این قافله عمر عجب میگذرد........... دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری........... پیش آر پیاله را که شب میگذرد
این قافله عمر عجب میگذرد........... دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری........... پیش آر پیاله را که شب میگذرد
ديدي که رسوا شد دلم ~ غرق تمنّا شد دلم
ديدي که من با اين دل ~ بي آرزو عاشق شدم
با آن همه آزادگی ~ بر زلف او عاشق شدم
اي واي اگر صياد من ~ غافل شود از ياد من ~ قدرم نداند
فرياد اگر از کوي خود ~ وز رشته گيسوي خود ~ بازم رهاند
شب خوش
دل شکسته هین چرایی برشکن
قلبها و قلبها و قلبها
آخر ای جان اول هر چیز را
منتهایی منتهایی منتها
یوسفا در چاه شاهی تو ولیک
بی لوایی بیلوایی بیلوا
چاه را چون قصر قیصر کردهای
کیمیایی کیمیایی کیمیا
اشکم از دیده ی نمناک برآید بیرون
بی تو این خون شده دل، پاک بر آید بیرون
کشته ی تیغ غمت را چو بخوانی، تا حشر
ناله اش از دل صد چاک برآید بیرون
نام حافظ رقم نیک پذیرفت
پیش رندان سود و زیان این همه نیست
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا بجز این در حواله گاهی نیست
تو هستي من شدي، از آني همه من
من نيست شدم در تو، از آنم همه تو
آرزويم اين است ؛ نتراود اشك در چشم تو هرگز ؛
مگر از شوق زياد
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز ؛
وبه اندازه ي هر روز تو عاشق باشي
عاشق آنكه تو را مي خواهد . . .
و به لبخند تو از خويش رها مي گردد
و تو را دوست بدارد به همان اندازه ؛
كه دلت مي خواهد
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)