفرض های فکری و روانی خویش میبینن.
افسردگی یک "مشخصات خاص" ندارد که لیست کنید و درباره ی تمام افراد معنی دهد.
آیا بنده گفتم که از این وضعیت ناراضی هستم؟
زندگی اجتماعی و ایجاد و گسترش زبان، به گسترش دانش کمک کرده، ولی تمام دانشمندان با هدف خدمت به بشریت یا برای خوشحالی عده ی دیگری کار نمیکردن و بسیاری فقط به خاطر لذت شخصی از علم و حل کردن معماها بوده و هست. این دید سطحی نگرانه ای بر اساس عدم دانش است که عنوان نمودید...
مگه من خلاف این رو گفتم؟
من از بسیاری از مردم خوشم نمیاد و در روابط اجتماعی، با توجه به اینکه قادر به درک خزعبلات بسیار ابلهانه ای که اونها میپسندن نیستم (از مطالب مورد علاقه ـشون تا موسیقی هایی که میپسندن و غیره)، پس اصولاً هیچ حرفی برای گفتن در جمع چنین افرادی ندارم و از هم-نشینی باهاشون جداً لذت نمیبرم.
ترجیح میدم با افراد کمتری که درکشون میکنم و درکم میکنن معاشرت داشته باشم تا با یک جمع کثیری از عوام نادان! به نظر خودم "ضربه ای" نخوردم در گذشته، حال، یا آینده از چندان همنشین نشدن با ابلهان!
مگه من گفتم میخوام کسی مطابق میل من رفتار کنه؛ درواقع بنده به شخصه به شدت مخالف روابط در جوامع مذهبی و سنتی هستم که یک طرف، فقط به عنوان جنس مصرفی خرید و فروش میشه و قراره با میل "مرد" مطابق بشه و اصولاً مغز خویش رو تعطیل کنه طبق دستوراتی از مردانی خشن در آسمان!
دقیقاً به همین دلیل من ترجیح میدم تنها با افرادی باشم که مشابه خودم هستن تا زندگی مطابق خواسته ی من باشه: سکوت و کم وراجی کردن های بیهوده و احساسی ابلهانه...
همه ی انسان ها دروغ گفته و میگن؛ این یک واقعیت بشر است که جزئی جدایی ناپذیر از هوش ماست که انسان رو تعریف میکنه (بحث طولانی ای هست). قرار نیست دروغگویی همواره یک صفت "بد" باشد.
پیشفرض های فکری و خیالی شما، قرار نیست واقعیات جوامع انسانی باشند.
"منم اینطور بودم حالا اونطورم، تو بدی و من مطئنم که من خوبم" <- این رو این روزا زیاد میشنوم، فکر کنم مدل جدید قانع نمودن طرف مقابل در مَباحثه که بگن "آره من همه ی اینا رو تجربه کردم و الان خیلی پیشرفته تر از تو هستم"...
بهش میگن: "برداشت خودخواسته و تعصب خود-صادق-بینی"! اینکه شما از نظرت یه چیزی خوبه، قرار نیست از نظر دیگران هم عالی باشه و به نتیجه ی مشابه شما دست یابند.
من هیچگاه نگفتم دیگران بد هستن؛ بنده فرمودم و منظورم این بود که اغلب مردم ابلهند!
حالا چرا فقط "جنس مخالف"؟ باز هم پیشفرض های فکری شما از "خوب"؟
آری
هدف زندگی از نظر طبیعت: تولید مثل، بازنشر ژن های موفق، پیشبرد انتخاب طبیعی.
من ترجیح میدم از این فرصتی که به واسطه ی شانس از طبیعت به دست آوردم، برای تصور به چیزی فراتر از "امیال حیوانی و تولید مثل" (هرچند که تا حد بالایی همچنان برده ی غرایزیم) و بهینه تر استفاده کنم برای درک جهان و لذت بردن از زنده بودن؛ نه اینکه همون کاری رو بکنم که صدها میلیون سال انجام شده!
اتم های درون بدن من، 13.75 میلیارد سال طول کشیده تا این فرم رو بر اساس شانس و اتفاقی بس عظیم بدست بیارن و بشن مغز نسبتاً هوشمند من. تصور میکنم که واقعاً یک اسراف و اتلاف عظیمی خواهد بود اگر که این پتانسیل عظیم رو به پای افکار و اعمال طبیعی بازمانده از دوران زندگی روی درخت ها، به هدر بدم.
روابط اجتماعی با افراد لایق، متمدن، و تحصیلکرده خوبه و به بالا رفتن دانش و بهبود نحوه ی تفکر فرد کمک میکند، ولی بخش بزرگی از غرایز و رفتارهایی که در ما از اجداد حیوانمان باقی مانده، به واقع که مناسب یک جامعه ی مدرن نیستند و دیر یا زود شاید بشر به این نتیجه برسه که برخی رو از ریشه پاک کنه تا به این وضعیت لجن متوحش جهان و فرهنگ فعلی، پایان داده بشه.
آن روز احتمالاً مغز من مُرده است زیرا چنین چیزی عملاً احتمال رخ دادنش بسیار پایینه. اینترنت و tv و فیلم برای من نوعی سرگرمی هستن و تمام وقتم به اینها نمیره (تازه فقط بعضی محتواها رو میپسندم و از درام و داستان های ابلهانه و اغلب reality shows متنفرم)! مسلماً چیزایی مثل موسیقی و علم، به این راحتی، مثل این نحوه سؤالات خزعبل "اگر روزی فلان بشه فولون بشه"، از زندگی ما حذف نخواهند گردید.
خیر
آری میخوام همیشه اینطور باشه. دارم روی برخی سازها هم کار میکنم که عالی هستن و لذتی بی نهایت به انسان میدن که حاضر نیستم این لذت ها رو با هیچ چیزی جایگزین کنم.
ترجیح میدم از زندگیم طوری که میخوام لذت ببرم و با افرادی که میپسندم و ازشون چیزی می آموزم نشست و برخواست کنم تا اینکه با یک فردی که احتمالاً بیشتر اوقات باعث رنجش روانی برای من خواهد شد، دائماً زندگی کنم!
wow اصلاً تصور چنین چیزی هم وحشتناکه که بخوام یک نفر رو دائم در کنارم داشته باشم و بخش بسیار weird و عجیب ماجرا هم تصور این هست که بخوام احساسات مصنوعی بروز بدم و احساسی باشم! کابوس من خواهد بود چنین موقعیتی (همینطور که هست در زندگی روزمره و واقعاً هیچی ندارم بگم دربرابر سخنان احساسی مردم! لغات مناسب نمیتونم پیدا کنم چون اصولاً درکشون نمیکنم). بخش وحشتناک ترش بچه ها خواهند بود!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فکر نمیکنم دوستی که واقعاً "دوست" باشه و از هم-صحبتی با هم لذت ببرید، انقدرا هم موقت باشه. به هر حال هم-صحبت همیشه میشه پیدا کرد برای گذران وقت...
من متأسفانه همچون شما قادر به پیشگویی نیستم...
و توصیه ی بنده به شما: قرار نیست همه همچون شما تفکر کنن و هرآنچه به نظر شخص شما ممکنه خوب و عالی باشه، از نظر دیگران هم همینگونه باشه. سیم کشی مغزها متفاوته و باعث تفاوت نحوه ی تفکرات میشه.
مرتبط: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در پایان هم لازم به ذکره که بنده از ابتدا قصد بحث و جدل با کسی رو نداشتم و درواقع حوصله ی این کارا رو دیگه ندارم. فقط نظراتم رو گفتم.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
البته هر دو level ها (سطوح) مختلفی دارن و قرار نیست هر فرد دارای این ویژگی ها، تمامی خصوصیات رو به طور کامل و 100% بروز بده. "بیماری" هم در بسیاری موارد نیستن و برخی جاها، به اشتباه معنی شدن یا در دسته بندی های اشتباهی قرار دارن.