می خوایی مچ بگیری
برای من ریخت سر ناظم کچلمون
برای اوشون ریخت رو معلم عربی
نمره انظباط من شد 20
نمره مستمر اوشون 06
![]()
--
--
می خوایی مچ بگیری
برای من ریخت سر ناظم کچلمون
برای اوشون ریخت رو معلم عربی
نمره انظباط من شد 20
نمره مستمر اوشون 06
![]()
حداقل يه بلا نسبتى، دور از جونى، چيزى بگو! به همين راحتى مش محمود رو چسبوندى به ما؟!
◙
رفته بودیم ختم یه نفر ...
بعد که بلند میشی از در مسجد بری بیرون ... یه چند نفر وایسادن که باید بگی تسلیت میگم ... انشالله غم آخرتون باشه و ....
منم که اصلا هواس نداشتم در اومدم گفتم .. " خوشحال شدیم . "
خیلی زول بودی ها!!!!!!
برا منم همین اتفاق افتاده
منتها برعکس من دو ساعت داشتم گوش می دادم بابام چی می گه !
خیلی باحال بود ...
دمت گرم
تابستون تو مخابرات کارآموزی بودیم من و 4 تا از دوستام
این دوستم گوشیمو گرفت و گفت میخوام یه جازنگ بزنم گوشی خودم شارژنداره منم دادم بهش
این مردشور هم برداشت گوشی را گذاشت رو آهنگ همین Dj خروس(همون خروسی که دی جی قوقولی قوقو میکنه ) و صدا را هم گذاشت آخرش منم از همه جا بی خبر وقتی تو قسمت امور مشترکین بودیم یهدقعه رییس مخابرات هم اومد تا یه سر به کارکنای اونجا بزنه همون موقع هم این دوست منحوسم زنگ زد به گوشیم
وای نمیدونین چه صدای خروسی کل اتاق را برداشته بود
البته منم عوضش را درآوردم چون بایگانی اونجا طوری بود که قفسه های پرونده ها متحرک بودن تا جای کمتری بگیرن
وقتی اون رفته بود یه پرونده دربیاره رفته بود داخل قفسه ها بنده خدا یکم هم چاق بود
منم کل قفسه ها را بستم و بنده خدا موند لای قفسه ها هرچی داد میزد من اینجام گوش نمیدادم و محکمتر قفسه ها را میبستم آخرش هم قفسه ها را تاجایی که جا داشت بستم و رفتم بعد چند ساعت کارمندها درش آورده بودن
یه دفعه هم یه کارمند خانوم را (البته این بار اشتباهی ) لای قفسه ها زندانی کردم
Last edited by dizgah; 13-01-2008 at 15:38.
بسی شیطانی خندیدیم.![]()
با سلام
یه دونم ما بگیم
اقا 1 هفته پسیش این پسر خاله خدابیامرز ما تو جریان این برف اومدنا با ماشینش رفت ته دره و مستقیم اون دنیا (روحش شاد پسر خوبی بود)
مراسم ایشون بود و من تو حیاط داشتم به اشپزا تو اوردن وسایل و دیگو این جور چیزا کمک میکردم![]()
کل زنا و دخترای فامیل هم اونور مشغول دلداری دادن و اروم کردن خالم بودن
من داشتم میرفتم سمت در که اجاق گاز بزرگی رو که مال اشپزا بود بیارم همینکه یه قدم ورداشتم دنیا دور سرم چرخید و اوفتادم رو دیگا و دیگچه
اق یک صدایی کرد که نگو بلند که شدم دیدم همه خالم و ول کردن و دارن زی زیرکیمیخندن
نگو اون یه تیکه رو از شانس من بخت برگشته نمگ و خورده چوب نریختن به خیال اینکه ته ضر فا کثیف میشه
که به جاش ما تحت من سرویسشد
تا مراسم چهلمش فکر کنم سوجه شدم
خیلی ضایع شدم![]()
آقا من صحنه سوتی بالا رو نگرفتم یه بار دیگه بگو... چی شد دقیق ؟
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)