تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 196 از 640 اولاول ... 96146186192193194195196197198199200206246296 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,951 به 1,960 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #1951
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    تو خالی از آهنگ

    من خالی از شعر

    خانه خالی از ساز

    دیگر چه داریم برای…

    با هم…

    بودن…

  2. #1952
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    نه پی حرفی برای گفتن

    نه پی راهی برای رفتن

    خسته است…

    دلم…

  3. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #1953
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    طلوع یا غروب

    فرقی نمی کند

    پرنده ای در آسمان نیست

  5. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #1954
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    زندگي مرا از سنگ ساخت


    سنگي كه مي شود با آن ساختمان ساخت


    ساختماني كه مي شود از آن بالا


    خودت را پرت كني كف آسفالته ي خيابان


    مردم از كنار جسدت رد شوند


    و بگويند : چه ساختمان بلندي

  7. #1955
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    مردن امر ساده ای ست

    و از زندگی کردن بسیار آسان تر است

    تمام خفقان مرگ

    در مقابل یک شک

    در مقابل یک حرص

    در مقابل یک ترس

    در مقابل یک کینه

    در مقابل یک عشق

    هیچ است

    مردن امر ساده ای ست

    و در مقابل خستگی زندگی

    چون سفری است که در یک روز تعطیل می کنیم

    و…

    و دیگر هرگز باز نمی گردیم

  8. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #1956
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    بين چشم هاي منتظرم
    و نگاه سرد تو
    به اندازه آسمان
    فاصله مي بينم

    چندي است
    از بغض خسته خود
    به ستوه آمده ام
    انتظار چشماني
    را مي کشم
    که شبي
    بغض کهنه خود را
    مي شکند

    و صداي خسته اش را
    براي هميشه
    در ذهنم ثبت مي کند...

    آن روزها کجاست
    و آن شب ها
    که از براي هم گذشت،
    کجاست آن دل شکسته اي که
    براي ديدن چشمانم لحظه ها را
    مي شمرد...

    گويي ان ها رويايي بيش نبوده
    يا شايد این ها کابوسي...!

  10. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #1957
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    مرا نوشت به خطي غريب و ناخوانا
    به روي كاغذ دهشاهي مچاله خدا
    نوشت نام مرا فكر مي كنم انسان
    دو كوچه مانده به شيطان درست پشت شما
    درست پشت شما ايستاد سايه ی من
    و پشت سايه ی من صف شدند ثانيه ها
    تمام ثانيه هايي كه خارج از نوبت،
    بدون بنده دويدند سمتِ پس فردا
    كسي نگفت دو ساعت گذشته از دَهِ مرگ
    چه رفته بر سر تقسيم سيب ها، آقا!

  12. #1958
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    امروز فرسوده بازگشتم از کار اما
    لب های پنجره به پرسش نگاهم پاسخ نگفت
    و چهره بدیع تو از پشت میله های فلزی نشکفت

    امروز اتاق ها مانند دره های بی کبک سوت و کور است
    بی خنده های گرم تو بی قال و قیل تو

    امروز خانه گور است، گلزار پر طراوت قالی

    امروز بی چشمه سار فیاض اندام پاک تو افسرد
    گل بوته های لادن نورسته وقتی ترا ندیدند
    که از اتاق خندان بیرون ایی لبخند روی لبهاشان مرد
    آن ختمی دوبرگه که دیروز در زیر پنجه های نجیب تو می تپید
    و آوار خاک را پس می زد، پژمرد

    امروز بی بهار سر سبز چشم تو
    مرغان خسته بال نگاهم از آشیانه پر نکشیدند
    و قوچ های وحشی دستانم در مرتع نچریدند

    امروز با یاد مهربانی دست تو خواستم،
    با گربه خیال تو بازی کنم چنگال زد به گونه ام از خشم
    و چابک از دستم لغزید رفت امروز عصر
    گنجشک های خانه هم بازیان خوب تو
    بی دانه ماندند وان پیر سائل از دم در ناامید رفت

    امروز در خشت و سنگ خانه غربت غمنکی بود
    و با تمام اشیا دیگ و اجاق و پنجره و پرده اندوه پکی بود
    دستم هزار مرتبه امروز دست ترا صدا کرد
    چشمم هزار مرتبه امروز چشم ترا صدا کرد
    قلبم هزار مرتبه امروز قلب ترا بلند صدا کرد
    آنگاه یک دم کلاف کوچه یادم را
    گام پر اضطراب تپش وا کرد

  13. #1959
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    با گذشت زمان

    و در گذشتن دوستان و آشنایان

    آدم ها برایم بیشتر مردن را

    تداعی می کنند

    تا زنده بودن را…



    بیژن جلالی

  14. #1960
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    قرار دیدار ما

    وقت دلتنگی,نرسیده به گریه بود

    تو به دلتنگی نرسیدی و…

    من از گریه گذشتم…

  15. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •